eitaa logo
گروه فرهنگی جهادی علی بن موسی الرضا ع
761 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
57 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹گفتم آقای رئیسی چرا تیم رسانه ای شما اینقدر ضعیفه؟ اینقدر کارهای بزرگ انجام می دهید و مردم متوجه نمی شوند. اینطور باشه دور بعد رأی نمی آورید. ♦️نگاهی به من انداخت و گفتند: بخوام رسانه رو قوی کنم باید مرتب از خودم تعریف کنم و کار خوبی نیست. اما برای دور بعد نام من رو توی نامزدها نخواهی دید. باتعجب گفتم چرا؟ گفت: وقتی آمدیم اوضاع کشور واقعا بحرانی بود و خدا لطف کرد شرایط بهتر شد و کشور از لبه پرتگاه دور شد، الان دیگه هرکی رئیس جمهور بشه مشکلی نخواهد داشت. 📚کتاب رئیسی روحانی بود. اثر گروه شهید هادی
🔴آقای جلیلی بعد از ۴۵ دقیقه جلسه با حضرت آقا، از ایشون پرسیدند شما راضی بودید؟ تعابیر دقیق؛ آقا فرمودند: راضی؟! خیلی راضی هستم و باید شما اجازه ندهید این حدود 14 میلیون دلسرد و سست شوند و با قدرت این مسیر را ادامه دهید و نشاطشون رو حفظ کنید و ارزش این رأی به این است که شما بدون تنازل از مواضع انقلاب اسلامی عمل کردید و سطح منازعات رياست جمهوری رو ارتقا دادید و ... حالا شما عزیزان صبح تا شب مشغول کوبیدن و تخریب دکتر جلیلی به انحاء مختلف باشید. موفق باشید ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
تا همین دیروز آقای جلیلی رو ندیده بودم هیچ ارتباطی باهاشون نداشتم. تا قبل انتخابات بچه‌های ستادشونم حتی نمیشناختم. طبق تشخیصی که دادم وظیفه خودم دونستم تبلیغشون کنم، بدون هیچ چشمداشتی. سه چهار میلیون هم تازه از جیب خرج کردیم 😁 (اون روزی که رفتیم اصفهان) دیروز یه چهار، پنج ساعتی با آقای جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی نشستیم و صحبت کردیم. جالب بود. فردای انتخابات آقای جلیلی یه جلسه 45 دقیقه‌ای با آقا داشتن که ظاهراً حرفهای خیلی خوب و مهمی رد و بدل شده بود که رسانه‌ای نشده. آقا خواسته بودند آقای جلیلی این سرمایه‌ی اجتماعی رو رها نکنن و براش برنامه داشته باشن. آقا فرموده بودن این حرکت نباید سست بشه و باید با قدرت ادامه پیدا کنه. من به‌شخصه حتی اگه نمیدیدمشون بازم با تمام انرژی تلاش می‌کردم نقشی در کارهای مهم ایشون داشته باشم. این اخلاق، تقوای و عقلانیت ایشون واقعا در بین سیاسیون خاص و کمیاب هست. | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🟢داستان معروف خواب محتشم کاشانی چه بود؟ پلک هایش را از هم گشود. به سقف خیره بود در حالی که نفس نفس می زد، صورت و پیراهنش خیس بود. حال عجیبی داشت. چه وقت از شب بود؟ به پنجره‌ی چوبی نگاهی کرد پرده بی رمق تکان می خورد و ماه را تابنده تر از همیشه در سیاهی شب یافت. زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد. به ناگاه چون برق از جا پرید. به طرف گرد سوز شتافت و سویش را زیاد کرد دست پاچه به دنبال چیزی می‌گشت و مدام لبانش تکان می‌خورد گویی با خود حرف می زد. اما نه قلم را با دستانی لرزان در مرکب سیاه زد و با قلم نی روی کاغذ نوشت 💔« باز این چه شورش است که در خلق عالم است »😭 نفس عمیقی کشید و به بالشت پشت سرش تکیه داد. حالا خیالش راحت تر شده بود عرق پیشانی‌اش را با لبه‌ی آستین پاک کرد و آرام چشمانش را بست تا هر آنچه را دیده باز مرور کند: 📩در صحرایی خشک بی آب و علف و پر از خون بود. تشنه بود و گرما زده، لبانش ترک خورده و وحشت زده بود. یک دفعه در خواب فریاد زد: یا امیرالمومنین! مردی با اسب از پشت تپه‌ای به او نزدیک می‌شد و گرد و غبار حاصل از تاخت اسب و نور تابنده‌ی خورشید تشخیص چهره‌اش را مشکل می‌کرد اما انگار این خورشید نبود که همه جا را روشن کرده بود بلکه از چهره‌ی آن مرد سوار بر اسب نور می‌تابید حالا دیگر فاصله اش خیلی کم بود اسب از حرکت ایستاد اما هنوز چهره از نور زیاد قابل تشخیص نبود و چشمان او را تنگ تر می‌کرد. 📩مرد جلو آمد: « ای محتشم ، در سوگ برادرت مرثیه بسیار گفتی ، چرا در مصیبت قره العین من حسین نمی گویی؟» محتشم به زحمت لبان ترک خورده‌اش را از هم گشود و باصدایی لرزان که گویی از ته چاه شنیده می‌شد گفت: من خود را شایسته نمی‌بینم که مرثیه‌ای برای ایشان بگویم. مصیبت امام حسین (علیه السلام) آنقدر عظیم و دردناک است که حتی نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم.» و امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: «بگو… باز این چه شورش است که در خلق عالم است.» صدای شیهه اسب او را از خواب پراند. از آن تشنگی و بی قراری خبری نبود اما مدام آن مصرع را زیر لب تکرار می‌کرد. حالا که آن را بر رو کاغذ آورده بود کمی خیالش از بابت فراموشی مصرع راحت شده بود از خوابیدن دوباره هراس داشت تا نکند همه‌ی اینها را فراموش کند. دلش می خواست تک تک کلام امیرالمومنین را بارها و بارها در ذهن مرور کند اما از طرفی دیگر در ذهن و دلش غوغایی از کلمات بود پس به سرعت پلک‌ها را گشود این بار نفسی عمیق کشید و با تسلطی بیشتر قلم را در مرکب فرو برد و اینگونه معجزه آسا کلمات بی اختیار بر روی کاغذ جای می‌گرفتند: «بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز اين چه شورش است که در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين
🚩آیت الله بهجت رحمة‌الله‌علیه: 🔻 استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد. ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه ميخواندم. وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند. شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم. امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد. ... اگر خواستيد قرائت زيارت عاشورا را ترويج كنيد براى ديگران ارسال نماييد... اميدوارم هر دستى كه اين پيام را مى فرستد آتش جهنم را لمس نكند!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه جا ملائکه آسمون بلند بلند گریه میکنند...💔 👤 «گریه ملائکه» حاج‌مهدی تقدیم نگاهتان 📥 دانلود با کیفیت بالا ▪️
35.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره جالب سخنرانی برای مدافعان حرم ┄┅═✧●●✧═┅┄ بد نیست ببینیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماها مسئول گزینش کربلا بودیم دو سوم یاران امام حسین رو رد میکردیم!
مرحوم حاج اسماعیل دولابی می‌گن: در ایام سوگواری اهل‌بیت و خصوصاً امام حسین (علیه‌السلام) چند شب درون خانه‎تان پرچم یا پارچهٔ سیاهی بزنید و لباس سیاه به تن بچه‎ها بکنید و دور هم بنشینید و خودتان چند بیت از همان نوحه‎های سادهٔ قدیمی‎ بخوانید که به فطرت نزدیک‌تر است و با هم سینه بزنید. آن‎وقت ببینید خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از فضل و عنایت، با شما و خانواده‎تان چه‎ها می‎کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضرت آقا بعد از مراسم بیت به حاج مهدی رسولی فرمودند: این مرثیه‌ی شما (اشاره به مداحی بی‌مردم)‌ کار یک منبر نه بلکه کار چند منبر رو با هم کرد. احوال این روزهای ما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دو نفر زیاد محبت کن، تا هیچ وقت فقیر و درمونده نشی! {وَ اْحرِصْ في الدنيا على الاِثنين} ━━━📿
🔷 شب ششم محرم در آیین عزاداری ایرانیان مخصوص گرامیداشت نوجوان عاشق، قاسم بن الحسن معرفی شده است. 🔹قاسم بن الحسن دفاع مقدس که بود؟ 🔸در بین نیروهای گردان از میان ۴۰۰ نفر رتبه پنجم تیراندازی را کسب کرد اما چون فقط ۱۲ سال داشت از رفتن به جبهه منع شد! به هر دری‌ که زد او را نبردند! با آن سن کم خود را از چای گرمیِ اردبیل به تهران رساند و ده روز در مقابل دفتر رئیس جمهور ماند تا او را ببیند اما موفق نشد! 🔸روز یازدهم ماجرا را به رئیس جمهور آیت الله خامنه ای گفتند! ایشان دستور می دهد که وی را به نزد او بیاورند! خواسته اش را مطرح اما ایشان نیز به دلیل سن کمش مخالفت خود را با اعزامش اعلام کرد! 🔸در آن لحظه گریه کرد و گفت: حالا که نمی گذارید به جبهه بروم، به روضه خوان ها بگویید از این پس روضه حضرت قاسم را نخوانند چون او هم در هنگام شهادت فقط ۱۳ سال داشت! آیت الله خامنه ای همان لحظه در کاغذ مهر شده ای که به وی تحویل داد نوشت «او بدون هیچ محدودیتی می تواند به جبهه اعزام شود.» 🔸پایش به جبهه باز شد. شهید حمید باکری در سخنرانی‌های خود جهت بالا بردن روحیه نیروها از رشادت های او می گفت. هرگاه که در مرخصی بود و به اردبیل می آمد، با دعوت امام جمعه در خطبه ها حاضر و مردم را به رفتن به جبهه و دفاع از اسلام دعوت می کرد. 🔸او نه در پشت جبهه، بلکه در مقدم‌ترین خط مقدم، یعنی گردان تخریب حضور پیدا کرد و در شب های عملیات مین ها را خنثی و به شهیدان حمید و مهدی باکری می گفت که سریع گردان را به جلو بیاورید! او کسی نبود جز شهید مرحمت بالازاده. شادی روحش صلوات.
بهترین توئیت محرمی که واقعا حال خوب کن بود🖤
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ حَـیَّ عَـلَی العَـزآ ،حَـیَّ عَـلَی البُکـآء فیٖ‌ ماتَم‌ الحُسَیـن(ع)مَظلُومِ کَربـلا 💚 قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم قمری را به روی دست گرفته قمری محرم💔 سلام محضر اربابمون به نیابت از جمیع شهدا و اموات مومنین جهت تعجیل در فرج وسلامتی مولایمان السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَین علیه السلام روی دستم زنده بمون پسرم پیکرت رو تا به حرم ببرم تپش ضعیف قلبت داره بی صدا میشه ┄┅┅┅┅❁🏴❁┅┅┅┅┄
39.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌« به روزگار سیاه مبتلا شود قومی که حسین را رها کند به عبیدالله مبتلا شود » با مدّاحی: حاج 🗓 سه‌شنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳ شب چهارم الحرام ۱۴۴۶ ‌ 📍 هیئت‌ ثارالله‌ زنجان ۰[ @MAHDIRASEULI_IR
🔴نه زیر کولر بودن، نه مداح معروفی داشتن، 💡نه نورپردازی خاصی، نه لباسشون یکدست مشکی بود، 📢 نه بلندگو و سیستم آنچنانی گذاشته بودن، نه طبل و... یکی از بی ریاترین عزاداری هایی که میشد دید♥️ 💚🖤🏴
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
هم‌اکنون؛ اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در حسینیه امام خمینی(ره).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آقای «عباس موزون» عزیز در مورد واژه «تَنَقَّبت» در زیارت عاشورا تفسیری فوق‌العاده دردناک ارائه کردند...
◾️برایت با غلاف از خاک‌ها گهواره می‌سازد ◾️ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی