#رمان 🌸⃟🎒⿻
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#از_سیم_خاردار_نفست_عبور_کن
#قسمت28
–اگه وقت کردم می خونمش.
نگاه پرسش گرانه مادر وادارم کرد که حرف بزنم.
بی مقدمه گفتم:
ــ میگه فردا با هم حرف بزنیم قرار خواستگاری رو بذاریم.
مادر با تعجب گفت:
– می خوای بگی بیاد خواستگاری؟
ــ نمیدونم چی کار کنم، نظر شما چیه؟
ــ خب، با اون چیزایی که تو در موردش گفتی تصمیم گیری سخته. نظر خودت چیه؟
با خجالت گفتم:
–ما خیلی از هم فاصله داریم، تنها وجه مشترکمون... نتوانستم بگویم دوست داشتن است، سرم را پایین انداختم.مادر به کمکم آمد و گفت:
–عشق خیلی چیز خوبیه، قشنگه، ولی وقتی دورهاش بگذره، اگه باهاش هم فکر نباشی، هم عقیده نباشی، میشه نفرت، اونوقت دیگه اسم عشق و عاشقی بیاد میریزی بهم.
سرم هنوز پایین بود خجالت می کشیدم همانطور زیر لب گفتم:
–ممکنه یکی عوض بشه؟
ــ آره ممکنه به شرطی که خودش بخوادو این چیزها براش دغدغه باشه.
بعد آهی کشیدو ادامه داد:
–ببین دخترم، بذار یه مثال بزنم، مثلا یکی میدونه روزه باید بگیره بهش اعتقاد داره ولی تنبلی میکنه، شاید اون یه روز سرش به سنگ بخوره، ولی یکی که کلا اعتقادی به روزه نداره خیلی احتمالش کمه که تغییر کنه، اگرم تغییر کنه تازه می رسه به مرحله اون آدم تنبله، البته خیلی هم اتفاق افتاده که یکی کلا از این رو به اون رو شده. استثنا هم هست.
یعنی تو می خوای زندگیت رو برمبنای احتمالات بنا کنی؟
یک لحظه از این که بخواهم به آرش جواب منفی بدهم قلبم فشرده شد و بغض گلویم را گرفت. ولی خودم را کنترل کردم و قورتش دادم.
مامان سرش راپایین انداخت و خودش را با پوست کندن پسته ها و بادام ها مشغول کرد و گفت:
–راحیلم، تو الان جوونی شاید خیلی چیزهارو فکرش روهم نتونی بکنی، ببین فردا پس فردا که بچه دار شدی واسه تربیت بچه ها نیاز به پشتیبان داری که واسه هر زنی شوهرشه.
مگه همیشه نمیگفتی دلت می خواد بچه زیاد داشته باشی مگه نمی گفتی دلت می خواد جوری تربیت بشن که خادم امام حسین بودن جز آرزوهاشون باشه؟
می گفتی همسرم باید از نظر مذهبی بالاتر از من باشه که منم بکشه بالا، تا درجا نزنم.
می خوام ببینم هنوزم نظرت اینه یا فرق کرده؟
سرم را به علامت تایید تکان دادم و او ادامه داد:
–خب این خواسته های تو هزینه داره، گذشت می خواد باید بگذری.
یک لحظه چهره ی مهربان آرش از نظرم گذشت، جذابیتش و این که چقدرهمیشه با احتیاط با من حرف میزند و حواسش پیش من است و من چقدر تو این مدت سعی کردم احساساتم را بروز ندهم.
فکر این که شاید باید فراموشش کنم، بغضم را تبدیل به قطرهی اشکی کرد.
اینبار دیگر نتوانستم پسش بزنم.
مادر چندتا پسته و بادام را که مغز کرده بودرا مقابل صورتم گرفت و گفت:
– بخور، هم زمان اشک من چکید و روی انگشتش افتاد.
غم صورتش راگرفت مغزها را دربشقاب خالی کرد و گفت:
–یعنی اینقدر در گیر شدی؟
از این ضعیف بودنم خسته بودم. از دست دلم شاکی بودم. کاش دادگاهی هم برای شکایت ازدست دل داشتیم. کاش میشد زندانیش کرد. کاش میشد برای مدت کوتاهی جایی دفنش کرد. اصلا کاش دارویی اختراع میشد که باخوردنش برای مدتی دلم گیج ومنگ میشدوکسی رانمی شناخت.
مادر برای مدتی سکوت کرد، ولی طولی نکشید که خیلی آرام گفت:
ــ راحیل.
نگاهش کردم.
ــ من فقط بهت میگم کار درست کدومه، تصمیم گیرنده خودتی، زندگی خودته. تو هر انتخابی کنی من حمایتت می کنم.
نزدیکش شدم سرم راروی قلبش گذاشتم و گفتم:
–خیلی برام دعا کن مامان.
یک دستش را دور کمرم حلقه کردو دست دیگرش را لای موهام برد و بوسه ای رویشان نشاند وگفت:
–حتما عزیزم، توکلت به خدا باشه.
بهقلملیلافتحیپور📚
با اندکی ویرایش
#سنگرعشق 🌷
_ߊَ¹²⁸ࡋܟߺُࡄَܢߺ࡙ܢߺ߭[ࡃ]
#رمان 🌸⃟🎒⿻ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #از_سیم_خاردار_نفست_عبور_کن #قسمت28 –اگه وقت کردم می خونمش. نگاه پرسش گرا
عزیزان دلم چهار پارت بعدی رمان تقدیم بهتون
امید وارم دوست داشته باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🌸
در روزگارۍ که دشمن تمام امیدش
از بین بردن حــــــجاب توســــــت
تـــــو هــــمــچــــنان پـاك بـــــمان..
تو امـــیدش را نا امـــید کن بـگذار از
چـــادرت بـــیشتر از اســلحه بترسد..
این چــــادرِ ســیاه ســلاحِ توست
═✧❁یازهرا❁✧┄
بزرگۍمیگفٺ↓
تڪیهڪنبهشہـداء'
شہـداتڪیهشانخداسټ؛✨
اصلاڪنارگـݪبشینےبوۍگلمیگیرے'
پسگݪستانڪنزندگیټ رابایادشہـدآ🌹
#شهیدمصطفےصدرزاده
#شهیدانهـ
#شهیدبابڪنورۍهریس
آقـاجـان
در آینہ اشڪ هایی
ڪہ بر جدٺ حسین ریختیم
ڪاش
چهره تو را می دیدیم
تا مرحم زخم دلمان شود❤️🩹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#شب_بخیرهمه_داروندارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیـارتمیکنندتعاشقـان🤍🫠:
ایشھدا؛دستمانرابگیرید...
شایدازمعجزهنگاهتانماهم پرواز
رادرآسمانعشقوشھادتتجربهکنیم:)🤲🏻!!
نوکـرت،بسیدلتنگاست
رحمبهخودشنه،بهدلشکنحُـسیـن...!❤️🩹
#امام_حسین
#شایدتلنگر
برادرمخواهرم...
هرجادیدیداریکممیاری
سریعادستبهدامناهلبیتشو!
مطمئنباشکهجوابمیده!
اصلاناامیدیچهصیغهایه!
بچهشیعه
بایدتازمانظهورآقاش
اینقدربدوعه...اینقدرامیدوارباشه
کهمثلشهیدچمران...
مامورترورشبشهشیفتهوعاشقش!✨
همیشه میگفت:
آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه
همه چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه
که رفتار و اعمالمون مثل امام حسین
و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم
امام حسین گیر میکنیم و رشد نمیکنیم!
#شهیدانه
توتاکسی،
رادیوداشتقرآنپخشمیکرد
مسافرپرسیدکسیمرده؟!
رانندهیهلبخندمعناداریزد؛
وگفت:
آره ...
دلِمنوتو ... 💔
#تلنگر🦋🫀🩵
a58d6dc7-8f58-4622-af7f-926604fe9d44.mp3
9.41M
_ نوای حسین ستوده_
ابوفاضل-ابوفاضل.✨
خدا با تموم سلیقش انگار تورو کشیده((:
#نوا_آرامش
#حضرت_عباس
May 11
بزرگی میگفت:🗣
امروز با امام حسین قرار بزارید
بگید آقا قول میدم هرکار که شما دوست ندارید انجام ندم .🤝
نمیدونی چه غوغایی میشه تو زندگیت⚡️🍃
تعجب نکنید یه وقت!!!
امام حسینه دیگه🖇️🫀
مامنتظرلحظهدیداربهاریم!
آرامڪنیدایندلِطوفانےمارا...🍃
عمریستهمهدرطلبوصلتوهستیـم
پایانبدهـاینحالِپریشانےمارا...[💔]
#منتظرانه
#امام_زمان
نگرانم...
دل تو دلم نیست...
روزهایی که حس میکنم
خیلی دورم...
روزایی که
اومدن به کربلا برام یه رویا میشه...
امیدوارم...
لحظههایی که یادِ
💕 مهربونیاتون میفتم...
یاد اتفاقای خوبی
که با لطف شما رقم خورد...
♥️ آقای امام حسین عزیزم
نگران و امیدوار...
دلتنگ و بیقرار...
چشم به راهم که دعوتم کنید...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
تا رمق در تن ما هست بیا
حال ما بی تو تباه است بیا 💔
الهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
#تلنگر
پس از مرگِ انسان
قلب: ۵ دقیقه
مغز: ۲۰ دقیقه
پوست: ۲ روز
و استخوان تنها ۳۰ روز
سالم می مانند
اما کردار نیک تا ابد باقی می ماند!
#اعمالنیک