هدایت شده از اصرار
بخش سوم 3⃣
🔻نسل [و زمان]
🔹نگاه به تحولات و اتفاقات یک سوال نهان دارد که «چه اتفاقی در حال وقوع است؟» این سوال، سوال از آینده و زمان است. از این حیث زمینهی نادیدنی تمام عنوانها زمان است. اگر زمان حذف شود با تمام اتفاقات پیرامون خود میتوان هرکاری انجام داد.
🔹در خبرهایی که ذیل زمان نقل کردیم زمان به دو صورت دنبال شد. یک شکل پیگیری خبرهای زماندار بود مثل اینکه سید حسن نصرالله گفتند افراد در مقاومت ابزار نیستند و مستقل هستند و این در تاریخ بشریت بی سابقه است (بی سابقه بودن) و یا اینکه مردم در اروپا و آمریکا پس از چهار ماه هنوز هم در حمایت از فلسطین راهپیمایی می کنند و گویا زمان آنجا به وقت طوفان الاقصی ایستاده و نمی گذرد ( نگذشتن زمان) یا این صحبت محمد الضیف که همین امروز آهنگ فلسطین کنید، فردا دیر است (دیر شدنِ زمان).
🔹شکل دیگر این پیگری آنست که ما با توجه به مواردی مثل نسل بیشتر متوجهِ زمان می شویم مثل عبارات دهه ی هشتاد و ... و یا اصطلاح نسل زد. اما غزه چشم ما شد و با غزه توانستیم این نسل را فراتر از طبقه بندی های جامعه شناسانه و روان شناسی، با زمان در همه جای دنیا ببینیم.
#نسل
#زمان
#اصرار
#جهان
@Esrar3
هدایت شده از اصرار
🔸غزه جهان را از استعاره و نماد و کنایه بینیاز کرده است!
این کاریکاتور میتوانست اثر یک هنرمند در نشان دادن واقعیت شعارهای دروغین جهان ما باشد... اما نیست! هنرمند هیچ نشانهای را خرج نکرده، او تنها اتفاقی را به تصویر کشیده که افتاده است... جعبههای کمک غذایی آمریکا که از هواپیما روی سر مردم گرسنه غزه افتاده تا کنون باعث مرگ چند نفر شده است... فکر نمیکنم چنین وجه تراژیکی به تخیل هیچ نویسندهای هم راه یافته باشد!
🔹ما واقعیترین سیمای جهان را به چشم میبینیم و وجه خطرناکتر
این واقعیت، همین عجز ما از انجام هر کاری است... تفسیری از عقلانیت را به ما تجویز کردهاند که پذیرش این وحشتِ انسانکش را
به عنوان واقعیت در پیشفرضهای خود ثبت کنیم
🔸ننگ بر عصر و زمانهای که ما زندگان آن هستیم و بدون شرم کردن، اعداد را روی نمودار میبریم و میگوییم چند کودک با گلوله کشته شدهاند و چند کودک دیگر بر اثر گرسنگی مردند... گویی ذهن ما هنوز توان جملهسازی این را ندارد که
بر اثر گرسنگی نمیمیرند، کشته میشوند!
«محمدصادق فرامرزی»
#جهان #فلسطین
#رنج #هنر #مصیبت #زمان #مواد_غذایی
@Esrar3
هدایت شده از اصرار
من تصور می کنم که خودِ اسرائیل از میزان خیانتی که مردم ما در این جنگ متحمل شدند، شوکه شده. در وحشیانه ترین رویاهای او هم نبود که امت (مسلمان) را اینقدر ضعیف و مردمان را تا این اندازه سست عنصر ببیند. در واقع اسرائیل هرگز تصور نمی کرد که بتواند در مدت پنج ماه و قبل از ماه رمضان ۷۰۰ هزار انسان را روبروی چشم اعراب و مسلمانان محاصره کند، بدون اینکه با خشم و اعتراض مواجه شود.
به خدا قسم که این در زیباترین تصورات اسرائیل نبود.
#جهان #غزه
#ما_در_جهان #رمضان #مصیبت
@Esrar3
هدایت شده از اصرار
°
ابن ریاح روایت میکند مرد نابینایی را که در روز شهادت امام حسین(ع) در کربلا حاضر شده بود دیدم، کسی علت نابینایی او را سؤال کرد. او در جواب گفت: ما ده نفر رفیق بودیم که برای کشتن حسین(ع) به کربلا رفتیم، ولی من شمشیر و تیر و نیزه به کار نبردم. چون حسین(ع) کشته شد، به خانه بازگشتم و نماز عشا خواندم و به خواب رفتم. در عالم خواب شخصی نزد من آمد و گفت: رسول خدا(ص) تو را میخواند، برخیز و اجابت کن! گفتم: مرا با رسول خدا(ص) چه کار است؟ آن شخص گریبان مرا گرفت و کشان کشان نزد رسول خدا(ص) برد. دیدم پیغمبر خاتم(ص) در بیابانی نشسته و آستینهای خود را بالا زده و حربهای در دست گرفته و فرشتهای برابر او ایستاده و در دست او نیز حربهای است از آتش. نه نفر از دوستان مرا کشت و به هر کدام که ضربتی میزد سرتاپای آنها از آتش فرا میگرفت و میسوزانید. من نزدیک رسول خدا(ص) رفتم و مقابل او زانو بر زمین زدم و گفتم: السلام علیک یا رسولالله. ولی آن حضرت جواب نفرمود، و مدت زیادی مکث کرد. پس از آن سر خود را بلند کرد و فرمود: ای دشمن خدا! هتک حرمت مرا نمودی و عترت مرا کشتی و حق مرا رعایت نکردی...! گفتم: یا رسولالله به خدا قسم من در کشتن فرزندانت نه شمشیر زدم و نه نیزه به کار بردم و نه تیر میانداختم. پیامبر(ص) فرمود: راست گفتی ولی سیاهیلشکر کشندگان حسین را زیاد کردی. نزدیک من بیا. من نزدیک رفتم. دیدم طشتی از خون نزد اوست. به من فرمود: این خون فرزندم حسین است. پس از آن خون به چشم من کشید، چون بیدار شدم تاکنون چیزی را نمیبینم.
«لهوف سید بن طاوس»
#جهان
#ما_در_جهان #مصیبت #غزه
@Esrar3
هدایت شده از اصرار
°
امروز یک جهان قاتل غزه است.
شما می دانید جهان دقیقا کجاست؟
جهان شاید همه چیز است. از غذایمان گرفته تا چهره ها، اسم ها، کلمات، خاطرات و ...
جهان تمام چیزی ست که چشم و گوش و زبان مان آن را لمس می کند و کم کم به آن چنان خو می گیرد که فرزندی در شکم به مادر.
جهان ما آمریکایی ست و مأمنِ چیزی ناچیز به اسم اسرائیل.
می دانید؟ در جهان آمریکایی همه چیز با عادی سازی در گذر زمان پیش می رود. عادی سازی مگر چه چیز عجیب غریبی باید باشد؟ همیشه عادی سازی را در رده های سیاسی- فرهنگی و دیپلماتیک گفته اند اما من فکر می کنم همین که ما ۱۷۰ روز را با همین جفت چشم هایمان دیدیم و توانستیم غذا بخوریم و بیاشامیم و بخوابیم و نمیریم یعنی عادی سازی. همین که ما توانستیم ببینیم و کنارِ دیدن به همین یک بند مو زندگی نداشته ادامه بدهیم یعنی عادی سازی. دستکم باید می مردیم و نمردیم و نمردن این روزهایمان خبر تلخی شده برای تک تک مان.
باز هم فکر می کنم اسرائیل خیلی وقت است در ما عادی شده. آن مراحل دیپلماتیکش آخرین مرحله است که علنی می شود وگرنه قبلش راه های زیادی را طی کرده تا توانسته به پشت دروازهی چشم مان برسد.
من به همین جهانِ قاتل مان فکر می کنم. چون ما دیدیم و با همین یک جفت چشم مان بخشی از همین جهانی بودیم که ما را به این نقطه رسانده. جهان؛ آجر بر آجر چیدن است و ما با این چشمها، وسط این بنای نامیمون جهان، آجری شدیم بر آجرها. ما خودمان به چشم غزه کشته ایم. امروز قاتلِ غزه جهان است و چشم های ما تماشاچیان، سیاهی بر سیاهلشکریِ این جهان.
آن چشم و گوش و زبان و دهانی که دیگر این جهان را بر نمی تابد کجاست؟
آن چشمی که بپرسد کجاست، کجاست؟
روزی که قلب ساعتها چنان بایستد که دیگر زندگی قدم از قدم برندارد، آن روز با همه ی تلخی و سختی و دشواری اش بزرگ ترین خبر برای من خواهد بود.
آن روز یقین می کنم جهان مان در حال فرو ریختن است.
جای دوری هم نمی روم، من صدای شکستن جهانمان را در همین خانه، در خودم خواهم شنید.
#جهان #زمان #خبر
#آمریکا #زندگی #خانه #اصرار
@Esrar3