eitaa logo
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
248 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
72 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6035214853801511185.mp3
8.55M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ‌ مرهم واسه چشم ترم میخوام ...😔 🎤 نریمان پناهی😭💔 شب جمعه ست ؛ هوایت نکنم می میرم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚حکایت بسیار زیبا و آموزنده؛ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص 🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨🕊 ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ♨️انتقاد تند حجت الاسلام والمسلمین عالی نسبت به صحبت های داور جشنواره فجر 👈تو غلط می‌کنی!! 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🌷 شیطان با۵ روش مارا فریب می‌دهد: 🌷۱. بادروغ به آدم ع گفت:اگرازاین درخت بخورید، فرشته یاجاودانه میشوید20اعراف 🌷۲.گناه را زیباجلوه میدهد...‌۴۳ انعام زین لهم الشیطان اعمالهم... 🌷۳.سعی می‌کند خدا رو ازیادمان ببرد فانساه الشیطان ذکرربه...۴۲ یوسف 🌷۴. یکبار گناه کن بعدش خوب شو. اقتلوا یوسف...وتکونوامن بعده قوماصالحین.۹یوسف 🌷۵.قدم قدم میبره تا جهنم لاتتبعو خطوات الشیطان..۱۶۸ بقره یک قدم هم دنبال شیطان نروید اعتمادبه خدا واخلاص،مانع نفوذشیطان برانسان ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️,,من آموخته ام ساده ترین راه برای شاد بودن دست کشیدن از گلایه است! من آموخته ام تشویق یک آموزگار خوب میتواند زندگی شاگردانش را دگرگون کند! من آموخته ام افراد خوش بین نسبت به افراد بد بین عمر طولانی تری دارند! من آموخته ام نفرت مثل اسید ظرفی را که در آن قرار دارد از بین میبرد! من آموخته ام بدن برای شفا دادن خود توانایی عجیبی دارد فقط باید با کلمات مثبت با آن صحبت کرد!,,, من آموخته ام که اگر میخواهم شاد زندگی کنم باید دل دیگران را شاد کنم! من آموخته ام اگه دو کلمه خسته ام و احساس خوبی ندارم را از زندگی حذف کنم بسیاری از بیماری ها و خستگی ها برطرف می‌شود! من آموخته ام وقتی مثبت فکر میکنم شادتر هستم و افکار مهرورزانه در سر میپرورانم! و سر انجام من آموخته ام با خدا همه چیز ممکن است! ❄️🌨☃🌨❄️
جمعه تون پراز بهترینها 💫💗 💕💫امیدوارم خداوند 🌷💫به زندگیتوڹ برکت 🌸💫به رابطه هاتون محبت 💕💫به قلبتون مهربانی 🌷💫و به روحتون آرامش بده 🌸💫و از نعمتهای بیکرانش 💕💫بی نیاز تون کنه... 🌷💫آدینه تون زیبا در کنار 🌸💫عزیزان و خانواده محترمتان 🌸🍃
🔆 🔰بخونیدش خیلی قشنگه ... 🔹پسره به مادرش گفت: با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟ 🔸مادر گفت: غذاتو نبرده بودی، نمی‌خواستم گرسنه بمونی. 🔹پسر که همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت می‌کشید گفت: ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگی من نشی ... 🔸چند سال بعد پسر در شهر ديگه‌ای دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد، ازدواج كرد و بچه‌دار شد. خبر به گوش مادر رسيد و گفت: بیا تا عروس و نوه‌هامو ببینم اما پسر می‌ترسید که زن و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن ... 🔹چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده ... وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط یک يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود: پسر عزيزم! وقتی ۶ سالت بود تو یک تصادف یک چشمت رو از دست دادی، اون موقع من ۲۶ سالم بود و در اوج زیبایی بودم و به عنوان مادر نمی‌تونستم ببينم پسرم چشمش رو از دست داده واسه همين چشمم رو به پاره تنم دادم تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی. پسرم! مواظب چشم مادرت باش ... 🔸اشک در چشم‌های پسر جمع شد ... ولی چه دیر ... ❄️🌨☃🌨❄️