9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مرد آن است که عیب بر خود نهد: ما لی لا اری الهدهد
#شمس_تبریزی
ویدیو: خاطرهای از روبروی باب القبله در نجف اشرف
@alimohammadmoaddab
هدایت شده از شعر انقلاب
وقت سفر
آینه گفت: عاقبت پیر شدی، شهید نه
مویسپید هم شدی آخر و روسپید نه
آینه گفت: خستهای؟ گفتمش: آه خستهام
در قفسی نشستهام چاره نه و کلید نه
آینه! حیرتم فقط، شوق شهادتم فقط
آه چه دارم آینه؟ هیچ بهجز امید؟ نه
لالۀ واژگونم و حسرت بازماندنم
داغ نُوِی نفس نفس آمده و نوید نه
آینه گفت: صبر کن! گفتمش: آه، سوختم
در دل شعله میتوان لحظهای آرمید؟ نه!
آینه گفت و... زیر لب گفت شهید میشوی
آینه! راست گفتهای؟ وقت سفر رسید؟ نه؟
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شهید_سیدرضی_موسوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
#یا_عزیز
به یاد شهیدان #جهاد_مغنیه و #سردار #محمدعلی_اللهدادی
مذاکرات پیچیده بود
رگبار حرفها و طرحهای تازه
ایدههای نو و انفجاری
و بیانیههای خوشهای
مذاکرات پیچیده بود
نمایندگان شیطان جا عوض میکردند
و صدایی از آنها در نمیآمد
سکوت میکردند و به ناگاه با هم هجوم میآوردند
گوش میدادند و سخن میگفتند
شما با نمایندگان تامالاختیار شیطان بزرگ مذاکره کردید
که گزینههای روی میزشان سرهای بریدة کودکان سه ساله بود
بازی فوتبال
انفجار قبور صحابه و اولیا
و فروش دخترکان در بازارهای روز
شما با نمایندگان تامالاختیار آمریکا مذاکره کردید
با داعش و دموکراسیخواهان وارداتی در سوریه و عراق
هر بمبی که منفجر میشد
گزینهای داشت با صدای آلن ایر
که با فارسی شیرینی، شهادت برخی از شما را تبریک و تسلیت میگفت
موشکها مودب و هوشمند
میدانستند در پنجره کدام خانه
خنده کدام کودک را آتش بزنند
خطوط آتش صریحترین بخش توافق پیشنهادی بودند
و مینها کلماتی دوپلو در متن
شما با داعش نجنگیدید
و با آرای مسلح وارداتی در سوریه و عراق
شما با آمریکا مذاکره کردید!
و این صریحترین
و صادقانهترین گفتگوی مستقیم میان فرشته و شیطان بود
مذاکراتی پیچیده و فشرده میان هیاتهای باران و هیاتهای آتش
هیاتهای بهار و هیاتهای تبر
هیاتهای شهیدان و هیاتهای جهنمیان
آمریکا بمب اتمی بزرگی است
که کریستف کلمب کشف کرد
و شهیدان آن را خنثی خواهند کرد
☘🌹☘در همایش سوختگان وصل ویژه شعر نو و سپید، به یاد شهید سید رضی موسوی این شعر را خواندم. چند سال است که به خاطر فشارهای کاری و ...نتوانسته ام شعرهایم را جمع و جور کنم و منتشر کنم . این شعر را هم مدتی گم کرده بودم🌹. خدا همه ما را عاقبت بخیر کند.
#علیمحمد_مودب
@alimohammadmoaddab
هدایت شده از شهرستان ادب
کلام میتواند در عین شعر بودن، حرف باشد و در عین حرف بودن، شعر؛ بدون اینکه شاعر، هیچ تقلای سیستماتیکی برای رسیدن به این نقطه کردهباشد. در چنین سطرهایی نوعی عقلانیت گرهخورده با عاطفه را میبینیم که نه عقل محض و فلسفی است و نه عقل ابزاری. مؤدب زبان و شگردهای خلاقهاش را نه فقط به خدمت نوشتن شعر؛ بلکه به خدمت زندگی آرمانی انسان امروز درآورده است و میخواهد از شعر ابزاری برای ایجاد کنش ارتباطی در جهانِ انسانها بسازد...
یادداشت حسنا محمدزاده بر کتاب «سفر بمباران» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12445/
#سفر_بمباران
#علیمحمد_مؤدب
#حسنا_محمدزاده
#روزنامه_اطلاعات
@shahrestanadab
شعر #علیمحمد_مودب
خواننده #امیر_حقیقت👆
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
بیا ای دل که وقت گریۀ بیاختیار آمد
به جز جان دادن و دل باختن راهی نمیماند
سواران را بگو جز تاختن راهی نمیماند
جراحتها به تنها جامه دیدار میدوزد
بکش ما را ز خون ما چراغ لاله میسوزد
بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون طپیدن، الأمان از مرگ در بستر
خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را
ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را
کفن خون باد مردان را و تقدیر معین باد
چراغ عقل ابراهیمها در شعله روشن باد
خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است
خوشا عقلی که میماند خوشا عقلی که جانکاه است
ز جان تن میزند تا خون دهد بستان ایمان را
که تا روشن نگهدارد چراغ عقل انسان را
خدایا یال اسبان مدتی شد خون نمیبیند
بیابانها خیابانهای ما مجنون نمیبیند
خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه
کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه
ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را
چه فخری برتر از خون، چهرۀگلگون خوبان را
چرا تن میزنی از عقل ای جان تشنه خون باش
اگر لیلی شناسی رو به صحرا آر! مجنون باش
به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت
نترس از سد و صخره عاقبت این رود خواهد رفت
یکی بر ره نشسته صخرهواری تا که ره بندد
شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره میخندد
اگر کشتیست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست
ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست
حسین ای نوح! ای توفان! مرا هم غرقه در خون کن
به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن
بخوان تا عزم سر از گریه شبگیر بردارد
پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد
هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست
دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست
دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است
بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است
@alimohammadmoaddab
#یازهرا
#شهدای_کرمان
از چه بر خاک اینچنین هر گوشه گوهر ریخته
آسمان شد جاده هر سو بسکه اختر ریخته
آسمان افتاده بر خاک اینچنین سنگین مگر
ناگهان با انفجاری سقف سنگر ریخته
چیست این مستی در این بزم غریب ناگهان
کاینچنین بر خاک هر سو جام و ساغر ریخته
بسکه چادر های خاکی بر زمین افتادهاند
از مصیبت قلب فرزندان حیدر ریخته
روز مادر شب شد از این غم که بابا برنگشت
خون طفلان بین که بر سیمای مادر ریخته
روز مادر وامصیبت، رد خون سرخ کیست
لالهها کاینگونه پرپر پشت هر در ریخته
هر طرف بال و پری در خاک و خون غلتیده است
از پی پرواز سیمرغ اینهمه پر ریخته
#علیمحمد_مودب
@alimohammadmoaddab
#بسم_الله
#کشف_الاسرار_میبدی
قوله تعالی: بسم اللَّه الرحمن الرحیم، جعفر صادق را پرسیدند از معنی بسم گفت اسم از سِمة است و سِمت داغ بود. چون بنده گوید بسم اللَّه، معنی آنست که داغ بندگی حق بر خود میکشم تا از کسان او باشم. هر سلطانی که بود مرکب خاص خویش بسِمت خویش دارد، آن را داغی مشهور بر نهد، تا طمع دیگران از وی بریده گردد، هر مرکبی که داغ سلطان دارد از دست نشست دیگران آسوده بود، عزیز و مصون مکرم و محترم بود، باز هر مرکبی که داغ سلطان ندارد پیوسته ذلول و ذلیل بود. در آسیب کوفت و کوب دیگران بود. مثال بندگان خداوند جل جلاله همین است: داغ الهی بر خواص اهل اخلاص، گفتار بسم اللَّه است، هر که این داغ دارد در حمایت جلال است و در رعایت جمال و در خلعت قبول و اقبال، و هر که این داغ ندارد اسیر کسیر است و رنجور و مهجور، ظاهر او سُخره دست سلاطین و باطن او پای سپرده مرده شیاطین. پس جهد کن، ای جوانمرد تا داغ عبودیت حق بر سر خود کشی تا سعید هر دو سرای گردی و چندان که توانی بکوش تا خویشتن را در کسی از کسان او بندی تا عزیز هر دو جهان گردی.
بنده خاص ملِک باش که با داغ ملِک
روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس
هر که او نام کسی یافت از این درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش ز کس
@alimohammadmoaddab
مبارک است بر دلم، طلوع چهرۀ غمت
خوش آمدی شهید من، مبارک است مقدمت...
غزل تازۀ علیمحمّد مؤدب را از پیوند زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12451/
#یا_حی
#یا_باب_الحوائج
.
زنـدان تـیـره از نـفـسـش روشـنـا شده
صـد یـاکـریـم گـاه قـنـوتـش رهـا شـده
تا دیده کنج خلوت زندان، شکستـهبال
در سجـده آمـده همه جـانـش دعـا شده
از فـتـنـههـای سـلـسـۀ تـیـرگـی تنـش
هـر بـنـد؛ شـرح واقـعـۀ نـینـوا شـده
آزادی است از دو جـهـان یــاد او ولی
زنجیر بس که خورده تنش تـوتیا شـده
این جـامـۀ فـتـاده بـه گـودال قـتـلـگاه
تصـویــری از حـمـاسۀ کـربـبـلا شـده
هر گـوشـه صحن و تـربت نوباوگان او
آیــیـنــهدار حــرمـت دیـن خــدا شــده
امروز کـیـمیای جهان سرزمین ماست
این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده
معصومه، کوثریست کز امواج حلم و علم
دریـای خـفـتـه در دل ایـران مـا شــده
دیـدیـم این که تـا بـه ثـریـا تـوان رسید
هر دم به یمن پنـجـرههایی که وا شده
موسای دیگریست، کنون نیلِ دیگریست
فـرعـونهـاست غـرقـۀ دام بـلا شــده
من پـا بـرهـنـه آمدم از خویشتن برون
ای بشر آن بشارت محزون کـجـا شده
دریابمان که در به در نفس سـفـلـهایم
ای کـز کـرامـتـت فـقـرا اغـنـیـا شــده
یارا دری گشا که تو باب الحوائـجـی
دل در سـیــاهچــالـه دنـیـا فـنــا شــده
@alimohammadmoaddab