eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
797 ویدیو
193 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 استواری کار بر چهار بنیان قيلَ لِلصّادِقِ عليه‌السلام: عَلى ماذا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟ فَقالَ عليه‌السلام: عَلَىٰ أَرْبَعَة أَشْياءَ: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلى لايَعْمَلُهُ غَيرى فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللّٰهَ عَزَّوَجَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَىَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزقى لايَأْكُلُهُ غَيرى فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرى الْمَوتُ فَاسْتَعْدَدتُ. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به امام‌صادق عليه‌السلام گفته شد: كار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‌اى؟ حضرت فرمود: بر چهار بنيان؛ 1⃣ دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى‌دهد پس تلاش نمودم. 2⃣ دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم. 3⃣ دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى‌خورد پس آرام گرفتم. 4⃣ دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم. 📚 بحارالأنوار، ج۷۸، ص۲۲۸ 🆔 @allame_tehrani
🌿 «سُبُلِ سَلام» 🔰 25 راهکار موفقیت در بیان امام صادق (علیه‌السلام) 1- طَلَبْتُ‏ الْجَنَّةَ فَوَجَدْتُهَا فِي السَّخَاءِ؛ بهشت را جست و جو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم. 2- وَ طَلَبْتُ الْعَافِيَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الْعُزْلَة؛ و تندرستی و رستگاری را جست و جو نمودم، پس آن را در گوشه‌گیری (‌مثبت و سازنده) یافتم. 3- وَ طَلَبْتُ ثِقْلَ الْمِيزَانِ فَوَجَدْتُهُ فِي شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَـٰهَ إِلّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه‏؛ و سنگینی ترازوی اعمال را جست و جو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یافتم. 4- وَ طَلَبْتُ السُّرْعَةَ فِي الدُّخُولِ إِلَی الْجَنَّةِ، فَوَجَدْتُهَا فِي الْعَمَلِ لِلَّهِ تَعَالَی؛ سرعت در ورود به بهشت را جست و جو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم. 5- وَ طَلَبْتُ حُبَّ الْمَوْتِ فَوَجَدْتُهُ فِي تَقْدِيمِ الْمَالِ لِوَجْهِ اللَّه‏؛ و دوست داشتن مرگ را جست و جو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدا یافتم. 6- وَ طَلَبْتُ حَلاوَةَ الْعِبَادَةِ فَوَجَدْتُهَا فِي تَرْكِ الْمَعْصِيَة؛ و شیرینی عبادت را جست و جو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم. 7- وَ طَلَبْتُ رِقَّةَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهَا فِي الْجُوعِ وَ الْعَطَش‏؛ و رقت (نرمی) قلب را جست و جو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی یافتم. 8- وَ طَلَبْتُ نُورَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ‏ فِي التَّفَكُّرِ وَ الْبُكَاءِ؛ و روشنی قلب را جست و جو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم. 9- وَ طَلَبْتُ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ فَوَجَدْتُهُ فِي الصَّدَقَة؛ و (آسانی) عبور بر صراط را جست و جو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم. 10- وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ‏ فِي صَلاةِ اللَّيْل‏؛ و روشنی رخسار را جست و جو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم. 11- وَ طَلَبْتُ‏ فَضْلَ‏ الْجِهَادِ فَوَجَدْتُهُ فِي الْكَسْبِ لِلْعِيَال‏؛ و فضیلت جهاد را جست و جو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینهٔ زندگی زن و فرزند یافتم. 12- وَ طَلَبْتُ حُبَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَجَدْتُهُ فِي بُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِي‏؛ و دوستی خدای تعالی را جست و جو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم. 13- وَ طَلَبْتُ الرِّئَاسَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي النَّصِيحَةِ لِعِبَادِ اللَّهِ؛ و سروری و بزرگی را جست و جو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم. 14- وَ طَلَبْتُ فَرَاغَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِي قِلَّةِ الْمَالِ؛ و آسایش قلب را جست و جو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم. 15- وَ طَلَبْتُ عَزَائِمَ الْأُمُورِ فَوَجَدْتُهَا فِي الصَّبْرِ؛ و کارهای پرارزش را جست و جو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم. 16- وَ طَلَبْتُ الشَّرَفَ فَوَجَدْتُهُ فِي الْعِلْمِ؛ و بلندی قدر و حسب را جست و جو نمودم، پس آن را در دانش یافتم. 17- وَ طَلَبْتُ الْعِبَادَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الْوَرَعِ؛ و عبادت را جست و جو نمودم، پس آن را در پرهیزکاری یافتم. 18- وَ طَلَبْتُ الرَّاحَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الزُّهْدِ؛ و آسایش را جست و جو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم. 19- وَ طَلَبْتُ الرِّفْعَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي التَّوَاضُعِ؛ برتری و بزرگواری را جست و جو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم. 20- وَ طَلَبْتُ الْعِزَّ فَوَجَدْتُهُ فِي الصِّدْقِ؛ و عزت (ارجمندی) را جست و جو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم. 21- وَ طَلَبْتُ الذِّلَّةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الصَّوْمِ؛ و نرمی و فروتنی را جست و جو نمودم، پس آن را در روزه یافتم. 22- وَ طَلَبْتُ الْغِنَى فَوَجَدْتُهُ فِي الْقَنَاعَةِ؛ و توانگری را جست و جو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم. 23- وَ طَلَبْتُ الْأُنْسَ فَوَجَدْتُهُ فِي قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ؛ و آرامش و همدمی را جست و جو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم. 24- وَ طَلَبْتُ صُحْبَةَ النَّاسِ فَوَجَدْتُهَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ؛ و همراهی و گفت و گوی با مردم را جست و جو نمودم، پس آن را در خوش‌خویی یافتم. 25- وَ طَلَبْتُ رِضَى اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ فِي بِرِّ الْوَالِدَيْنِ؛ و خشنودی خدای تعالی را جست و جو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم. 📚 مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173- 174، ح 13810 🆔 @allame_tehrani
🔴 حركت در راه خدا بدون تحصيل محبّت خدا محال است بر أفرادى كه طالب راه خدا هستند لازم و حتم است كه خود را به صفات خدا درآورند و اين معنى بدون تحصيل محبّت خداوند محال است؛ يعنى اگر كسى در تمام عمر به كارهاى خير مشغول باشد و از بدى‏ها اجتناب كند، ولى محبّت خدا را در دل نپروريده باشد، جان او از صفا و وفا كاملاً تهى بوده و مانند قبرى است كه روى آن را با نقش و نگار زينت نموده باشند. جان و حقيقت انسان همان قوّهٔ جاذبه و كشش روحى اوست وگرنه با ديوار ساكن و قبر خراب چه تفاوتى دارد. عمل صالح كه از جان زنده و روح صفا و محبّت برنخيزد چون گوشوار و دست بَرَنجَنى[1] است كه در دست مرده و در گوش او آويزند. ولى اگر با محبّت توأم شد، مانند زينتى كه به انسان زنده آرايش دهند، موجب كمال و مزيّت او خواهد بود. محبّ خدا بواسطهٔ أعمال نيک، دائماً محبّت خدا را در دل خود شديد می‌كند و با مخالفت هواى نفس و موافقت رضاى محبوب عشق خدا را در دل زياده می‌گرداند، تا به حدّى كه مورد رضاى او واقع شده، از هواى خود بيرون آمده، به هواى دوست زنده است. در اين حال خدا در وجود او حكومت می‌كند، تمام أعمال و رفتارش خود به خود به ارادهٔ خدا خواهد شد؛ كأنّه از خود خالى گرديده و از خدا سرشار است. از حركت به خود دست كشيده و به حركت خدا متحرّک است. ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 رسالهٔ مودّت، ص38 📝 مـشـاهـدهٔ مـتـن کـامـل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- دست بَرَنْجَن: دست‏بند، النگو (دهخدا) 🆔 @allame_tehrani
🔸دخل و خرج سالک 🔰نتیجهٔ معاشرت بى‏حساب و كتاب، ازدست‏دادن سرمايهٔ سالک است همیشه مى‌فرمودند: این أفرادى که در روز این قدر خرج مى‌کنند، مگر در شب چقدر خزینه مى‌نمایند؟! دخل و خرج معنوى سالک باید با هم بخواند؛ شب براى تهجّد بیدار شود، بین‌الطّلوعین به قرائت قرآن و أذکار خود بپردازد و از حضرت پروردگار نور بگیرد، تا روز که براى تحصیل، کسب یا تجارت پا به عالم کثرت مى‌گذارد از سرمایه نخورد، بلکه دسترنج مجاهدات خود را در ارتباط با أهل کثرت با اقتصاد و میانه‌روى خرج کند. سالکى که ارتباط و معاشرت او بى‌حساب و کتاب است مانند گوشت قربانى است؛ هر کسى تکّه‌اى از او می‌کند و مى‌برد و نهایةً براى خود چیزى باقى نمانده، مفلس و بیچاره مى‌شود. مى‌فرمودند: از خدا بگیر، بعد خرج کن! أمّا اگر از خدا نگرفتى و مراقبه نداشتى و شب براى تهجّد برنخواستى، متضرّر مى‌شوى. انسان از خودش چیزى ندارد و آنچه هست از ربّ است و اگر کسب نکند از مایه مى‌خورد و همه خرج شده و تمام می‌گردد. 📚 نورمجرد، ج۱، ص۶۴۶ 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 کارهای کوچک سرنوشت‌ساز! 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
💎 کارهای کوچک با نیّات بزرگ! در اخبار و آثار، قضايا و داستان‌های عجيبی دربارۀ آمرزش‌ گناهان‌ بواسطۀ عمل‌ خيری چون‌ رحمت‌ آوردن‌ به‌ زيردست‌، و عفو از خطاكار، و استمالت‌ و دل‌جوئی از يتيم‌ و دل‌شكسته‌ و مريض‌، و يا إطعام‌ غذا به‌ شخص‌ گرسنه‌، و آشاميدن‌ آب‌ به‌ شخص‌ تشنه‌ و غيرها آمده‌ است‌. يعنی آن‌ عمل‌ كه‌ حقّاً انسان‌ بدون‌ هيچ‌ غرض‌ و اميد پاداش‌ و اجری، صرفاً برای خدا و برای احياء نفس‌ و يا دفع‌ ظلم‌ از ستمگری بجای آورد، اين‌ اعمال‌ كه‌ از روی صفای باطن‌ سر می‌زند و هيچكس‌ اطّلاع‌ ندارد و بجا و به‌ موقع‌ در محلّ خود می‌نشيند؛ مانند رعد و برق‌ خرمن‌ گناهان‌ را آتش‌ می‌زند و همانند نور الهی، حجاب‌های نفسانيّه‌ را كنار می‌زند، و بالأخصّ برای سالكان‌ راه‌ خدا چنان‌ مؤثّر و مفيد و سريع‌ است‌ كه‌ حدّی بر آن‌ متصوّر نيست‌. چه‌ بسياری از محجوبان‌ كه‌ سال‌های دراز در هجران‌ بسر برده‌اند، بواسطۀ صِرف‌ آب‌ دادن‌ به‌ دست‌ مادر در هوای سرد زمستان‌، و يا پذيرائی از او در مواقع‌ مرض‌ و شدّت‌، و تحمّل‌ آزارها و گفتارهای درشت‌ و زنندۀ او، به‌ مقامات‌ و درجاتی رسيده‌اند. در كتب‌ اخلاق‌ برای عيادت‌ مَرضیٰ بالأخصّ مريض‌های شكسته‌دل‌ و فقير و بی‌كس‌ در بيمارستان‌ها، برای رفع‌ قبض‌ و پيدايش‌ گشايش‌های معنوی، مطالبی هست. 📚 معادشناسی، ج9، ص234. 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 همیشه به یاد خدا 📍«نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ خدا را فراموش کردند و خداوند نفس آن‌ها را از یاد آن‌ها برد؛ یعنی چه؟! 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
🔴 نیاز به خلوت برای قوّت در جلوت انسانی که می‌خواهد فکر خودش را در خدا جمع کند و به ذکر خدا مشغول باشد، باید موانع را کم کند. یک عدّه از موانع همین اجتماعاتی است که انسان در آن زندگی می‌کند؛ لذا انسان باید در خلوت برود، و اخباری که دعوت به اعتزال می‌کند، بر این اساس است که انسان مدّتی در خلوت و اعتزال باشد تا کم‌کم قوی بشود؛ مثل بچّۀ گنجشک که وقتی از تخم بیرون می‌آید، مادر و پدرش او را در همان لانه نگاه می‌دارند و بیرون نمی‌آورند، برایش آب و دانه می‌آورند تا کم‌کم پر درمی‌آورد، بعد قدری او را لبِ لانه می‌آورند، بعد قدری پرش می‌دهند، بعد یک مقدار از این شاخه به آن شاخه، تا اینکه قدرت پیدا می‌کند و دیگر می‌گویند: برو! انسان هم حقّاً همین‌طور است؛ یعنی اصلاً نفس انسان این‌طور است که اگر در خلوت کار نکند، قدرت پیدا نمی‌کند که در جلوت کار کند. و لذا در روایات داریم: خداوند هیچ پیغمبری را به نبوّت مبعوث نکرده است إلّا اینکه یا در اوّل عمرش یا در آخر عمرش اعتزال و خلوت را برای او واجب کرده است.(1) ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 مبانی اخلاق، ج2، ص180 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. مصباح‌الشریعة، ص100: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا وَ اخْتَارَ الْعُزْلَةَ فِي زَمَانِهِ إِمَّا فِي ابْتِدَائِهِ وَ إِمَّا فِي انْتِهَائِه‏» 🆔 @allame_tehrani
🔹آخرت بر اساس دنیای صحیح است. ... در تفسير آيۀ شريفۀ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي‌ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي‌ الآخِرَةِ حَسَنَةً [۱] وارد است‌ كه‌: مراد از حسنۀ دنيا، مال‌ حلالی است‌ كه‌ انسان‌ بدست‌ آورد.[۲] و در روايت‌ است‌: الْكَآدُّ عَلَی عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي‌ سَبيلِ اللَهِ [۳]. «آن‌ كس‌ كه‌ برای تحصيل‌ معيشت‌ عيال‌ خود متحمّل‌ رنج‌ و زحمت‌ گردد مانند كسی است‌ كه‌ در راه‌ خدا جهاد كرده‌ است‌.» و چنين‌ مالی جزء حيات‌ دنيا نيست‌، جزء آخرت‌ محسوب‌ است‌. پس‌ بايد به‌ اين‌ نكته‌ توجّه‌ داشت‌. اگر بگوش‌ انسان‌ رسيد كه‌ دنيا بدرد نمی‌خورد، بالأخره‌ انسان‌ بايد بميرد؛ مقصود دنيای شهوت‌ و غفلت‌ است‌. آن‌ بدرد نمی‌خورد نه‌ دنيای صحيح‌؛ اين‌، دنيا نيست‌. اگر انسان‌ دنيای صحيح‌ نداشت‌، آخرت‌ هم‌ ندارد؛ آخرت‌ بر اساس‌ دنيای صحيح‌ است‌. تمام‌ كمالاتی كه‌ ما كسب‌ می‌كنيم‌ در دنياست‌، پس‌ آخرت‌ متوقّف‌ بر دنياست‌. و آن‌ كمالات‌ در دوران‌ عمر حاصل‌ می‌شود، بنابراين‌ عمر عزيزترين‌ و گرانبهاترين‌ سرمايۀ الهی است‌. 📚 معادشناسی، ج۱، ص۱۲۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ـ قسمتی از آيۀ 201، از سورۀ 2: البقرة‌. ۲- «مجمع‌البيان‌»، ج‌1، ص‌297 و 298 گويد كه‌: قيلَ: هي‌ المالُ في الدُّنيا، و في‌ الآخرةِ الجنّة‌؛ عن‌ ابن‌ زيدٍ و السّدي‌. ۳ـ «وسآئل‌الشّيعة‌»، ج‌12، ص‌43، طبع‌ اسلاميّه‌. 🆔 @allame_tehrani
🔴 گرفتاری‌ها و شدائد برای ایجاد بیدارباش و تنبّه ای انسان! تمام این گرفتاری‌ها و شدائد برای تنبیه و بیدارباش و ادراک و فهم توست؛ برای اینکه از این عالم پندار بیرون بیایی، پاهایت را بگذاری آنجایی که محکم است، آنجایی که محمّد و آل‌محمّد گذاشتند. «بِآلِ مُحمَّدٍ عُرِفَ الصَّوابُ» معنایش این است که آنها در این دنیا حرکت کردند و رسیدند به همان‌جایی که دیگر کشتی باشد یا نباشد، دریا باشد یا نباشد، طوفان باشد، زلزله باشد، گرسنگی باشد، خسف باشد، راحتی باشد، باغ باشد، اینها برای آنها یکسان است و آنها همیشه هم با خدا هستند. ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 مبانی تشیع، ص۱۶۴ 🆔 @allame_tehrani
🔸مشغولیت دل به غیر خدا چون‌ دل‌ انسان‌ به‌ غير خدا مشغول‌ شود، پيوسته‌ خاطرات‌ شيطانی بر افكار او هجوم‌ می‌كنند، و دائماً همّ و غمّ لاينقطع‌ به‌ صورتها و شكل‌های گوناگون‌ بر او حمله‌ور می‌شود. و هرچه‌ درجۀ بُعد و دوری از خدا بيشتر باشد اين‌ افكار و خيالات‌ شديدتر، و در قيامت‌ به‌ صورت‌ شراره‌های آتش‌ بيشتری خواهد بود. قَالَ عَلَيْهِ‌السَّلَامُ: مَنْ أَصْبَحَ وَ أَكْبَرُ هَمِّهِ الدُّنْيَا، أَلْزَمَ اللَهُ قَلْبَهُ شُغْلاً لَا فَرَاغَ لَهُ مِنْهُ أَبَداً، وَ هَمّاً لَايَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً، وَ أَمَلاً لَايَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَداً، وَ فَقْراً لَايَنَالُ غِنَاهُ أَبَداً؛ وَ إنَّهُ لَيْسَ مِنَ اللَهِ فِي‌ شَيْءٍ.[1] «حضرت‌ فرمود: كسی كه‌ روزگار خود را بگذراند و مقصد بزرگ‌ او دنيا باشد، پروردگار، دل‌ او را وا می‌دارد به‌ مشاغل‌ و شواغلی كه‌ هيچگاه‌ برای آن‌ فراغتی نخواهد بود، و به‌ همّ و اندوهی كه‌ هيچگاه‌ منقطع‌ نخواهد شد، و به‌ آرزوئی كه‌ هيچگاه‌ به‌ نهايت‌ آن‌ نخواهد رسيد، و به‌ فقر و نيازمندی و پريشانی‌ای كه‌ هيچگاه‌ مبدّل‌ به‌ غنا و بی‌نيازی نخواهد شد؛ و چنين‌ كسی از خدا بهره‌ و نصيب‌ ندارد.» 📚 معادشناسی، ج۱۰، ص۳۲۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ «أسرارالصّلوٰة‌» مرحوم‌ آية‌الله‌ حاج‌ ميرزا جواد آقا ملكی تبريزی، طبع‌ حروفی (سنۀ 1380)، ص‌191 🆔 @allame_tehrani
💫 تفسير «الميزان» تفسير «الميزان» كه هزاران هزار درود و رحمت بی‌پايان خداوندی بر معلّمش كه اين باب را در تفسير گشود، و ولايت را حقيقت معانی قرآن دانست، و عرفان را يگانه راهگشای به سرّ ملكوت معرّفی كرد، و در اين تفسير از همان روش پيامبر اكرم استفاده كرد كه دعوت به خداوند و وحدت حقّهٔ حقيقيّهٔ او و عالم جان و ملكوت و وصول به مقام ولايت بوده باشد؛ جان‌های گرسنه را اشباع، و عطش‌زدگان معارف را سيراب، و از دو عالم ملک و ملكوت بهره‌ور ساخت. 📚 نور ملکوت قرآن، ج۲، ص۳۷۵ 📍مشاهدهٔ متن کامل:👇 eitaa.com/allame_tehrani/4264 🆔 @allame_tehrani
🔹مفسّر قرآن بايد عارف به لسان قرآن باشد 🔸مفسّر عاليقدر اسلام: علّامۀ طباطبائی در شهرهای عرب مشهورتر است از ايران اين افرادی كه تفسير می‌نويسند و به منطق قرآن آشنائی ندارند، و می‌خواهند طبق علوم و مُدركات خودشان قرآن را پياده كنند، سَر از اين مطالب درمی‌آورند كه ميكرب را شيطان می‌گويند، و قصص قرآن را تمثيل و در حقيقت خيالبافی و افسانه ارائه می‌دهند؛ وَ حاشا مِنْ كَلامِهِ الْعالي كه خودش فرمود: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَاناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ [1] كه تا اين حدّ به مطالب كوتاه و تخيّلات وهميّه سقوط كند. اگر اينگونه مفسّران فقط يك آيه را از قرآن می‌فهميدند، تا آخر عمر دست خود را برای برداشتن قلم تفسير بلند نمی‌كردند؛ و آن آيه اينست كه: وَ مَآ أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً. [2] «به شما از علم و دانش داده نشده است جز مقدار اندكی!» وقتی انسان بداند كه علمش كوتاه است، مطالب راقيه و مهمّه و عاليهٔ قرآن را كه به فكرش نمی‌رسد، به حال خود وامی‌گذارد و تا آخر عمر به دنبال پی‌جوئی و كاوش می‌رود، تا مسأله برای او منكشف گردد؛ نه آنكه پيوسته فرمول حفظی همگانی را بر زبان آورده و تكرار كند كه: علم بدين مطلب گواهی نداده است! تجربه اثبات نكرده است! فيزيولوژی و بيولوژی و و و چنين و چنان. آخر فيزيولوژی و بيولوژی را به كشف جنّ و شيطان، و يا به ديدار فرشته و ملائكه چكار؟! اطّلاع بر اين اُمور راه دگری دارد، و تا انسان در آن علم وارد نباشد حقّ مداخله در آن را ندارد. و اين مطلب از واضحات است كه: شعبه‌های علوم بسيار و جدا جدا هستند، و هر علمی موضوعی مختصّ به خود دارد. با علم فيزيولوژی در علم كشف حقائق و پنهانی‌ها اعمّ از موجودات ملكوتيّهٔ رحمانيّه، و موجودات جنّيّهٔ شيطانيّه وارد شدن و با آن ابزار و آلات در پی جستجوی حلّ مسائل اين علوم بودن، سر از تركستان در آوردن است برای كسی كه مقصودش سفر مكّه است. ما نمی‌گوئيم: حتماً شخص مفسّر بايد روح ملكوتی داشته باشد وگرنه نبايد قرآن را تفسير كند؛ ما می‌گوئيم: شخص مفسّر بايد به معانی و اصطلاحات قرآن وارد باشد، و قرآن را آنطور كه قرآن می‌خواهد تفسير كند. گرچه اين مفسّر اُصولاً مسلمان هم نباشد؛ يهودی و يا مسيحی باشد ولی در تفسير قرآن از منطق قرآن خارج نشود؛ و آنچه را قرآن می‌گويد، بگويد؛ خواه خودش معتقد باشد و يا نباشد. بزرگترين خطائی كه شيخ محمّد عَبْدُه در تفسير «المَنار» نموده است آنست كه: در اين تفسير به حقائق و معنويّات و اصول عالم بالا و خلقت موجودات ماورای اين عالم توجّه كمتری شده است؛ و به اصول و روابط علوم مادّی و پيشرفت‌های طبيعي توجّه و عنايت بيشتری مبذول گرديده است. و اين منطق، روح بشر را سير نمی‌كند و تشنگی او را فرو نمی‌نشاند، چون بشر مرتبط با عالم غيب است. بدنش در عالم شهادت است؛ ولی روحش و سِرّش و كمون وجدانش از عالم ملكوت است. و آن را با اين علوم سرگرم كننده و فانيهٔ بشری نمی‌توان ارضاء نمود. امّا تفسير «الميزان» كه هزاران هزار درود و رحمت بی‌پايان خداوندی بر معلّمش كه اين باب را در تفسير گشود، و ولايت را حقيقت معانی قرآن دانست، و عرفان را يگانه راهگشای به سرّ ملكوت معرّفی كرد، و در اين تفسير از همان روش پيامبر اكرم استفاده كرد كه دعوت به خداوند و وحدت حقّهٔ حقيقيّهٔ او و عالم جان و ملكوت و وصول به مقام ولايت بوده باشد؛ جان‌های گرسنه را اشباع، و عطش زدگان معارف را سيراب، و از دو عالم ملک و ملكوت بهره‌ور ساخت. فلهذا ديده می‌شود كه: تفسير علامه طباطبائی قدَّس‌اللهُ‌سرَّه‌الزّكيّ امروزه در مصر و لبنان و بعضی از بلاد ديگر چنان شهرتی دارد كه در اينجا ندارد. و با آنكه نويسندهٔ «المَنار» سنّی مذهب است، و اهل شهر و ديار خود آنها يعنی مصر است معذلك معلّمان و فارغ‌التّحصيلان و دانشگاهيان مصری و لبنانی چنان به اين تفسير روی آورده‌اند كه قبلاً برای ما قابل تصوّر نبود. ▪️ادامـــه دارد... ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» ⬇️ حقير بعد از آنكه رسالهٔ «مهر تابان» را به عنوان يادنامهٔ استادمان حضرت علّامه نوشتم و بزودی منتشر شد، چندی نگذشته بود كه روزی در مشهد مقدّس به ديدن يكی از علمای نجف اشرف كه فعلاً در قم اقامت دارند، و به مشهد مشرّف شده بودند، رفتم. آن مجلس متشكّل از جميع آقازادگان و دامادان ايشان بود. چون بالمناسبة سخن از رحلت علّامه پيش آمد، و حضّار هريک چيزی می‌گفتند، يكی از دامادهای ايشان كه متولّد نجف بود و اصلاً عرب و از نواده‌های مرحوم صَدر بود به من گفت: شما چرا اين يادنامه را به زبان عربی ننوشتيد؟! اين كتاب سزاوار بود بدان زبان نوشته شود! حقير گفتم: آخر علّامه، فارسی زبان و محلّ و موطنشان در ايران است. اين كتاب برای اطّلاع از احوال ايشان است و معلوم است كه شهرت ايشان در ايران است. گفت: آقا شما اشتباه می‌كنيد! علّامه در بلاد عرب دهها برابر شهرتش از ايران بيشتر است. استادان دانشگاه‌ها و اهل فنّ و اطّلاع و حتّی دانشجويان استنادشان به تفسير «الميزان»، يک امر روزمرّه است. همگی تفسير «الميزان» را به عنوان يک مصدر اصيل تحقيق می‌دانند؛ و تفسيرهای «المَنار» و «في ظِلالِ الْقُرْءَان» و امثالهما به كنار رفته است. او می‌گفت: من خودم در آنجا اقامت داشته‌ام، و اين جريان را از نزديک مشاهده نموده‌ام. حقير گفتم: اينکه مسألۀ مشكلی نيست؛ بعضی از اهل خبره كه به زبان عرب آشنائی كامل داشته باشند می‌توانند اين كتاب را به آن زبان ترجمه كنند، تا روش اخلاقی و سلوک ادبی و علوّ همّت و اخلاص اين فقيد سعيد برای آنها نيز مشهود شود: رَحْمَةُ اللَهِ عَلَيْهِ ما بَقِيَتِ السَّمَاواتُ وَ الأرَضون. 📚 نور ملکوت قرآن، ج۲، ص۳۷۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيهٔ 3 و 4، از سورهٔ 43: الزّخرف «ما اين كتاب سماوی را قابل قرائت، و فصيح و روشن قرار داديم به اميد آنكه شما آن را بفهميد و ادراک كنيد. و اين قرآن در عالم اُمّ‌الكتاب در نزد ما بسيار عالی و محكم است.» 2ـ ذيل آيۀ 85، از سورۀ 17: الاسرآء. 🆔 @allame_tehrani
💎 تفسیر «المیزان» از منظر علامه طهرانی 🔰 امتيازات دهگانهٔ تفسير «الميزان» علامه طهرانی براى تفسير «الميزان» ده امتياز بزرگ شمرده آن را بهترين تفسير جهان اسلام معرّفى می‌كردند. اوّل: روش تفسيرى الميزان؛ كه تفسير قرآن به قرآن است، و با آن حقيقت پيام قرآن كشف مى‌شود؛ ولى با سائر روشها كه پذيرش مطلبى از قبل و تطبيق آيات الهى بر آنست روح قرآن نابود و حقيقت قرآن كشته مى‌شود، و تفسير قرآن نيست بلكه استخدام قرآن براى اثبات مطالب از پيش پذيرفته شدهٔ خويش است. بايد با ذهن خالى به محضر قرآن رفت و معناى آيات الهى را با كمک آيات ديگر استخراج نمود. كه در الميزان اين روش به‌نحو اكمل رعايت شده و اين مهمترين مزيّت الميزان است. دوّم: مراعات معانى كلّيّه براى الفاظ موضوعه؛ بدين معنى كه الفاظ براى مصداق يا مصاديق خاصّى وضع نشده‌اند. سوّم: تفكيک موارد جَرْى و تطبيق، از متن مدلول مطابَقى آيات. چهارم: جامعيت الميزان؛ كه علاوه بر بيانهاى قرآنى حاوى مباحث مختلف روائى، اجتماعى، تاريخى، فلسفى و علمى است. آنهم منظّم و تفكيک شده بدون درهم آميختگى و خلط مباحث. و همچنين پرداختن به مسائل امروز جهان از آراء و افكار مكتب‌هاى جديد و عرضهٔ آنها به قانون اسلام و تعيين مواضع مورد قبول و مواضع مورد اشكال و ايراد، با بيانى جامع و روشن. و همينطور طرح اشكالات و ايرادهاى وارده بر قانون مقدّس اسلام از ناحيهٔ مكتب‌هاى شرقى و غربى و الحادى و كفرى كه به سرزمين‌هاى اسلامى سرايت كرده، و پاسخ‌گوئى كافى و روشن به آنها. پنجم: پاسدارى از مكتب تشيّع؛ كه با بحث‌هاى دقيق و عميق و نشان دادن مواضع آيات اين مهم را ايفا كرده است، و با لسانى رسا و بليغ بدون آنكه حميّت‌هاى جاهلى را برانگيزد و آتش عصبيّت را دامن زند، از روى نفس آيات قرآن و تفسيرى كه قابل ردّ و انكار نباشد، و نيز به‌وسيلهٔ رواياتى كه از خود عامّه نقل شده در هر موضوعى از موضوعات وِلائى مطلب را روشن، و ولايت عامّه و كلّيّهٔ حضرت أميرالمؤمنين علىّ بن أبى‌طالب و ائمّهٔ طاهرين صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين را برهانى و مبيّن مى‌نمايد. ششم: نقد برخى تفاسير معاصر؛ كه نسبت به مفسّرين معاصر مصرى‌ عامّه بدون آنكه نام ببرد مطلب را نقل و به بيان موارد ضعف و نقد آنها پرداخته و مواقع خطا و اشتباه را روشن می‌كند. هفتم: تبيين مسائل اخلاقى؛ كه بطور مشروح مسائل اخلاقى را به مناسبتهاى مختلف طرح و بررسى مى‌نمايد. هشتم: اشاره به مطالب عرفانى؛ كه در مسائل عرفانى بطور دقيق و لطيف با اختصار می‌گذرد و با يک جملهٔ كوتاه يک عالَم علم را نشان می‌دهد و انسان را به لقاءالله و وطن اصلى دعوت می‌كند. نهم: جمع بين ظاهر و باطن؛ از توجّه صرف به مسائل ظاهرى و غفلت از مطالب حقّهٔ باطنى، يا توجّه محض به مسائل باطنى و غفلت از ظاهر پرهيز شده، و جمع بين هر دو امر به‌خوبى ملاحظه گرديده است. دهم: جمع بين عقل و نقل؛ بقدر كافى از براهين عقليّه در كنار ادلّهٔ نقليّه بهره‌بردارى شده، و از نقل‌گرائى صرف يا عقل‌گرائى محض پرهيز شده و از هر دو اهرم به‌نحو اكمل استفاده گرديده است.[۱] همچنين تفسير «الميزان» را مايهٔ افتخار و سربلندى شيعه، و متّصل به عالم ملكوت، و يكّه‌تاز ميدان معرّفى كرده بر ضرورت تدريس آن در حوزه‌هاى علميّه تأكيد مى‌نمايند: « اين تفسير بقدرى جالب است و به اندازه‌اى زيبا و دلنشين است كه می‌توان به عنوان سند عقائد اسلام و شيعه به دنيا معرّفى كرد، و به تمام مكتبها و مذهبها فرستاد و بر اين اساس آنان را به دين اسلام و مذهب تشيّع فراخواند. كما اينكه خود به خود اين مهم انجام گرفته و «الميزان» در دنيا انتشار يافته و در قلب پاريس و آمريكا رسيده و به كشورهاى اسلامى نُسخ زيادى از آن إرسال‌ شده و مورد بحث و تدقيق قرار گرفته است، و موجب فخر و مباهات شيعه و سرافرازى آنان در مجامع علمى گرديده است. اين تفسير در نشان دادن نكات دقيق و حسّاس، و جلوگيرى از مغالطهٔ كلمات معاندين، و نيز در جامعيّت، منحصر به فرد است؛ و حقّاً می‌توان گفت: از صدر اسلام تا كنون چنين تفسيرى به رشتهٔ تحرير در نيامده است... اين ناچيز با آنكه بيش از سى دوره از تفاسير مهمّ شيعه و سنّى را در دسترس و مورد مطالعه دارم، هيچگاه مانند «الميزان» تفسيرى دلنشين‌تر و لذّت‌بخش‌تر و جامع‌تر نديده‌ام؛ و كأنَّه با تفسير «الميزان» بقيّهٔ تفاسير كم و بيش منعزل می‌گردند و جاى خود را به «الميزان» می‌دهند. و در اين حقيقت، اين حقير متفرّد نيستم بلكه بسيارى از علماء أعلام و متفكّرين عظام و اهل بحث و تحقيق اين مطلب را ارائه كرده‌اند و يا زمزمهٔ آن را دارند. ▪️ادامـــه دارد... ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» ⬇️ دوست و صديق راستين و هم‌دورهٔ طلبگى ما: زعيم عاليقدر حاج سيّد موسى صدر خَلّصَهُ اللهُ مِن أيدى الفَجَرة و أطالَ اللهُ بَقآءَه، از عالِم وحيد و نويسندهٔ معروف و متضلّع خبير لبنان: شيخ جواد مغنيه نقل می‌كرد كه او مى‌گفت: از وقتى كه «الميزان» به دست من رسيده است كتابخانهٔ من تعطيل شده و پيوسته در روى ميز مطالعهٔ من «الميزان» است. اين حقير روزى به حضرت استاد عرض كردم: هنوز اين تفسير شريف در حوزه‌هاى علميّه جاى خود را چنانكه بايد باز نكرده است، و به ارزش واقعى آن پى نبرده‌اند؛ اگر اين تفسير در حوزه‌ها تدريس شود و روى محتويات و مطالب آن، بحث و نقد و تجزيه و تحليل به‌عمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد. در دفعهٔ ديگر عرض كردم: من كه به مطالعهٔ اين تفسير مشغول مى‌شوم، در بعضى از اوقات كه آيات را به هم ربط می‌دهيد و زنجيروار آنها را با يكديگر موازنه و از راه تطبيق معنى را بيرون مى‌كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحى و الهام إلهى آن را بر دست شما جارى ساخته است تعبير ديگرى ندارم! ايشان سرى تكان داده و می‌فرمودند: اين فقط حسن نظر است؛ ما كارى نكرده‌ايم.»[۲] 📚 آیتِ نور، ص ۴۵۷ تا ۴۶۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. «مهر تابان» ص۶۳ تا ص۶۶ ۲. «مهر تابان» ص۶۶ تا ص۷۱ 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
✍ شرح احوال علامه طباطبایی به قلم علامه طهرانی (رضوان‌الله‌علیهما) 📚 جُنگ شمارهٔ ۱۵، از ص۴۷ تا ص۵۱
جایگاه تفسیر المیزان در جهان اسلام و ویژگی‌های آن.pdf
2.35M
💫 جایگاه تفسیر «المیزان» در جهان اسلام و ویژگی‌های آن 🔸سبک تفسیر «المیزان» [تدوين‌ تفسير «الميزان‌» و كيفيّت‌ آن‌] 🔹ویژگی‌های تفسیر «المیزان» [مزايای تفسير «الميزان‌» بر سائر تفاسير] 1. تفسیر آیات به آیات 2. رعایت معانى كلّیه براى الفاظ 3. مشخص نمودن موارد جری و تطبیق 4. محور قرار دادن قرآن در بررسی و نقد آراء و مذاهب مختلف 5. پاسدار مکتب تشیع 6. پرداختن به مسائل عرفانی و جمع میان ظاهر و باطن 7. جامعیّت و متانت تفسیر «المیزان» 8. توجه به «المیزان» در جهان اسلام [طلوع‌ «الميزان‌» در حوزه‌های علميّه‌ و مجامع‌ علمی سراسر جهان‌] 9. سَنَد عقائد اسلام و شیعه 10. ارزش ادبی «المیزان» ♦️لزوم تدریس تفسیر «المیزان» در حوزه‌هاى علمیّه‌ 📚 برگرفته از کتاب شریف «مهر تابان» 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 پیام حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل شهید حزب‌الله لبنان 👈 راه و مکتب سید مقاومت ادامه خواهد یافت/ ضربات جبهه‌ی مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبنده‌تر خواهد شد 📝 بسم اللّه الرحمن الرحیم انا للّه و انا الیه راجعون ملت عزیز ایران امت بزرگ اسلامی ✏️ مجاهد کبیر، پرچمدار مقاومت در منطقه، عالم بافضیلت دینی، و رهبر مدبر سیاسی، جناب سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه، در حوادث دیشب لبنان به فیض شهادت نائل آمد و به ملکوت پرواز کرد. سید عزیز مقاومت پاداش دهها سال جهاد فی سبیل الله و دشواریهای آن را در خلال یک پیکار مقدس دریافت کرد. در حالی شهید شد که سرگرم طرّاحی برای دفاع از مردم بی‌پناه ضاحیه‌ی بیروت و خانه‌های ویران‌شده و عزیزان پرپرشده‌ی آنان بود، همچنانکه دهها سال برای دفاع از مردم ستمدیده‌‌ی فلسطین و شهر و روستای غصب‌شده و خانه‌های تخریب‌شده و عزیزان قتل‌عام‌شده‌‌ی آنان طرّاحی و تدبیر و جهاد کرده بود. فیض شهادت پس از اینهمه مجاهدت حق مسلّم او بود. ✏️ دنیای اسلام، شخصیتی باعظمت را؛ و جبهه‌ی مقاومت پرچمداری برجسته را، و حزب الله لبنان رهبری کم‌نظیر را از دست داد، ولی برکات تدبیر و جهاد چند ده ساله‌ی او هرگز از دست نخواهد رفت. اساسی که او در لبنان پایه‌گذاری کرد و به دیگر مراکز مقاومت، جهت بخشید، با فقدان او نه تنها از میان نخواهد رفت، که به برکت خون او و دیگر شهیدان این حادثه استحکام بیشتر خواهد یافت. ضربات جبهه‌ی مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی، بحول و قوه‌ی الهی کوبنده‌تر خواهد شد. ذات پلید رژیم صهیونی در این حادثه، به پیروزی دست نیافته است. ✏️ سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند.  ✏️ اینجانب به پدر بزرگوار و همسر گرامیِ سید عزیز که پیش از او فرزندش سید هادی را نیز در راه خدا داده، و به فرزندان گرامیش و به خانواده‌های شهیدان این حادثه و به یکایک افراد حزب الله و به مردم عزیز و مقامات عالیه‌ی لبنان، و به سراسر جبهه‌ی مقاومت، و به مجموع امت اسلامی، شهادت نصرالله بزرگ و یاران شهیدش را تبریک و تسلیت عرض میکنم و در ایران اسلامی پنج روز عزای عمومی اعلام مینمایم. خداوند آنان را با اولیائش محشور فرماید.  ✏️ والسلام علی عبادالله الصالحین سید علی خامنه‌ای ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ 🔸 💻 Farsi.Khamenei.ir
📝 پیام حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) بسم الله الرحمن الرحیم إنا لله و إنا إلیه راجعون من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً شهادت جانگداز اسطورهٔ مقاومت، سیّد شجاع، عالم مؤمن جلیل‌القدر، دلسوز امّت اسلام، حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سیّد حسن نصرالله رضوان‌الله‌تعالی‌علیه را به ساحت مقدّس حضرت بقیّةالله‌الأعظم صاحب العصر و الزّمان عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف و قائد عظیم‌الشّأن، رهبر فرزانهٔ انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دام‌ظلّه و مدّفی‌عمره و خانوادهٔ عزادار ایشان و جمیع محبّین و مؤمنین و جبههٔ مقاومت تسلیت عرض نموده و علوّ درجات از حضرت احدیّت برای ایشان مسئلت دارم. خداوند ان‌شاءالله شهادت این بزرگوار و سرداران مقاومت را مقدّمهٔ ظهور حضرت ولیّ‌عصر أرواحناله‌الفداء قرار دهد و دلهای شیعیان را مسرور گرداند و اسرائیل سفّاک و ظالم و جنایت‌پیشه را به بوار و هلاکت و نابودی کامل برساند و قلب جریحه‌دار امّت اسلام را التیام بخشد و السّلام علینا و علیه و علی عبادالله الصّالحین. ✍ العبد الآثم السّید محمّدصادق الحسینی الطّهرانی غفرالله‌له 🗓 مشهد مقدّس ۲۴ ربیع‌الأول ۱۴۴۶ هجریّهٔ قمریّه علی هاجرها آلاف التّحیّة و الثّناء 🆔 @allame_tehrani
🚀 إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ 🆔 @allame_tehrani
44.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیال باطل 🔴 یهودیان خيال‌ اسرائيل‌ صغير و سپس‌ اسرائيل‌ كبير را با خود به‌ گور خواهند برد ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 برگرفته شده از کتاب «رسالهٔ نکاحیه» 📍مشاهدهٔ متن کامل سخنان:👇 http://eitaa.com/allame_tehrani/2632 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال علامه طهرانی
💎 بايد چشم را از ديدن غير پاک كرد 💫 پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز ... بالجمله باید چشم را از
🔴 قدر خودت را بدان انسان‌ بايد قدر و قيمت‌ خود را بداند و اين‌ گوهر نفيس‌ را اسير و بندۀ بدن‌ و خواسته‌های شهوانی و مادّی ننمايد، و قوّۀ ناطقه‌ را در حدّ قوّۀ حيوانيّه‌ و بهيميّه‌ سقوط‌ ندهد، و عشق‌ به‌ زيبارويان‌ عالم‌ تجرّد را به‌ عشق‌ گرفتاران‌ و آلودگان‌ عالم‌ طبيعت‌ تبديل‌ ننمايد كه‌ در نتيجه‌ به‌ خسرانی عظيم‌ دچار می‌شود. 📚 الله‌شناسی، ج۱، ص۱۵۲ 🆔 @allame_tehrani
💫 کیفیّت‌ تجلّی‌ صفات‌ خدا در اولیاء خدا منظور از أولیاءالله‌ همان‌ افرادی‌ هستند که‌ از تمام‌ شوائب‌ خودمختاری‌ بیرون‌ آمده‌، یکسره‌ اراده‌ و اختیار خود، و وجود خود را با تمام‌ شؤونش‌ به‌ ذات‌ مقدّس‌ حیّ ازلی‌ سپرده‌ و او را در خود متصرّف‌ و مالک‌ الإراده‌ دانسته‌اند. تمام‌ موجودات‌ در تحت‌ اراده‌ و اختیار تکوینی‌ حضرت‌ پروردگار هستند و حتّی‌ یک‌ ذرّه‌ای‌ که‌ به‌ چشم‌ نمی‌آید از این‌ قانون‌ کلّی‌ مستثنی‌ نیست‌، لیکن‌ بحث‌ در ولایت‌ تشریعی‌ است‌؛ یعنی‌ فهم‌ و ادراک‌ این‌ معنی‌ به‌ درجۀ حسّ و وجدان‌ که‌ غیر از ذات‌ قیّوم‌ ابدی‌ را حقّ ولایت‌ نیست‌. کسی که این‌ ناموس‌ کلّی‌ را ادراک‌ کند و شراشر وجود موجودات‌ و وجود خود را مندکّ در اراده‌ و اختیار حضرت‌ قیّوم‌ ببیند و وجداناً خود را در تحت‌ چنین‌ اراده‌ و اختیاری‌ قرار دهد، او را ولیّ‌الله‌ می‌گویند. و سرِّ وصول‌ به‌ این‌ درجه‌ آنستکه‌: بعضی‌ از افراد مؤمن‌ در اثر اطاعت‌ و ترک‌ معصیت‌ به‌ مقام‌ قرب‌ پروردگار نائل‌ می‌شوند و به‌ مقام‌ کمال‌ اخلاق‌ فائز می‌گردند؛ چون‌ محبّت‌ پروردگار که‌ روز به‌ روز در دل‌ آنها زبانه‌ می‌کشد و آرزوی‌ وصول‌ به‌ مقام‌ قرب‌ و عزّت‌ که‌ کانون‌ وجود آنها را مشتعل‌ می‌سازد، تمام‌ صفات‌ رذیله‌ و اخلاق‌ نکوهیده‌ را چون‌ خَس‌ و خاشاک‌ سوزانده‌ و نابود می‌سازد؛ تا اینکه‌ در سرحدّ محبّت‌ مستقرّ می‌گردند. و معلوم‌ است‌ که‌ از آثار محبّت‌، پیدایش‌ اخلاق‌ محبوب‌ در وجود مُحبّ است‌ و هرچه‌ درجۀ شوق‌ و محبّت‌ بالا رود، این‌ تخلّق‌ به‌ اخلاق‌ خدائی‌ زیادتر می‌گردد، تا آنکه‌ صفحۀ نفس‌ آنها از هر آلودگی‌ و قشر خودیّت‌ و أنانیّت‌ پاک‌ می‌شود، به‌ طوری که‌ در ذات‌ خود نیّت‌ بد هم‌ نمی‌توانند بکنند و خاطرۀ بد هم‌ برای‌ آنها پدید نمی‌آید؛ چون‌ اصلِ نفس‌، پاک‌ و تصفیه‌ شده‌ است‌. و در این‌ صورت‌ اگر از این‌ مرحله‌ هم‌ به‌ توفیق‌ و عنایت‌ ربّانی‌ پا بالاتر گذارند، به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ پروردگار نائل‌ می‌گردند و ادراک‌ اسماء کلّیّه‌ و صفات‌ عامّۀ او را در جمیع‌ موجودات‌ می‌نمایند. و پس‌ از این‌ مرحله‌ اگر عنایت‌ ازلی‌ دستی‌ از آنان‌ بگیرد، وجود خود را در مقابل‌ پروردگار و عظمت‌ او و قدرت‌ او و جمال و جلال او تقدیم‌ می‌کنند و از مقام‌ توکّل‌ و تفویض‌ گذشته‌ به‌ مقام‌ رضا و تسلیم‌ وارد می‌شوند. در آن‌ هنگام‌ خدا در امور آنها اختیار دارد و آنها دیگر اراده‌ و اختیاری‌ ندارند، و در وجود و شؤون‌ آنها ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ حقّ متصرّف‌ است‌؛ اینها را می‌گویند: أولیاءُاللَه‌. اینان‌ افرادی‌ هستند که‌ از درجات‌ قوّۀ علّامه‌ و عقل‌ نظری‌ که‌ همان‌ عقل‌ هَیولانی‌ و عقل‌ بالملکه‌ و عقل‌ بالفعل‌ و عقل‌ مستفاد است‌، به‌ مرتبۀ اخیر آن‌ رسیده‌ و از سه‌ مرحلۀ قبلی‌ عبور کرده‌اند، و علوم‌ و معارف‌ آنان‌ از ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ أحدیّت‌ بواسطۀ عقل‌ فعّال‌ افاضه‌ می‌شود؛ یا آنکه‌ خود از عقل‌ فعّال‌ عبور نموده‌ و از مراتب‌ عقول‌ گذشته‌ مانند عقل‌ اوّل‌ به‌ علّت‌ اندکاک‌ در آن‌، بلاواسطه‌ از ذات‌ حقّ أخذ می‌نمایند. و نیز از مراتب‌ قوّۀ عَمّاله‌ و عقل‌ عملی‌ که‌ همان‌ تَجْلیه و تَخْلیه و تَحْلیه و فناست‌، به‌ مرتبۀ اخیر آن‌ فائز شده‌، و سه‌ مرحلۀ قبل‌ از آن‌ در وجود آنان‌ متحقّق‌ شده‌ است‌. طبق‌ آیات‌ مبارکۀ قرآن‌ کریم‌ که‌ شاید بمناسبتِ بعضی‌ از مباحثی‌ که‌ در پیش‌ داریم‌ بعداً بیان‌ شود ـ و خصائص‌ اولیای‌ خدا را در آنها بیان‌ می‌فرماید ـ شیطان‌ به‌ اولیای‌ خدا دسترسی‌ ندارد، زیرا از آنان‌ قطع‌ امید کرده‌؛ چون‌ آنان‌ اراده‌ و اختیار خود را به‌ خدا سپرده‌اند، و ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ حقّ در وجود آنها اراده‌ و اختیار دارد؛ و در اینصورت‌ چگونه‌ متصوّر است‌ که‌ شیطان‌ بر اراده‌ و اختیار خدا غالب‌ گردد و آنها را بفریبد؟ امید شیطان‌ دربارۀ کسانی‌ است‌ که‌ ممکنست‌ در آنها تصرّفی‌ بنماید و آنها را به‌ شهوات‌ و غفلات‌ دعوت‌ کند و از خدا غافل‌ نماید. امّا کسی‌ که‌ در راه‌ خدا از وجودش‌ گذشته‌ و أنانیّت خود را به‌ خدای‌ خود سپرده‌ است‌ و اختیار خود را مندکّ در اختیار خدا کرده‌، وَ مَا تَشَآءُونَ إِلَّا أَن‌ یَشَآءَ اللَهُ (۱) را لمس‌ کرده‌ و در سویدای‌ دل‌ خود جای‌ داده‌ است‌، و با چشمِ خدا می‌بیند، و با گوش‌ خدا می‌شنود، و با زبان‌ خدا تکلّم‌ می‌کند، و با دست‌ خدا داد و ستد می‌نماید؛ از عالم‌ هستی‌ در او چیزی‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ تا شیطان‌ در او تصرّفی‌ کند؛ در حدیث‌ قدسی‌ وارد است‌ که‌ خدا می‌فرماید: ⬇️ ادامـــه در «پست بعدی» ⬇️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- صدر آيۀ 30، از سورۀ 76: الإنسان‌؛ و صدر آيۀ 29، از سورۀ 81: التّكوير. 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️ وَ مَا یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی‌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ؛ وَ إنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّی‌ أُحِبُّهُ، فَإذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی‌ یَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِی‌ یَبْصُرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِی‌ یَنْطِقُ بِهِ، وَ یَدَهُ الَّتِی‌ یَبْطِشُ بِهَا؛ إنْ دَعَانِی‌ أَجَبْتُهُ، وَ إنْ سَأَلَنِی‌ أَعْطَیْتُهُ (۱). «هیچگاه‌ بنده‌ای‌ از بندگان‌ من‌ به‌ من‌ تقرّب‌ نمی‌جوید به‌ چیزی‌ که‌ در نزد من‌ بهتر باشد از آن‌ عملی‌ که‌ بر او واجب‌ کرده‌ام‌ و بر عهدۀ او قرار داده‌ام‌؛ و بندۀ من‌ دائماً به‌ من‌ تقرّب‌ می‌جوید بواسطۀ کارهای‌ پسندیده‌ و خوبی‌ که‌ من‌ بر عهدۀ او قرار نداده‌ام‌ بلکه‌ به‌ عنوان‌ نَفل و مستحبّ مورد رضا و محبّت‌ من‌ بوده‌ است‌، تا به‌ سرحدّی‌ که‌ من‌ او را دوست‌ می‌دارم‌؛ پس‌ در آنوقت‌ که‌ بندۀ من‌ مورد محبّت‌ من‌ قرار گرفت‌، من‌ خودم‌ گوش‌ او می‌شوم که‌ با آن‌ می‌شنود، و چشم‌ او می‌شوم‌ که‌ با آن‌ می‌بیند، و زبان‌ او می‌شوم که‌ با آن‌ به‌ سخن‌ درمی‌آید، و دست‌ او می‌شوم که‌ با آن‌ می‌گیرد؛ اگر مرا بخواند اجابت‌ می‌کنم‌، و اگر از من‌ چیزی‌ بخواهد به‌ او عنایت‌ می‌کنم‌.» 📚 معادشناسی، ج2، ص51 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- اين‌ حديث‌ را در ص‌68، از كتاب‌ «كلمة‌الله‌» آورده‌ و در ص‌519، از همين‌ كتاب‌ گفته‌ است‌ كه‌: ‎ اصل‌ اين‌ حديث‌ اوّل‌ در «محاسن‌» برقی از عبدالرّحمان‌ بن‌ حمّاد از حنان‌ بن‌ سَدير از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌؛ و ديگر در كتاب‌ «كافی» محمّد بن‌ يعقوب‌ كلينی [جلد دوّم‌، ص‌352] با سه‌ سند آمده‌ است‌: اوّل‌، از أبوعلیّ أشعری از محمّد بن‌ عبدالجبّار و از محمّد بن‌ يحيی از أحمد بن‌ محمّد بن‌ عيسی هر دوی آنها از ابن‌ فضّال‌ از علیّ بن‌ عُقْبه‌ از حمّاد بن‌ بشير از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌ از رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ كرده‌ است‌. دوّم‌، از جماعتی از اصحاب‌ ما از أحمد بن‌ محمّد بن‌ خالد برقي‌ از إسماعيل‌ بن‌ مِهران‌ از أبوسعيد قمّاط‌ از أبان‌ بن‌ تَغلب‌ از حضرت‌ باقر عليه‌السّلام‌ روايت‌ نموده‌ است‌. سوّم‌، از عدّه‌ای از اصحاب‌ ما از سهل‌ بن‌ زياد از حسن‌ بن‌ محبوب‌ از هِشام‌ بن‌ سالم‌ از مُعلَّی بن‌ خُنَيس‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌ از رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ نموده‌ است‌. و اين‌ حديث‌ را در بسياری از كتب‌ آورده‌اند، و اهل‌ تسنّن‌ با الفاظ‌ مختلفی روايت‌ نموده‌اند. و مرحوم‌ حاج‌ ميرزا جواد آقا ملكی تبريزی رضوان‌الله‌عليه‌ در كتاب‌ «لقاءالله‌» ص29، از طبع‌ سنۀ 1337 گويد كه‌: اين‌ حديث‌ قدسی، متّفقٌ‌عليه‌ بين‌ همۀ اهل‌ اسلام‌ است‌. و غزالی در «إحيآءالعلوم‌» در كتاب‌ محبّت‌ و شوق‌ به‌ خدا در جلد 4، ص‌263 آورده‌ و عِراقی در ذيل‌ صفحه‌، آن‌ را از حديث‌ بخاری از أبوهُرَيره‌ شمرده‌ است‌. 🆔 @allame_tehrani
🔹اولياء خدا از دستبرد شيطان‌ خارجند باری اولياء خدا، چون‌ رشتۀ ولايت‌ خود را با شيطان‌ قطع‌ نموده‌ و به‌ خدا پيوسته‌اند، شيطان‌ قدرت‌ تصرّف‌ در قوای متخيّلۀ آنان‌ را ندارد؛ در سورۀ نحل‌ فرمايد: إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم‌ بِهِ مُشْرِكُونَ.[1] «بدرستيكه‌ حقّاً برای شيطان‌، قدرت‌ و تسلّط‌ بر كسانی كه‌ ايمان‌ آورده‌ و به‌ پروردگار خود توكّل‌ نموده‌اند نيست‌؛ بلكه‌ سلطنت‌ و قدرت‌ او فقط‌ بر كسانيست‌ كه‌ خود را در تحت‌ اختيار و ولايت‌ او درآورده‌، و او را در مقابل‌ پروردگارشان‌ دارای اثر ديده‌اند.» و در سورۀ ص‌ فرمايد: فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.[2] شيطان‌ بعد از آنكه‌ آدم‌ را فريفت‌ و مورد دورباش‌ از رحمت‌ خدا قرار گرفت‌، به‌ خداوند عرض‌ كرد: «سوگند به‌ مقام‌ عزّت‌ تو ای پروردگار كه‌ تمام‌ افراد بنی‌آدم‌ را گمراه‌ و إغواء می‌نمايم‌، مگر آن‌ دسته‌ از بندگانت‌ را كه‌ به‌ مقام‌ مخلَصين‌ رسيده‌ باشند.» مخلَصين‌، از اوليای خدا هستند؛ و از خصوصيّات‌ آنها اينست‌ كه‌ سكرات‌ مرگ‌ و عالم‌ قبر و برزخ‌ و عالم‌ حشر و نشر و قيامت‌ و صراط‌ و ميزان‌ و عرض‌ و سؤال‌ و بهشت‌ و دوزخ‌ را در دنيا طیّ كرده‌اند، و از همۀ اين‌ مراحل‌ عبور نموده‌اند. (و اگر عبور نكنند، به‌ مقام‌ ولايت‌ ـ كه‌ ملازم‌ با مقام‌ خلوص‌ است‌ ـ نمی‌رسند.) و در اين‌ حال‌ برای آنها عذاب‌ در حال‌ مرگ‌ يا بعد از آن‌ معنی ندارد. عذابی را كه‌ انسان‌ در حال‌ سكرات‌ موت‌، و يا در قبر و سؤال‌ منكر و نكير، و يا در برزخ‌ مثالی، و يا در قيامت‌ كبریٰ در موقع‌ حشر و عرض‌ و سؤال‌ و صراط‌ و ميزان‌ و دوزخ‌ می‌بيند؛ بواسطه‌ٔ نتيجۀ اعمال‌ سيِّئه‌ايست‌ كه‌ انجام‌ داده‌، و از نفسِ امّارۀ بسوء تبعيّت‌ و پيروی نموده‌ است‌. اوليای خدا به‌ مرحله‌ای از طهارت‌ و پاكی رسيده‌اند كه‌ محال‌ است‌ عمل‌ زشت‌ و قبيحی از آنان‌ سرزند، خود در دنيا از خود حسابرسی كرده‌اند، و به‌ نامۀ أعمال‌ خود مراجعه‌ نموده‌ و در راه‌ تزكيه‌ و تهذيب‌ برآمده‌ و از عالم‌ صورت‌ و مثال‌ عبور كرده‌ و از نفس‌ و قيامت‌ كبریٰ گذشته‌اند، و با فرشتگان‌ سماوی و ارواح‌ مطهّرۀ انبياء و ائمّه‌ عليهم‌السّلام‌ رابطه‌ برقرار نموده‌اند، و به‌ معدن‌ عظمت‌ و علم‌ و قدرت‌ و حيات‌ يعنی ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ حقّ جلّ و علا رسيده‌اند؛ و آنها بمرحله‌ای از وجدان‌ و تحقّق‌ رسيده‌اند كه‌ در آنجا ترس‌ و غصّه‌ راه‌ ندارد. 📚 معادشناسی، ج2، ص59 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... پس‌ تمام‌ افرادی كه‌ دارای مقام‌ ولايت‌ باشند از دستبرد شيطان‌ خارج‌ بوده‌ و از مراحل‌ سكرات‌ و قبر و برزخ‌ و قيامت‌ گذشته‌اند، و در اثر مجاهدۀ با نفس‌ امّاره‌ تمام‌ اين‌ مراحل‌ را در دنيا طیّ كرده‌اند و در هنگام‌ مرگ‌ بدون‌ حساب‌ و كتاب‌ در بهشت‌های موعود از ناحيۀ ربِّ وَدود مأوی خواهند گرفت‌. 📚 معادشناسی، ج2، ص76 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيۀ 99 و 100، از سورۀ 16: النّحل‌. 2ـ قسمتی از آيۀ 82 و آيۀ 83، از سورۀ 38: ص‌. 🆔 @allame_tehrani
🔰 بر سيمای اولياء خدا گرد خوف‌ و اندوه‌ نمی‌نشيند أَلَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ. خوف‌ و هراس‌، برای انسان‌ نسبت‌ به‌ چيزی پيدا می‌شود كه‌ مورد نظر و علاقۀ اوست‌ و در زمان‌ آينده‌ احتمال‌ فقدان‌ او را می‌دهد و می‌ترسد كه‌ از دستش‌ برود. حزن‌ و اندوه‌، برای انسان‌ نسبت‌ به‌ چيزی پيدا می‌شود كه‌ مورد علاقه‌ و نظر بوده‌ و در زمان‌ گذشته‌ از دست‌ داده‌ است‌ و بر اثر فقدان‌ او محزون‌ و اندوهگين‌ می‌گردد. تمام‌ افراد بشر چون‌ مبتلا به‌ تعلّقات‌ مادّی و اعتباريّات‌ زندگی دنيوی هستند و روی مصلحت‌انديشی‌ها و آرزوهای تخيّلیِ خود اساس‌ حيات‌ خود را استوار می‌نمايند، پيوسته‌ در خوف‌ و اندوه‌ بسر می‌برند و هيچ‌ لحظه‌ای بر آنان‌ نمی‌گذرد مگر آنكه‌ دهشت‌ و اضطراب‌ از طرفی و غصّه‌ و اندوه‌ از طرف‌ ديگر آنان‌ را احاطه‌ می‌كند؛ و اگر احياناً بواسطۀ بعضی از مشاغل‌ و شواغل‌ خود را منصرف‌ كنند، باز در عين‌ حال‌ آن‌ خوف‌ و اندوه‌ در كمون‌ ذهن‌ آنها مختفی شده‌ و به‌ مجرّد رفع‌ مانع‌ سر بيرون‌ می‌آورد و انسان‌ را در رنج‌ و مرارت‌ می‌گذارد. انسان‌ به‌ هيچ‌وجه‌ نمی‌تواند كاری بكند كه‌ اصل‌ مادّۀ خوف‌ و حزن‌ را از وجود خويشتن‌ ريشه‌كن‌ كند و برای هميشه‌ خوش‌ و خرّم‌ باشد. و تمام‌ تفريحات‌ و لذائذی كه‌ در دنيا از آنها متمتّع‌ می‌گردد برای آنستكه‌ فقط‌ خود را از آن‌ همّ و غمّ منصرف‌ نمايد و به‌ مجرّد آنكه‌ از آن‌ لذّت‌ كامياب‌ شد، آن‌ خوف‌ و حزنِ پنهان‌ شده‌، ظهور و بروز نموده‌ و او را ناراحت‌ می‌كنند. و علّت‌ اين‌ مسأله‌ آنستكه‌ انسان‌ در عالم‌ دنيا و زندگی بستگی‌هائی دارد؛ و چون‌ عالم‌ دنيا بر محور مادّه‌ و طبع‌ دور می‌زند و مادّۀ دائماً در شُرف‌ تغيير و تبديل‌ و كَون‌ و فساد است‌، لذا متعلّقات‌ قلبی انسان‌ نيز دچار اين‌ تحويل‌ و تغيير بوده‌ و با فقدان‌ آن‌ انسان‌ در عالم‌ غصّه‌ غوطه‌ می‌خورد، و با احتمال‌ از دست‌ دادنِ آن‌ در آينده‌ هراس‌ و وحشت‌ وجودش‌ را احاطه‌ می‌كند. امّا اوليای خدا كه‌ به‌ مرحلۀ خلوص‌ رسيده‌اند، دامان‌ خود را از اين‌ تعلّقات‌ تكان‌ داده‌ و تغيير و تبديل‌ زمان‌ و مكان‌ و آثار ديگر مادّه‌ روی افكار آنان‌ اثر نمی‌گذارد. نه‌ اينكه‌ آنها با بدن‌ خود از دنيا خارج‌ شده‌اند و خويشتن‌ را از دستبرد حوادث‌ مولِمِه‌ مصون‌ و محفوظ‌ داشته‌اند، بلكه‌ دلهای خود را از محبّت‌ دنيا بيرون‌ برده‌ و خيمه‌ و خرگاه‌ خود را در حرم‌ قدس‌ و حريم‌ امان‌ الهی زده‌، و بار خود را در آن‌ آستان‌ فرود آورده‌اند. آنها از جزئيّت‌ به‌ كلّيّت‌ پيوسته‌اند، و از عالم‌ غرور به‌ حقّ گرائيده‌اند و از امورِ گذران‌ به‌ ابديّت‌ ملحق‌ شده‌اند؛ دل‌ از دو جهان‌ خارج‌ نموده‌ و رخت‌ خود را بربسته‌ و در دريای عظمت‌ و قدرت‌ حضرت‌ حقّ جلّ و علا وارد شده‌اند. آنها به‌ منزلۀ دريا شده‌اند، وجودشان‌ وسيع‌ گرديده‌ و از محدوديّت‌ عبور كرده‌اند. اگر كسی از دريا مقدار آبی بردارد يا مقدار آبی به‌ آن‌ بريزد، در كيفيّت‌ آب‌ و كمّيّت‌ آن‌ تغييری حاصل‌ نمی‌شود. ولی اگر در ظرف‌ محدود مانند مَشکِ آب‌ يا كاسۀ آب‌ مقداری آب‌ اضافه‌ كنند يا از آن‌ بردارند، زيادی و كاستی در آن‌ مشهود می‌گردد. تا انسان‌ در محدودۀ عالم‌ طبع‌ و مادّه‌، نفس‌ خويش‌ را تنزّل‌ داده‌ و علاقه‌ها و ارتباطات‌ خود را منحصر نموده‌ است‌، وجودش‌ مانند آن‌ ظرف‌ كوچک محدود است‌؛ با از دست‌ دادن‌ زن‌ يا فرزند يا مال‌ يا عشيره‌ و اقوام‌ يا جاه‌ و اعتبار در كلبۀ ماتم‌ می‌نشيند و با پيدايش‌ علامات‌ فقدان‌ آنها در آينده‌، خود را دهشت‌ زده‌ ملاحظه‌ می‌كند. اوليای خدا هستند فقط‌ و فقط‌، كه‌ نفس‌ خود را از جميع‌ مراحل‌ و منازل‌ طبع‌ و مادّه‌ و آثار و تعلّقات‌ آن‌ بيرون‌ برده‌ و سفر بسوی عالم‌ تجرّد و ملكوت‌ نموده‌اند، و مانند دريا شده‌اند و وجودشان‌ همه‌جنبه‌ای پيدا نموده‌ است‌، و با از دست‌ دادن‌ اين‌ امور در گذشته‌ و يا با احتمال‌ فقدان‌ آنها در آينده‌، تزلزل‌ و تغييری در آنها پيدا نمی‌شود و گرد خوف‌ و اندوه‌ بر سيمای آنان‌ نمی‌نشيند. ⬇️ ادامـــه در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️ و همين‌ معنای وسعت‌ نفس‌ و از محدوديّت‌ بيرون‌ آمدن‌ آنست‌ كه‌ خداوند علیّ أعلیٰ در قرآن‌ بيان‌ فرموده‌، و حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ به‌ عنوان‌ معنای زهد، كلام‌ الهی را تفسير نموده‌اند: الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْءَانِ، قَالَ اللَهُ سُبْحَانَهُ: لِكَيْ لَاتَأْسَوْا عَلَیٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَآ ءَاتَیٰكُمْ.[1] وَ مَنْ لَمْ‌يَأْسَ عَلَی الْمَاضِي‌ وَ لَمْ‌يَفْرَحْ بِالآتِي‌، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.[2] حضرت‌ فرمود: «خداوند حقيقت‌ زهد را بين‌ دو كلمه‌ در قرآن‌ مجيد بيان‌ فرموده‌ است‌؛ و آن‌ اينستكه‌: تأسّف‌ نخوريد بر آنچه‌ از دست‌ شما رفته‌ است‌، و خوشحال‌ نشويد به‌ آنچه‌ به‌ شما داده‌ می‌شود. پس‌ كسی كه‌ بر امور گذشته‌ تأسّف‌ نخورد و بر امور آينده‌ كه‌ به‌ او داده‌ می‌شود مسرور و خوشحال‌ نگردد، حقيقت‌ زهد را به‌ دوجانبش‌ گرفته‌ هفته است‌.» 📚 معادشناسی، ج2، ص61 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- صدر آيۀ 23، از سورۀ 57: الحديد. 2ـ شرح‌ «نهج‌البلاغة‌» باب‌ الحكم‌، طبع‌ محمّد عبده‌ـ مصر (مطبعۀ عيسی البابی الحلبیّ)، ج‌2، ص‌238. 🆔 @allame_tehrani