eitaa logo
بنیاد بین‌المللی غدیر
3.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
51 فایل
✅زنده نگه داشتن غدیر، به یک معنا زنده نگه داشتن اسلام است. ♦️مقام معظم رهبری 🌹همه مبلغ غدیر باشیم🌹 ادمین کانال: @Sajjad_sa73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرشیان امشب زمین را لاله باران می‌کنند خاک را خوشبوتر از زلف نگاران می‌کنند افرینش فیض از دیدار احمد می‌برد کعبه امشب سجده بر خاک محمد می‌برد میلاد نبی اکرم حضرت محمد(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) وبهانه ی خلقت وقرآن ناطق امام صادق علیه‌السلام محضر حضرت ولیعصر ارواحنافداه و تمامی شیعیان جهان تبریک وتهنیت باد🌿🌼☘🌺
معاشرت با مردم(خوشرویی) حضرت امیرالمؤمنین على(عليه السلام) فرمود: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) هرگاه يكى از اصحاب را غمگين مى ديد، با شوخى او را خوشحال مى كرد و مى فرمود: خداوند، كسى را كه با برادرانش با ترشرويى و چهره عبوس رو به رو شود، دشمن مى دارد. سنن النبی. ص۶١ (علیه السلام) (صلی الله علیه و آله)
مولا جانم علی(علیه السلام)❤️😍 چه شیرین است راز دل به تو گفتن (علیه السلام)
با امام زمان (عج) ابراهیم هادی را دیدم، خیلی ناراحت بود، پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچه‌ها رفته بودیم شناسایی‌، هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی‌ها تیراندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن هم‌رزمش بوده. هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد و نیمه‌های شب برگشت، آن‌هم خوشحال و سرحال! مرتب داد می‌زد امدادگر، امدادگر ... سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه‌ها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه‌ای نشست و رفت توی فکر. رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد، آن‌هم نزدیک سنگر عراقی‌ها امّا وقتی رفتم آنجا نبود، کمی عقب‌تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! بعدها ماشاالله ماجرا را این‌گونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی‌ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم، زیر لب فقط می‌گفتم یا صاحب‌الزمان (عج) ادرکنی، هوا تاریک شده بود، جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه‌ای امن رساند. من دردی احساس نمی‌کردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد، بعد فرمودند کسی می‌آید و شما را نجات می‌دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد، خوشا به حالش. شهید ابراهیم هادی سلام بر ابراهیم ص١١٧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اِی جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی قیّومِ زمین و آسمان، ادرکنی احیاگر صد دَمِ مَسیحا الغوث یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی
🔴خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت های جهانی در رشته‌ی جودو: موقع اهدای جوایز مسابقات آسیایی کره جنوبی، مسؤولان تشریفات کره جنوبی به من گفتند گرمکن بپوش و روی سکو برو. گفتم چادرم را بیاورید؛ من با چادر روی سکو می روم. گفتند نه باید گرمکن بپوشیدکه من گفتم اصلا برای من مهم نیست روی سکو بروم یا نروم؛ مهم این است که با چادر روی سکو بروم. ۲۰ دقیقه ای طول کشید و در نهایت چون همه منتظر بودند و نگران که چه اتفاقی افتاده، گفتند که هر چی می خواهد به او بدهید که سریع برود روی سکو. البته در نهایت چادرم را آوردند و من با چادر رفتم روی سکو. وقتی از سکو پایین آمدم و رفتیم هتل، متوجه شدم در هتل جلسه ای تشکیل شده و دبیر کمیته ملی المپیک به مسؤولین فدراسیون جودو اعتراض کردند که چرا فلانی با چادر روی سکو رفته است! مگر با چادر مسابقه داده! برای جمهوری اسلامی خیلی بد شده است! این کار به ضرر ما شده است! بعد در اتاق را زدند و گفتند که این کار شما، برای ما خیلی بد شده است و فدراسیون جودو را زیر سؤال بردید!چرا این کار را کردید؟ من آن موقع خیلی ناراحت شدم و فقط به حضرت زینب(سلام الله علیها) گفتم من فقط به خاطر خودت و به عشق خودت با چادر رفتم روی سکو. تا اینکه از دفتر حضرت آقا با من تماس گرفتندو پیغام ایشان را به من رساندن. و من این قدر هیجان زده شدم که از خوشحالی زیر سِرُم رفتم.اصلا باورم نمی شد. بعد از آن به دیدار آقا رفتم و ایشان گفتند: خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید. من سجده شکر به جا آوردم که شما با چادر رفتید روی سکو.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️عاقبت ستمگر ▫️وَمَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ 🟤آنكس كه تيغ ستم بركشد (سرانجام) با همان تيغ كشته مى شود 📘
علاّمه محمدتقي جعفري مي نويسد: «يكي از خويشاوندان اين جانب، در واپسين روزهاي سال 1355، خواب مي بيند كه در برابر مرحوم علاّمه اميني، در يك اتاق نشسته است. علاّمه به او مي گويد: آيا شما جعفري را مي شناسيد؟ وي پاسخ مي دهد: آري! سپس پاكتي را كه در ميان آن نامه اي بوده است، به ايشان مي دهد و مي گويد: اين نامه را به جعفري بدهيد و به او بگوييد: ما اكنون در عالمِ برزخ دستمان از كار بسته است (نمي توانيم كاري انجام بدهيم)، ولي شما كه در آن دنيا و در ميدان كار هستيد 💮 درباره اميرالمؤمنين علي (ع) كار كنيد💮. علاّمه جعفري مي نويسد: حدود يك سال بود كه در فكر ترجمه و تفسير نهج البلاغه بودم، ولي پس از آن كه جريان اين رؤيا را شنيدم، براي كار ترجمه و تفسير، تصميم نهايي را گرفتم». ╭┅───@alghadir_ir ───┅╮ 🌹┈••✾• --------------- •✾••┈🌹