eitaa logo
علی محمد مودب (اشعار و آثار
671 دنبال‌کننده
111 عکس
53 ویدیو
5 فایل
شعر 💢 کانال رسمی علی محمد مؤدب 💢 ارتباط با ادمین 🆔 صفحه رسمی اینستاگرام : http://instagram.com/alimohammadmoaddab 🆔 وبسایت : 🌐 https://ammoaddab.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به خون شهیدان به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر به بازوان دلیران که گرم پیکارند به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند به اضطراب دل مهربان شیرزنان دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان- از آن دقیقه که پا روی خاک بگذارند به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم که حلق خائن در هر لباس بفشارند قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند در این شبانه که گرگان چارسو هارند شکوهمند شبانان قصه بیدارند.. برقص بیرق غیرت در اوج توفانها رها برقص علمدارهات بیدارند ✍🏻 🏷 @alimohammadmoaddab
ای قفس که فکر می‌کنی هیچ غیر میله نیستی در خودت دقیق شو! در تو یک پرنده غریب هست تا به حال هیچ‌وقت، در به روی آن پرنده باز کرده‌ای؟ @alimohammadmoaddab
هدایت شده از حسین مؤدب
24.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی استاد علی‌محمد مؤدب در با مقام معظم رهبری فروردین 1402 @hmoaddab
. برنامه تلویزیونی«مردم دوست داشتنی» مناجاتی شاعرانه از علی محمد مؤدب https://telewebion.com/episode/0x62ab359 @alimohammadmoaddab
دنیا مجال بوسه به خاک در علی است باغ بهشت منظره دیگر علی‌ست کعبه بنا شد از جهت اولین دمش مسجد مبارک از نفس آخر علی‌ست پرواز او فراتر از این آسمان ماست قدر آن شبی که درخور بال و پر علی‌ست شاهنشهی که پینه به نعلین خویش زد ای چرخ غافلی که کجا کشور علی‌ست خط‌های عهدنامۀ مالک چه گفته‌اند؟ کو مهتری که خاک پی اشتر علی‌ست تا هست عدل از نمک‌خنده‌های او آبادی بهشت هم از کوثر علی‌ست آنجا که علم آدم و خاتم به هم رسید قلب سلیم و خاطر روشنگر علی‌ست صفین را ببین و دلش را به نیزه‌ها تا بنگری که غربت و غم لشگر علی است بر نیزه رفت اصغر و اکبر، شگفت نیست پیداست تا همیشه که دعوا سر علی‌ست زینب، بزرگ بت‌شکن کوفه و دمشق پیغمبر خداست نه پیغمبر علی‌ست من هم فتاده شور سلیمانی‌ام به سر چشم گدا به خاتم انگشتر علی‌ست @alimohammadmoaddab
برداشتی از خدایا تو بشنو صدای مرا اجابت تو فرما دعای مرا خدایا ندای مرا گوش کن مرا با خیالت همآغوش کن گریزانم از هر چه غیر از تو من ندارم به غیر از امیدت سخن به زاری تو را صبح و شب خوانده‌ام به سودای پاداش تو مانده‌ام خدایا تو دانای راز منی خبردارِ عجز و نیاز منی ز تشویش و آرامم آگه تویی از آغاز و انجامم آگه تویی چه گویم، تو دانی نهانِ مرا تو گفتار دادی زبانِ مرا دهان وانگشته سخن بشنوی چنین بیم و امّیدِ من بشنوی تویی آن‌که بودِ من از هست توست زیاد و کمِ هر چه، در دست توست نه کس جز تو سود و زیانم دهد خوشا آن‌چه لطف تو آنم دهد! نهان و عیانم به دستان توست نظر کن که تقدیر، فرمان توست چو محروم سازی تو، بی‌روزی ام تو گر بشکنی نیست پیروزی‌ام کجا جز تو بار گناه آورم؟ ز قهرت به مهرت پناه آورم اگر لایق رحمتت نیستم جز امّید بخشایشت چیستم؟ گشایش ز فضل تو یابم مگر ندارم به جز تو امیدی دگر چو در پیشگاهت به جان ایستم به جز فقر در محضرت نیستم تو هستیّ وُ من نیست با بود تو وجودی به جز سایه جود تو مرا آن‌چه شایسته‌ای خوانده‌ای به عفوت مرا پاک پوشانده‌ای چو شد کوچ نزدیک و کارم تباه که غیر از تو شاید که بخشد گناه؟ ز فیضت کنم چاره کار خود گنهکاری‌ام را به اقرار خود ز فرمان‌بری نفس را سوختم که عصیان و طغیانش آموختم پس ای وایِ او گر نبخشایی‌اش خدایا نظر کن به تنهایی‌اش مرا عمر در بحر مهرت گذشت مکن غرق قهرم پس از درگذشت... چگونه کند مردنش ناامید؟ ‏که یک عمر جز نیکی از تو ندید خدایا مرا باز بر عهده گیر ندارم به جز فضل و عفوت گزیر گنهکارم و غرق نادانی‌ام مرا بازگیر از پریشانی‌ام به دنیا چو پوشانده‌ای کرده را به عقبا مگیر از من این پرده را من اینجا هر آنچه بدی کاشتم از احسان تو آبرو داشتم نکردی نهان مرا آشکار تو بر خلق شایسته روزگار مرا زار و رسوای محشر مخواه که می‌ترسم از افتضاح گناه مرا بخششت آرزومند ساخت به دنیا چو احسانت عمری نواخت به جز عجز چیزی نیاورده‌ام بود عفو تو برتر از کرده‌ام خدایا به دیدار خود شاد کن در آن داوری از غم آزاد کن کریما مکن فاش راز مرا مکن‌ رد خدایا نیاز مرا مَبُر رشته آرزوی مرا مَبَر ای خدا آبروی مرا هدایت نمی‌کردی و یاری‌ام چو می‌خواستی عاقبت خواری‌ام امانم نمی‌دادی از هرچه درد شکستم چو می‌خواستی زین نبرد چو رسوایی ام را تو می‌خواستی نه با پرده‌پوشی می‌آراستی ندارم گمان اینکه ردّم کنی ببخشای تا قصه‌ام کم کنی... @alimohammadmoaddab
...مرا یاد کن امشب ای دلشکسته که محتاج دست دعای تو هستم @alimohammadmoaddab
شعری یادگار از دو دهه پیش آخرش یک روز من دنبال کارم می‌روم می‌روم یک‌روزی آقا می‌گذارم می‌روم با هزاران بند یعنی قدر آهو نیستم من که این‌جا این‌قَدَر بی‌اعتبارم می‌روم شب، تمام نورها را از زمین دزدیده است عشق را پیشت امانت می‌گذارم می‌روم دست‌هایت را ضریح سایه‌های من نکن اشک این همسایه‌ها را در بیارم می‌روم بی‌خیال چشم‌هایت می‌شوم، گفتم ولی دست‌کم حالا نگاهم کن که دارم می‌روم @alimohammadmoaddab @golchine_sher