✨ اخلاص، معيار ارزش عمل ✨
بارى، حضرت علّامه والد قدّسسرّه إخلاص را معيار ارزش عمل دانسته و آنچنان جذّاب و دلنشين لزوم اخلاص و پرهيز از دواعى نفسانيّه را در عبادات و مجاهدات، بيان مىفرمودند كه از طرفى بالعيان خود را تهيدست ديده و فاتحهٔ عبادتهايمان را مىخوانديم؛ و از طرفى مطالب ايشان شوق و رغبت در تحصيل خلوص و إخلاص و تصحيح عبادات و معاملات با حضرت حقّ را در دلها بر مىانگيخت.
گاه مىشد كه به كسى مىفرمودند: بايد به مستحبّات كاملاً عمل كنى، و به شخص ديگرى مىفرمودند: مستحبّات مطلقاً براى شما ضرر دارد و حتّى نوافل را نبايد بخوانى. نوعاً به افراد دستور مىدادند كه در ماه سهروز روزه بگيرند؛ گاهى برخى اصرار مىنمودند كه اجازه بفرمائيد تمام ماه را روزه بگيريم ولى ايشان اجازه نمىفرمودند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۳
🆔 @allame_tehrani
⛔️ عبادت نبايد براى حظّ نفس انجام شود
مىفرمودند: نوع أفرادى كه عبادت مىكنند، نماز مىخوانند، روزه مىگيرند، حجّ و عمره بجاى مىآورند، در واقع دنبال نفس و أميال و حظوظ آن مىباشند. نفس است كه ميل و علاقه به نماز دارد و از آن لذّت مىبرد، أمّا وقتى اين نماز را در بوتهٔ نقد مىگذارى و تحليل مىكنى درمىيابى كه لِلّٰه نبوده و صبغهٔ خدايى ندارد بلكه خود را عبادت كرده است. دور خانهٔ خدا طواف میكند أمّا فىالواقع نفس خود را مطاف قرار داده و به دور آن میگردد و لذا در كمال او تأثيرى ندارد.
از سالكانى كه عبادات و معاملات آنان فاقد روح و إخلاص بوده تمثيل به «حمار آسياب» مىنمودند.[۱] مىفرمودند: حال اينان حال آن چهارپاست كه او را به سنگ آسيا بسته و چشمانش را پوشاندهاند و از صبح تا به شب، پيوسته دور آسيا میگردد و به خيال خود فرسنگها راه رفته است، ولى شب كه چشمانش را باز مىكنند، مىبيند دريغا! در همان نقطهٔ آغاز است. اين نوع أعمال نيز اگرچه به ظاهر سنگين باشد، عامل آن طىّ طريق نكرده و به قرب حضرت حقّ نائل نمىشود و تنها درجا مىزند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. اين تمثيل را ايشان از كلام أميرالمؤمنين عليهالسّلام: «المُتَعبِّدُ عَلَى غَيرِ فِقهٍ كَحِمارِ الطّاحونَةِ يَدور و لايَبرَحُ» أخذ نمودهاند. (بحارالأنوار، ج۱، ص۲۰۸، ح۱۰)
🆔 @allame_tehrani
🪓 ايمان بايد بتشكن باشد نه بت!
مىفرمودند: ایمان بعضى، بت و صنم آنان مىشود! چه خطرى از این بالاتر! ایمان باید بتشکن باشد و موانع و أوهامى را که مانع از وصول حقیقت بوده کنار زند، نه اینکه خود نیز بتى شود.
اینچنین ایمانى که انسان را از التفات به مقام عبودیّت و توحید حضرت پروردگار بازمىدارد، از این جهت که به هر حال راه سالک را سدّ نموده و اجازهٔ حرکت و عبور از عالم نفس را به او نمىدهد، همانند کفر است؛ و لذا اهل عرفان از آن به «بت» تعبیر مىنمایند.
خدا زان خرقه بیزارست صدبار
که باشد صد بتش در آستینى (۱)
در کتاب شریف روح مجرّد مىفرمایند: «رموز و لطائف و اشارات و دلالات حاج سیّد هاشم حدّاد را کسى نفهمید، و یا فهمید و به روى خود نیاورد. زیرا آن کس دوست داشت از عادت صِرف و أعمال مکرّره و روزمرّهٔ خویش دست برندارد؛ و به صورتى بدون معنى و به ظاهرى بدون باطن و به مجازى بدون حقیقت و به پندارى بدون عقل و به سرگرمىاى بدون شهود و به کارهاى سهل بدون عمقِ مجاهدات و چشش تلخ تحمّل و صبر و شکیبائى در مجاهده با نفس أمّاره دل ببندد و خود را از زیر بار سنگین ولایت به در برد. ...»
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. ديوان حافظ، ص۲۰۷، غزل۴۵۴
🆔 @allame_tehrani
✨فضيلت عرفان خداوند بر زيارت بدون معرفت
⚡️لزوم توجّه به باطن در زيارتها
حاج سيّد هاشم میفرمود: روزى براى ديدن فلان، در كاظمين كه بودم به مسافرخانهاش رفتم، ديدم خود با زوجهاش ايستادهاند و چمدانها و أسباب را بسته و عازم مسافرت به حجّ هستند، پس از كرّات و مرّاتى كه حجّ رفته بود و شايد تعدادش را غير از خدا كسى نداند. به وى نهيب زدم: تو كه هر روز كربلا مىروى، مشهد مىروى، مكّه مىروى؛ پس كى بهسوى خدا مىروى؟
وى حقّ سخن مرا خوب فهميد و إدراک كرد امّا به روى انديشهٔ خود نياورد و خود را به نادانى و غفلت زد و خندهاى به من نمود و خداحافظى كرد و گفت: دعاى سفر براى من بخوانيد، و چمدانها را دست گرفته بيرون مىبرد تا به حركت درآيد.[۱]
روزى، حقير از اين آقا پرسيدم: تا به الآن چند سفر به حجّ مشرّف شدهايد؟ ايشان گفتند: سفر حجّ واجب و مستحبّ بيش از پنجاه مرتبه! و ظاهراً گفت: اگر با عمره حساب شود حدود هفتاد و پنج بار مىشود! اين خصوص سفر مكّهٔ ايشان بود. أمّا سفر به عتباتعاليات إلىٰماشاءاللـه، و اقامتهاى چهار تا شش ماه در آنجا خود حديث ديگرى است.
حضرت علّامه والد قدّسسرّه پس از نقل اين ماجرا به حقير فرمودند: آقا! اين كلام آقاى حدّاد گُتره نيست. وقتى آقاى حدّاد مطلبى مىفرمايند، عين حقّ و عين واقع است!
و نیز میفرمایند:
«او (حاج سیّد هاشم حدّاد) به أفراد غیرلائق و غیرمستعدّ چیزى نمىگفت؛ ولى دوست داشت أفراد، لائق گردند و استعداد یابند و یا أفراد مستعدّ و لائقى پیدا شوند و آن معانى راقیه و مُدرَکات عالیهٔ خویشتن را که از ملکوت أعلى سرچشمه میگیرد به آنها إلقاء نماید.
أمّا أفسوس و صدأفسوس كه او گفت و دنبال كرد و پيگيرى نمود و دعوت كرد و در مسافرخانه به ديدار و ملاقاتشان رفت، و آنها نپذيرفتند تا دامن از اين سراى خالى تهى كنند و نزد ارباب حقيقى دستخالى بازگشت ننمايند.
او كه نمىگفت: حجّ نرو! مكّه و مدينه نرو! كربلا و نجف نرو! حقيقت حجّ و روح ولايت را او چشيده بود و مزهٔ واقعى آن را او دريافت نموده بود. او مىگفت: لحظهاى به دنبال معرفت ذاتت و نفست بگرد، دقيقهاى در حال خود تفكّر كن تا خودت را بيابى كه خداى را خواهى يافت، و در اينصورت تمام مسافرتهايت صبغهٔ إلهيّه به خود مىگيرد و با خدا و از خدا و بهسوى خدا خواهى رفت. در آنحال چنانچه تمام جهان بلكه تمام عوالم را سير كنى براى تو ضررى ندارد، زيرا با خدا و عرفان ذات أقدسش سفر نمودهاى![۲]
و نيز مىفرمايند:
«حضرت حاج سیّد هاشم میفرمود: دیده شده است بعضى از مردم حتّى أفراد مسمّىٰ به سالک و مدّعى راه و سبیل إلى الله مقصود واقعىشان از این مسافرتها خدا نیست؛ براى انس ذهنى با مُدرَکات پیشین خود و سرگرمى با گمان و خیال و پندار است، و بعضاً هم براى بدست آوردن مدّتى مکان خلوت با همراه و یا دوستان دیرین در آن أماکن مقدّسه مىباشد.
و چون دنبال خدا نرفتهاند و نمىروند و نمىخواهند بروند و اگر خدا را دو دستى بگيرى ـ والعياذباللـه ـ مثل آفتاب نشان دهى باز هم قبول نمىكنند و نمىپذيرند؛ ايشان أبدا به كمال نخواهند رسيد. فلهذا در تمام اين أسفار از آن مشرب توحيد چيزى ننوشيده و از ماء عذب ولايت جرعهاى بر كامشان ريخته نشده، تشنه و تشنهكام بازمىگردند، و به همان قصص و حكايات و بيان أحوال أولياء و سرگرمشدن با أشعار عرفانى و يا أدعيه و مناجاتهاى صورى بدون محتوا عمر خودشان را به پايان مىرسانند![۳]
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۵-۵۳۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. روحمجرّد، ص۶۷۱و۶۷۲
۲. روحمجرّد، ص۶۷۳
۱۳. روحمجرّد، ص۶۷۲
🆔 @allame_tehrani
🔥 راه خدا راه مجاهدت است نه حظّ نفس
ايرادى كه علّامه والد به برخى از شاگردان مرحوم حضرت آيتاللـه أنصارى رضواناللـهعليه داشتند همين بود. جلساتى داشتند و شب تا به صبح دور هم جمع شده، حافظ مىخواندند و سرگذشت و أحوال أولياء خدا را بيان مىكردند، ولى نماز شبشان فوت مىشد و از تهجّد بازمىماندند! و مىفرمودند: به اين نحو، اگر دهسال و بيستسال بگذرد، انسان تكان نمىخورد. و اينها همه حظوظ نفس است؛ و راه خدا راه مجاهدت و رياضت است.
بارى، ايشان ارزش عمل و ملاک ردّ و قبول آن را إخلاص و توحيد مىدانستند. در مسجد قائم مىفرمودند: شخصى براى عمارت مسجد، يک ريال أمّا قربةًإلىاللـه مىپردازد و در مقابل، شخصى ميليونها خرج میكند و مسجد بنا میكند تا اينكه بگويند: فلانى مسجد ساخته است. عمل شخص أوّل چون براى خدا بوده، و هرچه براى خداست ارزش و بهاء دارد، ارزشمند بوده و متاعى است كه در بازار قيامت طالب و راغب دارد، به خلاف عمل شخص دوّم كه چون ملاک توحيد و خدا در آن نيست، مورد قبول واقع نمىشود و فاقد ارزش است.
دربارهٔ وجوهات و صدقاتى كه برخى از أهل مساجد جمعآورى مىكردند، مىفرمودند: انسانى كه اگر تنها باشد فقط صد تومان كمک میكند، اگر در برابر رفقاى خود كه به دست او نگاه كرده و خيره شدهاند، از روى حيا مثلاً سىهزارتومان كمک كند، چون غيرخدا را در اين إعانت خود دخالت داده، ارزشى ندارد. و لذا جمعآورى پول در ملأ عام و در مقابل ديدگان افراد را كار صحيحى نمىدانستند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۸
🆔 @allame_tehrani
💎 فرمايشاتى از مرحوم علّامه دربارهٔ اخلاص
البتّه مىفرمودند: إخلاص أمرى قلبى است و قابل تشخيص نبوده و تنها خداست كه از نيّات و ضمائر بندگان خود آگاه است.
لذا روزى در محضر ايشان گفته شد: فلانى، إخلاص بيشترى در عمل از فلان كس دارد! ايشان فرمودند: از كجا مىگوئيد؟ درجهٔ إخلاص را خدا میداند.
اگر بگوئيم ظاهر فلانى از ديگرى أصلح است، مثلاً محاسنش را نمىزند، نماز را در أوّل وقت بجا مىآورد، قابل قبول است، چون أمرى است ظاهرى؛ به خلاف إخلاص كه با اين ظواهر معلوم نمىشود.
و مىفرمودند: نبايد پيكرهٔ عمل را ملاک قرار داد و عمل شخصى را به خاطر ظاهر كوچک آن، حقير و ناچيز شمرد. چهبسا اين عمل كوچک با إخلاص و نيّت خالص، همراه بوده است. و روى اين جهت دربارهٔ بعضى از أفراد كه پاتوقدار مسجد قائم بوده و تحت أوامر ايشان نبودند و سرِخود عمل كرده و مايهٔ ناراحتى و نارضايتى ايشان مىشدند، با وجود اين رفتارها به بنده مىفرمودند: اينها اگرچه در صراط مستقيم نيستند ولى همين نمازى كه مىخوانند، نزد خدا مأجورند. يک «لا إله إلّا اللـه» كه بر زبان مىآورند، در پيشگاه خدا مأجورند و عمل آنان تباه نمىشود، و نمىتوان به ديدهٔ حقارت بدانها نگريست.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۹
🆔 @allame_tehrani
🔹خدا دوست دارد بندهاش بنده شود
▪️عارف کامل مرحوم سید هاشم حداد:
خدا دوست دارد بندهاش تسليم باشد و او برای بندۀ خود اختيار كند، نه آنكه بنده چيزی را اختيار كند. اختيار بنده مطلوب نيست؛ و خواست او گرچه برآورده شود و میشود، خلاف روش محبّت و عبوديّت است. خدا دوست دارد بندهاش بنده شود، يعنی از اراده و اختيار بيرون شود.
📚 روح مجرد، ص۵۵۶
🆔 @allame_tehrani
💫 غایت دین توحید است
غایت دین توحید است؛ و توحید صِرف و خالص امری است بس عظیم که بدون سالها مجاهده و تعبّد به نوامیس دینی و عبادت خالصانهٔ حضرت حق، و شهود وجدانی، و تقویت قوای ذهنی و تفکیری حاصل نمیشود.
✍ حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📚 سرّالفتوح، ص۴۸
🆔 @allame_tehrani
🔰 #پخش_زنده_صوتی
⚫️ مراسم بزرگداشت رئیسجمهور محبوب شهید آیتالله حاج سید ابراهیم رئیسی رحمةاللهعلیه و همراهان شهید ایشان
📍از طریق:
صفحهٔ «نورمجرّد» در آپارات
https://www.aparat.com/Nooremojarrad_com/live
⏰ زمان:
یکشنبه ۱۷ ذیالقعدة ۱۴۴۵، ساعت ۱۶:۳۰
💠 مکان:
مدرسهٔ علمیهٔ نورالرضا علیهالسلام
🆔 @allame_tehrani
🔴 تا انسان از نفس نگذرد، محال است به مقام تجرّد برسد...
دعوا کردن و شتم و ناسزا دادنِ ناسزاگو و شَتّام و سَبّاب، از غرائز طبیعی انسان است. طبعاً هر کس میخواهد حقّ خود را اثبات کند، و در مقام سزا و پاداش دشنام دهنده برآید؛ ولیکن این خواستها همه ناشی از میول نفسانیّه است، و تا انسان از میل نفس و آثار نفس نگذرد به ماوراء نفس نخواهد رسید. تجرّد از هوی و هوس، تجرّد از میول نفسانیّه است؛ و با اصرار و ابرام در مشتهیات نفسانیّه و لذائذ طبیعیّه و انغمار در شهوات حیوانیّه و أوهام شیطانیّه و غضبهای سَبُعیّه، محال است انسان به مقام تجرّد برسد.
اين، جمع ميان متناقضين است. تجرّد يعنی تجرّد از نفس و آثار نفسانيّه؛ و اصرار بر مشتهيات آن يعنی اصرار بر ابقاء نفس و آثار نفسانيّه. و اين دو كاملاً در دو جهت متعاكس واقعاند. بايد از خواهشهای نفسانی رفع يد كرد تا جمال عالمآرای ماوراء نفس متجلّی گردد.
📚 روح مجرد، ص۱۸۸
🆔 @allame_tehrani
💫 معرفت به نفس یعنی: خداوند علیّ أعلیٰ به ذات انسان متّصل است
معرفتِ به نفس یعنی: خداوند علیّ أعلیٰ به ذاتِ انسان متّصل است و وجود انسان مندکّ و فانی در ذات پروردگار است. اگر انسان ذات خودش را به نحو اندکاک و فنا پیدا کند و به هستی خودش برسد که نیستی محض است، این نیستیِ محض در هستی محضِ پروردگار مندکّ شده، آنوقت به مقام هستی پروردگار میرسد و فنای در ذات پروردگار پیدا میکند.
📚 تفسیر آیهٔ نور، ص۲۱۴
(موعظۀ شب سهشنبه، ١٣ شعبان، سال ١٣٩٦ هجری قمری)
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چگونه خدا را بشناسیم؟!
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🆔 @allame_tehrani