هدیه ویژه استاد انصاریان به پزشکیان
🔹مسعود پزشکیان رئیسجمهور منتخب ملت در جلسه عزاداری حسینی در حسینیه هدایت شرکت کرد.
🔹پس از پایان مراسم، استاد شیخ حسین انصاریان در ملاقات خصوصی با رئیسجمهور منتخب، ضمن آرزوی موفقیت برای او، دو هدیه خاص به پزشکیان اهدا کرد.
🔹اولین هدیه یک دستمال مشکی بود که انصاریان آن را در هنگام شرکت در مجالس روضه استفاده میکرد. او پیشتر وصیت کرده بود که این دستمال همراه وی دفن شود. هدیه دوم نیز تسبیح خود بود که در اذکار بعد از نماز شب از آن استفاده میکرد.
🔴 پیکر «حکمت بدر» ۶ ساله که به خاطر قحطی در غزه به شهادت رسید💔
🔻امام موسی صدر: من حسینیه را حسینیه نمی دانم مگر آنکه دلاورانی را برای نبرد با دشمن اسرائیلی فارغالتحصیل کند.
ما اسرائیل را شرّ مطلق می دانیم. اگر اسرائیل و ابلیس با یکدیگر بجنگند، ما در کنار ابلیس خواهیم بود.
📍امروز هر هیأت باید بلندگوی مظلومیت غزه باشد
#سکوت_هر_مسلمان_خیانت_است_به_قرآن
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیخ حسین انصاریان: از کسانی که شما را رنجاندند بگذرید و به رخ آنها هم نکشید
پزشكيان: حتماً انشالله این كار را میکنم
پ.ن
خدایا به ما صبر بده
دهانمون رو بسته نگهدار
خسته شدیم از دست این رفتارهای نسنجیده
اون بزرگوار وسط بحث قالیباف وجلیلی به جای اینکه بزرگتری کنه میپره وسط میکروفون میگیره و در حکایت از این ، اون یکی رو متعم میکنه
اینم از شیخ حسین که به پزشکیلن میگه بقیه روحلال کن
انگار نه انگار که ایشون هر بی احترامی خواست نسبت به جلیلی وحزب الهی ها کرد
خدایا عاقبتمون رو به خیر کن
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
16.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای لو رفتهٔ محمدجواد ظریف در مورد حذف رهبری توسط جریان اصلاحات
صداتونم لو نمیرفت افکار خودتو و بزرگاتون برامون معلوم بود
ولی چپ نگاه کنید به آقای ما از رو جنازه تک تکتون رد میشیم🤨
لینک صوت
https://eitaa.com/safirenghelab/57703
@Qetee441_8432615079.mp3
زمان:
حجم:
4.61M
مداحی فوقالعاده «بی مردم»
حاوی نکات قابل تامل.
این مداحی کار چند تا سخنرانی رو کرده....
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تذکر رهبر انقلاب به مداحان و عزاداران:
آیا درست است عظمت امام حسین (علیهالسلام) را در یک مجلسی تبدیل کنیم به کار سبک و لخت شدن و بالا و پایین پریدنها؟!
#معرفی_کتاب
🌹گفتم آقای رئیسی چرا تیم رسانه ای شما اینقدر ضعیفه؟ اینقدر کارهای بزرگ انجام می دهید و مردم متوجه نمی شوند.
اینطور باشه دور بعد رأی نمی آورید.
♦️نگاهی به من انداخت و گفتند: بخوام رسانه رو قوی کنم باید مرتب از خودم تعریف کنم و کار خوبی نیست.
اما برای دور بعد نام من رو توی نامزدها نخواهی دید.
باتعجب گفتم چرا؟
گفت: وقتی آمدیم اوضاع کشور واقعا بحرانی بود و خدا لطف کرد شرایط بهتر شد و کشور از لبه پرتگاه دور شد، الان دیگه هرکی رئیس جمهور بشه مشکلی نخواهد داشت.
📚کتاب رئیسی روحانی بود. اثر گروه شهید هادی
🔴آقای جلیلی بعد از ۴۵ دقیقه جلسه با حضرت آقا، از ایشون پرسیدند
شما راضی بودید؟
تعابیر دقیق؛ آقا فرمودند: راضی؟! خیلی راضی هستم و باید شما اجازه ندهید این حدود 14 میلیون دلسرد و سست شوند و با قدرت این مسیر را ادامه دهید و نشاطشون رو حفظ کنید و ارزش این رأی به این است که شما بدون تنازل از مواضع انقلاب اسلامی عمل کردید و سطح منازعات رياست جمهوری رو ارتقا دادید و ...
حالا شما عزیزان صبح تا شب مشغول کوبیدن و تخریب دکتر جلیلی به انحاء مختلف باشید.
موفق باشید
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
تا همین دیروز آقای جلیلی رو ندیده بودم هیچ ارتباطی باهاشون نداشتم. تا قبل انتخابات بچههای ستادشونم حتی نمیشناختم. طبق تشخیصی که دادم وظیفه خودم دونستم تبلیغشون کنم، بدون هیچ چشمداشتی. سه چهار میلیون هم تازه از جیب خرج کردیم 😁 (اون روزی که رفتیم اصفهان)
دیروز یه چهار، پنج ساعتی با آقای جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی نشستیم و صحبت کردیم.
جالب بود. فردای انتخابات آقای جلیلی یه جلسه 45 دقیقهای با آقا داشتن که ظاهراً حرفهای خیلی خوب و مهمی رد و بدل شده بود که رسانهای نشده.
آقا خواسته بودند آقای جلیلی این سرمایهی اجتماعی رو رها نکنن و براش برنامه داشته باشن. آقا فرموده بودن این حرکت نباید سست بشه و باید با قدرت ادامه پیدا کنه.
من بهشخصه حتی اگه نمیدیدمشون بازم با تمام انرژی تلاش میکردم نقشی در کارهای مهم ایشون داشته باشم. این اخلاق، تقوای و عقلانیت ایشون واقعا در بین سیاسیون خاص و کمیاب هست.
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🟢داستان معروف خواب محتشم کاشانی چه بود؟
پلک هایش را از هم گشود. به سقف خیره بود در حالی که نفس نفس می زد، صورت و پیراهنش خیس بود. حال عجیبی داشت. چه وقت از شب بود؟ به پنجرهی چوبی نگاهی کرد پرده بی رمق تکان می خورد و ماه را تابنده تر از همیشه در سیاهی شب یافت. زیر لب چیزی زمزمه میکرد. به ناگاه چون برق از جا پرید. به طرف گرد سوز شتافت و سویش را زیاد کرد دست پاچه به دنبال چیزی میگشت و مدام لبانش تکان میخورد گویی با خود حرف می زد. اما نه قلم را با دستانی لرزان در مرکب سیاه زد و با قلم نی روی کاغذ نوشت
💔« باز این چه شورش است که در خلق عالم است »😭
نفس عمیقی کشید و به بالشت پشت سرش تکیه داد. حالا خیالش راحت تر شده بود عرق پیشانیاش را با لبهی آستین پاک کرد و آرام چشمانش را بست تا هر آنچه را دیده باز مرور کند:
📩در صحرایی خشک بی آب و علف و پر از خون بود. تشنه بود و گرما زده، لبانش ترک خورده و وحشت زده بود. یک دفعه در خواب فریاد زد:
یا امیرالمومنین! مردی با اسب از پشت تپهای به او نزدیک میشد و گرد و غبار حاصل از تاخت اسب و نور تابندهی خورشید تشخیص چهرهاش را مشکل میکرد اما انگار این خورشید نبود که همه جا را روشن کرده بود بلکه از چهرهی آن مرد سوار بر اسب نور میتابید حالا دیگر فاصله اش خیلی کم بود اسب از حرکت ایستاد اما هنوز چهره از نور زیاد قابل تشخیص نبود و چشمان او را تنگ تر میکرد.
📩مرد جلو آمد: « ای محتشم ، در سوگ برادرت مرثیه بسیار گفتی ، چرا در مصیبت قره العین من حسین نمی گویی؟»
محتشم به زحمت لبان ترک خوردهاش را از هم گشود و باصدایی لرزان که گویی از ته چاه شنیده میشد گفت: من خود را شایسته نمیبینم که مرثیهای برای ایشان بگویم. مصیبت امام حسین (علیه السلام) آنقدر عظیم و دردناک است که حتی نمیدانم از کجا باید شروع کنم.»
و امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود:
«بگو… باز این چه شورش است که در خلق عالم است.»
صدای شیهه اسب او را از خواب پراند. از آن تشنگی و بی قراری خبری نبود اما مدام آن مصرع را زیر لب تکرار میکرد. حالا که آن را بر رو کاغذ آورده بود کمی خیالش از بابت فراموشی مصرع راحت شده بود از خوابیدن دوباره هراس داشت تا نکند همهی اینها را فراموش کند.
دلش می خواست تک تک کلام امیرالمومنین را بارها و بارها در ذهن مرور کند اما از طرفی دیگر در ذهن و دلش غوغایی از کلمات بود پس به سرعت پلکها را گشود این بار نفسی عمیق کشید و با تسلطی بیشتر قلم را در مرکب فرو برد و اینگونه معجزه آسا کلمات بی اختیار بر روی کاغذ جای میگرفتند:
«بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين