eitaa logo
جهاد قلم | علی سلیمیان
556 دنبال‌کننده
140 عکس
126 ویدیو
0 فایل
ارتباط: @ali_salimian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادآور غیرت شهیدان باشید تا پای جان برای ایران باشید ای تیم پر از امید، ان‌شاءالله پیروز شکوهمند میدان باشید eitaa.com/alisalimian_poem
به معنی کلمه با علی برادر بود به خَلق و خُلق، تو گویی خودِ پیمبر بود هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود کسی که ورد زبان شد مرام هاشمی‌اش کسی که معرفتش از قریشیان سر بود پس از علی که خودش آبروی اسلام است نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود کسی که موقع هجرت به جانب حبشه مهاجران خدا را امیر و رهبر بود به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش به پشتوانه‌ی آیات، دافع شر بود زبان گشود و تلاوت نمود از مریم که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود چنان به منطق او سر سپرد نجاشی که از شنیدن آیات، چشم او تر بود چگونه مدح بگویم که مادح این مرد خدا به وسعت آیات روح‌پرور بود به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او که هر فضیلت او در هزار دفتر بود کسی که بعد خدا و چهارده معصوم روایت است که بر کائنات سرور بود کسی که شادی دیدار او برای نبی به قدر شادی‌اش از فتح جنگ خیبر بود نبرد موته که شد از میان سرداران جناب جعفر طیار امیر لشکر بود دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را حریف یک‌تنه‌ی تیغ و تیر و خنجر بود میان لشکری از دشمنان محاصره شد شمار دشمن او چندصدبرابر بود به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود نوشته‌اند که لبخند شد تمام تنش در آن دمی که نفس‌هاش رو به آخر بود نوشته‌اند که او روزه بود و لب‌تشنه میان معرکه در خون خود شناور بود نوشته‌اند که فرموده است پیغمبر: به جای دست به روی دو شانه‌اش پر بود نوشته‌اند که آهی کشید حیدر و گفت در آن زمان که بدون پناه و یاور بود: که بیعت از سر جبر و ستم نمی‌کردم در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 سحر نزدیک است گرچه عمری‌ست که زانوی غمت در بغل است همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است مردن از چشم‌‌ به‌ راهیش گوارا عسل است ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است! بیش‌ از این در پی آن باش که دلداده شوی باید آماده‌ی آماده‌ی آماده شوی شب بی‌تابی ما را سحری در راه است باز هم بت‌شکنی با تبری در راه است در قد و قامت حیدر پسری در راه است بر یتیمان محمد پدری در راه است عاقبت منجی بین‌المللی می‌آید باز از کعبه یکی مثل علی می‌آید آن که گل‌ها همه وا می‌شود از لبخندش ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش "یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم به نگاهی گره از کار جهان باز کنم هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد خاک زر می‌شود آن‌جا که قدم بردارد عالمی منتظر اوست علم بردارد کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟ لشکری ساخته از نسل جمارانی‌ها و امیران سپاهند سلیمانی‌ها بی‌خود از خود شده خورشید خلاف آمده است آسمان هیبت او را به طواف آمده است آفتاب است که شب را به مصاف آمده است ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش خون بیدادگران می‌چکد از شمشیرش آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان دست شب می‌شود از غائله کوتاه آخر می‌شود نوبت جولان سحرگاه آخر می‌دمد طلعت آن چهره‌ی دلخواه آخر چشم برهم بزنی می‌رسد از راه آخر آفتاب آن‌سوی این کهنه‌شب تاریک است شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 شیعه‌ی زهرا به صورت آدم است و خلق و خویی چون مَلَک دارد کسی که دست در چرخاندن چرخ فلک دارد خدا از شادی او شاد و از خشمش غضبناک است خدا از نور خود روی زمین سنگ محک دارد علی در عرش با او بود و از شوق وصال او چنان از خانه بیرون رفته که کعبه ترک دارد خدا را شکر رزق ما همه از سفره‌ی زهراست که شیعه هرچه دارد از همین نان و نمک دارد هدف کوبیدن غصب خلافت بود در خطبه وگرنه بانوی جنت چه حاجت به فدک دارد؟ کسی که شیعه‌ی زهراست، وقت یاری مولا کجا ترس از هجوم شعله و داغ کتک دارد؟ کسی که شیعه‌ی زهراست، وقت یاری مولا برای جان فدا کردن مگر یک لحظه شک دارد؟ گذشت آن روزگار و انقلاب ما پدید آمد که با آن قصه بی‌اندازه فصل مشترک دارد ولایت رکن اصلی بود در تشکیل این امت و تا روز ظهور این مهر را بر سینه حک دارد نسیم کربلا پیچیده در پس‌کوچه‌ی دنیا خبرهای خوشی این روزها هر قاصدک دارد ولی در پیچ و تاب فتنه‌ها ریزش فراوان است که در هر گیر و داری فتنه در دستش الک دارد برای سربلندی با ولی یکرنگ باید بود که زیر دست و پا می‌افتد آن میوه که لک دارد ندای روشن "هَل مِن مُعین" پیچیده در عالم فقط بی سر بیاید هر کسی قصد کمک دارد eitaa.com/alisalimian_poem
خدا را شکر رزق ما همه از سفره‌ی زهراست که شیعه هرچه دارد از همین نان و نمک دارد eitaa.com/alisalimian_poem
💠 بَضعَةٌ مِنّی ای که پیش از خلقت خود امتحان پس‌داده‌ای از ازل -آری- برای سوختن آماده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی خودِ پیغمبری شأن تو این نیست که تنها پیمبرزاده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی تو هم روز اَلَست اولین فردی که فریاد "بَلَی" سرداده‌ای فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا فوق هر تعریفی و توصیف، فوق‌العاده‌ای ای که عرش از چادرت حاجت تمنا می‌کند از چه سرکردی جهان را با حصیر ساده‌ای؟ درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان با قنوت گریه‌هایت بر سر سجاده‌ای مادر سادات! تنها مادر سادات نه مادر دلسوز هر مرد و زن آزاده‌ای بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد از همان روزی که تو در بسترت افتاده‌ای لَیلَةُالقَدر انتظار دیدنت را می‌کشد مَطلَع‌ُالفَجر تماشایی! کجای جاده‌ای؟ eitaa.com/alisalimian_poem
عبرت‌آموزِ وضع پیش‌آمده باش فرمان‌بردار پیر این میکده باش در پاسخ دست‌های آتش‌افروز یکدست شو ای وطن! ید واحده باش eitaa.com/alisalimian_poem
🏴 حسینِ فاطمه بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند و چون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشت تیغ از جسم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنه‌ی اصغر گذشت میخ در بر سینه‌ی پرمهر مادر حمله کرد آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود هیچکس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت eitaa.com/alisalimian_poem
Shab04Moharram1399[01].mp3
10.72M
من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت 🖋 شاعر: 🎙 بانوای: eitaa.com/alisalimian_poem
🔅 انقلاب قرار بود از این چشمه آب برداریم نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم قرار بود از این سفره‌ی پر از برکت برای مسئله‌هامان جواب برداریم قرار بود اگر ابر تیره را کشتیم همه برابر از این آفتاب برداریم بنا نبود که از باغ لاله‌‌ها تنها برای زینت دیوار، قاب برداریم بنا نبود که از پایمال گل‌هامان برای منفعت خود گلاب برداریم بنا نبود به بیراهه‌ها کشانده شویم به سمت مرگ و تباهی شتاب برداریم چه شد که محو نفاق هزارچهره شدیم؟ قرار بود که از آن نقاب برداریم! یقین از این شب تاریک و تار می‌گذریم اگر قدم‌ به سوی آفتاب برداریم کجاست آن هیجان، آن شکوه، آن غیرت؟ مباد دست از این انقلاب برداریم eitaa.com/alisalimian_poem
بسم‌الله ✅ نکته‌ای چند: ۱. شعر موهبتی خدادادی است و استعداد سرودن شعر نعمتی است که خداوند به برخی از بندگانش عطا فرموده است‌. کسی که این استعداد را ندارد شاید بتواند با استفاده از قواعد و تکنیک‌های شعر، سخنی بگوید (منظوم یا غیرمنظوم) که با جملات معمولی تفاوت داشته باشد اما هرگز نام شعر بر روی آن نمی‌توان گذاشت و تشخیص آن از شعر، برای ذوق سلیم کاملا روشن است. ۲. قواعد و فنون سرودن شعر (عروض و قافیه، آرایه‌ها، تکنیک‌ها و...) کاملا اکتسابی است و شاعر لازم است که آن‌ها را یادبگیرد تا بتواند استعدادش را در قالبی سالم و زیبا ارائه دهد. ۳. نقد شعر بحثی کاملا علمی است نه سلیقه‌ای. چون اولا تشخیص شعر بودن کلام با ذوق سلیم است که از روی علم صورت می‌گیرد، ثانیا بررسی فصاحت و بلاغت کلام با استفاده از قواعد و فنون سرودن شعر است که آن هم کاملا علمی است. اخیرا با دو نمونه ادعا در برخی انجمن‌ها روبرو شده‌ام: ۱. در این انجمن نقد شعر به صورت سلیقه‌ای انجام می‌گیرد! ۲. آموزش شعر و مضمون‌سازی، از مبتدی تا پذیرفته شدن در کنگره‌های ملی تنها در چندساعت! کسانی که چنین برخوردی با شعر و نقد شعر دارند یا هنوز از شعر چیزی نفهمیده‌اند یا در وادی توهّم گام برمی‌دارند. eitaa.com/alisalimian_poem
جهاد قلم | علی سلیمیان
📡 #جنگ_رسانه جنگ است ولی شیوه‌ی آن خانه به خانه‌ست آرام و بدون تنش و محترمانه‌ست جنگ است ولی موش
...در دست همه اسلحه‌ای رو به هدف هست جنگی‌ست پر از جاذبه، این جنگ رسانه‌ست... مقصود فقط شبهه و تحریف حقایق آزادی و روشنگریِ خلق، بهانه‌ست... eitaa.com/alisalimian_poem
یکی ترویج کرده کج‌روی را یکی جان داده ایران قوی را ببینید ای برادرها، تفاوت میان مولوی تا مولوی را eitaa.com/alisalimian_poem
🏴 آیینه شکسته آیینه‌... آیینه... آیینه... شکسته آن حرمت، آن حرمت دیرینه شکسته آن در که دخیل‌اند بر آن خیل ملائک هم سوخته هم با لگد کینه شکسته یک سینه و دست است که بوسیده پیمبر افسوس، همان دست، همان سینه شکسته دستی که همه رزق جهان است به دستش وز چرخش دستاس زده پینه، شکسته وای از دل مولا، دل مولا، دل مولا هرچند در آن هست طمأنینه، شکسته در چاه نهان می‌کند آه جگرش را آری، چه کند ماه؟ که آیینه شکسته مأمور به صبر است اسدالله، وگرنه جز کفر نمی‌ماند از این دین شکسته از نسل علی منتقمی هست و می‌آید سوگند به بغضی که هر آدینه شکسته eitaa.com/alisalimian_poem