eitaa logo
تولدی دوباره
14.7هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
57 فایل
⚘️وقف امام زمان علیه السلام⚘️ 💕نشر آزاد 📖تولدی دوباره با قرآن و احادیث + سیر معرفتی با محوریت دروس و کتب امام خمینی- علامه حسن زاده آملی و علمای حق ... کانال صوتی سیر معرفتی https://rubika.ir/sharhdorosallame
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ 🍃🍃برگی از معرفت🍂🍂 سحر بود، كم كم آفتاب داشت از پشت كوه مشرف به دهكده سر بر می‌آورد. انسان مثل همه روزهای دیگر داشت می‌رفت از چشمه آب بیاره؛ نسیم ملایمی گونه‌های او را نوازش می‌داد و موهای بلندش را افشان می‌كرد، اما این سحر با سحرهای دیگر تفاوت داشت. یك سوال ذهن انسان را مشغول كرده بود؛ انسان در تاریك و روشن هوا از خودش می‌پرسید: من كیستم؟ من كیستم؟ بعضی وقت‌ها هم به خودش می‌گفت: این دیگه چه جور سوالیه؟! خوب من منم دیگه. اما بعدش دوباره می‌پرسید: این من كیه كه می‌گه من منم؟ یكی دوبار هم از خودش پرسید: چرا قبلاً این سوال را از خودم نپرسیده بودم؟! چه اتفاقی افتاده كه من بعد از این همه وقت از خودم یك چنین سوالی می‌پرسم؟ انسان آنروز را تا شب در فكر سوالش بود ولی نه تنها جواب سوالش را پیدا نكرد بلكه چند تا سوال دیگر هم برایش مطرح شد و وضعیت را از قبل هم پیچیده‌تر كرد. - چه كسی من را خلق كرده؟ - من برای چی اینجا هستم؟ - من قبلاً كجا بودم؟ - و من به كجا خواهم رفت؟ روزها فكر من این است و همه شب سخنم    كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم ز كجا آمده‌ام آمدنــــــــم بهر چه بود به كجا می‌روم آخر ننـــــمایی وطنــم مانده‌ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا    یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم انسان حساب شب و روز از دستش در رفته بود و دیگر آرام و قرار نداشت. اهل ده از او می‌پرسیدند: انسان چی شده؟ چرا اینقدر بی‌تابی می‌كنی؟ انسان می‌گفت: بی‌جوابی بی‌تابم كرده؛ مردم می‌گفتند: آخه جواب چی؟ انسان از آنها می‌پرسید: ببینم شما می‌دانید كه من كی هستم؟ مردم خیره به چشم‌های انسان نگاه می‌كردند و با دلسوزی می‌گفتند: بیچاره مجنون شده. نباید به مردم خرده گرفت چونكه آنها اصلاً نمی‌دانستند كه خودشان كیستند چه برسد به آنكه بدانند انسان كیست. انسان خسته بود و به درخت تكیه داده بود كه كم‌كم خوابش برد. در خواب یك صدایی شیند كه می‌گفت: سفر كنید، سفر كنید...(سیروا سیروا ) انسان پرسید: به كجا سفر كنم؟ جواب آمد: به آفاق سفر كنید و همچنین به نفس خودتان. انسان برای اولین بار یك سفر به درون خودش رفت. همه جا تاریك بود و چشم چشم را نمی‌دید ولی یك نور خیلی ضعیف در اعماق تاریكی سوسو می‌زد. كورمال كورمال به سمت نور رفت. یك فرشته به زیبایی مهتاب كنار شمعی نشسته بود و داشت می‌گفت: ای كه بر خود گلیم پیچیده‌ای، زیاد در شب اقامت نكن و برو. (یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا) انسان بیدار شد؛ آفتاب درست وسط آسمان بود و انسان غرق در تفكر؛ جامه پوشیده؟! در شب اقامت گزیده؟! این سوال روزها و روزها فكر انسان را به خودش مشغول كرد. یك روز انسان داشت به خودش می‌گفت: چقدر حیف شد كه عمری گلیم بر تن كردم و چقدر حیف شد كه عمری در شب زندگی كردم. بله او جامه‌ای از جهل بر تن كرده و در شب ناآگاهی مقیم شده بود. عمر گرانمــــایه در ایــن صــرف شد   تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا نور آگاهی بر دل انسان تابیده بود و انسان با خبر شده بود كه عمرش را در بی‌خبری سر كرده است. چون اثـــر نــــور سحــــر یافتــم   بی‌خبـــرم گـــر چـــه خبر یافتــم من كه از این شب صفتی كرده‌ام  ایـــن صفــــت از معرفتی كرده‌ام شب صفت پــــرده تنــــهایی است   شمـــــع دراوگوهـــــر بینایی است. ادامه دارد ... 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
✅حکايتِ ما و خدا، حکايتِ عجيبى است.💫 💥مثِل قصه ی استاد نقره کارِ ✴️مي گويند وقتى استادِ نقره کار، نقره را صيقل ميدهد، آن را داخل آتش نگه مي دارد، اما چشم از نقره برنمي دارد، تا زمانى نقره را در آتش نگه ميدارد🔥 که عکس خود را در نقره ی صيقل يافته ببيند!⚡️⚡️ 💫درست مثلِ خدا Ⓜ️وقتى ميخواهد صيقل پيدا کنيم 🔥ما را در آتشِ سختى های خودمان وارد مي کند، ♨️ اما چشم از ما برنمی دارد.⛔️ تا جایی که عکسِ خودش را در ما ببيند.🔆✅ 🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
الهی، قیس عامری را لیلی، مجنون کرد، و حسن آملی را لیلی آفرین. این آفریننده دید و آن آفریننده را در آفریده. بر دیوانگان آفرین! 📚الهی نامه حضرت استاد علامه حسن حسن زاده آملی روحی فداه 📸روز عاشورا ۹ مهر ۱۳۹۶ روستای ایرا _______________ 💕 @tarrk_gonah✅
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ... سلام بر تو ای چشم بینای پروردگار، که همه عالم در نظر توست و نظر همه عالم به سوی تو....
‌ ‌ ‌ ‌ 🍃🍃 🍂🍂 اهالی ده می‌گفتند: انسان یه جوری شده، دیگه كمتر حرف می‌زنه، بیشتر وقت‌ها تو خودشه؛ راست هم می‌گفتند، این انسان، انسان سابق نبود. انسان باز به همان درخت تكیه داده بود و باز هم خوابش برده بود. دوباره صدا را شنید. سفر كنید، سفر كنید... (سیروا سیروا) انسان برای بار دوم به درون خودش سفر كرد و فرشته را دید. فرشته داشت یك چیزی را زمزمه می‌كرد. حس كنجكاوی انسان برانگیخته شده بود. انسان نزدیك‌تر رفت تا صدای فرشته را بهتر بشنود. این‌بار فرشته داشت می‌گفت: ای كه ردا بر سر كشیده‌ای قیام كن. (یا ایها المدثر قم فانذر) انسان توی كوچه پس كوچه‌ها راه می‌رفت و با خودش تكرار می‌كرد: ردا بر سر كشیده، ردا بر سر كشیده، قیام كن، برخیز... چرا ردایی از بینش‌های غلط بر سر كشیدم؟ چرا؟ وقتش رسیده كه از این وضعیت رها شوم. مردم به انسان نگاه می‌كردند و سری تكان می‌دادند و می‌رفتند. بعضی وقتها بچه‌ها دنبال انسان راه می‌افتادند و مسخره‌اش می‌كردند ولی انسان در عالم دیگری بسر می‌برد. دانه‌های اشك از چشمان انسان غلط می‌خوردند و سرازیر می‌شدند. فرشته گفت: انسان چرا اینقدر بی‌قراری؟ انسان گفت: نمی‌دونم،‌احساس می‌كنم غریبم. احساس می‌كنم گم شدم. بعضی وقتها هم احساس می‌كنم یك گم شده دارم. فرشته گفت: چرا گریه می‌كنی؟ انسان گفت: هم گریه  فراقه و هم گریه اشتیاق. سینه خواهم شرحه شرحه كز فراق    تــــا بـگویم شـــرح درد اشتــــــیاق من به هر جمعیــــــتی نالان شـــدم    جفت بــد حالان و خوشحالان شدم هر كسی كو دور ماند از اصل خویش       باز جـــوید روزگــــار وصـــل خویش فرشته گفت: گمشده تو خداست و تا گمشده‌ات را پیدا نكنی دلت از تب و تاب نمی‌افتد. انسان گفت: خدا را كجا می‌توان پیدا كرد؟ فرشته گفت: برای پیدا كردن خدا باید به خانه خدا بروی و بعد از مكثی طولانی ادامه داد: این طوری كه گمشده‌ات پیدا نمی‌شه باید همت كنی و عزم سفر كنی اما آگاه باش كه كسی استطاعت نداره به این سفر بره، حتماً باید ره توشه مناسب داشته باشی. انسان گفت: من در تمام عمر از ده خارج نشده‌ام و سفر كردن بلد نیستم. فرشته گفت: من در این سفر راهنمای تو خواهم بود. سفر عشق نیاز به كوله‌باری از اندیشه‌ها و بینش‌های درست داره؛ برو و در میان افكار و اندیشه‌ها بهترین‌هایش را گلچین كن. (فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یبتعون الاحسنه) چندی گذشته بود و كوله‌بار انسان پر شده بود از اندیشه‌های ناب؛ او در پی جمع‌آوری اندیشه كاری نداشت كه چه كسی اندیشه را می‌گوید بلكه برای او فقط خود اندیشه مهم بود.  وقتش رسیده بود كه با اهالی ده وداع كند؛ مردم دور انسان جمع شده بودند و نگرانش بودند. یكی می‌گفت: كجا می‌روی؟ انسان می‌گفت: من غریبم به وطنم خواهم رفت. دیگری می‌پرسید: برای چه می‌روی؟ انسان می‌گفت: از پی گم شده‌ام می‌روم. یكی دیگر گفت: چرا مهملات می‌بافی همین‌جا بمان خودت را به كشتن خواهی داد. .... 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
هدایت شده از تولدی دوباره
انسان آگاه بيدار همواره در انديشه آشنايى به گوهر هستى شگفت خود است كه گويد من كيستم، و آغاز و انجامم چيست، و پديد آورنده من كيست؟ میانديشد كه چه نيرويى در اوست كه بر همه هستيها دست میيابد و بر آنها چيره مىشود؟! در آگاهى به اين نيرو كوشش میكند كه از هر شناختى براى او ارزنده تر و شايسته تر و بايسته تر است. و به راستى و درستى اين شناخت براى او سرمايه گرانبها و گرامى براى هر شناخت است. @tarrk_gonah
💔جهان راماتم عظماست امشب عزای دخترموساست امشب نه تنهاشهرقم ماتم گرفته زمین وآسمان راغم گرفته شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد شکر خدا برادر تو خیزران نخورد ▪️وفات کریمه اهل بیت؛ اخت الرضا علیه السلام، #حضرت_معصومه سلام الله علیها تسلیت باد...🌸 🌑 @tarrk_gonah
علامه‌حسن‌زاده آملی در تجلیل از مقام حضرت معصومه(س) در دانشگاه قم گفت: اگر برای من ممکن بود و مواجه با مشکل نمی‌‌‌شدم، برای تجلیل از شخصیتی مانند فاطمه معصومه سلام الله علیها این مسیر را سینه‌خیز می‌‌آمدم! @tarrk_gonah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_381897131771823550.mp3
13.39M
🎵شرح دروس معرفت نفس 👤استاد صمدی آملی 🎤 جلسه پانزدهم 🆔 @tarrk_gonah
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ ▫️✨✨▫️ ✨▫️ ▫️ 🌸 اقسام علم به ندانستن 🔸علم پله ی اول: بداند که نمی داند. علم پله ی دوم: بداند که می داند که نمی داند تا در این پله ی دوم به جهل بی نهایت برسد که تازه ابتدای علم می شود، این حال به همه دست می دهد و یک دفعه در وادی سوفسطی گری قدم می گذارد و می گوید: نکند چیزی واقعیت نداشته باشد! 📔 🔉 جلسه ی پانزدهم 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ ▫️✨✨▫️ ✨▫️ ▫️ 🔸حقیقت را باید از راه سکوت بگیری، از راه گفت و شنود نمی شود، چون هر چه تحقیق کنی بدست نمی آوری و دورتر می شوی. این به آن معنی نیست که آدم محقق نشود. یک وقت خطا پیش نیاید، انسان باید تحقیقش را هم بکند. این است که حضرت آقا در الهی نامه می فرمایند: « الهی حاصل یک عمر درس و بحثم این شد که جاهلم بر جهلم بیفزای» این جهل اتفاقا" بهترین علم است. اگر آدم علم می خواهد باید این طوری بخواهد که هر چه جلوتر می روم در خودم به مجهول بیشتری می رسم و می فهمم که جاهل ترم. این با جهل مرکب فرق دارد. 📔 🔉 جلسه ی پانزدهم 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ ▫️✨✨▫️ ✨▫️ ▫️ ** دریافتیم که یک قوه و حقیقت در ما هست که به واسطه آن بین موجودات عالم تمیز می دهیم و موجودات را به مراتبی تقسیم می کنیم آن گاه بین مراتب موجودات، تحقیقات کرده و آثار و افعال شان را بررسی می کنیم. مرتبه نازله این قوه در حیوانات هم داریم. اگر این قوه تمیز دهنده را به اسم های گوناگونی نام می برند به جهت شءون گوناگونی است که آن قوه، آن شءون را داراست. آقا می فرمایند ما در اسم گذاری دعوا نداریم: قوه ممیزه، عاقله، نفس ناطقه، خرد، روان و ... . 📔 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ ▫️✨✨▫️ ✨▫️ ▫️ 🔸اگر کسی بشناسد خودش را ذاتش را که این خود هرگز قابل شناخت نیست (من عرف نفسه فقد عرف ربه)پس میفهمد که هرگز خداوند را هم نمی توان شناخت ،انسان سر از اینجا در می آورد که این همه تحقیقات در مورد خودمان می کنیم می رسیم به اینجا که به کُنه ذات خود که به آن علم شهودی هم داریم از آن اگاهیم،بعدمی بینیم آنچنان غیب شدیم که اصلا نا پیدایم هیچ از خود خبر نداریم 🔸جناب ابن عربی می فرماید که کسی که از شناخت خود عاجز هست چگونه می تواند از شناخت غیر خود اگاه باشد حالا غیر که همه از خود دورتر است ،انسان در مقام تحقیقات که به این نقطه رو می آورد حالی به او دست می دهد ، هر که به سوی حقیقتی راه افتاد اولین پله ای که برای او پیش می آید تفکر سوفسطی گری است. 📔 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تولدی دوباره
وقت خیلى كم است و ما خیلى كار داریم. امروز و فردا نکنید. باید به جد بكوشیم تا خودمان را درست بسازیم. 💕 @tarrk_gonah
هو ✍🏻..ملاصدرا ، هنگامی که در کهک زندگی می‌کرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرف می‌شدند. از وی نقل شده: هرگاه در زمینه مسائل علمی، مشکلی برایم پیش می‌آمد که از حلّ آن عاجز می‌ماندم ، با پای پیاده از کهک به قم می‌رفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه معصومه - سلام اللّه علیها - رفته، از آن حضرت استمداد می‌نمودم. با این کار، مسأله و مشکل من حل می‌شد و سپس به روستای کهک باز می‌گشتم ؛ در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی ، برایش حل شد. او خود در این زمینه می‌گوید: مساله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است که تاکنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود ؛ دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر» هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم.از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر سلام الله علیها مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مساله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید. 👤استاد علامه حسن زاده آملی 📖اتحاد عاقل و معقول ____________________ http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
الهی! این آدم نماها که از خوردن گوشت بره گوسفنداین اندازه درَنده اند،اگر گوشت گرگ و پلنگ را بر آنان حلال می فرمودی چه می شدند؟! 📚الهی،نامه 💕 @tarrk_gonah
‌ ‌ ‌ 🍃🍃 🍂🍂 ☄ انسان گفت: چرا نه در پی عزم دیــار خود باشــم   چرا نه خاك سر كــوی یار خـود باشم غـم غـریبی و غـربت چـو بر نمی‌تابم     به شهر خود روم و شهریار خود باشم ز محــرمان سـراپــرده وصــال شــوم     ز بنــــدگان خداونــــــدگار خود باشم چو كار عمر نه پیداست باری آن اولی  كه روز واقعه پیش نگار خـــود باشم همیشه پیشه من عاشقی و رنـدی بود   دگر بكوشم و مشغول كار خـود باشم بود كه لطف ازل رهنمون شود حافظ   وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشــــم ☄ انسان به چند راهی رسیده بود و نمی‌دانست كدام راه را انتخاب كند؛ انسان به خودش می‌گفت: چه كار كنم؟ اگر راه غلط را انتخاب كنم جبران كردن اشتباه سخت خواهد بود. ناگهان یك صدای آشنا شنید؛ بله صدا، صدای فرشته بود. انسان از دیدن فرشته خیلی خوشحال شد و نور امید در دلش روشن گشت.   فرشته چه خوب شد آمدی. می‌بینی بین چند راهی گیر افتاده‌ام. فرشته گفت: من كه به تو گفته بودم توی این سفر راهنمای تو خواهم بود. این حرفی را كه به تو می‌گویم هیچوقت فراموش نكن؛ در سفر عشق فقط راه مستقیم را برو و از راه‌های دیگر پرهیز كن. (فاستقیموا الیه) انسان پرسید: چگونه در مسیر حركت كنم كه منحرف نشوم؟ فرشته گفت: كافی است تسلیم شوی و به ندای قلبت گوش كنی، جاذبه عشق تو را به راه مستقم هدایت خواهد كرد. (اهدنا الصراط المستقیم) راه مستقیم اول هموار و آسان بود ولی كم‌كم معلوم شد این راه پر از فراز و نشیب است و تنها كسی می‌تواند این مسیر را طی كند كه مجهز به نیروی عشق باشد. الا یــا ایــها الســـاقی ادركــاســا" وناولـها    كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكل‌ها انسان هر وقت كه خسته می‌شد و یا بین چند راهی قرار می‌گرفت به قلبش مراجعه می‌كرد و نیروی تازه‌ای می‌گرفت و راه درست را پیدا می‌كرد. .... 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512