فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه ای از نظم جهان...
چقدر از این اتفاقا درحال وقوع هست و ما حواسمون نیست؟!!!
#تفکر
@ zedbanoo
خبر خبر📣 خبر خبر 📣
مسابقه 🎊 مسابقه 🎊
بچهها بیاید ببینید چه خبره🤩
به مناسبت نیمه شعبان که ولادت آقا امام زمان(عج) هست مسابقه کاردستی گل نرگس داریم 😍
💟 مخصوص #کودکان ۳ تا ۶ سال پیش از دبستان
#مامانهای_مهربون😍 به کمک بچههای گلتون بیاید تا تو مسابقه شرکت کنید📝
🌸روش شرکت در این مسابقه:
با کمک مامان و بابا؛ با استفاده از وسایل اضافی که تو خونه دارید مثل قیچی،چسب،کاغذ رنگی،یاپارچه های رنگ رنگی قشنگ یک کاردستی گل نرگس زیبا درست کنید و برامون ارسال کنید 😍😊
❇️ #چند_نکته_مهم:
1⃣👈والدین عزیز یک عکس زیبا از فرزندتون درحالی که کار دستی خود را در دست گرفته ، بگیرید و برای ادمین کانال پیش دبستان مهدوی ارسال کنید تا آثار ارسالی شما در کانال پیش دبستان مهدوی بارگزاری بشن😊👌
2⃣👈به ۶ نفر از شرکت کنندگان در مسابقه ، به قید قرعه جایزه نقدی از طرف مرکز تخصصی مهدویت اهدا خواهد شد.
بریم سراغ #جایزه 😎
🎁هر نفر۱۰۰،۰۰۰تومان 🎁
#توجه
⏳مهلت ارسال آثار: از یکم فروردین ماه تا ۱۹ فروردین ماه ۱۴۰۰ به مدت ۱۹ روز
💟 #زمان_قرعه_کشی:
۲۴ فروردین ماه
🆔: آیدی ادمین کانال پیش دبستان مهدوی جهت ارسال آثار:
@Farzandsayedali
📣برای کسب اطلاعات بیشتر به کانال پیش دبستان مهدوی مراجعه کنید:
https://eitaa.com/joinchat/1801584660Cf685977a8c
@zedbanoo
«خوش تیپ»
بسم الله
میگفت :« ببین زهرا جان من تورا دوست دارم، برای خودت میگویم، الان دیگر این حرفها گذشته، تو همه چیز زندگیت را شبیه دهه شصت کرده ای.آن زمانها گذشت. الان باید ماهی چند صد تومان خرج آرایشگاه وزییاییت کنی.باید کمی روسری ات راعقبتر دهی. و رنگهای جذابتر بپوشی.الان دیگر قدیم نیست که از کنار مردها ساده وبدون گرم گرفتن رد شوی.
تو الان صاحب چند بچه هستی، اینطور پیش بروی دیگر هیچ کس سمت آنها نمی آید .ازما گفتن بود»
زهرا که بیشتر از دلشکستگی، متعجب بود گفت:«یعنی میگویی بخاطر اینکه بچه هایم روی دستم باد نکنند باید دینم را کنار بگذارم؟ خب شاید یک روز، همه مردم بی دین شدند، من هم همینطور شوم؟
بعد همینطور که دسته ای از موهای مش کرده اش ، را با تکان سر به گوشهی صورت کنار زد،گفت:«سمیه جان! ببخشید سمیرا جان! یعنی تو میگویی بخاطر زمانه، باید اهل بگو بخند با نامحرم یا چت کردن باشم؟ یا برای بروز بودن، پیشانی ام را پروتز کنم تا بچه ها اخمم را نبینند؟! در عوض همه مرا بروز و خوشگل ببنند؟!!»
سمیرا که انگار باورش شده بود بلاخره منبر رفتن هایش جواب داده، باشوق در چشمهای زهراخیره شد.
اما زهرا کمی بعد دستها و ناخن های کاشته شده ولاک دار سمیرا را در دستهایش نوازش کرد وگفت:«نه سمیرا جان! نه عزیزم. من برعکس تو عقیده دارم. علی رغم همهی این طبیعی شدن گناهها، و بی سرو ته بودن فضای مجازی ، هنوز هم میتوانم زهرای پاک و معصوم قدیم باشم. حالا اگر این وسط مارک دهه۶۰ای هم بخورد، ایراد ندارد.حالا دهنت را شیرین کن. بفرما میوه.»
وبعد سیب و پرتقالی در بشقاب گل گلی چید و جلو سمیرا گذاشت.
کمی بعد صدای رعد، درفضا پیچید و زهرا متوجه سرخی چهرهی سمیرا زیر نور برق شد.
#فضای_مجازی
#سبک_زندگی
@zedbanoo