خلاصه تو دوران نوجوانی «احساس مرد بودن» من خیلی زیاد شده بود و از رفتارام معلوم بود، بابا و مامان هم کاملا متوجه این ماجرا شده بودن!😄 یادمه برای اینکه ببینن ماجرای احساس مرد بودنم جدیه یا نه، گاهی وقتا منو امتحان میکردن؛ مثلا یه وقتایی تو خونه صحبت ازدواج و اینا راه مینداختن که ببینن واکنش من به ماجرای ازدواج چیه؟ واقعا برنامه‎ی خاصی دارم یا یه احساس زودگذر هست؟ و... ولی من اینقدر اعتماد به نفسم بالا بود که همیشه به این قضیه واکنش مثبت نشون میدادم و میگفتم کاری نداره، آدم میره سر کار و خرج زندگی رو میده و...😁

حقیقت این بود؛ روح من از یک «روح معمولی» به یک «روح ازدواجی» تبدیل شده بود👻😂 از وقتی که پدرم متوجه شد من به یک روح ازدواجی تبدیل شدم خیلی بیشتر با من صحبت میکرد، پای حرف دل من می‎نشست؛ هم حرفای منو گوش میداد، هم تو صحبتایی که باهم داشتیم چندتا #نکته_طلایی رو همیشه بهم می‌گفت: بابا می‌گفت: #همسر_خوب بزرگترین نعمت خداست و میتونه آدم رو تو دنیا و آخرت خوشبخت کنه بعدشم می‌گفت: برای اینکه همسر خوبی نصیبت بشه – به غیر از تحقیقات و بررسی شرایط و... که باید انجام بدیم – مهمترین کار اینه که باید #دعا کنی و از خدا بخوای یه همسر خوب نصیبت کنه؛ چون هر چقدر هم برای تحقیقات و بررسی شرایط همسر آینده‎ت و بهتر شدن زندگی خودت تلاش کنی، یه چیزای مهمی تو زندگی وجود داره که اصلا اختیارش دست تو نیست و یا ممکنه بهش توجه نداشته باشی برای اینکه همه‎ی اینا خوب پیش بره باید از خدا بخوای که بهترین شرایط رو برات رقم بزنه...

بقیه رو می‌نویسم تا امشب میزارم (میخوام ذهنتون درگیر بشه 😈) مثل این سریالایی که سر قسمتای حساس تموم میشه😂

روح ازدواجی من روز به روز در حال قوی تر شدن بود، حال و روزم مثل شعر شاعر شده بود که می‌فرمایند: همه را مثل یار می‌بینم «پیرزن» را «نگار» می‌بینم! دقیقا مثل این شعر👆شده بودم (شوخی)😂 در مورد «تشکیل خانواده» خیلی مطالعه می‌کردم، دوست داشتم تجربه‌های بقیه رو بشنوم تا بتونم برای ازدواج خودم بهترین تصمیم رو بگیرم؛ مثلا هر موقع فرصت میشد از تاز دامادهایی که دور و برم بودن در مورد خرج و مخارج زندگی سوال می پرسیدم که چیکار می‌کنن؟ یا از بزرگترها در مورد مدیریت زندگی سوال می پرسیدم که چرا زن و شوهرا باهم دعوا میافتن؟ چرا زندگیشون به مشکل میخوره؟ چرا بعضیا طلاق میگیرن؟ و... تو این گفتگوها پاسخ‌های خیلی خوبی می‌گرفتم👌 البته واکنش های منفی هم وجود داشت؛ بعضیا میگفتن برو بچه جون تو دهنت هنوز بوی شیر میده🍼😂، البته من مقاومت می‌کردم و پاسخمو می‌گرفتم... (توصیه به ازدواجی‌های عزیز؛ شما هم مقاومت کنید، مقاومت همیشه جواب میده)

اون شعری که گفتم اینه👇😄

🔸دوران مجردی! 😄 شعری که بارها موجب خنده مقام معظم رهبری و حضار در مراسم شد. ✅ کانال علی طیبیان | عضویت 👇 https://eitaa.com/joinchat/2519859404C02e536178b

اونایی که اینو خوندین👆 این پایین یه پیام بدین که انگیزه بگیرم قسمت بعدیو امشب بزارم👇 @alitayebiyan75 (مطلبشو نوشتم آماده‎ هست، ولی نمیزارم کانال تا پیام بدین😆)

حاصل این سوالات و مطالعات و مقاومت‌هایی که داشتم این شد که به یک "نتیجه مهم" برسم👇 فهمیدم برای اینکه بتونم یک #ازدواج_موفق داشته باشم؛ - فقط داشتن «روح ازدواجی» کافی نیست! - فقط داشتن «مادیات و سرمایه» کافی نیست! - فقط «تحقیقات در مورد همسر» کافی نیست! - فقط «فراهم شدن شرایط خودم» کافی نیست! - و خیلی چیزایی که بقیه فکر میکنن مهمه مثل مهریه و...، واقعا اونقدر مهم نیست به نظرم یک مسأله‌ی مهمتر از همه‌ی اینها وجود داشت؛ اینکه من و همسر آینده‎ام، باید #هدف_مشترک داشته باشیم! واقعا «هدف مشترک» مهمترین مسأله برای تشکیل «زندگی مشترک» هست؛ یعنی تو مرحله‎ی اول هدف دختر و پسر از زندگی شخصی خودشون باید معلوم باشه، تو مرحله‎ی بعدی هدفشون از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک هم باید مشخص باشه و تو این زمینه باهمدیگه هم نظر باشن! این مسأله شاید خیلی مهم به نظر نیاد و بهش توجه نشه، ولی به همین برکت🤌 خیلییییی مهمه (حالا بعدا میگم چرا اینقدر مهمه و مثال میزنم براتون...) کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ سال با ۵ فرزند)

بقیه ماجرا رو فردا میزارم، نگران باشید نیتم خیره میخوام اذیتتون کنم😂

امشب می‌خواستم ادامه ماجرا رو بنویسم ولی یه جلسه فوری پیش اومد، مجبور شدم بیام تهران پ.ن: فردا قبل از ظهر می‌نویسم