eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
63.8هزار عکس
21.7هزار ویدیو
588 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸بارش پراکنده در جنوب سیستان و بلوچستان، اردبیل، قزوین، البرز، تهران و ارتفاعات زاگرس مرکزی. 🔹فردا در آذربایجان‌های غربی و شرقی و اردبیل بارش پراکنده، رعد و برق و وزش باد پیش‌بینی می‌شود. 🔹 وزش شدید باد در سیستان بلوچستان و شرق هرمزگان. 🔹در شرق کشور به‌ویژه زابل وزش شدید باد همراه با گرد و خاک پدیده غالب است. 🔹شرق دریای عمان مواج است. @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗞 صفحه یک روزنامه‌های صبح 💢هر لحظه باخبر باشيد @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗞 صفحه یک روزنامه‌های ورزشی 💢هر لحظه باخبر باشيد @alle_yasen
🔸گام بیست‌وهشتم «۲۸ ذی‌القعده» پستانک شیطان @alle_yasen
⚠️ یک نگاه👀 به میتواند..✔️ سالها عبادتت را بسوزاند..🔥 و یک نگاه نکردن🚫 میتواند برتر از سالها عبادت باشد..💎 فقط یک نگاه را برگردان..🔑 چشمت را ببند.. با خدا معامله کن..💰🍃 چکهای سر وقت پاس میشود...💯 @alle_yasen
آل یاسین
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت شصت و هفتم:ایجاد نفاق و تفرقه بین اسرا💢 تو هر آسایش
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت شصت و هشتم: لبخند به کابل 💢 اسیری که روزی چند تا کابل نمی خورد اسیر نبود و مزه شش ماه اول اسارت به شمردن تعداد کابلهای نوش جان شده و نشون دادن رد اونا به همدیگه بود. اینم خودش یه تنوع و وقت گذرونی بود. بعضی بچه ها انگار نه انگار رو پوست بدنشون گیرنده حسی وجود داره و دردشون میومد.بمب روحیه و شادابی بودن و تو همون شرایط هم خوش مزگی شون گُل میکرد. تا از چنگ بعثیا خلاص میشدیم و در آسایشگاها بسته می شد بعضیا مسیر کابل ها را که ردشون روی بدن بچه ها اشکال مختلفی روایجاد کرده بود به انواع مناظر طبیعی و حیوانات تشبیه می کردن وهمه رو به خنده مینداختن. همین لبخند و خنده هر چند کوتاه مدت بود،ولی روحیه بچه ها رو عوض می کرد. ماهها بود که همون لباسای پاره پوره جبهه رو به تن داشتیم و خون بر روی اونا خشک شده بود و چرکین و چروک بودند سر و ریش ها که مثل انسانای غار نشین نخستین بلند و ژولیده و پر از شپش بود.صورتا سیاه و پژمرده و ناخنا بلند. اصلا یه وضعی! روز هفتم اسفند ۶۵ اجازه استحمام پیدا کردیم. دستور دادند همه لباسو رو بکنیم و لخت بشیم. نفری یه شورت تنمون بود. گفتن خمسات خمسات برید حمام. فاصله حدود هفتاد متری بین صف آمار تا حماما رو باید میدویدیم و چند نگهبان با کابل دنبالمون می کردن و مرتب میزدند. تا وارد حموم میشدیم و بدنمون رو زیر اب سرد خیس می کردیم دستور برگشت صادر میشد. ظاهرا حموم فقط بهانه ای بود برای اینکه خیس بشیم و کابل بیشتر بچسبه. همه به روش بعثیا حموم کردیم. بعدش یه دست لباس خواب بهمون دادن. تا همینجای قضیه هم غنیمت بود. لباسا رو عوض کردیم و با لباسای ایرانی و نظامیمون خدا حافظی کردیم. مقدار کمی تیغ اوردن و همه کچل کردیم و از اون به بعد تراشیدن سر با تیغ شد شکنجه ی هفتگی ما در اسارت.گرچه از شپش داخل مو سرمون خلاص شدیم ولی اول صبح کاسه سر مثل قالب یخ میشد و خودش یه نوع شکنجه بود. ادامه دارد✅ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
😊 یعنی مُو بارها شده به خدا گُفتُم خدایا! به ما توفیق توبه نده... مُو هَمی رِه دوست دِرُم با هَمی مدلی که هست ... دوست دِرُم موقع شهادت هَمی طوری شُم ... که تو به بقیه ثابت کنی که بابا؛ هر خری می‌تونه درست بشه ... اگر همه قدیس بشن که شهادت دست نیافتنی میشه!... . 📎پ ن:صحبت های شهیدرضاسنجرانی با لهجه شیرین مشهدی، شادی روحشون صلوات ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ @alle_yasen
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. قسمتی از وصیت نامه عرفانی . . خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به اسارت خویش درآورده اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است مگر به لطف و رحمتت.خدایا مرا در صف شهیدان قرار ده و توفیقی عطا کن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم. برادر بدون تأمل بپاخیز تند و تیز حرکت کن دیگر غسل احتیاج نیست منتظر شستشو نباش با یک جنبش خودت را به خدا پیوند بده و در او فنا شو.آنجاست که خداگونه شده ای.دیگر این دنیای پست فانی تحمل ماندن تو را ندارد تو باید پرواز کنی. @alle_yasen 🌹🌹
صادق وصیت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم🤍 می‌گفت برای تشییع‌ کننده‌هایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلب‌شان باشم.😊 در مراسماتش به تأکید می‌گفت: به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید. از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینب‌وار بایستم.♥️ [نقل‌ازهمسرشهید] اکبری ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹
💠روایت مادرشهید ازعمل به خواسته فرزند شهیدش اولین اقدامی که من بعد ازشهادت فرزندم انجام دادم این بودکه همسر شهید را به عقد پسر کوچکم در‌آوردم باتوجه به اینکه همسر ایشان علاقه‌مند بود که بعد ازشهادت پسرم همچنان در خانواده ما باشد و ارتباطشان هرگز قطع نشود، این کار را انجام دادم ایشان به من گفت:مادر جان من خاطراتم در این خانه است نمی‌خواهم از شماجدا شوم زمانی که ایشان به عقد فرزند شهیدم در آمد تنها ۱۳سال داشت و امروز امانتدار تنها یادگار۵ ساله شهید است. همه تلاش من این بود که به سفارش پسرم عمل کنم زمانی که سعادت دیدارمقام معظم رهبری نصیبمان شد، پدرشهید بحث ازدواج پسر کوچکشان را با همسرشهید مطرح کرده و درخواست قرائت صیغه عقدشان را توسط مقام معظم رهبری داشتند. حضرت آقا نیز بعد ازجویا شدن زمان شهادت خطاب به خانواده شهید فرمودند: (احسنت به شما وخانواده که مسئله تنهایی همسر وفرزند شهید برایتان مهم است و با آغوش کشیدن فرزند شهید، نگذاشتید پسر وهمسر شهید تنها بمانند) که درنهایت رهبری از این اقدام بسیار خوشحال و مسرور شده وصیغه عقدشان را نیز جاری کردند. ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹