eitaa logo
تفسیر المیزان
9.6هزار دنبال‌کننده
180 عکس
39 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فكيف كان عذابى و نذر6⃣1⃣ 🔸كلمه  جمع  است و نذير به معناى انذار مى باشد. بـعـضـى گفته اند: كلمه مذكور خودش مصدر و به معناى انذار است، وكلمه كان ناقصه و داراى اسم و خبر باشد، اسمش كلمه و خبرش كلمه  باشد، ممكن هم هست تامه باشد و ديگر خبر نخواهد، و فاعلش كلمه  و كلمه  حالى از آن باشد. بـه هـر حـال اسـتـفـهـام در آن اسـتـفـهـام تـهـويـل و ايـجـاد هول و هراس است ، و مى خواهد با آن استفهام، شدت عذاب و صدق انذار را برساند _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 7⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و لقد يسرنا القران للذكر فهل من مدكر7⃣1⃣ 🔸معناى  و مقصود از تيسير قرآن براى آن ذكر كلمه  متكلم مع الغير از ماضى است، و مصدر آن تيسير است كه به معناى آسان كـردن اسـت، و (آسـان كـردن قـرآن بـراى ذكـر) ايـن است كه آن را طورى به شنونده القـاء كـند، و به عباراتى در آورد كه فهم مقاصدش براى عامه و خاصه براى فهم هاى ساده و عميق آسان باشد، هر يك به قدر فهم خود چيزى از آن بفهمد. ممكن هم هست مراد از آن اين باشد كه حقايق عاليه و مقاصد بلندش را بلندتر از افق فهم هـاى عـادى اسـت در مـرحـله القـاء در قالب عباراتى عربى آورديم تا فهم عامه مردم آن را درك كند، همچنان كه اين معنا از آيه (انا جعلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم) استفاده مى شود. و مـراد از ، ذكر خداى تعالى است به اسماء و صفات و افعالش. در مفردات مى گـويد: گاهى كلمه ذكر گفته مى شود و از آن هيئتى نفسانى اراده مى شود كه با بودش آدمى مى تواند هر شناختى را كه به دست مى آورد ضبط كند، و تقريبا نظير حافظه است بـا ايـن تفاوت كه به اين اعتبار حافظه اش مى گويند كه معرفتى است به دست آمده، و بـه ايـن اعـتـبـار آن را ذكـر ( ) مـى گـويـنـد كـه همين الان در نظر است، (چون ممكن است بسيارى مطالب و اسامى در حافظه باشد ولى الان در ياد آدمى و حاضر در ذهن نباشد). و گاهى ديگر كلمه  مى شود و منظور از آن حضور چيزى است يا در قلب و يا در زبان، و به همين جهت گفته اند ذكر دو جوريكى به قلب، و يكى هم به زبان، و هـر يـك از ايـن دو قسم ذكر خود دو قسم است، يكى ذكر با نسيان و فراموشى، يكى هم ذكر بدون فراموشى و با ادامه حفظ، البته به هر قولى هم ذكر مى گويند. و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم كه ما قرآن را آسان كرديم تا وسيله آن متذكر شوند، و خداى تعالى و شؤ ون او را ياد آورند، آيا متذكرى هست كه با قرآن متذكر گشته بـه خـدا ايمان آورد، و به دين حقى كه به آن دعوت مى كند متدين شود؟! پس آيه شريفه دعـوتـى اسـت عـمـومـى بـه تـذكـر بـه قـرآن بـعـد از مسجل كردن صدق انذار و شدت عذابى كه از آن انذار كرده. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰كذبت عاد فكيف كان عذابى و نذر8⃣1⃣ 🔸از ايـنـجا داستانى ديگر از داستان هايى كه در آن ازدجار و انذار است آغاز مى كند، و اگر ايـن قـصـه را عـطـف بـه سابق نكرده و بدون كلمه (واو) فرمود: ، و همچنين قـصـه هـاى بـعـدى را هـم بدون واو عاطفه آورد، براى اين بود كه هر يك از اين داستان ها مـسـتـقـل و جـداى از ديگرى است، و خودش به تنهايى كافى در ازدجار و انذار، و رساندن عظمت عذاب است، اگر كسى با آن پند پذيرد. جمله (فكيف كان عذابى و نذر) در مقام توجيه دادن دلهاى شنونده به چيزى است كه به ايـشـان القـاء مـى كـنـد، و آن عـبارت است از كيفيت عذاب هولناكى كه بيانش با جمله (انا ارسـلنـا...) شـروع مـى شـود، و ايـن جـمـله مـانـنـد جـمـله قـبـليـش در مـقـام هـول انـگـيزى و تسجيل شدت عذاب و تصديق انذار نيست تا تكرار جمله (فكيف كان...) باشد، و اين وجه خوبى است همان طور كه ديگران نيز گفته اند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 9⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰انا ارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى يوم نحس مستمر9⃣1⃣ 🔸اين جمله بيان همان مطلبى است كه در جمله قبلى از آن استفهام مى كرد و مى فرمود: (پس عـذاب من چگونه بود؟). و كلمه  - به طورى كه در مجمع البيان آمده - بـه مـعـنـاى بـاد سخت و تند است، و كلمه  - فتحه نون و سكون حاء - مانند كـلمه  مصدر و به معناى شوم است، و كلمه مستمر صفتى است براى نحس، و مـعـنـاى فـرسـتادن باد در روزى نحس ‍مستمر اين است كه خداى تعالى آن باد را در روزى فـرسـتـاد نـسـبـت ايـشـان نـحـس و شـوم بود، و نحوستش مستمر بود، چون ديگر اميد خير و نجاتى برايشان نبود. و مراد از كلمه   قطعه اى از زمان است، نه روز لغوى كه يك هفتم هفته است، چون در جـاى ديـگر فرموده: (فارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى ايام نحسات) و باز در جـاى ديـگـر دربـاره هـمـيـن قـوم فـرمـوده: (سـخـرهـا عـليـهـم سـبـع ليال و ثمانيه ايام حسوما). بعضى هم كلمه نحس را به سرد معنا كرده اند _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ جان فدایان ایران ✅شهادت جمعی از همکاران عزیز ما در پدافند هوایی ارتش تسلیت عرض می کنیم ✅همچنین شهادت ۱۰ نفر از پرسنل وظیفه و کادر فراجا را تسلیت عرض می کنیم
🌺تفسیر آیه0⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰تنزع الناس كانهم اعجاز نخل منقعر0⃣2⃣ 🔸فـاعـل فعل  ضميرى است كه به كلمه  بر مى گردد، و معنايش اين اسـت كـه باد انسان ها را از زمين مى كند، و همچنين تنه هاى درخت خرما را از آنها يـعـنـى از پايين آنها مى كند، و كلمه  به معناى چيزى كه از ريشه كنده شود، و معناى آيه روشن است، چيزى كه از آيه استفاده مى شود و بايد خاطرنشان كرد اين است كه : قوم عاد مردمى قوى هيكل بوده اند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات 1⃣2⃣و 2⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فكيف كان عذابى... مدكر1⃣2⃣و 2⃣2⃣ تفسير اين دو آيه قبلا گذشت. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅گفتارى در چند فصل پيرامون سعادت و نحوسـت ايـام، طـيـره و فال: 🔸1- سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل، قرآن و سنت) 1 - در سـعـادت و نـحـوسـت ايام: نحوست روز و يا مقدارى از زمان به معنا است كه در آن زمـان بـغـيـر از شـر و بـدى حـادثـه اى رخ نـدهـد، و اعـمـال آدمـى و يـا حـداقـل نـوع مـخـصـوصـى از اعـمـال بـراى صـاحـب عمل بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز درست بر خلاف اين است. و مـا بـه هـيـچ وجـه نـمـى تـوانـيـم بـر سعادت روزى از روزها، و يا زمانى از ازمنه و يا نـحـوسـت آن اقـامـه بـرهـان كـنـيـم، چـون طـبيعت زمان از نظر مقدار، طبيعتى است كه اجزا و ابعاضش مثل هم هستند، و خـلاصـه يـك چيزند، پس از نظر خود زمان فرقى ميان اين روز و آن روز نيست، تا يكى را سـعـد و ديگرى را نحس بدانيم، و اما عوامل و عللى كه در حدوث حوادث موثرند، و نيز در به ثمر رساندن اعمال تاثير دارند، از حيطه علم و اطلاع ما بيرونند، ما نمى توانيم تـكـه تـكـه زمـان را بـا عـوامـلى كـه در آن زمـان دسـت در كـارنـد بـسنجيم، تا بفهميم آن عـوامل در اين تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آيا عملكرد آنها طورى است كه اين قسمت از زمان را سعد مى كند يا نحس، و به همين جهت است كه تجربه هم بقدر كافى نمى تواند راه گـشـا بـاشـد، چـون تـجـربـه وقـتـى مـفـيـد اسـت كـه مـا زمـان را جـداى از عوامل در دست داشته باشيم، و با هر عاملى هم سنجيده باشيم، تا بدانيم فلان اثر، اثر فـلان عـامـل اسـت، و مـا زمـان جـداى از عـوامـل نـداريـم، و عوامل هم براى ما معلوم نيست. و بـه عـيـن هـمين علت است كه راهى به انكار سعادت و نحوست هم نداريم، و نمى توانيم بـر نـبـودن چـنـيـن چـيزى اقامه برهان كنيم، همان طور نمى توانستيم بر اثبات آن اقامه بـرهـان كـنـيـم، هـر چـنـد كـه وجـود چـنـيـن چـيـزى بـعـيـد اسـت، ولى بـعيد بودن، غير از محال بودن است، اين از نظر عقل. سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم و امـا از نـظر شرع در كتاب خداى تعالى نامى از نحوست ايام آمده، در همين سوره آيه 19 فـرمـوده: (انـا ارسـلنـا عـليـهـم ريـحـا صـرصرا فى يوم نحس مستمر) و جايى ديگر فرموده:  (فارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى ايام نحسات ). و هـر چـنـد از سـيـاق داسـتـان قـوم عـاد كـه ايـن دو آيه مربوط بدانست استفاده مى شود كه نحوست و شئامت مربوط به خود آن زمانى است كه در آن زمان باد به عنوان عذاب بر قوم عـاد وزيـد، و آن زمـان هـفـت شـب و هشت روز پشت سر هم بوده، كه عذاب به طور مستمر بر آنـان نـازل مـى شـده اما بر نمى آيد كه اين تاثير و دخالت زمان به نحوى بوده كه با گـردش هـفـتـه هـا دوبـاره آن زمـان نـحس برگردد. اين معنا به خوبى از آيات استفاده مى شود، و گرنه همه زمان ها نحس مى بود، بدون اين كه دائر مدار ماهها و يا سالها باشد. در مـقـابـل زمـان نـحـس نامى هم از زمان سعد در قرآن آمده و فرموده: (و الكتاب المبين انا انـزلنـاه فـى ليـله مـبـاركـة) و مراد از آن شب، شب قدر است، كه در وصف آن فرموده: (ليله القدر خير من الف شهر)، و ايـن پـر واضـح اسـت كـه مـبارك بودن آن شب و سعادتش از اين جهت بوده كه آن شب به نـوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ افاضات باطنى و الهى، و تاثيرهاى مـعنوى، از قبيل حتمى كردن قضاء و نزول ملائكه و روح و سلام بودن آن شب، همچنان كه دربـاره ايـن امـور فـرمـوده: (فـيـهـا يـفـرق كـل امـر حـكـيـم) و نـيـز فـرمـوده: (تـنـزل المـلائكـه و الروح فـيـهـا بـاذن ربـهـم مـن كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر). و بـرگـشـت مـعـنـاى مـبـارك بودن آن شب و سعادتش به اين است كه عبادت در آن شب داراى فـضـيـلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قياس با عبادت در ساير شبها نيست، و در آن شب عنايت الهى به بندگانى متوجه ساحت عزت و كبريايى شده اند نزديك است. سعادت و نحوست در احاديث و روايات ايـن بـود آن مـقـدار از معناى سعادت و نحوست كه در قرآن آمده بود، و اما در سنت، روايات بـسـيـار زيـادى دربـاره سـعـد و نـحـس ايام هفته و سعد و نحس ايام ماههاى عربى و نيز از مـاهـهـاى فـارسـى و از مـاهـهـاى رومـى رسـيده، كه در نهايت كثرت است، و در جوامع حديث نـقـل شـده، و در كـتـاب بـحـار الانـوار احـاديـث زيـادى از آنـهـا نـقـل شـده، و بـيـشـتـر ايـن احـاديـث ضـعـيـفـنـد، چـون يـا مـرسـل و بـدون سـنـدنـد، و يا اين كه قسمتى از سند را ندارند، هر چند كه بعضى از آنها سندى معتبر دارد البته به اين معنا كه خالى از اعتبار نيست. ادامه دارد...1⃣👇
🔹ادامه پست1⃣ 🔸و امـا روايـاتـى كـه ايـام نحس را مى شمارد، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهار شنبه آخـر مـاه، و هـفـت روز از هـر مـاه عـربـى، و دو روز از هـر مـاه رومـى، و امـثـال آن را نـام مـى برد، در بسيارى از آنها و مخصوصا رواياتى كه نحوست ايام هفته و ايـام مـاههاى عربى را نام مى برد، علت اين نحوست هم آمده، و آن عبارت است از اين كه در اين روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مكرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق ديـنـى، از قـبـيـل رحـلت رسول خدا و شهادت سيد الشهداء عليه السلام و انـداخـتـن ابـراهـيـم عليه السلام در آتـش، و نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اينها. و اين ناگفته پيداست كه نحس شمردن چنين ايامى استحكام بخشيدن روحيه تقوى است، وقـتـى افرادى فقط به خاطر اين كه در اين ايام بت شكنان تاريخ، ابراهيم و حسين (ع) گـرفـتـار دسـت بـت هـاى زمـان خود شده اند، دست بكارى نمى زنند، و از اهداف و لذتهاى خـويـش چـشم مى پوشند، چنين افرادى روحيه دينيشان قوى مى گردد، بر عكس، اگر مردم هيچ حرمتى براى چنين ايامى قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به آن نورزند، و همچنان افسار گسيخته سرگرم كوشش در برآوردن خواسته هاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به ايـن كه امروز چه روزى است و ديروز چه روزى بود، و بدون اين كه اصلا روز برايشان مطرح باشد، چنين مردمى از حق رويگردان خواهند بود، و آسانى مى توانند حرمت دين را هتك كـنـند و اولياى دين را از هدايت خود نوميد و در نتيجه ناراحت سازند. بنابر اين، برگشت نـحـوسـت ايـن ايـام جـهـاتـى از شـقـاوتـهـاى مـعـنـوى اسـت، كـه از عـلل و اسـبـاب اعـتـبارى منشاء مى گيرد، كه نوعى از ارتباط، مرتبط به اين ايام است، و بى اعتنايى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دينى مى شود. و نيز در عده اى از اين روايات آمده كه براى دفع نحوست اين ايام بايد خدا پناه برد. يا روزه گـرفـت يـا دعا كرد، يا مقدارى قرآن خواند، و يا صدقه اى داد، و يا كارى ديگر از اين قبيل كرد. نمونـه اى از احـاديث ائمه اطهار كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان مىكند مـانـنـد روايـت ابـن الشـيـخ كـه در كـتـاب مـجـالس بـه سـنـد خـود از سـهـل بـن يـعـقـوب مـلقـب بـه ابـى نـواس، از امـام عـسـكـرى عليه السلام نـقـل كـرده كـه در ضـمـن حديثى گفته است : من به آنحضرت عرضه داشتم: اى سيد من در بـيـشـترايام به خاطر آن نحوستها كه دارند، و براى دفع وحشتى كه انسان از اين روزها دارد، و اين نحوست و وحشت نمى گذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه كند؟ لطفا مرا به چـيـزى كه رفع اين نگرانى كند دلالت بفرما، براى اين كه گاهى حاجتى ضرورى پيش مى آيد، كه بايد فورا در رفع آن اقدام كرد، و وحشت از نحوست، دست و پاگير آدم است، چه بايد كرد؟ بـه مـن فـرمـود: اى سـهـل ! شـيـعـيـان مـا هـمـان ولايـتـى كـه از مـا در دل دارنـد حـرز و حـصـنـشان است، آنها اگر در لجه درياهاى بى كران و يا وسط بيابان هـاى بى سر و ته و يا در بين درندگان و گرگان و دشمنان جنى و انسى قرار گيرند از خـطـر آنـهـا ايـمـنـنـد، بـه خـاطـر ايـن كـه ولايـت مـا را در دل دارنـد، پـس بـر تـو بـادبـه خـداى عـزوجـل اعـتـماد كنى و ولايت خود را نسبت به امامان طـاهـريـنـت خالص گردانى، آن وقت هر جا كه خواستى برو، و هر چه خواستى بكن، (تا آخر حديث). و سـپـس در آخـر او را دسـتـور مى دهد به خواندن مقدارى از قرآن و دعا، تاوسيله نحوست و شومى را از خود دفع نموده، به دنبال هر هدفى مى خواهد برود. و در خـصـال به سند خود از محمد بن رياح فلاح روايت آورده كه گفت : من امام ابوابراهيم مـوسـى بـن جـعـفـر عليه السلام را ديدم كه روز جمعه حجامت مى كرد، عرضه داشتم : فـدايت شوم، چرا روز جمعه حجامت مى كنيد؟ فرمود: من آيه الكرسى خوانده ام، تو هم هر وقت خونت هيجان يافت چه شب باشد و چه روز آيه الكرسى بخوان و حجامت كن. بـاز در خـصـال بـه سـند خود از محمد بن احمد دقاق روايت كرده كه گفت: نامه اى به امام ابـوالحسن دوم عليه السلام نوشتم، و از مسافرت در روز چهارشنبه آخر ماه پرسيدم، در پـاسـخـم نـوشـتـنـد: كـسـى كـه در چـهـارشـنـبـه آخـر مـاه عـلى رغـم اهـل طيره (و خرافه پرستان) مسافرت كند، از هر آفتى ايمن خواهد بود، و از هر گزندى محفوظ مانده، خدا حاجتش را هم بر مى آورد. هـمين شخص نوبتى ديگر نامه به آن جناب نوشته از حجامت در چهارشنبه آخر ماه پرسيد، و امـام ع در پـاسـخـش نـوشـتـه اسـت: هـر كـس عـلى رغـم اهـل طـيره (كه به نفوس معتقدند و مى گويند: النفوس كالنصوص) حجامت كند، خداوند از هـر آفـتـى عـافـيـتـش داده، از هـر گـزنـدى حـفـظـش مـى كـنـد، و محل حجامتش كبود هم نمى شود اين جمله اشاره است به رد پاره اى از روايات كه در آنها آمده: هـر كـس ‍ در روز چـهـارشـنـبـه آخـر مـاه و يـا هـر چـهـارشـنـبـه حـجـامـت كـنـد 🔹ادامه دارد...2⃣👇
🔹ادامه دارد.. 2⃣ 🔸كبود مى شود و خلاصه عفونت پيدا مى كند و در بعضى ديگر آمده كه ترس آن هست كه محل حجامتش عفونت پيدا كند). و در مـعـناى اين حديث روايتى است كه در تحف العقول آمده، كه حسين بن مسعود گفت: روزى خـواسـتـم بـه حـضـور ابى الحسن امام هادى عليه السلام‌شرفياب شوم، در آن روز هم انـگشتم به سنگ خورد، و هم سواره اى به سرعت از من گذشت، و به شانه ام زد و شانه ام صـدمه ديد، و هم اين كه وقتى مى خواستم وارد شوم از بس شلوغ بود لباسم را پاره كـردنـد، بـا خود گفتم: خدا مرا از شرت حفظ كند چه روز شومى هستى، و چون شرفياب شـدم حـضـرت فـرمـود: اى حـسـن اين چه پندارى است ؟ تو همواره دور و بر ما هستى نبايد گناهت را گردن كسى كه بيگناه است بگذارى. امـام بـا ايـن گفتار خود عقل مرا بيدار كرد، و فهميدم كه خطا رفته ام، عرضه داشتم: اى مـولاى مـن، از خـدا برايم طلب مغفرت كن، فرمود: اى حسن روزها چه گناهى دارند كه شما هـر وقـت بـه كـيـفر اعمالتان مى رسيد آن ناراحتى را به گردن روز گذشته، آن روز را روزى شـوم مـى خـوانـيـد؟ عـرضـه داشتم : من به نوبه خود از اين گناه و خطا براى ابد اسـتـغـفـار مـى كـنـم، و هـمـيـن تـوبـه مـن اسـت يـا بـن رسول اللّه. فـرمـود: ايـن تـنـهـا كافى نيست كه شما از تفال به ايام دست برداريد و سودى حالتان نـدارد، چـون خـدا شـمـا را از اين جهت عقاب مى كند كه ايام را به جرمى مذمت كنيد كه مرتكب نـشـده انـد، اى حـسـن تـا حـالا متوجه اين معنا نشده اى كه اين خداى تعالى است كه ثواب و عـقـاب در دسـت او اسـت، و اوست كه ثواب و عقاب بعضى از كارها را فورى و در همين دنيا داده، و ثـواب و عـقاب بعضى ديگر را در آخرت مى دهد؟ عرضه داشتم : بله اى مولاى من، فـرمـود: هـيـچ وقـت تـنـدروى نـكـنـيـد، و بـراى ايـام هـيـچ دخـالتـى در حـكـم خداى تعالى قائل مشويد، عرضه داشتم: چشم اى مولاى من. و از روايات قبلى هم - كه نظايرى دارد - استفاده مى شود كه ملاك در نحوست ايام نحس صـرفـا تـفـال زدن خـود مردم است، چون تفال و تطير اثرى نفسانى دارد، كه بيانش مى آيـد، ان شـاء اللّه. و ايـن روايـات در مـقـام نـجـات دادن مـردم از شـر تـفال (و نفوس) است، مى خواهد بفرمايد اگر قوت قلبت به اين حد هست كه اعتنايى به نـحـوسـت ايـام نكنى كه چه بهتر، و اگر چنين قوت قلبى ندارى دست به دامن خدا شو، و قرآنى بخوان و دعايى بكن. رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بـيـن اهل سنت و حمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه بـعـضـى از عـلمـا آن روايـاتـى را كـه نـحـوسـت بـعـضـى از ايـام را مـسـلم گـرفـتـه حـمـل بـر تـقـيـه كـرده انـد، و خـيـلى هـم بـعـيـد نـيـسـت، بـراى ايـن كـه تـفـال بـه زمـان هـا و مكان ها و اوضاع و احوال، و شوم دانستن آنها از خصايص عامه است، خـرافاتى بسيار نزد عوام از امت ها و طوايف مخ تلف آنان يافت مى شود، و از قديم الايام تـا بـه امـروز ايـن خـرافـات در بـيـن مـردمان مختلف رايج بوده، و حتى در بين خواص از اهـل سـنـت در صـدر اول اسـلام روايـاتـى بـوده كـه آنـهـا را بـه رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نسبت مى دادند، در حالى كه احدى جراءت نكرده آنـهـا را رد كـنـد، هـمـچـنـان كـه در كـتـاب مـسـلسـلات بـه سـنـد خـود از فـضـل بـن ربيع روايت كرده كه گفت : روزى با مولايم مامون بودم، خواستيم به سفرى بـرويـم، چـون روز چـهـارشـنبه بود مامؤ ن گفت امروز سفر كردن مكروه است، زيرا من از پدرم رشيد شنيدم مى گفت: از مهدى شنيدم كه مى گفت، از منصور شنيدم مى گفت، از پدرم محمد بن على شنيدم مى گفت، من از پدرم على شنيدم مى گـفـت، مـن از پـدرم عـبـداللّه بـن عـبـاس ‍ شـنـيـدم مـى گـفـت، از رسـول خـدا شنيدم مى فرمود: آخرين چهارشنبه هر ماه روز نحسى است مستمر. و امـا روايـاتـى كـه دلالت دارد بـر سعادت ايامى از هفته و يا غير هفته، توجيه آنها نيز نـظـيـر اوليـن تـوجـيـهـى است كه قبلا در اخبار داله بر نحوست ايام بدان اشاره كرديم، بـراى ايـن كـه در ايـن گـونـه روايـات سـعـادت آن ايـام و مـبـارك بـودنـش را چـنـيـن تعليل كرده كه چون در فلان روز حوادثى متبرك رخ داده، حوادثى كه از نظر دين بسيار مـهـم و عظيم است، مانند ولادت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و بعثتش، همچنان كه روايت شده كه خود آن جناب دعا كرد و عرضه داشت : بار الها روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح براى امتم مبارك گردان. و نيز روايت شده كه خداى تعالى آهن را در روز سه شنبه براى داوود نرم كرد. و اين كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روز جمعه به سفر مى رفت. 🔹ادامه دارد..3⃣👇