eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
797 ویدیو
193 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹امام معصوم، وجودش حقيقت قرآن است وجود او حقيقت‌ نور است‌، و حقيقت‌ قرآن‌ است‌. او بَشير و نَذير است‌. او مُحْيی و مُميت‌ است‌. روزی‌ که‌ شود إِذَا السَّمَآءُ انفَطَرَتْ و آنگه‌ که‌ شود إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ من‌ دامن‌ تو بگیرم‌ اندر سُئلَتْ گویم‌: صنما! بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ؟ عشق‌ تو مرا ألَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید هجر تو مرا إنَّ عَذابی‌ لَشَدید بر کنج‌ لبت‌ نوشته‌ یُحْیی‌ وَ یُمیت مَنْ ماتَ مِنَ الْعِشْقِ فَقَدْ ماتَ شَهید شمشیر ابن‌ ملجم‌ مرادی‌ بر قرآن‌ فرود آمد و آن را شکافت‌. قطعات‌ بدن‌ حسین‌ علیه‌السّلام‌ اوراق‌ جداجداشدۀ قرآن‌ است‌. چه‌ خوب‌ شاعر این‌ واقعیّت‌ را در پیکر وی‌ که‌ از فرط‌ نور تجلّیات‌ جلال‌ حضرت‌ حقّ مصحفانه‌ ورق‌ورق‌شده‌ و بر روی‌ زمین‌ افتاده‌ است‌، شرح‌ می‌دهد: چو رسید زینب‌ مبتلا بر قتلگاه‌ پر از بلا رَأَتِ الْحُسَیْنَ مُقَطَّعاً وَ عَلَی‌ التُّرابِ مُرَمَّلَا ز تجلّیات‌ جمال‌ حقّ شده‌ مصحفانه‌ ورق‌ ورق ز وفا نوشته‌ به‌ هر ورق‌ که‌: أنا الشَّهیدُ بِکَرْبَلا ز نجوم‌ زخم‌ تنش‌ فزون‌، ز حساب‌ و شماره‌ شده‌ برون زده‌ خیمه گرد وجود آن، سپه مصیبت و ابتلا چو بدید کشته‌ برادرش‌، ز وفا گرفت‌ چو در برش سخنی شنید ز حنجرش‌ فأجابه‌ که‌ بَلَی‌ بَلَی که‌ مگر نه‌ای‌ تو برادرم‌؟ ز نژاد حضرت‌ مادرم‌؟ به‌ فدای‌ پیکر تو سرم‌، لِمَ فی‌ التُّراب‌ مُجَدَّلاً؟ اللَهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بارِکْ عَلَی‌ الْحُسَیْنِ، وَ اُمِّهِ وَ أبیهِ وَ أخیهِ وَ عَلَی‌ التِّسْعَةِ الطّاهِرَةِ مِنْ ذُرّیَّتِهِ، وَ ألْحِقْنا بِهِمْ فی‌ جَنّاتِ النَّعیمِ، وَ أهْلِکْ وَ الْعَنْ أعْدآءَهُمْ مِنَ الأوَّلینَ وَ الآخِرینَ؛ ءَامینَ رَبَّ الْعالَمینَ. 📚 «نور ملکوت قرآن»، ج۳، ص۱۹۶ 🆔 @allame_tehrani
💫 یاران حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) آسمان توحید را منور کرده‌اند ... باری‌ این‌ رادمردان‌ که‌ حضرت به‌ آنها برادر خطاب‌ می‌کند، کلمۀ طیّبه‌ هستند که‌: تُؤْتِی‌ٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِ بِإِذْنِ رَبِّهَا. پیوسته‌ با نظر رحمت‌ و افاضۀ فیضی‌ که‌ خدا به‌ آنها می‌نماید ـ و این‌ همان‌ اذن‌ خداست‌ ـ میوه‌های‌ شیرین‌ و پر آب‌ حیات‌ معنوی‌ را در عالم‌ وجود بر همۀ مستعدّان‌ نثار می‌کنند. برای‌ ما کلمۀ طیّبه‌ هستند، چون‌ پس‌ از گذشت‌ چهارده‌ قرن‌ ذکرشان‌، فکرشان‌، تاریخشان‌، روش‌ زندگی‌ و زهد و عبادتشان‌، انقیاد و تسلیمشان‌ نسبت‌ به‌ امامشان‌، محبّت‌ و وِداد و ایثارشان‌، همه‌ و همه‌ جان‌بخش‌ زندگی‌ ما و الگوی‌ حیات‌ و آئین‌ و نمونه‌های‌ بارز و روشن‌ رسم‌ و روش‌ و بالأخره‌ هدایت‌ کنندۀ وجود ما به‌ وطن‌ اصلی‌ ایمان‌ و مقرّ ایقان‌ می‌باشد. همین‌ قطرات‌ اشکی‌ که‌ الآن‌ از سیمای‌ شما جاری‌ است‌، ربطی‌ است‌ که‌ با برزخ‌ آنها پیدا نموده‌اید و سرّ خود را به‌ آنها وابسته‌ و متّصل‌ می‌بینید، همان‌ میوه‌ای‌ است‌ که‌ در آسمان‌ ملکوتی‌ آنها به‌ اذن‌ پروردگارشان‌ داده‌ شده‌ و ما را متنعّم نموده‌ است‌ و ما در سر سفرۀ آنان‌ نشسته‌ و از این‌ مائدۀ آسمانی‌ بهره‌مند می‌گردیم. یاران‌ حضرت‌ سیّدالشّهداء علیه‌السّلام‌ هر یک‌ کلمۀ طیّبه‌ای‌ هستند که‌ به‌ اندازۀ قدرت‌ و سعۀ وجودی‌ خود، آسمان‌ توحید و ایثار را روشن‌ نموده‌ و از ثمرات‌ پربرکت‌ حیات‌، نور و گرمی‌ بخشیده‌اند. 📚 معادشناسی، ج۲، ص۳۱۸ 🆔 @allame_tehrani
💫 فنای اصحاب سیدالشهداء (علیه‌السلام) واقعهٔ عاشورا دارای ابعاد بسيار گسترده و عجيبی است. يكی از اين ابعاد، جذبات ملكوتی نفس مقدّس حضرت سيّدالشّهداء عليه‌السلام است که هر كس به آن نفس قدسی اتّصال می‌يابد از بركات آن بهرمند می‌شود و به سرعت به سوی عالم قدس و طهارت حركت می‌كند. يكی از روشن‌ترين نمونه‌های اين حقيقت، مقامات عرفانی و احوال اصحاب بزرگوار آن حضرت است كه در اثر جانفشانی در مسير حضرتش به درجات بسيار بلندی دست يافتند. مرحوم علامه آيةالله حسينی طهرانی قدّس‌سرّه فرموده بودند: «تمام اصحاب امام حسين عليه‌السلام در روز عاشورا به مقام فناء رسيدند و سپس شهيد شدند.» در اين مختصر به بررسی اجمالی برخی از رواياتی پرداخته شده است كه بر مقامات بلند آن بزرگواران دلالت داشته و به نوعی می‌توان از آن، وصول ايشان را به مقام فناء و طهارت ذاتيه استفاده نمود. 🌐 مشاهده از طریق لینک زیر:👇 http://erfanvahekmat.com/a/w 🆔 @allame_tehrani
🔰لحوق اصحاب سيدالشهداء به آن حضرت ▪️لحوق‌ «جَوْن‌» غلام‌ سياه‌ به‌ «سيّدالشّهداء» اصحاب‌ سيّدالشّهداء عليه‌السّلام‌ همگی با آن‌ حضرت‌ معيّت‌ پيدا كردند، حتّی آن‌ غلام‌ سياه‌؛ سيّدالشّهداء عليه‌السّلام‌ يک غلام‌ داشتند به‌ نام‌ جَوْن‌. اين‌ غلام‌ مال‌ أبوذرّ غِفاری بود و او را به‌ حضرت‌ بخشيد. و در فنّ تعمير اسلحه‌ مهارت‌ داشت‌. در شب‌ عاشورا كه‌ حضرت‌ در خيمۀ خود به‌ زمزمه‌ مشغول‌ بود و با اشعاری مترنّم‌ بود: يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلِ كَمْ لَكَ بِالإشْرَاقِ وَ الأصِيلِ مِنْ صَاحِبٍ وَ طَالِبٍ قَتِيلِ وَ الدَّهْرُ لَايَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ وَ إنَّمَا الأمْرُ إلَي‌ الْجَلِيلِ وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‌ [1] اين‌ غلام‌ مشغول‌ آماده‌ كردن‌ سلاح‌ آن‌ حضرت‌ بود. حضرت‌ به‌ همۀ اصحاب‌ بشارت‌ معيّت‌ با خود را در عوالم‌ ديگر داد. غلام‌ سياه‌ باور نمی‌كند كه‌ خدا در روز قيامت‌ او را با امام‌ حسين‌ محشور گرداند؛ غلام‌ سراپا سياه‌، زبانش‌ درست‌ نيست‌، مال‌ مملكت‌ ديگر است‌، قد و هيكل‌ ندارد، لب‌ها درشت‌ و برگشته‌، موها مجعّد. ولی اين‌ها همه‌ برداشته‌ می‌شود؛ در عالم‌ معنی اتّحاد ارواح‌ است‌، سياهی برداشته‌ می‌شود، يک لباس‌ زيبا در برش‌ می‌كنند سفيد، و بدنش‌ مانند نقرۀ خام‌ می‌درخشد. پس‌ از واقعۀ عاشورا جمعی بر معركه‌ عبور می‌كردند، ديدند در كنار كشتگان‌ يک بدن‌ افتاده‌ و بوی عطری از آن‌ متصاعد است‌ كه‌ مانند آن‌ به‌ مشامشان‌ نرسيده‌ است‌؛ اين‌ بدن‌ همان‌ غلام‌ سياه‌ بود، سياه‌ بود سفيد شده‌ بود، بويش‌ معطّر شده‌ بود، ملحق‌ شده‌ بود به‌ حضرت‌ مولای خود و مُطاع‌ خود سيّدالشّهداء عليه‌السّلام‌.[2] چگونه‌ فِضّه‌ خادمۀ حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌عليها ملحق‌ شد به‌ آن‌ حضرت‌، و سورۀ هَلْ أَتَیٰ كه‌ در شأن‌ اهل‌بيت‌ نازل‌ شد فضّه‌ را هم‌ گرفت‌. سلمان‌ فارسی در اثر اطاعت‌ و تسليم‌ ملحق‌ شد به‌ خاندان‌ رسول‌ خدا و پيامبر دربارۀ او سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ‌الْبَيْتِ فرمود. يک بابی داريم‌ در معارف‌ به‌ نام‌ باب‌ لُحوق‌ كه‌ ارواح‌ همجنس‌ با هم‌ ملحق‌ می‌شوند؛ چه‌ ارواح‌ بهشتی و چه‌ ارواح‌ جهنّمی. اصحاب‌ حضرت‌ سيّدالشّهداء عليه‌السّلام‌ هم‌ ملحق‌ شدند؛ در روز عاشورا با كمال‌ تسليم‌ و صفای باطن‌ بر يكديگر سبقت‌ می‌جستند و خود را فدا می‌كردند، همه‌ درجۀ معيّت‌ خود را با آن‌ حضرت‌ فهميده‌ بودند؛ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ. همه‌ رفتند و آن‌ منادی را لبيّک گفتند. كدام‌ منادی؟ آن‌ منادی كه‌ از جانب‌ پروردگار ندا می‌كند: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّٰهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَاتَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي‌ كُنتُمْ تُوعَدُونَ.[3] ترس‌ نداشتند، غصّه‌ هم‌ نداشتند، زن‌ و فرزند و مِلک و تجارت‌ و وطن‌، هرچه‌ بود فراموش‌ كردند. بُرَير گفت‌: كجا بروم‌؟ حبيب‌ تكلّم‌ كرد، اولاد عقيل‌ صحبت‌ كردند، برادران‌ صحبت‌ كردند؛ همه‌ عاشق‌ كشته‌ شدن‌ در راه‌ فرزند رسول‌ خدا بودند. لِلَّهِ دَرُّهُمُ مِنْ فِتْيَةٍ صَبَروا ما إنْ رَأيْتَ لَهُمْ في‌ النّاسِ أمْثالاً و چه‌ خوب‌ سروده‌ است‌ شاعر: داديم‌ به‌ يک جلوۀ رويت‌ دل‌ و دين‌ را تسليم‌ تو كرديم‌ هم‌ آن‌ را و هم‌ اين‌ را ما سير نخواهيم‌ شد از وصل‌ تو آری لب‌تشنه‌ قناعت‌ نكند ماء مَعين‌ را می‌ديد اگر چشم‌ تو را لعل‌ سليمان می‌داد در اوّل‌ نظر از دست‌ نگين‌ را در دائرۀ تاجوَران‌ راه‌ ندارد آن‌ سر كه‌ نسائيده‌ به‌ پای تو جبين‌ را [4] و نيز خوب‌ گفته‌ است‌: ای حمد تو از صبح‌ أزل‌ همنفس‌ ما کوتاه‌ ز دامان‌ تو دست‌ هوس‌ ما با قافلۀ كعبۀ عشقيم‌ كه‌ رفته‌ است سرتاسر آفاق‌ صدای جَرَس‌ ما در پای تو آلوده‌ لب‌ از می چه‌ بيفتيم رانند ملائک به‌ پَرِ خود مگس‌ ما 📚 معادشناسی، ج2، ص103 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ «إرشاد» مفيد، ص‌251؛ و «لُهوف‌»، ص‌71؛ و مقتل‌ سيّدالشّهداء سيّد عبدالرّزّاق‌ مقرّم‌، ص‌239؛ و در «لهوف‌» اين‌ نيم‌ بيت‌ را اضافه‌ می‌كند: ما أقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحيلِ 2ـ «مقتل‌ مُقرّم‌»، ص‌289؛ و از مقتل‌ «عوالم‌»، ص‌88 نقل‌ می‌كند كه‌ حضرت‌ دربارۀ او دعا كردند: اللهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ ريحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ ءَالِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ؛ فَكانَ مَنْ يَمُرُّ بِالْمَعْرِكَةِ يَشُمُّ مِنْهُ رآئِحَةً طَيِّبَةً أذْكَی مِنَ الْمِسْكِ. 3ـ آيۀ 30، از سورۀ 41: فصّلت‌. 4ـ «ديوان‌ فروغی بسطامی» ص‌ 20 و 21. 🆔 @allame_tehrani
✅ فرزندانتان را به مجالس توسل و روضه ببرید تا در آینده اثر آن را ببینید... وقتى به مسجد یا مشاهد مشرّفه یا مجالس توسّل و روضه مى‌روید فرزندان خود را هم ببرید که هم به رفتن به این محافل انس بگیرند و هم نفوسشان از نورانیّت مسجد و نماز جماعت و انوار طاهرهٔ معصومین علیهم‌السّلام بهره‌مند شود. نفس کودک مانند مغناطیس است و آثار این اماکن و مجالس را جذب مى‌کند و در او متمکّن مى‌گردد و وقتى بزرگ شد این امور براى او در حکم طبیعت ثانوى درآمده و آثارش ظهور و بروز مى‌یابد. روایاتى که در آداب مسجد وارد شده و از آوردن فرزندان به مسجد نهى شده است به قرینه سیاقش ناظر به جائى است که طفل را در مسجد یله و رها بگذارند و از او نگهدارى ننمایند و او به واسطهٔ کارهائى که مى‌کند حضور قلب نمازگزاران را از بین ببرد یا موجب تلوّث و آلودگى مسجد شود. باید کودکان را به مسجد و مجالس ذکر آورد و در عین حال آنها را کاملاً تحت نظارت والدین و حفظ ایشان نگه داشت تا ادب شرکت در این محافل را مراعات کرده و بیاموزند. ▪️حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 نورمجرد، ج۲، ص۳۴۱ 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
▪️رحلت‌ سيّد محمّد نوادۀ مرحوم حدّاد كه‌ شبيه‌ به‌ مرحوم قاضی بوده‌ است‌ ▪️اختلاف‌ حالات‌ حضرت‌ آقا
🦋 بهره بردن نوزاد از مجالس ذکر سیدالشهدا (علیه‌السلام) 🔹توصیهٔ عارف کامل مرحوم حاج سید هاشم حداد دربارهٔ اطفال خوب‌ است‌ قنداقۀ نوزادان‌ را تا چند ماهگی در مجالس‌ علم‌ و محافل‌ ذكر و حسينيّه‌ و محالّ عزاداری كه‌ نام‌ حضرت‌ سيّدالشّهداء برده‌ می‌شود ببرند؛ چرا كه‌ نفس‌ طفل‌ همچون‌ مغناطيس‌ است‌ و علوم‌ و اوراد و اذكار و قُدّوسيّت‌ روح‌ امام‌ حسين‌ را جذب‌ می‌كند. طفل‌ گرچه‌ زبان‌ ندارد ولی ادراک می‌كند، و روحش‌ در دوران‌ كودكی اگر در محلّ يا در محالّ معصيت‌ برده‌ شود، آن‌ جرم‌ و گناه‌ او را آلوده‌ می‌كند؛ و اگر در محلّ و يا محالّ ذكر و عبادت‌ و علم‌ برده‌ شود، آن‌ پاكی و صفا را به‌ خود می‌گيرد. شما اطفال‌ خود را در كنار اطاق‌ روضه‌خوانی يا اطاق‌ ذكری كه‌ داريد قرار بدهيد! علماء سابق‌ اينطور عمل‌ می‌نمودند. زيرا آثاری را كه‌ طفل‌ در اين‌ زمان‌ به‌ خود اخذ می‌نمايد تا آخر عمر در او ثابت‌ می‌ماند و جزو غرائز و صفات‌ فطری وی می‌گردد. چرا كه‌ نفس‌ بچّه‌ در اين‌ زمان‌، قابليّت‌ محضه‌ است‌؛ گرچه‌ اين‌ معنیِ مهمّ و اين‌ سرّ خطير را عامّۀ مردم‌ ادراک نكنند. 📄 مشاهدهٔ متن کامل 📚 روح مجرد، ص95 (با تلخیص) 🆔 @allame_tehrani
Mahmoud Karimi - Bezar Begam Ba Zabon Sadeh (128).mp3
6.67M
😭 بذار بگم با زبون ساده 😭 همین حسین حسینم از سرم زیاده 😭 خدا اجازه‌شو به هر کسی نداده 🎙حاج محمود کریمی 🆔 @allame_tehrani
☕️ چای روضه برکت دارد چای روضه برکت دارد؛ و این چای از برکات مجلس روضه متبرک شده و مورد عنایت است و خوردن دارد. ▪️حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 نورمجرد، ج۲، ص۴۶۳ 🆔 @allame_tehrani
🔴 اهتمام به مرثیه‌خوانی و ذکر مصیبت در منابر 🏴 مجلس روضهٔ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مهبط اولیاء و فرشتگان مقرّب الهی است إقامهٔ عزا و سوگوارى و بر تن نمودن جامهٔ حزن و اندوه و قرائت شعر و مرثیه و سردادن گریه در مصیبت و رثاى أهل‌بیت علیهم‌السّلام خصوصاً در مصیبت‌هاى جانکاه حضرت سیّدالشهداء علیه‌السّلام، از أفضل عباداتى است که بدان ترغیب شده است؛ فلذا از دیرباز دأب و سیرهٔ علماء و فقهاء و بزرگان از مدرّسین و أساتید و أصحاب وعظ و منبر بر این بوده است که بعد از تدریس و بیان علوم و معارف إلهیّه و حِکَم و مواعظ أخلاقى، ذکر مصیبت نموده و روضه مى‌خواندند و سرشک غم مى‌فشاندند و بدین کار فخر مى‌نمودند و آن را منّتى و موهبتى از سوى خداوند بر خود مى‌دانستند. مجلسى که در آن روضهٔ أهل‌بیت خوانده مى‌شود، مهبط أولیاء و فرشتگان مقرّب إلهى است. ملائکه دوستدار این مجالس مى‌باشند و هر کجا چنین مجلسى را ببینند، در آنجا هبوط کرده و أهل آن را در حلقهٔ نور خود مى‌گیرند و آنجا را مطاف خویش مى‌سازند. در این مجالس است که غالیهٔ حوریان بهشتى از مشک و عبیر و یاس ولایت پر مى‌شود و آنجاست که دل‌ها از جام کوثر سیراب می‌گردد و چراغ هدایت در قلوب، افروخته مى‌شود. با این همه اگرچه روضه‌خوانى سنّتى حسنه است، لکن آنگاه فضیلت دارد و به غایت خود مى‌رسد که مطابق با موازین شرع و سیرهٔ خود أهل‌بیت علیهم‌السّلام بوده و از هر گونه بدعت و تحریف و غلوّ و خرافات برکنار باشد، و خداى نکرده بگونه‌اى نباشد که به عصمت و جلالت و عظمت شأن خاندان رسالت لطمه زده و موجب وهن شعائر دینى شود. 📚 نورمجرد، ج۱، ص۲۰۱ 🆔 @allame_tehrani
💫 روضه برکت و نور منبر است 🔺 لزوم استفاده از اشعار وزین و متین بارى! نور ملکوت روضه، مجالست با أولیاء و اختران فروزان آسمان توحید در حدیقه‌هاى بهشت و بهره‌مند شدن از لذّت مصاحبت با أئمّهٔ هدى علیهم‌السّلام است. روى همین أساس، حضرت علّامه والد رضوان الله تعالى علیه مى‌فرمودند: روز مصیبت و شهادت أئمّه علیهم‌السّلام روز تجدید حزن و غم و اندوه أهل‌بیت علیهم‌السّلام و شیعیان و موالیان آنان است، روز اشک و گریه است. و باید خود منبرى بعد از سخنرانى روضه بخواند و مفصّل هم بخواند. حقیر یکبار در حضور ایشان منبر رفتم و بعد از بیان عرائض خود پنج دقیقه روضه خواندم. بعد از منبر، ایشان فرمودند: این مقدار براى روضه و ذکر مصیبت کم است، باید پانزده دقیقه روضه بخوانید. و گاهى مى‌فرمودند: علاوه بر این که روضه مى‌خوانید، نوحه‌خوانى کنید و دم نیز بدهید. مى‌فرمودند: روضه را باید با تکیه به صوت و حزین خواند و از مستمعین اشک گرفت. یکبار منبر رفته بودم و ایشان در آن مجلس تشریف نداشتند، بعداً از حقیر پرسیدند: اشک هم گرفتید؟ عرض کردم: بله. فرمودند: از چه کسانى؟ از آنان که زود گریه مى‌کنند و اشکشان جارى مى‌شود؟! این فائده ندارد بلکه باید طورى روضه بخوانید که افراد قسىّ‌القلب و سنگدل نیز اشک ماتم بریزند. و بطور کلّى ایشان سخنرانى و منبر بدون روضه و ذکر توسّل را صحیح نمى‌دانستند و مى‌فرمودند: روضه، برکت و نور منبر است. مى‌فرمودند: در بیان مصائب أهل‌بیت علیهم‌السّلام و ظلم و جورى که از سوى دشمنان بر آنان وارد آمده، از کتب سیره و تاریخ و مقاتل معتبر استفاده کنید، و تأکید داشتند که تاریخ باید به شکل صحیح بیان شود، و به کتبى همچون ارشاد شیخ مفید، لهوف سیّد ابن طاووس، نفس‌المهموم و مقتل مقرّم سفارش مى‌نمودند. و اگر روضه‌اى خوانده مى‌شد که در منابع معتبر نیامده بود، تذکّر مى‌دادند. و نیز مى‌فرمودند: در روضه‌خوانى از مراثى و أشعارى استفاده کنید که داراى مضامین عالى و متناسب با شأن أهل‌بیت علیهم‌السّلام بوده و سبک نباشد. فلهذا أشعار و مراثى دیوان آیةالله غروى اصفهانى (مشهور به کمپانى)، شمع جمع فؤاد کرمانى و گنجیةالأسرار عمّان سامانى و ترکیب‌بند معروف محتشم کاشانى و آتشکدهٔ نیّر و أمثال آن را دوست داشتند و به آنها ترغیب مى‌نمودند. خود ایشان نیز در جاى جاى دورهٔ علوم و معارف إسلام، با استفاده از همین نوع أشعار عالى و ناب و بیان مصائب أهل‌بیت علیهم‌السّلام، مطالب علمى و توحیدى را با شور و عشق ولائى آمیخته‌اند و بالأخصّ در أواخر درسها و مجلسها، غالباً سخن را با نام مقدّس أهل‌بیت علیهم‌السّلام و ذکر مصائبشان پایان داده‌اند. 📚 نورمجرد، ج۱، ص۲۰۲ 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
💫 احساسات و عواطف حضرت‌ سيدالشهداء (عليه‌السّلام) در روز عاشورا در اينجا لازم‌ است‌ تذكر داده‌ شود
🏴 ابتلائات حضرت سیّدالشهداء علیه‌السلام کربلای سیّدالشهداء علیه‌السلام نمونه‌ای عالی و عجیب در تحمّل ابتلائات با ابزار عشق و محبّت تا رسیدن به وصال محبوب است. و نباید اینگونه فکر شود که تحمّل مصائب برای حضرت أباعبدالله الحسین علیه‌السلام سهل و آسان بوده و حضرت درد و بلا و جراحت را با روح ملکوتی خود و معجزۀ إلهی به راحتی پشت سر گذاشته و این امور سختی خاصّی برای ایشان نداشته است. ✍ حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 📚 «بادۀ توحید در کربلای عشق»، ص۵۲ 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء (علیه‌السلام) به جوان فرنگی‌مآب 📚 رسالهٔ لب‌اللباب، ص۸۹ 📝 مشاهدهٔ متن کامل داستان 🆔 @allame_tehrani
💫 هدايت خداوند كسانی را كه صميمانه و قلباً خواهان هدايت‌اند 💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء (علیه‌السلام) به جوان فرنگی‌مآب یکى از دوستان چنین نقل مى‏کرد که: «در ماشین نشسته و مشرّف به کربلاى معلّى مى‏شدم، سفر من از ایران بود. در نزدیکى صندلى من جوانى ریش تراشیده و فرنگى مآب نشسته بود لهذا سخنى بین ما و او ردّ و بدل نشد. ناگهان صداى این جوان دفعتاً به زارى و گریه بلند شد. بسیار تعجّب کردم، پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: پس اگر به شما نگویم به چه شخصى بگویم. من مهندس راه و ساختمان هستم. از دوران کودکى تربیت من طورى بود که لامذهب بار آمده و طبیعى بودم و مبدأ و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبّتى به مردم دین‌دار احساس مى‏کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحى یا یهودى. شبى در محفل دوستان که بسیارى بهائى بودند حاضر شدم و تا ساعتى چند به لهو و لعب و رقص و غیره اشتغال داشتم. پس از گذشت زمانى در خود احساس شرمندگى نمودم و از افعال خودم خیلى بدم آمد. ناچار از اطاق خارج شده به طبقهٔ فوقانى رفتم و در آنجا تنها مدّتى گریه کردم و چنین گفتم: اى آنکه اگر خدائى هست آن خدا توئى، مرا دریاب. پس از لحظه‏اى به پائین آمدم. شب به پایان رسید و تفرّق حاصل گردید. فرداى آن شب به اتّفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان براى مأموریّت فنّى خود عازم مسافرت به مقصدى بودیم، ناگهان دیدم از دور سیّدى نورانى نزدیک من آمده به من سلام نمود و فرمود: با شما کارى دارم، وعده کردم فردا بعد از ظهر از او دیدن کنم. اتّفاقاً پس از رفتن او بعضى گفتند: این بزرگوار است و چرا با بى‏اعتنائى جواب سلام او را دادى؟ چون وقتى که آن سیّد به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجى دارد و براى این منظور اینجا پیش من آمده است. از روى تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملاً تطبیق با همان وقت معهود مى‏نمود باید فلان مکان بوده و دستوراتى چنین و چنان به من داد که باید عمل کنى، من با خود گفتم بنا بر این نمى‏توانم دیگر به دیدن این سیّد بروم. فردا چون وقت کار محوّلهٔ رئیس قطار نزدیک مى‏شد در خود احساس کسالت کردم و کم‏ کم تب شدیدى روى نموده به قسمى که بسترى شدم به طورى که طبیب براى من آوردند و طبعاً از رفتن براى مأموریّتى که رئیس قطار داده بود معذور گردیدم. پس از آنکه فرستادهٔ رئیس قطار از نزد من بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم به حالت عادى برگشت کاملاً خوب و سرحال خود را دیدم، دانستم باید در این میان سرّى باشد، از این روى برخاسته به منزل آن سیّد رفتم، به مجرّد آنکه نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادیّه با برهان و دلیل براى من گفت به طورى که من مؤمن شدم و سپس دستوراتى به من داده فرمود: فردا نیز بیا، چند روزى همچنان نزد او رفتم. هنگامى که پیش روى او مى‏نشستم آنچه از امور واقعه روى داده بود براى من بدون ذرّه‏اى کم و بیش حکایت مى‏نمود و از افعال و نیّات شخصى من که احدى جز من بر آنها اطّلاع نداشت بیان مى‏نمود. مدّتى گذشت تا اینکه شبى از روى ناچارى در مجلس دوستان شرکت کردم و ناچار شدم قمارى بنمایم. فردا چون خدمت او رسیدم فوراً فرمود: آیا حیا و شرم ننمودى که این گناه کبیرهٔ موبقه را انجام دادى؟ اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شد گفتم: غلط کردم، توبه کردم. فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین منما، و سپس دستوراتى دیگر فرمود. خلاصه به طور کلّى رشتهٔ کارم را عوض کرد و برنامهٔ زندگى مرا تغییر داد. چون این قضیّه در زنجان اتّفاق افتاد و بعداً خواستم به طهران حرکت کنم امر فرمود که بعضى از علماء را در طهران زیارت کنم و بالأخره مأمور شدم که براى زیارت اعتاب عالیات بدان صوب مسافرت کنم. این سفر، سفرى است که به امر آن سیّد بزرگوار مى‏نمایم. دوست ما گفت: در نزدیکى‏هاى عراق دوباره دیدم ناگهان صداى او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت: الآن وارد خاک عراق شدیم چون حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام به من خیر مقدم فرمودند. منظور آنکه اگر کسى واقعاً از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خداى خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد. 📚 رسالهٔ لب‌اللباب، ص۸۹ 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 ذکر کثیر داشته باشید 🎙حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 همیشه به یادِ خدا 🎙حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 🆔 @allame_tehrani
💫 افزایش معرفت و محبت با ذکر و یاد خدا ذکر و یاد خداوند موجب زیادی معرفت و زیادی محبت می‌گردد تا مرحلهٔ فنا که در این صورت خوف و ترس از نامطلوب در او نمی‌ماند. ▪️مرحوم علامه طباطبایی (قدس سره) 📚 در محضر علامه طباطبایی، ص۳۳۰ 🆔 @allame_tehrani
💫 آرامش حقیقى فقط در ذکر و یاد خداوند است آرامش حقیقى جز در سایهٔ ذکر خداوند حاصل نمى‌شود؛ چرا که فرمود: أَلَا بِذِکْرِ اللَهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.(۱) و هر کس از یاد خداوند إعراض نماید جز پریشانى و افسردگى و کدورت و افکار شیطانیّه و وساوس نفسانیّه و در نتیجه بى‌برکتى در مال و علم و فرزند و بى‌ثمر ماندن عمر نصیبى ندارد. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُو مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى.(۲) «هر کس از یاد من إعراض کرده و روى گرداند، (در دنیا و نیز در برزخ) زندگانى و عیشى سخت و همراه با تنگى و مشقّت خواهد داشت و او را در قیامت کور محشور مى‌نمائیم.» 📚 نورمجرد، ج۲، ص۶۰۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- ذیل آیهٔ ۲۸، از سورهٔ ۱۳: الرّعد. ۲- آیهٔ ۱۲۴، از سورهٔ ۲۰: طه. 🆔 @allame_tehrani
🕊️ من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است مردان الهی را هیچ چیزی از یاد خدا باز نمی‌دارد؛ داخل مغازه است، به یاد خداست. در خیابان است، به یاد خداست. در منزل پیش عیال است، به یاد خداست. شب می‌خوابد، به یاد خداست. صبح بیدار می‌شود، به یاد خداست. این شخص خدا از وجودش بیرون نمی‌رود. ✍ حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 📚 گلشن أحباب، ج۵ 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 همیشه به یاد خدا 📍«نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ خدا را فراموش کردند و خداوند نفس آن‌ها را از یاد آن‌ها برد؛ یعنی چه؟! 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
💫 رابطۀ خاص برقرار کردنِ با خدا معنای رابطۀ خاص برقرار کردنِ با خدا این است که: خداوندا، من با باطن خود تو را دوست دارم و می‌خواهم به سوی تو بیایم! آن‌وقت اگر انسان باطن خودش را رها کند و با ظاهر بیاید، خدا ظاهر را نمی‌خواهد؛ چون ظاهر برای مقدّسین و زاهدین است، نه زاهدین واقعی، بلکه آن کسانی که تَزَهُّد و تَنَسُّک می‌کنند و جانماز آب می‌دهند و تسبیح در دست دارند و همیشه زبان ظاهرشان به ذکر مشغول است! ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 شرح فقراتی از دعای ابوحمزه ثمالی، ج۲، ص۳۴ 🆔 @allame_tehrani
🔴 گرفتاری‌ها و شدائد برای ایجاد بیدارباش و تنبّه ای انسان! تمام این گرفتاری‌ها و شدائد برای تنبیه و بیدارباش و ادراک و فهم توست؛ برای اینکه از این عالم پندار بیرون بیایی، پاهایت را بگذاری آنجایی که محکم است، آنجایی که محمّد و آل‌محمّد گذاشتند. «بِآلِ مُحمَّدٍ عُرِفَ الصَّوابُ» معنایش این است که آنها در این دنیا حرکت کردند و رسیدند به همان‌جایی که دیگر کشتی باشد یا نباشد، دریا باشد یا نباشد، طوفان باشد، زلزله باشد، گرسنگی باشد، خسف باشد، راحتی باشد، باغ باشد، اینها برای آنها یکسان است و آنها همیشه هم با خدا هستند. ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 مبانی تشیع، ص۱۶۴ 🆔 @allame_tehrani
💫 مرد حقّ 💠 جامعيت علامه طباطبایی در علم و عمل آية‌الله‌ علّامۀ طباطبائی گذشته‌ از جامعيّت‌ در علوم‌، جامع‌ بين‌ علم‌ و عمل‌ بود؛ آنهم‌ عملی كه‌ از تراوشات‌ نفسانيّه‌ صورت‌ گيرد و بر اساس‌ طهارت‌ سرّ تحقّق‌ پذيرد. جامع‌ بين‌ علوم‌ و كمالات‌ فكريّه‌ و بين‌ وجدانيّات‌ و اذواق‌ قلبيّه‌ و بين‌ كمالات‌ عمليّه‌ و بدنيّه‌ بود؛ يعنی مردِ حقّی بود كه‌ شراشر وجودش‌ به‌ حقّ متحقّق‌ بود. 📍مشاهدهٔ متن کامل:👇 eitaa.com/allame_tehrani/3934 ▪️۱۸ محرم الحرام، سالروز رحلت حضرت علامه طباطبایی (قدّس سرّه) 📚 «مهر تابان»، ص۲۰ 🆔 @allame_tehrani
💠 جامعيت علامه طباطبایی در علم و عمل آية‌الله‌ علّامۀ طباطبائی گذشته‌ از جامعيّت‌ در علوم‌، جامع‌ بين‌ علم‌ و عمل‌ بود؛ آنهم‌ عملی كه‌ از تراوشات‌ نفسانيّه‌ صورت‌ گيرد و بر اساس‌ طهارت‌ سرّ تحقّق‌ پذيرد. جامع‌ بين‌ علوم‌ و كمالات‌ فكريّه‌ و بين‌ وجدانيّات‌ و اذواق‌ قلبيّه‌ و بين‌ كمالات‌ عمليّه‌ و بدنيّه‌ بود؛ يعنی مردِ حقّی بود كه‌ شراشر وجودش‌ به‌ حقّ متحقّق‌ بود. خطّ نستعليق‌ و شكستۀ ايشان‌ از بهترين‌ و شيواترين‌ خطّ اساتيد خطّ بود.[1] گرچه‌ در اين‌ اواخر بعلّت‌ كسالت‌ اعصاب‌ و رعشۀ حاصل‌ در دست‌، دست‌ تكان‌ داشت‌ و خطّ مرتعش‌ بود ولی جوهرۀ خطّ حكايت‌ از استادی در اين‌ فنّ را داشت‌. خودشان‌ می‌فرمودند: قطعاتی از خطّ زمان‌ جوانی مانده است‌ كه‌ وقتی به‌ آنها نگاه‌ می‌كنم‌ در تعجّب‌ می‌افتم‌ كه‌ آيا اين‌ خطّ من‌ است‌؟ در علوم‌ غريبه‌، در رَمْل‌ و جَفْر وارد بودند؛ ولی ديده‌ نشد كه‌ عمل‌ كنند. در علم‌ اعداد و حساب‌ جُمَل‌ به‌ ابْجَد و طرق‌ مختلف‌ آن‌، مهارتی عجيب‌ داشتند. در جَبر و مقابله‌ و هندسۀ فضائی و مسطّحه‌ و حساب‌ استدلالی سَهمی بسزا داشتند. و در هيئت‌ قديم‌ استاد بودند؛ بپايه‌ای كه‌ به‌ آسانی می‌توانستند استخراج‌ تقويم‌ كنند، و همانطور كه‌ عرض‌ شد يكدورۀ از آن را به ما درس‌ گفتند. ولی چون‌ رياضيّات‌ را چه‌ از حساب‌ و هندسه‌ و چه‌ از مثلّثات‌، اين‌ حقير در مدارس‌ جديده‌ بطور مستوفَی خوانده‌ بودم‌ ديگر لزومی نداشت‌ كه‌ نزد ايشان‌ نيز بخوانم‌. باری، استاد ما علوم‌ رياضی را در نجف‌ اشرف‌ نزد آقا سيّد أبوالقاسم‌ خونساریّ كه‌ از رياضی‌دان‌های مشهور عصر بود فرا گرفته‌ بودند. و خود ايشان‌ می‌فرمودند كه‌: برای بعضی از استادان‌ رياضی جامعۀ بغداد (دانشگاه‌) مسأله‌ای مشكل‌ پيش‌ می‌آمد كه‌ از حلّ آن‌ عاجز می‌شدند، به‌ نجف‌ می‌آمدند و بخدمت‌ آقای سيّد أبوالقاسم‌ می‌رسيدند و اشكال‌ خود را رفع‌ می‌كردند. علاّمۀ طباطبائی در ادبيّات‌ عرب‌ و معانی و بيان‌ و بديع‌ استاد بودند. در فقه‌ و اصول‌ استاد بودند و ذوق‌ فقهی بسيار روان‌ و نزديک بواقع‌ داشتند. و دوره‌هائی از فقه‌ و اصول‌ را نزد استادانی چون‌ مرحوم‌ آية‌الله‌ نائينی و مرحوم‌ آية‌الله‌ كمپانی خوانده‌ بودند، و نيز از فقه‌ آية‌الله‌ اصفهانی بهرمند شده‌اند؛ و مدّت‌ اين‌ دوره‌های از درس‌ مجموعاً به‌ ده‌ سال‌ كشيده‌ شد. و استاد وحيد ايشان‌ در فلسفه‌، حكيم‌ متألّه‌ معروف‌ مرحوم‌ آقا سيّد حسين‌ بادكوبه‌ای بوده‌ است‌ كه‌ ساليانی دراز در نجف‌ اشرف‌ در معيّت‌ برادرشان‌ مرحوم‌ آية‌الله‌ آقا حاج‌ سيّد محمّدحسن‌ طباطبائیّ إلهی نزد او بدرس و بحث‌ مشغول‌ بوده‌اند؛ و چون‌ «أسفار» و «شفاء» و «مشاعر» و غيرها را نزد او خوانده‌اند. مرحوم‌ حكيم‌ بادكوبه‌ای به‌ ايشان‌ عنايتی خاصّ داشته‌ است‌ و برای تقويت‌ برهان‌ و استدلال‌، ايشان را امر كرده‌ است‌ كه‌ علوم‌ رياضی را دنبال‌ كنند. و امّا معارف‌ الهيّه‌ و اخلاق‌ و فقه‌الحديث‌ را نزد عارف‌ عاليقدر و كم‌نظير يا بی‌نظير، مرحوم‌ آية‌الحقّ حاج‌ ميرزا علی آقا قاضي‌ قدَّس‌ اللَه‌ تربتَه‌ الزّكيّه آموخته‌اند؛ و در سير و سلوک و مجاهدات‌ نفسانيّه‌ و رياضات‌ شرعيّه‌ تحت‌ نظر و تعليم‌ و تربيت‌ آن‌ استاد كامل‌ بوده‌اند. 📚 مهر تابان، ص20 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- علّامه‌ در تشخيص‌ خطهای قديمی و اساتيد فنّ، استاد بودند و خطهای معروفين‌ را به‌ طرز بی‌نظيری می‌شناختند. بطوريكه‌ در بعضی اوقات‌، اساتيد خط‌شناسی به‌ ايشان‌ مراجعه‌ می‌نمودند و ايشان‌ بدون‌ درنگ‌ می‌گفتند: اين‌ خطّ مثلاً از فلان‌ است‌. يكی از اساتيد اهل‌ فنّ خطّ برای ما می‌گفت‌: روزی ما مقدار زيادی از خطوط‌ را كه‌ نمی‌شناختيم‌ به‌ محضر ايشان‌ برديم‌ و ايشان‌ يک یک را می‌گفتند كه‌ از كيست‌، و‌ سريعاً كنار می‌گذاردند. مثلاً می‌گفتند: اين‌ خطّ از مرحوم‌ درويش‌ است‌! اين‌ خطّ ميرعماد است‌! اين‌ خطّ ميرزا غلامرضا كلهر است‌! اين‌ خطّ احمد نيريزی است‌، و همچنين‌ تا آخر مجموعه‌ را يكايک سريعاً گفتند و اوراق‌ را روی هم‌ می‌گذاردند. پس‌ از انجام‌ اين‌ مهمّ ما پرسيديم‌: بسيار خوب‌! شما اينطور مبيّن‌ و روشن‌ ساختيد ولی حالا بفرمائيد: به‌ چه‌ دليل‌ اينطور می‌گوئيد؟! و برای ما چه‌ حجّتی باشد؟! ايشان‌ يكايک از اوراق‌ را برداشتند و شيوۀ يكايک از اساتيد خطّ را بيان‌ كرده‌ و سپس‌ می‌فرمودند: اين‌ قطعه‌ دارای اين‌ شيوه‌ و اين‌ خصوصيّات‌ است‌؛ كه‌ اين‌ نيز برای ما بسيار مُعجب‌ بود! 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 علامهٔ طباطبایی جهانی از عظمت! 📚 «مهر تابان»، ص ۸۱ و ۱۰۸ ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 علامه طباطبایی | یک‌پارچه حیا ! 📚 آیین رستگاری، ص۱۲۵ ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰مـراقـبـه چیست؟ 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
🔰اولين ملاقات با علامه طباطبايى در سنهٔ يكهزار و سيصد شصت و چهار هجريّهٔ قمريّه، اين حقير براى طلبگى و تحصيل علوم دينيّه به بلدهٔ طيّبهٔ قم مشرّف شدم. و در مدرسهٔ مرحوم آيةالله حجّت كه بعداً به مدرسهٔ حجّتيّه معروف شد حجره‌اى گرفته، و به درس و بحث و مطالعه ادامه مى‌دادم‌. بناى اين مدرسه كوچک بود و آيةالله حجّت چند هزار متر از زمين مجاور را تهيّه و در نظر داشتند مدرسه را توسعه دهند و بناى عظيمى كه به سبک همان مدارس اسلامى می‌باشد و حاوى حجرات بسيار و مَدرس و مسجد و كتابخانه و سرداب و آب انبار و سائر مايحتاج طلّاب باشد به طرز صحيح و بهداشتى و با فضاى بزرگ و روح‌افزا براى طلّاب بسازند. هر چه مهندسين از طهران و غير طهران آمدند و نقشه‌هاى متنوّع و مختلفى كشيدند مورد نظر آيةالله واقع نشد، تا بالأخره شنيديم سيّدى از تبريز آمده و نقشه‌اى كشيده است كه مورد نظر و تصويب ايشان قرار گرفته است؛ ما بسيار شائق و مترصّد بوديم كه اين سيّد را ببينيم. و از طرفى نيز بسيار شائق بوديم كه درس فلسفه بخوانيم. ... در همين احوال شنيديم آن سيّدى كه از تبريز آمده و نقشهٔ ساختمان را كشيده است بنام «قاضى» معروف و در رياضيّات و فلسفه زبردست، و نيز درس فلسفه‌اى در حوزه شروع كرده است. اشتياق ما براى ديدار و ملاقات با او زياد شد و مترصّد بوديم به منزلش برويم و به بهانه‌اى از او ديدار كنيم. تا آنكه يكى از دوستان ما كه در مدرسه رفت و آمد داشت و فعلاً از علماى رشت می‌باشد يک روز به حجره آمده و گفتند: آقاى قاضى[۱] از زيارت مشهد برگشته بيا به ديدنش برويم. چون به منزل‌ ايشان وارد شديم ديديم كه اين رجل معروف و مشهور همان سيّدى است كه ما همه روزه در كوچه‌ها در بين راه او را می‌ديديم و ابداً احتمال نمی‌داديم كه او از اهل علم باشد، فضلاً از تبحّر در علوم. با عمامهٔ بسيار كوچک از كرباس آبى رنگ و تكمه‌هاى باز قبا و بدون جوراب، با لباس كمتر از معمول در كوچه‌هاى قم تردّد داشت؛ خانه نيز بسيار محقّر و ساده. ما معانقه كرديم و نشستيم، و گفتگو و سخن از اطراف و جوانب پيش آمد، ديديم: نه؛ واقعاً اين مرد جهانى است از علم و درايت و ادراک و فهم و براى ما خوب مشهود شد كه‌: هر آن كو ز دانش برد توشه‌اى جهانى است بنشسته در گوشه‌اى‌ در همان مجلس شيفتگى و ارادت به ايشان يكباره اوج گرفت و تقاضا نموديم يک درس خصوصى فلسفه براى ما بيان كنند كه آزادنه بتوانيم در بين درس به بحث و گفتگو پرداخته، و إشكالى در مطلب باقى نماند. ايشان با كمال بزرگوارى پذيرفتند. و چون از حضور ايشان بيرون آمديم و به سائر دوستانى كه بنا بود با آنها فلسفه بخوانيم رسيديم، گفتند: آقاى قاضى چطور بود؟ گفتم: در پاسخ شما بايد همان رباعى را بخوانم كه أبوالعلاء مَعَرّى نابينا دربارهٔ سيّد مرتضى گفت. در آن وقتى كه از ملاقات سيّد به وطن بازگشته و از او دربارهٔ سيّد پرسيده بودند كه او را چگونه يافتى‌؟ يا سآئلى عنه لمّا جئتُ أسألُه ألا هو الرّجلُ العارى مِنَ العارِ لو جِئتَه لرأيتَ النّاسَ فى رجلٍ و الدّهرَ فى ساعةٍ و الأرضَ فى دارِ[۲] «اى پرسش كننده از احوالات و كيفيّات سيّد مرتضى! آگاه باش كه من چون به خدمتش رسيدم كه از او سؤال‌هائى بنمايم، او را دريافتم مردى كه از انواع عار و ننگ و قذارت مبرّى و پاكيزه بود. اگر تو به نزد او بروى هر آينه خواهى ديد كه تمام افراد بشر در يک مرد گرد آمده و تمام روزگار در يک ساعت و تمام بساط زمين در يک خانه جمع شده است.» ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 مهرتابان، ص ۱۲ تا ۱۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. حضرت علّامهٔ طباطبائى در ابتداى ورودشان به قم به «قاضى» معروف بودند؛ چون از سلسله سادات قاضى مشهور در آذربايجان هستند، ليكن از نقطه نظر آنكه ايشان از سادات طباطبائى هستند خود ايشان ترجيح دادند كه به «طباطبائى» معروف شوند. و أخيراً براى حقير چنين منكشف شده است كه: شايد ايشان خواسته‌اند لقب قاضى منحصراً به يگانه استاد ارجمندشان مرحوم حاج سيّد على آقا قاضى منحصر گردد و ايشان جهت تكريم و تجليل از مقام استاد، در شهرت و معروفيّت با وى شريک نباشند. (منه قدّس سرّه) ۲. «الكُنى و الألقاب» طبع صيدا، ج۳، ص۱۶۱. 🆔 @allame_tehrani
🔰تعابیر علامه طهرانی از علامه طباطبایی تعابيرى كه انسان از ديگران بكار مى‌برد نمايانگر ديدگاه انسان نسبت به آنهاست. و حضرت آقا (علامه طهرانی) گرچه نسبت به همگان ادب اسلامى را رعايت مى‌نمايند و در رابطه با اساتيد علمى و تربيتى خويش تعابير مختلفى بكار مى‌برند، امّا دقّت ايشان در أداى حقّ بزرگان علم و معرفت مخصوصاً اساتيدشان از يكسو و تعابير بسيار زيبا و بلندى كه براى علّامه طباطبائى (أعلى الله مقامه الشّريف) بكار مى‌برند از سوى ديگر، نشان دهندهٔ جايگاه رفيع مرحوم علّامه در نزد ايشان است: «اين حقير روزى به حضرت استاد عرض كردم: هنوز اين تفسير شريف («الميزان») در حوزه‌هاى علميّه جاى خود را چنان كه بايد باز نكرده است و به ارزش واقعى آن پى نبرده‌اند. اگر اين تفسير در حوزه‌ها تدريس شود و روى محتويات و مطالب آن بحث و نقد و تجزيه و تحليل بعمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد. در دفعهٔ ديگرى عرض كردم: من كه به مطالعهٔ اين تفسير مشغول مى‌شوم، در بعضى از اوقات كه آيات را به هم ربط می‌دهيد و زنجيروار آنها را با يكديگر موازنه و از راه تطبيق معنى را بيرون مى‌كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحى و الهام إلهى آن را بر دست شما جارى ساخته است تعبير ديگرى ندارم. ايشان سرى تكان داده می‌فرمودند: اين فقط حسن نظر است؛ ما كارى نكرده‌ايم!»[۱] در زمان حيات استاد غالباً تعبيرشان اين بود: «حضرت استاد گرامى ما علّامه طباطبائى روحى فداه»[۲] و بعضاً نيز چنين تعبير می‌كردند: «فخر المفسّرين و سند المحققّين استاد گرامى ما حضرت علّامه سيّد محمّدحسين طباطبائى أمدّ اللهُ ظِلالَه الشّارفة».[۳] پس از رحلت استاد نيز تعابير بلندى دارند كه به چند نمونه از آنها در آخرين آثارشان اشاره مى‌كنيم‌: «...حضرت استادنا الأكرم آية الحقّ و العرفان و سند العلم و الإيقان آيةالله علّامه طباطبائى تَغمّدهُ الله بأعلى رضوانِه و رَفع درجتَه بما لايُدرِک به عقلُ بشرٍ و لا مَلکٍ و لا جنٍّ و لا أحدٍ سوى ذاته الأقدس ... »[۴] «... استاد عاليقدر فقيدمان علّامهٔ دوران و حكيم زمان عالم بالله و بأمرالله و عارف كامل، جامع معقول و منقول آيت عظماى الهى علّامه حاج سيّد محمّدحسين طباطبائى تبريزى أرواحنا لترابِ مَرقدِه الفدآء ... »[۵] «... يگانهٔ حكيم و فقيه و مفسّر و اهل حديث و خبر و درايت، استاد ارجمندمان آيت مطلق حق در عصر، و شايد تا مدّتى بعد در أعصار آينده: علّامه آيةالله حاج سيّد محمّدحسين طباطبائى أعلى الله مقامه الشّريف كه به اعتراف مخالف و مؤالف، دوست و دشمن، داراى فكرى عميق و مغزى بيدار، و حامى‌اى فريد براى اسلام و تشيّع بود ...»[۶] 📚 آیتِ نور، ص۱۴۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. مهر تابان، ص۷۱ ۲. مقدمهٔ «رسالهٔ لب‌اللباب»، ص ۱۸ تا ۲۰ ۳. مقدمهٔ «رسالهٔ لب‌اللباب»، ص ۱۸ تا ۲۰ ۴. الله‌شناسی، ج۱، ص۲۳۷ ۵. الله‌شناسی، ج۲، ص۲۷۴ ۶. الله‌شناسی، ج۳، ص۲۸۵ 🆔 @allame_tehrani
🔰علامه طهرانی و علامه طباطبایی گرچه علامه طهرانی در طول زندگى، از اساتيد خود كه به لطف الهى همه در درجات عاليه‌اى از علم و عمل بوده‌اند با تعظيم ياد نموده و به تمامى آنان به ديدهٔ احترام مى‌نگريسته‌اند، ولى راجع به علّامه طباطبائى أعلى الله مقامه الشّريف كه استاد علوم ظاهريّه و باطنيّهٔ ايشان بوده‌اند به گونه‌اى ديگر سخن مى‌گويند؛ آنچنان كه هر كسى با مراجعه به كتاب «مهر تابان» كه بعنوان يادنامهٔ علّامه طباطبائى نگاشته‌اند به خوبى به عمق رابطهٔ اين شاگرد و استاد پى‌ مى‌برد؛ كه به گوشه‌هائى از آن اشاره مى‌كنيم. فهرست ↓۱- علّامه طباطبائى ↓۲- سرآغاز آشنائى‌ ↓۳- شروع تحصيلات و تعميق روابط ↓۴- پيوند علمى و تربيتى‌ ↓۵- تحصيل عرفان اسلامى‌ ↓۶- تأثيرپذيرى علمى و عملى‌ ↓۷- استمرار ارتباط در طول زندگى‌ ↓۸- ارتباط با مرحوم علّامه در نجف أشرف‌ ↓۹- نامه‌اى از مرحوم علّامه‌ ↓۱۰- ارتباط با مرحوم علّامه در مشهد مقدّس‌ ↓۱۱- تواضع مرحوم علّامه‌ ↓۱۲- گستردگى استفاده‌ ↓۱۳- اجازهٔ روائى‌ ↓۱۴- ادب و احترام متقابل‌ ↓۱۵- تعابير حضرت آقا از مرحوم علّامه‌ ↓۱۶- علّامه؛ اوّلين استاد سلوكى‌ ↓۱۷- نمونه‌اى از مكاشفات علّامه‌ ↓۱۸- پانویس 📚منبع: آیت نور، ص ۱۱۴ تا ۱۴۴ 📍مشاهده از طریق لینک زیر:👇 https://b2n.ir/allame_tabatabai 🆔 @allame_tehrani