eitaa logo
تفسیر المیزان
9.7هزار دنبال‌کننده
179 عکس
39 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیه0⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰نحن قدرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين0⃣6⃣ 🔸آرى تدبير امور خلق به جميع شؤ ون و خصوصياتش از لوازم خلقت و افاضه وجود است، وقـتـى خـداى تـعـالى بـه انـسان هستى مى دهد، هستى محدود مى دهد، از همان اولين لحظه تـكـويـنـش تـا آخـريـن لحـظـه زنـدگـى دنـيـائيـش، و تـمـامـى خـصـوصـيـاتـى كـه در طول اين مدت به خود مى گيرد و رها مى كند، همه از لوازم آن محدوديت است، و جز و آن حد اسـت و بـه تـقـديـر و انـدازه گـيـرى و تـحـديـد خـالق عـزوجـلش اسـت، كـه يـكـى از آن خصوصيات هم مرگ او است، پس مرگ انسان مانند حياتش به تقديرى از خدا است، نه كه خدا نتوانسته انسان را براى هميشه آفريده باشد، و چون او از چنين خلقتى عاجز بوده، و قـدرتـش هـمـيـن قـدر بـوده آفـريده اش مثلا هفتاد سال دوام داشته باشد، قهرا بعد از هفتاد سال دستخوش مرگ شود (العياذ باللّه). و نـه ايـن كـه خـدا او را بـراى هـمـيـشـه زنـده مـانـدن خـلق كـرده بـاشـد، و ليكن اسباب و عـوامـل مـخـرب و ويـرانگر بر اراده خداى عزوجل غلبه كرده، و مخلوق او را بميراند، چون لازمـه ايـن دو فـرض ايـن اسـت كـه: قدرت خداى تعالى محدود و ناقص باشد، در فرض اول نـتـوانـسـتـه بـاشـد دوام بيشترى به مخلوق زنده اش بدهد، و در فرض دوم نتوانسته بـاشـد از هـجـوم عـوامـل ويـرانـگـر جـلوگـيـرى كـنـد، و ايـن در مـورد خـداى تـعـالى محال است، براى اين كه قدرت او مطلق و اراده اش شكست ناپذير است. از اين بيان روشن شد كه منظور از جمله (نحن قدرنا بينكم الموت) است كه بفهماند اولا مـرگ حـق اسـت، و در ثانى مقدر از ناحيه او است، نه اين كه مقتضاى نحوه وجود يك موجود زنـده باشد، بلكه خداى تعالى آن را براى اين موجود مقدر كرده، يعنى او را آفريده تا فلان مدت زنده بماند، و در راس آن مدت بميرد. و نـيـز روشن گرديد كه مراد از جمله (و ما نحن بمسبوقين ) - با در نظر گرفتن اين كه كلمه سبق به معناى غلبه و مسبوق به معناى مغلوب است - اين است كه : ما در عروض مرگ بر يك مخلوق زنده از عوامل ويرانگر شكست نمى خوريم، و چـنـان نـيـسـت كه حياتى دائمى به شما افاضه كنيم، ولى آن اسباب بر اراده ما غلبه كـنـنـد، و حـيـاتـى را كـه مـا خـواسـتـه ايـم هـمـيـشـه بـاشـد، باطل سازند _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
هدایت شده از علامه طباطبایی ره
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا گاه می‌گوید پدر، گاهی حسن گاهی رضا 🏴 شهادت سبط اکبر نبی اکرم، حسن مجتبی و غروب حضرت آفتاب، محمد مصطفی (علیهما افضل صلوات الله) به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله و عموم شیعیان جهان تسلیت باد! 🏴
🌺 تفسیر آیه1⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ1⃣6⃣ 🔸کلمه   مـتـعـلق اسـت بـه جـمـله ، و جمله جار   و مجرور (ان نـبـدل) در واقـع حال است براى (قدرنا)، و معنايش است كه: ما مرگ را بين شما مقدر كـرديـم، در حـالى كـه آن مـرگ بـراسـاس تـقـديـر شـد كـه جـا بـراى امـثـال شـمـا بـاز شود، و ديگران جاى شما را بگيرند، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى دانيد در آوريم. 🔸و كـلمـه   جـمـع مـثـل - بـه كـسـره مـيـم و سـكـون ثـاء - اسـت، و مـثـل هـر چـيـزى عـبـارت است از چيزى كه در نوعيت با آن يكى باشد، و ساده تر بگويم: فـردى ديـگـر از نـوع آن بـاشـد مـانـند زيد كه مثل عمرو است، يعنى فردى ديگر از نوع انـسـان اسـت، و مـراد از جـمـله (ان نـبـدل امـثـالكـم )است كه: شما را با امثالى از بشر تـبـديـل كـنـيـم، و يـا امـثـال شـمـا را بـجـاى شـمـا تـبـديـل كـنـيـم، و بـه هـر حـال مـعـنـاى آن اين است كه: جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند. 🔸كلمه  در جمله (و ننشئكم فيما لا تعلمون) موصوله است، و مراد از آن خلقت است، و جـمـله عـطـف اسـت بـر جـمـله ، و تـقـديـر كـلام چـنـيـن اسـت: (عـلى ان نـبـدل امـثـالكـم و عـلى ان نـنشئكم ) يعنى ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه نسلى ديـگـر مـثل شما را جايگزين شما كنيم، و بر اين اساس كه به شما خلقتى ديگر دهيم كه نـمـى دانـيـد چـگـونـه اسـت، و آن خلقت ديگر عبارت است از هستى آخرتى كه از جنس هستى ناپايدار دنيا نيست. 🔸و حـاصـل معناى دو آيه اين است كه: مرگ در بين شما به تقديرى از ما مقدر شده، نه اين كـه نـاشـى از نـقـصـى در قـدرت ما باشد، به اين معنا كه ما نتوانيم وسيله ادامه حيات را بـراى شـمـا فـراهـم كنيم و نه اين كه اسباب ويرانگر و مرگ و ميرآور بر اراده ما غالب شـده، و مـا را در حـفـظ حـيـات شـمـا عـاجز كرده باشد، بلكه خود ما شما را بر اين اساس آفـريـديـم كـه پـس از اجـلى مـعـيـن بـمـيـريـد، چـون خـلقـت مـا بـر اسـاس ‍ تـبـديـل امـثـال اسـت يعنى طبقه اى بميرند، و جا براى طبقه اى ديگر باز كنند، اسلاف را بـمـيـرانيم و اخلاف را به جاى آنان بگذاريم، و نيز بر اين اساس است كه بعد از مردن شـمـا خـلقـتـى ديـگر وراى خلقت ناپايدار دنيوى به شما بدهيم، پس مرگ عبارت است از انـتـقـال از خـانـه اى بـه خـانه اى ديگر، و از خلقتى به خلقتى بهتر، نه اين كه عبارت باشد از انعدام و فناء. 🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن احـتـمـال داده انـد كـلمـه   در آيـه شـريـفـه جـمـع مـثـل - بـه دو فـتـحـه - بـاشـد، بـه مـعـنـاى وصـف است، و در نتيجه دو جمله (على ان نـبـدل)‌ و (ننشئكم.) هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اسـاس مـقدر كرده ايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مـبـعـوث كـنـيـم كـه خـودتـان نـمـى دانـيـد، مـثـلا بـعـضـى از شـمـا را بـه صـفـت و شـكـل سـگ مـحـشـور كـنـيـم، بـعـضـى ديـگـر را صـورت خـوك و يـا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامعتر و پرفايده تر است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الاُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ2⃣6⃣ 🔸مراد از (نشاة اولى) دنيا است، و مراد از (علم به آن)، علم به خصوصيات آن است، كـه مـسـتـلزم اذعـان بـه نـشـاه اى ديـگـر و جـاودانـه اسـت، نـشـاءه اى كـه در آن بـه اعـمـال جزا مى دهند، براى اين كه از نظام حيرت انگيز عالم دنيا اين معنا به طور يقين به دسـت مـى آيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست، و قطعا براى اين نشاءه فانى غايت و هدفى است باقى، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است مى بينيم هر موجودى به سوى سـعـادت نـوعـيـه اش هـدايـت شـده، و انـسـان هـا هـم بـايـد از طـريـق بـعـث رسـل و تـشريع شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صـورت نـمـى گـيـرد مـگـر ايـن كـه در بـرابـر اعـمـال نـيـك پـاداشـى و در مـقـابـل اعـمال زشت كيفرى مقرر شود، و چون دنيا براى پاداش و كيفر تنگ است، ناگزير بـايـد در عـالمـى ديـگـر كه همان نشاءه آخرت است صورت بپذيرد (به آيه 27 و 28 از سوره ص مراجعه شود). و امـا ايـن كـه چـگـونـه مـمـكـن اسـت انـسـان هـايـكـبـار ديـگـر زنـده شـونـد، دليـل امـكـان نيز در همين نشاءه دنيا است، چون در اين نشاءه ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را از كتم عدم به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت، او بر ايجاد بار دومش نيز قـادر اسـت: (قـل يحييها الذى انشاءها اول مرة ) و اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن. 🔸و كـوتـاه سخن اين كه: با علم نشاءه دنيا براى انسان ها علمى نيز به مبادى برهان پيدا مـى شـود، بـرهـانى كه امكان بعث را اثبات مى كند، و استبعادى را كه منكرين نسبت به آن دارند برطرف مى سازد، پس با اثبات امكان ديگر استبعاد معنايى ندارد. و ايـن بـرهـان - بـه طـورى كـه ملاحظه كرديد - برهان بر امكان حشر بدنها است، و حـاصـلش ايـن اسـت كـه : بـدنـى كـه در قـيـامـت زنـده مـى شود، و پاداش يا كيفر مى بيند مـثـل بـدن دنيوى است، و وقتى جايز باشد بدنى دنيايى خلق شود و زنده گردد، بدنى اخـروى نـيـز مـمـكـن اسـت خـلق و زنـده گـردد، چـون ايـن بـدن مثل آن بدن است، و حكم امثال در جواز و عدم جواز، يكى است. و تـعجب از زمخشرى است كه در تفسير اين آيه گفته است: اين آيه دلالت دارد بر اين كه قـيـاس، عـمـلى اسـت صـحـيـح، بـراى اين كه منكرين معاد را توبيخ مى كند كه چرا قياس نكرديد، و با مقايسه نشاءه آخرت به نشاءه دنيا به امكان آن پى نبرديد؟ و تعجب ما از اين جهت است كه وى ميان قياس برهانى و قياس فقهى فرق نگذاشته، آنچه در آيـه شـريـفـه آمـده قـيـاسـى اسـت بـرهـانـى و مـنـطـقـى، و آنـچـه وى بـرايـش اسـتـدلال كـرده قـيـاسـى است فقهى كه (اولا آيه شريفه هيچ دلالتى بر حجيت و اعتبار آن نـدارد، و ثـانـيا قياس ‍ برهانى مفيد علم است، و قياس فقهى ) مفيد ظن است، و هيچ ربطى بهم ندارند. 🔸در روح المـعـانـى در ذيـل آيـه شـريـفـه كه فرموده : (افلا تذكرون ) مى گويد: چرا مـتـوجـه نـمـى شـويـد، كـه آن كـس كـه قـادر بـر خـلقـت نـشـاءه اول اسـت نسبت به نشاءه دوم قادرتر است، براى اين كه صنع آن كمتر است و كار كمترى مى برد، زيرا در نشاءه اول چيزى در دست نبود، ولى در نشاءه دوم مواد اصلى در دست است، و هـر مـوجودى فرمولش معين شده و الگويش مشخص گشته، و بنابر اين استدلالى كه بـا آيـه شـريـفـه كـرده انـد بـراى اعـتـبـار قـيـاس درسـت مـى شـود، و ليـكـن بـعـضـى اشـكـال كـرده انـد كـه آيـه تنها دلالت دارد بر قياس اولويت، نه بر قياس اصطلاحى، چـون آنچه در آيه آمده قياس اولويت است. ساده تر اين كه : آيه تنها مى فرمايد خدا به طريق اولى قادر بر بعث است. هـمـان اشـكـالى كـه بـه زمـخـشـرى وارد بـود بـه وى نـيـز وارد اسـت، بـه اضـافـه اشكال كه قياس در آيه، قياس اولويت هم نيست، زيرا جامع بين نشاءه اولى و نشاءه آخرت ايـن اسـت كـه : ايـن دو نـشـاءه مـثـل هـمـنـد، و مـبـداء قـيـاس اسـت كـه حـكـم امثال در جواز و عدم جواز يكى است. 🔸و امـا ايـن كـه گـفـت بـپـا كـردن نـشـاءه قـيـامـت كـار كـمـتـرى مـى بـرد، چـون مواد اصلى و فـرمـول هـر مـوجود در دست است، اين نيز ممنوع است، چون مواد اصلى همان طور كه پديد آمـدنـش احـتـيـاج به افاضه وجود دارد، بقايش نيز محتاج به افاضه وجود است، و همچنين فرمول هر موجود همان طوراصل پديده اش احتياج به افاضه الهى دارد، بقايش نيز محتاج افـاضـه او اسـت، پـس بـراى خـداى تـعـالى نـشـاءه اول و دوم هيچ فرقى ندارد، اينجاست كه بطلان قياس اولويت هم روشن مى شود. 🔸و امـا ايـن كـه گـفت: نشاءه اول بدون الگو بود، و نشاءه دوم الگو دارد، اين نيز صحيح نـيـسـت، و در حـقـيـقـت ميان مثل و مثال خلط كرده، چون بدن آخرتى از اين نظر كه بدن است 🔹ادامه دارد...🔻
🔹ادامه آیه....۶۲🔻 🔸مـثل بدن دنيوى است، نه مثال آن، وقتى مثال آن مى شود كه همه آن خصوصيات و اجزا كه بدن دنيوى داشت از سلولها و گلبولها و ساير مواد داشته باشد، و درآن صورت ديگر بـدن اخـروى نـمـى شود، بلكه همان بدن دنيوى است ، و فرض ما اين است كه بدن در آن روز بدنى است اخروى، چيزى كه هست مثل بدن دنيوى است. 🔸حـال اگـر بـگـويـى: اگـر بـدن اخـروى مـثل بدن دنيوى باشد، با در نظر گرفتن كه مـثـل هـر چـيـزى غـيـر آن چـيـز اسـت بـايـد انـسـان در آخـرت غـير انسان در دنيا باشد، چون مثل آن است نه عين آن. در پاسخ مى گوييم: در مباحث سابق مكرر گذشت كه شخصيت انسان به روح او است، نه بـه بـدنـش، و روح هم با مرگ منعدم نمى شود، آنچه با مرگ فاسد مى شود بدن است ، كه اجزايش متلاشى مى گردد، پس اگر همين بدن براى نوبت دوم ساخته و پرداخته شد، مـثـل هـمـان بـدنى كه در دنيا بود، و روح آدمى بدان متعلق گشت، انسان عين انسانى خواهد شـد كـه در دنـيـا مـى زيـسـت، هـمـچـنـان كـه مـى بـيـنـيـم زيـد در حـال پـيـرى عـيـن زيـد در حال جوانى است، با اين كه از دوره جوانيش تا دوره پيريش چند بـار بـدنـش عوض شده و هر لحظه در حال عوض شدن است، و اين وحدت شخصيت را همان روح او حفظ كرده است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات3⃣6⃣تا7⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ا فرايتم ما تحرثون... محرومون 🔸بـعـد از آنكه منكرين معاد را به كيفيت خلقتشان و تقدير مرگ و مير در بينشان تذكر داد، و فـرمـود كه: همه اينها مقدمه است براى معاد و جزا، و نيز همه اينها از لوازم ربوبيت خداى تـعـالى اسـت، از ايـن آيـه بـه بعد شروع مى كند به شمردن سه تا از مهمترين حوايج زنـدگـيـشان: يكى مسأله زراعتى است كه با آن قوت خود را فراهم مى كنند، دوم آب است كه آن را مى نوشند، و سوم آتش است كه با آن گرم مى شوند و بسيارى از حوايج خود را به وسيله آن فراهم مى سازند، و بـه ايـن وسـيـله ربوبيت خود را براى آنان اثبات مى كند، پس ربوبيت چيزى، به جز تدبير مالك امور ملك خود را نمى باشد. 🔸نـخـسـت مـى فـرمـايـد: (افـرايـتـم مـا تـحـرثـون ) كـلمـه   كـه مـصـدر فـعـل   اسـت مـعـنـاى كـار كـردن در زمـين يعنى شخم و پاشيدن بذر است. (ءانـتـم تـزرعـونه ) آيا اين شماييد كه آن را مى رويانيد و رشد مى دهيد به حدى كه دانـه بـدهـد؟ (يـا كـار شما تنها افشاندن تخم است )، و ضميرها در جمله   بـه بـذر و يا به زراعت بر مى گردد، و در سابق كلمه بذر و نيز كلمه زراعت ذكر نشده بـود، تـا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام معلوم است (و اين تنها در اينجا نيست كـه ضـمـيـر به چيزى برگشته كه در كلام نيامده، در قرآن كريم موارد نظير آن بسيار اسـت) (ام نـحن الزارعون )، و يا اين كه ما افشانده شما را مى رويانيم و نمو مى دهيم، تـا بـه حدى كه كامل شود، و دانه دهد، (لو نشاء لجعلناه حطاما) و اگر نمى خواستيم شـمـا را روزى دهـيـم، و زراعـت را به ثمر برسانيم، مى توانستيم آن را گياهى به درد نـخـور كـرده، قـبـل از رسيدن به ثمر بخشكانيم، و با وزش بادها خرد و متلاشى كنيم،   آن وقت است كه از سرنوشت خود  تعجب مى كرديد، و از آفتى كـه بـه زراعتتان رسيده افسوس مى خورديد، و ماجرا را براى يكديگر بازگو نموده مى گـفـتيد: (انا لمغرمون)، به راستى در غرامت و خسارت سنگينى واقع شديم، مالمان از دسـت رفـت، و وقـتـمـان تـلف شـد، و زحـمـاتـمـان هـدر گـشـت، (بـل نـحـن مـحـرومـون )، هـمـه ايـنـهـا به جهنم، اين را چه كنيم كه ديگر چيزى نداريم بخوريم، و يا بفروشيم و حوايج زندگى خود را فراهم سازيم. 🔸در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه: چطور در اين آيه زراعت را از مردم نفى كرده و به خدا نـسـبـت داده، بـا ايـن كـه دخـالت مـردم و اسـبـاب طـبـيـعـى در رويـش و نـمـو زرع قـابـل انـكـار نـيست ؟ در پاسخ مى گوييم هم آن درست است، و هم اين، و هيچ منافاتى در بـيـن نـيـسـت، چـون زمـيـنـه گـفـتـار ايـن نـيـسـت كـه بـخـواهـد تـاثـيـر عوامل طبيعى را انكار كند، بلكه مى خواهد بفرمايد: آيا تاثير اين اسباب از خود آنها است و يـا از خـدا است ؟ و اثبات كند كه اگر اسباب طبيعى سببيت و تاثيرى دارند، خدا اين موهبت را به آنها داده، و همچنين خود اسباب را خدا آفريده، و نيز اسباب و عواملى كه اين اسباب را پـديد مى آورند، هم خودشان و هم اثرشان آفريده خدا هستند، و بالاخره سر نخ تمامى اثرها و موثرها به خدا منتهى مى گردد. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
دیروز تنها ادمین کانال به نیت همه عزیزان به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حضور یافتند و قبر شریف علامه طباطبایی ره را زیارت کردند. ان شاءالله همه عزیزان با قرآن و اهل بیت و اهل قرآن محشور گردند
🌺 تفسیر آیات 8⃣6⃣الی0⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أفَرَءَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشرَبُونَ ... فَلَوْ لا تَشكُرُونَ 🔸كـلمـه   بـه مـعـنـاى ابـر اسـت، و جمله (فلو لا تشكرون - پس چرا شكر نمى گزاريد)تحريك بر شكرگزارى است و شـكـرگـزارى خـدا بـه ايـن اسـت كـه بـه زبـان و عـمل اظهار كنى كه اين نعمت ها از خداست، و اين همان عبادت است، و بقيه الفاظ آيه روشن است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 1⃣7⃣الی3⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 أفَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتى تُورُونَ ... وَ مَتَعاً لِّلْمُقْوِينَ 🔸در مـجـمـع البـيـان مـى گـويـد: كـلمـه  در اصـل  بـوده، و  مـضـارع از بـاب افـعـال اسـت، و ايـراء بـه معناى روشن كردن آتش و اظهار آن است، گفته مى شـود: اورى - يـورى و نيز وقتى مى گويند: (فلان قدح فاءورى )، معنايش اين است كـه فلانى كبريت زد و آتش را بر افروخت و ظاهر ساخت، و اگر كبريت بزند ولى آتش نـگـيـرد مى گويند: (قدح فاكبى). و نيز صاحب مجمع البيان گفته كلمه  (كـه در اصـل مـقـوئيـن بـوده اسـت) جـمـع اسـم فـاعـل از بـاب افعال  است، و اقواء به معناى وارد شدن و ماندن در بيابانى است كه احدى در آن نباشد، وقتى مى گويند: (اقوت الدار)، معنايش اينكه خانه از اهلش خالى شد. 🔸و مـعـنـاى آيه روشن است (مى خواهد بفرمايد آيا اين آتشى كه شما روشن مى كنيد خود شما چـوبـش را پـديـد آورده درخـتـش را ايـجاد كرده ايد و يا پديد آورنده اش ما بوديم؟ اين ما بـوديـم كـه آن را وسـيله تذكر و مايه زندگى شما كرديم شمايى كه اگر دستگيرى ما نبود سرگردان و بيچاره بوديد. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ4⃣7⃣ 🔸خـطـاب در ايـن آيـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم است، بعد از آنكه شواهد ربـوبـيـت خـود را بـراى كـفـار ذكـر كـرد و فـرمـود: او كـسـى بود كه شما را خلق كرد و امـورتـان را تدبير نمود، و او به زودى مبعوثتان مى كند، تا جزاى اعمالتان را بدهد، و چـون كفار با شنيدن اين بيانات همچنان به تكذيب خود ادامه دادند، روى سخن را از ايشان بـرگردانيده متوجه رسول گرامى خود كرد، تا بفهماند اين مردم حرف به خرجشان نمى رود، لذا دسـتـور مى دهد تا آن جناب خدا را از شركى كه مردم مى ورزند و نيز از تكذيبى كه درباره بعث و جزا دارند منزه بدارد. 🔸پـس حـرف فـاء كـه بـر سـر جـمـله (فـسـبـح باسم ) آمده تفريع را مى رساند، و مى فـهـمـانـد دسـتـور بـه تـسبيح نتيجه و فرع بيان سابق است، و حرف (باء) در كلمه   باى استعانت و ياباى ملابست است و مـعـناى جمله اين است كه : حال كه چنين است پس تو خداى را با استعانت به نام او تسبيح گـوى و مـنـزه بـدار، مـمكن هم هست مراد از اسم نامبردارى و ذكر خدا باشد، چون اسم خدا را بـردن ذكـر او نـيـز هـسـت، هـمـچـنـان كـه ديـگـران نـيـز ايـن احـتـمـال را داده انـد، و نـيز ممكن است حرف باء براى تعديه باشد، چون تنزيه اسم خدا تنزيه خدا است، و معنايش است كه: اسم پروردگارت را از اين كه برايش ‍ شريكى ذكر شـود، و يـا بـعـث و جـزايـش انـكـار گـردد مـنزه بدار، و كلمه   صفت براى كلمه  و يا براى كلمه   است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 5⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فلا اقسم بمواقع النجوم5⃣7⃣ 🔸كلمه  رويهم سوگند است. بـعـضـى گفته اند: كلمه  در آن زيادى و بى معنا است، (و تنها منظور تاكيد آورده شده)، و كلمه  به معناى (سوگند مى خورم) است. بـعـضـى ديگر گفته اند: كلمه  نافيه است، و مى خواهد بفرمايد: من سوگند نمى خورم. و كـلمـه  جـمـع  اسـت، كـه بـه مـعـنـاى مـحـل اسـت و مـعـنـاى آيـه چـنين است كه: من سوگند مى خورم به محلهاى ستارگان، به آن جايى كه هر ستاره در آسمان دارد. بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه  جمع  هست ليكن موقع مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است، و آيه مى خواهد به سقوط ستارگان در روز قيامت، و يا بـه افـتـادن شـهـاب هـا بـر سـر شـيـطـان هـا، و يـا بـه مـحـل سـقـوط سـتـارگـان در هـنـگـام غـروب اشـاره كـنـد. ولى وجـه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى رود. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 6⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و انه لقسم لو تعلمون عظيم6⃣7⃣ 🔸اين آيه شريفه مى خواهد سوگند قبلى را بزرگ جلوه دهد، و مطلبى را كه با آن سوگند تأكيد و اثبات مى كرد بيشتر تأكيد كند. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a