همون روزایی که حالم خیلی خوب نبود و روح ازدواجی من مثل یک گل زیبا و پژمرده بود🥀، یکبار رفته بودیم هیئت؛
موضوع سخنرانی در مورد #مشکلات زندگی و سختیها و اینا بود، منم طبق معمول تو فکر ازدواج و یار بودم😅
سخنران یکدفعه یه جمله ای به این مضمون گفت که: #امام_زمان مثل پدر ما هست؛ یک پدر مهربون و دلسوز، اگر مسألهای تو زندگیمون داریم به امام زمانمون بگیم از آقا بخواهیم برامون دعا کنند، چه کسی بهتر از امام زمان؟
وقتی این جمله رو شنیدم روح ازدواجی من که پژمرده شده بود🥀 دوباره جَوونه زد!🌱😃
یاد اون #نکته_طلایی افتادم که بابام همیشه بهم میگفت: برای اینکه همسر خوبی نصیبت بشه مهمترین کار اینه که باید #دعا کنی و از خدا بخوای...
با خودم گفتم: تو که سن و سالت کمه سخت بهت اعتماد میکنن، از نظر مالی و معیشتی هم که کوفت نداری، حداقل ریخت و قیافه هم نداری که دلشونو خوش کنی😂
بیا برو در خونه امام زمان، به آقا بگو: شما امام زمان من هستی، پدر من هستی، یه طوری کار منو راه بنداز که یه #همسر_خوب پیدا کنم😃
یه تصمیمی گرفتم... (تو قسمت بعدی میگم)
کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ ساله با ۵ فرزند)
من دیدم با این وضعیتی که من دارم و اون شرایطی که برای همسر آیندهم در نظر دارم (که هدفمون یکی باشه و اینا...) بعیده حالا حالاهاااا بتونم مورد مناسبی پیدا کنم و #ازدواج کنم😄
گفتم یه کاری کنم👇
دقیق یادم نیست که چند روز بعد از اون جلسه هیئت بود، ولی تصمیم گرفتم برم در خونهی #امام_زمان دردمو به آقا بگم؛ یکبار رفتم جمکران، به امام زمان گفتم: آقا جان! بیایید یه معامله ای کنیم😃
من چیکار میکنم؟ من هر هفته سه شنبهها به عشق شما میام جمکران، اینجا ۲۰ دقیقه نماز امام زمان رو میخونم تا بگم به یاد شما هستم و به قول معروف برادریمو ثابت کنم (#برای_امام_مهدی)
شما هم بجاش این کارو بکنید؛ کل زندگی منو جمع و جور کنید، همین!😎
البته به آقا گفتم: چیز زیادی هم نمیخوام... فقط یه #همسر_خوب میخوام، یه عزت و آبرو میخوام، هم توفیق سربازی شمارو میخوام، هم خیر دنیا و آخرت میخوام، هم چیزایی که خودم نمیدونم باید بخوام یا حواسم نیست که بخوام رو میخوام و...😊
به نظر معامله ی خوبی میومد؛ هفته ای ۲۰ دقیقه بیای پای کار امام زمان (عج)، امام زمان هم زندگی دنیا و آخرتت رو جمع و جور کنه👌☺️
کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ ساله با ۵ فرزند)
بسم الله رو گفتم، با خودم عهد بستم سر قرارم با امام زمان بمونم؛
چند هفته سهشنبه اومدم #جمکران - اون موقع دوچرخه داشتم - از خونه با #دوچرخه میومدم جمکران، سعی میکردم با داداشم و چندتا از دوستام بیاییم که تنها نباشیم؛ ولی خب بعضی از هفتهها هم بچهها نمیومدن، من تنهایی میومدم.
خلاصه چند هفته که گذشت یکی از رفیقام گفت من یه #موتور_مارال دارم میخوام بفروشم؛ منم که خیلی موتور دوست داشتم به هر زحمتی بود بابامو راضی کردم که موتور رو بخرم؛ رفتم گوشیمو که قبلا با وام گرفتن خریده بودم فروختم، از بابام هم یه مقداری پول گرفتم، دیگه بعد از اون با موتور میومدم جمکران🛵 (۱۸ سالم نشده بود، موتور مارال هم گواهینامه نمیخواست)
یادم نمیره این موتوره چقدر دخل منو درآورد؛🥲 سیستم باک بنزینش یه طوری بود که اگه در باکو محکم میبستی نمیتونست نفس بکشه، سریع خفه میشد بنزین نمیرسید به موتور، موتور خاموش میشد، باید در باک رو شل میذاشتم که بنزین برسه، در باک رو که شل میذاشتم بعد وسط راه یه دفه میدیدم در باک نیست! افتاده بود باید میرفتم دنبال در باک میچرخیدم تو خیابون👨🦯
جونم براتون بگه که حقیقتش چراغ درست و حسابی هم نداشت و میشه گفت ترمزش هم خیلی تعریفی نداشت، خلاصه خیلی موتور خوبی بود خدا بیامرز🤌😂
کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ ساله با ۵ فرزند)
موتور مارال یا همون موتور گازی اینه👆
پ.ن: به همین برکت عکسشو میبینم چارستون بدنم می لرزه😂
کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ ساله با ۵ فرزند)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸داریم میریم سفر
به نظرتون کجا میریم؟👇
@alitayebiyan75