eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
550 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌زیربنای انقلاب و تمام فعالیت ها حضرت امام «قیام لله» بود/ گاهی قیام لله به شکل کار علمی است و گاهی به شکل مبارزه/ حرکت امام هم جنبه نفی داشت و هم جنبه اثبات 🔰رهبر معظم انقلاب 💢امّا در مسئله‌ی مکتب و اصول و هدفها. اگر بخواهیم زیربنای مکتب مبارزه‌ی امام را و انقلاب امام را در یک جمله عرض بکنیم، باید بگوییم زیربنای همه‌ی فعّالیّتهای ایشان «قیام لله» بود؛ هدف، قیام لله [بود]؛ همان که در یادداشت معروفشان در دوران جوانی در دفتر مرحوم وزیری یزدی (رحمة الله علیه) نوشته‌اند: قُل اِنَّمآ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنَی وَ فُرادَی؛ قیام لله، که این قیامِ لله ریشه‌ی قرآنی بسیار مستحکمی دارد. قیام لله در همین آیه‌ی سوره‌ی سبأ ــ قُل اِنَّمآ اَعِظُکُم ــ [بیان شده]، یا «قوموا لِلّهِ قانِتین» در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، یا در آیه‌ی دیگری در سوره‌ی مدّثّر در اوّل بعثت: یا اَیُّهَا المُدَّثِّر* قُم فَاَنذِر «قیام لله» یعنی این. حالا این «قیام لله» در هر دوره‌ای ممکن است به نحوی باشد. 💢«قیام لله» همیشه یک جور نیست لکن در همه‌ی اینها هدف «قیام لله» یک چیز بیشتر نیست و آن، اقامه‌ی حق و اقامه‌ی عدل و قسط و ترویج معنویّت است؛ در همه‌ی دورانها این است؛ یعنی اقامه‌ی حق. 💢«قیام لله» در یک دوره به شکل مبارزه‌ی آنچنانی است، در یک دوره به شکل است، در یک دوره به شکل حرکت سیاسی است امّا در همه‌ی اینها هدف «قیام لله» باید اقامه‌ی حق باشد، این یک؛ اقامه‌ی قسط و عدل باشد، این دو؛ و ترویج معنویّت باشد، این سه؛ هدف، اینها است 💢خب، حالا ما گفتیم امام، مبارز بودند؛ این به معنای حضور دائمی امام در میدان «قیام لله» است. به معنای واقعی کلمه امام مراقب «قیام لله» بود. اقامه‌ی حق و عدل طبعاً هدف امام بود؛ خب این هدف چه جور ممکن است به تحقّق بپیوندد؟ 💢اقامه‌ی حق و عدل هدف امام بود، امّا آیا در زیر سقف نکبت‌بار حکومت پهلوی یا هر حکومت وابسته‌ای میشود اقامه‌ی حق و عدل کرد؟ طبعاً نه؛ پس هدف بعدی این میشود که انسان این سقف را بشکافد. امام دنبال این حرکت بود که این سقف نکبت‌بار حکومت پهلوی را از روی سر این ملّت بردارد، برطرف کند و میدان را برای حرکت اینها و قیام اینها و پیشرفت اینها فراهم بکند: «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم»؛(۱۵) هم اثبات، هم نفی؛ اوّل نفی آن رژیم طاغوتی، بعد اثبات یک عرصه‌ی سیاسی مطلوب که مردم را به پیش ببرد. خب این حرکت امام در نفی و اثبات بود. 📚 گزیده بیانات سی و سومین سالگرد امام خمینی. 14/3/1401 @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بینش مطهر || مطهَرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره ای شنیدنی آیت الله مصباح یزدی از ارادت عجیب آیت الله بهجت نسبت به حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و تبرک جستن به خاک پای زائران حرمش • ماییم گدای حضرت معصومه • محتاج عطای حضرت معصومه • همراه رضا ز دیده خون می‌ریزیم • در روز عزای حضرت معصومه ▪️وفات حضرت معصومه سلام الله علیها تسلیت باد. ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| اسلام و تمام تعلیمات آن برای برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحید است/ علوم دانشگاهی باید اسلامی بشود 🎙حضرت امام خمینی رحمه الله 📌همانطور که استاد شیخ علی فرحانی تاکید دارند محور تعالیم اسلامی توحید است و اسلام، مادر حقوق بشر را و عبدالله بودن انسان میداند اما علوم انسانی فعلی غرب با این اصل اصیل اسلام سازگاری نداشته و باید نسخه اسلامی آنها تولید شود که البته اسلام قطعا توان پاسخگویی به این نیازهای روز جوامع بشری را دارد، این مطلب به زیبایی در این بیان امام خمینی مشهود است. حتما ببینید! @almorsalaat
🔵| حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‌‏خبرند/ اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. 🔹حكمت اسلامى با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان. دلائلى هست كه حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‏‌خبرند. براى نمونه، ذكر مورد ذيل كافى است: 🌀در پاورقيهاى جلد دوم «اصول فلسفه و روش رئاليسم» تذكر داده‌‏ايم، سخن معروف دكارت «من فكر مى‌‏كنم پس وجود دارم» كه به عنوان فكرى نو و انديشه‌‏اى پرارج در فلسفه اروپا تلقّى شده است، حرف پوچ و است كه بوعلى آن را در «اشارات» با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهانى محكم باطل كرده است. اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزى كه مارك اروپائى دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده‌‏اى باشد كه سالهاست ما از آن گذشته‌‏ايم. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 112 @almorsalaat
💢حجیت روایات، انحصار به کتب اربعه ندارد. 💠در علم حدیث معروف است که در طی دوران حیات اهل بیت علیهم السلام تا شروع دوران غیبت، 400 اصل حدیثی توسط روات و فقهای شیعه تدوین و به شیوه خاصی نسل به نسل منتقل شد. و همچنین معروف است که این اصول 400گانه تا اوایل قرن 5 توسط محمدون ثلاث (کلینی، طوسی، صدوق رحمهم الله) تهذیب و کتب اربعه (کافی، من لایحضر، تهذیب، استبصار) تدوین شد. 💠شواهدی از زمان قبل از تدوین کتب اربعه وجود دارد که کأنّ در دیدگاه فقها و روات آن زمان، حجیت روایات انحصار به اصول اربعمائه داشته است و پس از تدوین کتب اربعه، سیره عملی فقها در استنباطات این شد که کأن فقط کتب اربعه حجیت دارند. این حصر در زمان ابن ادریس شکسته شد اما پس از وی دوباره همان سیره احیاء شد. از دلایل عدم اعتناء به کتاب شریف «بحار الانوار» نیز همین دیدگاه است. چون ایشان در این کتاب روایاتی را مستقیما از کتبی غیر از کتب اربعه نقل کرده است. 💠حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا وجود روایت در اصول اربعمائه (برای قبل از قرن 5) و وجود روایت در کتب اربعه (برای بعد از قرن 5) شرط حجیت است؟ یا اینکه می توان گفت که حجیت روایت نسبت به بودن یا نبودن روایت در اصول و یا کتب اربعه لابشرط است؟ 💠هر دو طرفِ این سوال، قائلینی دارد و برای خود ادله ای دارند و همینطور که تا امروز هم مشاهده می شود، سیره عملی فقها بر حصر حجیت در کتب اربعه است. 💠در صوت زیر که یکی از جلسات تدریس رسائل استاد علی فرحانی می باشد، شواهدی برای هردو قول بیان شده است و می فرمایند که بر اساس کتاب رسائل، دیدگاه شیخ انصاری این است که در نظر شیخ طوسی و دیگر بزرگانی از فقها، حجیت، انحصار به اصول اربعمائه نداشته است. 💠از شواهد قول عدم انحصار به کتب اربعه این است که در کتاب وسائل شیخ حر عاملی (ره) روایاتی از کتاب «الذکری» شهید اول ذکر شده است که این روایات در کتب اربعه وجود ندارد و شهید اول که در قرن 8 می زیسته است و چند قرن با عصر تهذیب اصول فاصله دارد، این روایات را مستقیما از اصول اربعمائه نقل کرده است و این مطلب، مطلب مهم و قابل توجهی است. (با جستجوی کلمه «الذکری» در نرم افزار جامع احادیث نور این مطلب مشخص می شود) 🔰 محسن ابراهیمی @almorsalaat
💢شهید آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری 💠شهید مطهری یکی از و جزء مؤثرترین شاگردان حضرت امام در نهضت انقلاب اسلامی بودند. ایشان اسلام شناسی بصیر و آگاه به زمانه بودند که نقش بی بدیل ایشان در ترویج معارف ناب اسلامی و مقابله با انحرافات عقیدتی دوران طاغوت بر کسی پوشیده نیست. 💠شهید مطهری در سن دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد و در سال 1316 راهی حوزه علمیه قم شدند. ایشان در توصیف تحوّلات روحی خود در سال های آغازین تحصیلات حوزوی و بهره مند شدن از برکات علمی و معنوی حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: 🔅«تا آنجا كه من از تحوّلات روحى خودم به ياد دارم از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم. پرسشها- البتّه متناسب با سطح فكرى آن دوره- يكى پس از ديگرى بر انديشهام هجوم مى آورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم كه هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در اين انديشهها غرق بودم كه شديداً ميل به «تنهايى» در من پديد آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمى كردم و حجره فوقانى عالى را به نيم حجره اى دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه هاى خودم بسر برم. در آن وقت نمى خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع ديگرى بينديشم، و در واقع، انديشه در هر موضوع ديگر را پيش از آنكه مشكلاتم در اين مسائل حل گردد، بيهوده و اتلاف وقت مى شمردم. مقدّمات عربى و يا فقهى و اصولى و منطقى را از آن جهت مى آموختم كه تدريجاً آماده بررسى انديشه فيلسوفان بزرگ در اين مسأله بشوم...... 🔅.... پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدى را بعلاوه برخى مزاياى ديگر در اين شخصيّت مى ديدم؛ فكر مى كردم كه روح تشنه ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقى كه وسيله شخصيّت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى يافتم. بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى دانم. راستى كه او «روح قدسى الهى» بود.» 💠شهید مطهری کتاب «مطول» را نزد آیت الله صدوقی و «شرح لمعه» را در محضر آیت الله مرعشی نجفی آموختند. ایشان هم چنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدر الدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید محمد محقق یزدی در علوم گوناگون بهره‌مند شد. 💠در علوم عقلی و فلسفی بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتألهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموختند. بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کردند و درس اصول فقه را از «مباحث عقلیه» به طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفتند. 💠در سال ۱۳۲۹ در محضر درس استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی حاضر شدند و مبحث «الهیات» از کتاب شفا (تألیف ابو علی سینا) را از آن حکیم بزرگ بیاموختند. علامه طباطبایی، درس دیگری ـ غیر از الهیات شفا ـ در فلسفه شروع کرده بود که در شب‌های پنج شنبه و جمعه تشکیل می‌شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیت الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی و ... شرکت می‌کردند. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ثمره این جلسات است. 💠ایشان علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود حوزه تدریس داشت. او از جمله کتاب‌های ذیل را تدریس کرد: «مطول» ، «شرح مطالع» ، «کشف المراد»، «رسائل» و «کفایه»، «مکاسب»، «شرح منظومه» و «اسفار». 🔰تهیه و تنظیم: محمدمهدی مقدسی ( @m_mahdi1384 ) @almorsalaat
المرسلات
#شهید_مطهری 💢شهید آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری 💠شهید مطهری یکی از #پیشگامان_جهاد_و_اجتهاد و جزء م
📌به راستی که او‌ (امام خمینی) روح قدس الهی بود! 🔰شهید مطهری 💢تا آنجا كه من از تحوّلات روحى خودم به ياد دارم از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم. 💢پرسشها- البتّه متناسب با سطح فكرى آن دوره- يكى پس از ديگرى بر انديشه‏ام هجوم مى‏آورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم كه هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در اين انديشه‏ها غرق بودم كه شديداً ميل به «تنهايى» در من پديد آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمى‏كردم و حجره فوقانى عالى را به نيم‏حجره‏اى دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه‏هاى خودم بسر برم. در آن وقت نمى‏خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع ديگرى بينديشم، و در واقع، انديشه در هر موضوع ديگر را پيش از آنكه مشكلاتم در اين مسائل حل گردد، بيهوده و اتلاف وقت مى‏شمردم. مقدّمات عربى و يا فقهى و اصولى و منطقى را ازآن‏جهت مى‏آموختم كه تدريجاً آماده بررسى انديشه فيلسوفان بزرگ در اين مسأله بشوم. 💢به ياد دارم كه از همان آغاز طلبگى كه در مشهد مقدّمات عربى مى‏خواندم، فيلسوفان و عارفان و متكلّمان- هر چند با انديشه‏هايشان آشنا نبودم- از ساير علما و دانشمندان و از مخترعان و مكتشفان در نظرم عظيم‏تر و فخيم‏تر مى‏نمودند تنها به اين دليل كه آنها را قهرمانان صحنه اين انديشه‏ها مى‏دانستم. دقيقاً به ياد دارم كه در آن سنين كه ميان 13 تا 15 سالگى بودم، در ميان آن همه علما و فضلا و مدرّسين حوزه علميّه مشهد، فردى كه بيش از همه در نظرم بزرگ جلوه مى‏نمود و دوست مى‏داشتم به چهره‏اش بنگرم و در مجلسش بنشينم و قيافه و حركاتش را زير نظر بگيرم و آرزو مى‏كردم كه روزى به پاى درسش بنشينم، مرحوم «آقا ميرزا مهدى شهيدى رضوى» مدرّس فلسفه الهى در آن حوزه بود. آن آرزو محقّق نشد، زيرا آن مرحوم در همان سالها (1355 قمرى) در گذشت. 💢پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدى را بعلاوه برخى مزاياى ديگر در اين شخصيّت مى‏ديدم؛ فكر مى‏كردم كه روح تشنه‏ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد. 💢اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقى كه وسيله در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى‏شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى‏كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه‏اى اين درس مرا آن‏چنان كه تا دوشنبه و سه‏شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى‏يافتم. 💢بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى‏دانم. راستى كه او «» بود. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (علل گرايش به ماديگرى)، ج‏1، ص: 441 @almorsalaat
سیستم اصولی محقق اصفهانی.mp3
18.89M
📌توضیح تعریف مرحوم مظفر از علم اصول مبتنی بر نگاه محقق اصفهانی به مباحث اصولی(قیاس منطقی) 🎙استاد علی فرحانی 📚اصول فقه؛ جلد اول؛ جلسه سوم @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان امام خمینی(ره) خطاب به کسانی که با قانون‌شکنان و خاطیان، با رافت و مهربانی برخورد می‌کنند 🎙حضرت امام خمینی رحمه الله 📌اسلام تمام اش رحمت است اما به این معنا که هم «اشداء علی الکفار» است و هم «رحماء بینهم» @almorsalaat
📝| اعتبارات ماهیت در نگاه امام خمینی و علامه طباطبایی 🔰تقریر تدریس بدایه الحکمه استاد علی فرحانی ✍️مقرر: احسان چینی پرداز (@Ehsan1244) یکی از مهمترین مسائل در فلسفه مشاء احکام ماهیت است. مبحث اعتبارات ماهیت هم به عنوان یکی از فصول مهم فلسفی که در علم اصول نیز تاثیر گذار بوده است، ذیل احکام ماهیت بحث میشود. اعتبارات ماهیت که ناظر به ماهیت من حیث هی هی است، در نگاه اول سه لحاظ ذهنی برای ماهیت نسبت به لواحق آن است که از آن تعبیر به بشرط شیئ و لا بشرط و بشرط لا میشود که البته این تعابیر اولین بار در حکمت مشاء توسط بوعلی بیان شد و بعد هم به عرفان نظری راه پیدا کرد. ◽️همانطور که امام رضوان الله علیه می فرمایند این مبحث در عبارات قدماء کاملا مبهم است لذا با قطع نظر از صدرا، تصریح به این مبحث برای اولین بار توسط ملاهادی سبزواری صورت گرفت. و اما ملاهادی که در دوره تاثیرگذاری قرار دارد اندیشه اش هم در فلسفه و هم در اصول اثر گذار است. فلذا آنچه در علم اصول ذیل اعتبارات ماهیت در مورد موضوع له اسم جنس گفته میشود، با محوریت نظر او است که مرحوم مظفر هم در اصول فقه تلخیصی از آن را بیان کرد. ◽️مع ذلک تصریح ملاهادی تمام مساله را منحرف کرد زیرا او تعبیر به « اعتبارات ماهیت» آن هم به معنای لحاظ ذهنی کرد. بعد هم همین ادبیات اعتباری و به لحاظ ذهنی بودن را در باب جنس و فصل و نوع هم وارد شد در حالی که عند المشائین جنس و فصل و نوع سه حیثیت واقعی هستند. ◽️اگر مراد از اعتبارات ماهیت صرفا لحاظ ذهنی باشد اولا این بحث تلاعب با مفاهیم بوده و شان فیلسوف نیست.(۱) ثانیا فلاسفه طبیعی را امر خارجی می دانند در حالی که در این تقسیم جایی نخواهد داشت(۲). ◽️لذا حضرت امام میفرمایند که اگرچه عبارات فلاسفه تسامح دارد اما حاشا و کلا که مراد آنها صرف لحاظ ذهنی باشد. ◽️مرحوم علامه طباطبایی نیز تصریح می کند که بعض اقسام اعتبارات ماهیت در خارج موجود است فلذا مقسم هم خارجیت دارد و نیز چون جهت تقسیم باید واحد باشد پس هیچ یک از اقسام، قید لحاظ ذهنی ندارد. ◽️البته امام تعبیر به « اعتبار» را به صورت کلی از عبارت خود حذف کرد اما مرحوم علامه تعبیر «اعتبار» را هم در بدایه و هم در نهایه کنار نمی گذارند اما هر دو، یک مطلب را بیان میکنند. راز این مطلب در این است که: 1⃣ اولا اعتبار مشترک لفظی است زیرا اعتبار در علم اصول به معنای لحاظ ذهنی است اما در فلسفه به این معنا نیست بلکه فلاسفه تصریح می کنند که صفات حقیقیه وجود، اعتباری اند. 2⃣ثانیا این تعبیر متخذ از دقت در حقیقت علم حصولی است زیرا در موطن علم حصولی همیشه خارج را از طریق صور ادراک می کنیم نه مستقل از صور. لذا حیث مفهوم بما هی مفهوم غیر از مفهوم بما هی حاکی است یعنی گاهی به ذهن و گاهی به اعتبار خارج سخن میگوییم. پس در فلسفه تعبیر به «اعتبار» لازم است‌. ◽️لذا ماهیت من حیث هی هی از جهت واقع و آثار واقعی آن تنها سه قسم دارد: یا واقعا امکان ندارد که لواحق بر آن اضافه شود (ماهیت مهمله و بشرط لا) یا همیشه خصوصیات بر آن اضافه میشود( بشرط شیء) و یا خصوصیات تاره با ماهیت همراه هستند تاره نیستند یعنی عرض مفارق اند ( لا بشرط قسمی) ◽️مرحوم علامه اضافه می کند که در موطن ماهیت به شرط شیء «تصدق الماهیه علی المجموع»یعنی ماهیت انسان بر مجموع زید بما هو مجموع « صدق» می کند و حمل اش حمل اولی ذاتی است. زیرا در این موطن جزء نداریم بلکه عینیت بین اجزاء و کل برقرار است لذا حمل فصل وحده بر ماهیت و نیز حمل جنس وحده بر ماهیت است نه شایع صناعی. ❇️من هنا یظهر: ◽️ طبق توضیح فوق نداریم بلکه اعتبارات ماهیت مصادیق کلی طبیعی هستند زیرا در تقسیم، اقسام مرکبی از مقسم و خصوصیت اضافه هستند این در حالی است که علامه فرمودند ماهیت به شرط شیء همان مقسم ( کلی طبیعی) است بدون هیچ اضافه و قیدی، مانند «الکلمه اسم او فعل او حرف» لذا آنچه گفته شد اقسام ماهیت نیست بلکه مصادیق و افراد ماهیت است. البته از آنجا که تقسیم معقول ثانی منطقی است در ذهن درست است. @almorsalaat
📌اداره صحیح کشور نیازمند یک نرم افزار واقعی است که این نرم افزار همان درس های امام است 🔰رهبر معظم انقلاب 💢شناسایی امام برای نسل جوان از این جهت اهمّیّت دارد که به آنها کمک میکند برای اداره‌ی بهینه‌ی آینده‌ی کشور؛ امام، فقط امامِ دیروز نیست؛ امامِ امروز هم هست، امامِ فردا هم هست. 💢نسل جوان و هوشمند ما که قرار است مسئولیّت ملّی و انقلابی گام دوّم این انقلاب را بر عهده بگیرد و آینده‌ی این کشور را اداره بکند، احتیاج دارد به یک نرم‌افزار واقعی؛ برای اینکه بتواند راه انقلاب را درست طی کند که این راه انقلاب، ایران را و ملّت ایران را به منتهای قلّه خواهد رسانید، احتیاج دارد به یک نرم‌افزار مطمئن و جامع که بتواند به او کمک کند. 💢این نرم‌افزار که میتواند شتاب‌دهنده باشد، کمک‌کننده باشد و حتّی در مواقعی تحوّل‌آفرین باشد، عبارت است از درسهای امام؛ درسهایی که هم در گفتار امام، هم در رفتار امام میتوان آنها را جستجو کرد و یافت. 📚گزیده بیانات سی و سومین سالگرد امام خمینی. 14/3/1401 @almorsalaat
اخلاق و عرفان.mp3
3.57M
🔊| ای که دستت میرسد، کاری بکن! 🎙استاد علی فرحانی 📚نشست علمی با طلاب. سال 98 @almorsalaat
المرسلات
🔊#اخلاق_و_عرفان| ای که دستت میرسد، کاری بکن! 🎙استاد علی فرحانی 📚نشست علمی با طلاب. سال 98 #اخلا
💠 آب کم جو تشنگی آور بدست/ راه نجات و خلاص در معرفه النفس است/ مسائل راه آخرت نوشیدنی است نه آموختنی/ مجاهده حقیقی، علم وجدانی به قبح اعمال می آورد 🔰آیت الله سید احمد کربلائی 💢باسمه تعالی   💢زنده باد حضرت دوست و مرده باد هرچه غیر اوست  📌ای هدهد صبا به سبا می فرستمت 📌بنگر که از کجا به کجا می فرستمت  📌حیف است طائری چو تو در خاکدان دهر 📌ز اینجا به آشیان وفا می فرستمت  📌در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست 📌می بینمت عیان و دعا می فرستمت  📌هر صبح و شام غافله ای از دعای خیر 📌در صحبت شمال و صبا می فرستمت  📌ای غایب از نظر که شدی همنشین دل 📌می گویمت دعا و ثنا می فرستمت  💢فدای حقیقت شوم، که از او خبری نداری، دستورالعمل آن است که از خود و خودرأیی دست برداری، 💢جان من به لب آمد از گفتن این که راه نجات و خلاص در استغراق ذکر الهی و و است ذکر و فکر خود رهنمای تو خواهد شد. 📌یا من اسمه دواء و ذکره شفاء.  📌دوائک فیک و لا تبصر و دائک منک و لا تشعر . 📌تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز 💢جنابعالی در همه چیز اهتمام دارید، مگر در همین یک کلمه پس حالا که چنین است: 📌تو و تسبیح و مصلی و ره زهد و ورع 📌من و میخانه و ناقوس و ره دیر و کنشت  💢باری جناب حاجی میرزا فلان سلمه الله ان شاء الله از آب و گل بیرون آمده و رشته معرفت نفس به دست آورده، و آقا میرزا فلان هم ان شاء الله خوب مشغول است، به حسب ظاهر امید پیش آمد به زودی ان شاءالله در او هست. 💢باری نوشته بودی در تضرع و ابتهال هم چیزی بنویس، تا این که نوشتجات ناقص نماند. نمی دانم بر این حرف خنده کنم یا گریه، ای کاش بر دل مبارک زده می شد، نوشته می شد، و الا بر کاغذ خیلی زده اند و نوشته اند. 💢فدایت، این مسئله و باقی مسائل راه آخرت آموختنی نیست، بلکه است، تضرع و ابتهال از درد و سوز دل بر می خیزد، درد پیدا کن، آن خود تضرع و ابتهال می آورد. 📌آب کم جو تشنگی آور بدست 📌تا بجوشد آبت از بالا و پست  💢هرگز شنیده شده که زن بچه مرده را گریه تعلیم کنند، یا زن آبستن را زائیدن بیاموزند، بلی نائحه ای [زن نوحه خوان ] را که اجاره کنند، یا بازی زائیدن بخواهند درآورند، محتاج به تعلیم و آموختن خواهد بود 💢و از این فرمایش سرکار علاوه بر سایر مطالب معلوم می شود که به ذکر و فکر نپرداخته ای تا مشتعل گردد، و همچنین در هم کوتاهی نموده و مغرور شده ای و الا مجاهده صادقه علم وجدانی به قبایح اعمال و افعال و سکنات و اخلاق و ملکات می آورد و اینها از دنائت مرتبه ذات نفس است که حقیقتا است، اگر کسی خود را فعلا و حقیقتا در جهنم دید محتاج به آموختن تضرع و ابتهال نخواهد بود فهم و النار کمن قد رآها و هم فیها معذبون. 💢و طرفه اینکه با این همه بی التفاتی تعجبم که از کجا یک مطلب را خوب فهمیده ای و آن اینست که خریت این حقیر را خوب فهمیده ای و به رشوه ناقص نماندن نوشتجات دل مرا شاد فرموده ای، با وجود این باز می گویی: کشف و شهودی برایم نشده، و علمی به حقایق اشیاء نیافته ام، در این خیال بوده باشید. 💢والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته  📚نامه ای از عارف کامل آیت الله سید احمد کربلایی (رضوان الله علیه) به یکی از شاگردانشان. (کتاب تذکره المتقین) @almorsalaat
💢بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 💢إِلٰهِى قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنائِكَ كَما يَلِيقُ بِجَلالِكَ، وَعَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْراكِ كُنْهِ جَمالِكَ، وَانْحَسَرَتِ الْأَبْصارُ دُونَ النَّظَرِ إِلىٰ سُبُحاتِ وَجْهِكَ، وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَىٰ مَعْرِفَتِكَ، إِلّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ . 💢معبودم، زبان‌ها از ادای ثنایت آن‌چنان‌که شایسته عظمت توست کوتاه است و خردها از درک ژرفای جمالت ناتوان است و دیده‌ها از تماشای بزرگی‌های ذاتت درمانده است، برای انسان‌ها راهی به‌سوی شناسایی‌ات جز ناتوانی از شناختت قرار ندادی، 💢إِلٰهِى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذِينَ تَرَسَّخَتْ أَشْجارُ الشَّوْقِ إِلَيْكَ فِى حَدائِقِ صُدُورِهِمْ، وَأَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ، فَهُمْ إِلَىٰ أَوْكارِ الْأَفْكارِ يَأْوُونَ، وَفِى رِياضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَةِ يَرْتَعُونَ، وَمِنْ حِيَاضِ الْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلاطَفَةِ يَكْرَعُونَ؛ 💢معبودم، ما را از کسانی قرار ده که شاخسارهای اشتیاق به سویت در بوستان‌های سینه‌هایشان استوار و پابرجا شده است و سوز عشقت در کانون دل‌هایشان برافروخته، از این روی به آشیانه اندیشه‌های والا جای گیرند و در گلستان قرب و مکاشفه‌ات خوش‌گذرانی می‌کنند و از حوض‌های محبّتت با جام ملاطفت می‌نوشند؛ 💢وَشَرائِعَ الْمُصافاةِ يَرِدُونَ، قَدْ كُشِفَ الْغِطاءُ عَنْ أَبْصارِهِمْ، وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّيْبِ عَنْ عَقَائِدِهِمْ وَضَمَائِرِهِمْ، وَانْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَسَرَائِرِهِمْ، وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقِيقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ، وَعَلَتْ لِسَبْقِ السَّعَادَةِ فِى الزَّهَادَةِ هِمَمُهُمْ، وَعَذُبَ فِى مَعِينِ الْمُعَامَلَةِ شِرْبُهُمْ، وَطَابَ فِى مَجْلِسِ الْأُنْسِ سِرُّهُمْ، وَأَمِنَ فِى مَوْطِنِ الْمَخَافَةِ سِرْبُهُمْ، وَاطْمَأَنَّتْ بِالرُّجُوعِ إِلَىٰ رَبِّ الْأَرْبابِ أَنْفُسُهُمْ؛ 💢و در کنار نهرهای حسن‌نیّت و خیرخواهی‌ات وارد می‌شوند، درحالی‌که پرده از دیدگانشان برداشته شده و تاریکی دودلی از باورها و درون‌هایشان دور گشته و خلجان شک از دل‌ها و باطنشان بیرون رفته و سینه‌هایشان با تحقّق معرفت، گشوده شده و همّتشان برای پیشی گرفتن در میدان خوشبختی بر اثر زهد، بلندی گرفته و نوشیدنشان در چشمه زلال کردار، گوارا شده و باطنشان در مجلس انس، پاکیزه گشته و راهشان در جای ترسناک، ایمنی یافته و جانشان با رجوع به رب الارباب، اطمینان یافته؛ 💢وَتَيَقَّنَتْ بِالْفَوْزِ وَالْفَلَاحِ أَرْواحُهُمْ، وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ إِلَىٰ مَحْبُوبِهِمْ أَعْيُنُهُمْ، وَاسْتَقَرَّ بِإِدْرَاكِ السُّؤْلِ وَنَيْلِ الْمَأْمُولِ قَرارُهُمْ، وَرَبِحَتْ فِى بَيْعِ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ تِجَارَتُهُمْ . 💢و ارواحشان به نیکبختی و رستگاری، یقین یافته و دیدگانشان با نظر به محبوبشان، روشنی گرفته و آرامششان با دریافت خواهش و رسیدن به آرزو، استقرار یافته و تجارتشان در فروش دنیا به آخرت سودبخش بوده، 💢إِلٰهِى مَا أَلَذَّ خَواطِرَ الْإِلْهامِ بِذِكْرِكَ عَلَى الْقُلُوبِ ! وَمَا أَحْلَى الْمَسِيرَ إِلَيْكَ بِالْأَوْهامِ فِى مَسالِكِ الْغُيُوبِ ! وَمَا أَطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ ! وَمَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِكَ، فَأَعِذْنا مِنْ طَرْدِكَ وَ إِبْعادِكَ، وَاجْعَلْنا مِنْ أَخَصِّ عَارِفِيكَ، وَأَصْلَحِ عِبَادِكَ، وَأَصْدَقِ طَائِعِيكَ، وَأَخْلَصِ عُبَّادِكَ، يَا عَظِيمُ يَا جَلِيلُ، يَا كَرِيمُ يَا مُنِيلُ، بِرَحْمَتِكَ وَمَنِّكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. 💢خدایا، چه لذّت‌بخش است در دل‌ها خاطرات الهام گرفته از یادت و چقدر شیرین است پویش به‌سوی تو با مرکب اندیشه‌ها در راه‌های غیب و طعم عشقت چه خوش و شربت مقام قربت چقدر گوارا است، پس ما را از راندن و دور کردنت پناه ده و از ویژه‌ترین عارفانت و شایسته‌ترین بندگانت و راست‌گوترین فرمان‌برانت و خالص‌ترین پرستندگانت قرار داده، ای بزرگ، ای باشکوه، ای مهمان‌نواز،ای رساننده به مطلوب، ای به رحمتت و احسانت، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان. @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙| را از زبان خود علامه طباطبایی بشنوید! 🌀 سوال مرحوم پرورش از علامه طباطبایی درباره فرازی از دعای (وَأَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ، وَدَعَوْتَنِي إِلَيْكَ، وَلَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ). @almorsalaat
📚 آشنایی با کتاب قرآن در اسلام علامه طباطبایی 🔰 حجت الاسلام سید محمد هاشمی ✅سنت فارسی نویسی در حوزه ی های علمیه در زمان ما نگارش آثار مهم دینی به زبان فارسی امری متداول است ولی همواره این گونه نبوده است. از دیرباز، زبان رایج نگارش در حوزه های علمیه، عربی بوده است. این جریان حتی در مناطق فارسی زبان نیز به همین گونه بوده و راه ارتباط با منابع درجه اول و اصیل معارف الهی که در حوزه های علمیه تولید می شده آشنایی با زبان عربی بوده است. اما در این میان علمایی نیز بوده اند که برخی آثار خود را برای عموم مردم و حتی ناآشنایان به زبان عربی، به زبان مادری آنها یعنی فارسی نوشته اند. علامه مجلسی را می توان یکی از مهمترین علمایی دانست که در اوج مراتب علمی دست به چنین کاری زد. «حیات القلوب» و «حلیه المتقین» از جمله آثار ارزشمند مجلسی دوم به زبان فارسی است. علامه طباطبایی نیز در زمان خود علاوه بر آثار مهم فلسفی، تفسیری، فقهی و اصولی به زبان عربی، برخی آثار را به زبان فارسی نوشت و بخشی از مهمترین معارف الهی را با زبانی بسیار ساده تر از آنچه در حوزه مرسوم است در اختیار عموم مردم قرار داد. «شیعه در اسلام» و «قرآن در اسلام» از جمله ی این کتب اند. ✅انتقال قرائت اصیل از اسلام شیعی به غرب نکته جالب در مورد کتاب «قرآن در اسلام» این است که این اثر بر اساس درخواست پروفسور «کنث مورگان» استاد دانشگاه کولگیت آمریکا به رشته ی تحریر در آمده است. تا آن زمان آنچه غرب از تشیع می دانست، تفاسیر متشتت و گاه مغرضانه ای بود که مستشرقان یا سایر مذاهب اسلامی به آن بلاد ارائه کرده بودند. به همین دلیل علامه طباطبایی دعوت این استاد آمریکایی را اجابت کرد و دست به تالیف دو اثر ارزشمندِ «شیعه در اسلام» و «قرآن در اسلام» زد. این دو اثر بعدها توسط سید حسین نصر به انگلیسی ترجمه و تبدیل به متن درسی دپارتمان های شیعه شناسی در آمریکا شد. شرح دیدار پر شور «پروفسور مورگان» با علامه طباطبایی در مقدمه کتاب «شیعه در اسلام» به قلم نصر آمده است. ✅ساختار کتاب این کتاب با بیانی روان در بخش اول، قرآن را به عنوان روشی جامع برای زندگی انسان و سند نبوت پیامبر معرفی کرده است. نویسنده در بخش دوم (که می توان گفت مهمترین بخش کتاب است) با عمیق ترین بیان، ابعاد مختلف قرآن را بررسی می کند و پیرامون کمال، جاودانگی، استقلال در دلالت، ظاهر و باطن قرآن، محکم و متشابه آن و ... بحث می کند که حاوی نکات بسیار ارزشمندی در فهم قرآن است و به پاره ای از آن اشاره خواهیم کرد. ایشان در بخش سوم ماهیت وحی را بررسی کرده و بحث مهمی را با دین شناسان غربی پیرامون رمزگشایی از حقیقت مرموز وحی و شخصیت پیامبر اکرم مطرح می کند. این بخش نیز آثار فلسفی و کلامی متعدد دارد. علامه در بخش چهارم به رابطه علوم و قرآن می پردازد و از علوم قرآنی و علومی که قرآن عامل آنها و یا مشوق تعلم آنها بوده است سخن می گوید. بخش پایانی نیز به بحث مهم و مورد مناقشه نحوه جمع آوری قرآن اختصاص یافته است. هدف نهایی این بخش توضیح عدم امکان تحریف و عدم وقوع آن در قرآن است که مولف با بیانی بسیار دقیق، با توفیق آن را بحث کرده و روشن می نماید. ✅دریچه ای به المیزان این کتاب را می توان دریچه ای برای ورود به تفسیر شریف و گرانمایه المیزان دانست زیرا بسیاری از مطالبی که در این کتاب به ایجاز و سادگی و به زبان فارسی آمده است در المیزان به تفصیل و توضیح مندرج است. با این تفاوت که مولف در این کتاب، اجمالی از مطالب مهم قرآنی المیزان که در 20 جلد تالیف شده را در مجلدی 150 صفحه ای تهیه کرده است. به همین جهت مطالعه این کتاب پیش از آغاز مطالعه تفسیر المیزان، ذهن را با سازمان فکری علامه طباطبایی آشنا کرده و ارتباط با تفسیر المیزان را ساده تر می کند. این خود از آثار اهتمام مولف به آشنا کردن عموم مسلمانان با معارف عمیق الهی است. ✅تفسیر قرآن به قرآن علامه طباطبایی در این کتاب به مبنای مهم خودکفایی قرآن در دلالت بر خود نیز اشاره می کند. و مبنای تفسیر المیزان را با بیانی روشن ارائه می نماید: «قرآن مجيد كه از سنخ كلام است مانند ساير كلامهاى معمولى از معناى مراد خود كشف مى كند و هرگز در دلالت خود گنگ نيست و از خارج نيز دليلى وجود ندارد كه مراد تحت اللفظى قرآن جز آن است كه از لفظ عربيش فهميده مى شود.» ایشان در ادامه اختصاص فهم قرآن به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را رد می کند و این امر را منافی کشف حجیت قول معصومان علیهم السلام از قرآن و مستلزم دور می داند: «ولى اين سخن قابل قبول نيست، زيرا حجيت بيان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان اهلبيت عليهم السلام را تازه از قرآن بايد استخراج كرد و بنابر اين چگونه متصور است كه حجيت دلالت قرآن به بيان ايشان متوقف باشد بلكه در اثبات اصل رسالت و امامت بايد به دامن قرآن كه سند نبوت است چنگ زد.» ✅تبیین ضرورت ظاهر و باطن داشتن قرآن یکی از زیباترین بخش های کتاب، جایی است که مولف چیستی ظاهر و باطن قرآن را تبیین می کند. ایشان در این قسمت، ظاهر و باطن قرآن را مراد پروردگار می داند و با آوردن مثال هایی از آیات، نشان می دهد که معنای باطنی در طول معنای ظاهری قرار می گیرد و می توان با تفسیر قرآن به قرآن و تحلیل هایی که هر دسته از آیات نسبت به آیات دیگر ارائه می کنند این دو لایه از معانی قرآن را به دست آورد. ایشان در ادامه با بیانی بسیار زیبا که از ابتکارات ایشان است نشان می دهد که اساسا اعجاز قرآن و جاودانگی آن بدون وجود باطنی که در طول ظاهر قرآن باشد محقق نمی شود و نزول قرآن در 1400 سال پیش و انس اولیه ی ذهن انسان با مفاهیم محسوس و از طرفی لزوم ماندگاری قرآن تا پایان تاریخ و لزوم فهم معارف حقیقی غیر حسی، اقتضا کرده است که قرآن اینگونه نازل شود: «البته اين روش اين نتيجه را خواهد داد كه معارف عاليه معنويه با زبان ساده عمومى بيان شود و ظواهر الفاظ مطالب و وظايفى از سنخ حس و محسوس القا نمايد و معنويات در پشت پرده ظواهر قرار گرفته و از پشت اين پرده خود را فراخور حال افهام مختلفه به آنها نشان دهد و هر كس به حسب حال و اندازه درك خود از آنها بهره مند شود.» ✅تعمق دقیق در مطالب این بخش از کتاب و در کنار آن بررسی مبنای مهم ایشان در وضع الفاظ (روح المعانی) که در مقدمه المیزان بیان شده است گشایش بسیار عظیمی در فهم قرآن ایجاد می کند. باید گفت رابطه انسان و ظواهر قرآن قبل و بعد از فهم این دسته از مبانی علامه طباطبایی به شدت تفاوت می کند. ✅جهانی بودن قرآن دغدغه دیگر علامه طباطبایی در معرفی قرآن، تبیین وجه جهانی این کتاب کریم است. یکی از نسبت های ناروا به اسلام و قرآن، عربی یا صرفا شرقی بودن قرآن کریم است. این نسبت، قرآن را محدود به جزیره العرب یا نهایتا خاورمیانه می کند. علامه طباطبایی با توجه به مخاطبان این کتاب (جامعه دانشگاهی آمریکا و عموم مخاطبان مسلمان) به بیان دلیل جهانی بودن قرآن می پردازد. طبق بیان ایشان هم مدعای صریح قرآن و پیامبر و هم محتوای قرآن کریم نشان می دهد که این کتاب برای «انسان بما هو انسان» آمده است. و همانطور که ایشان شان نزول را مخصص مدلول آیات قرآنی نمی داند محل نزول قرآن را نیز مخصص مخاطبان قرآن نمی داند: «آرى در بدو طلوع اسلام كه دعوت از جزيرةالعرب به بيرون تجاوز نكرده بود طبعاً خطابات قرآنى به امت عرب القا مىشد ولى از سال شش هجرت كه دعوت به بيرون شبه جزيره راه يافت هيچ موجبى براى توهم اختصاص نبود. گذشته از اين آيات آيات ديگرى دلالت بر عموم دعوت مىكند مانند آيه كريمه: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» » ✅نفی سمبولیک بودن آیات قرآن علامه طباطبایی در بخش چهارم کتاب، نظریاتی که وحی را از حقیقت آسمانی اش خالی می کند و اثر قرآن را تنها به نبوغ پیامبر مرتبط می داند، نقد می کند. و بر اساس آن سمبولیک بودن آیات قرآن پیرامون ملائک و شیطان را مردود می داند. نظریه سمبولیک بودن آیات قرآن، عموم آیاتی را که به عوالم ملکوت و جبروت می پردازد تنها تمثیلی از واقعیات محسوس می داند و این تمثیلات را ابتکاری از پیامبر برای هدایت مردم عنوان می کند. علامه طباطبایی با قوت این نظر را رد می کند و قرآن را کتابی می داند که قالب هدایت خود را همواره واقعیت قرار داده است: « ولى آنچه از قرآن مجيد استفاده مىشود خلاف اين است و قرآن ملائكه و شياطين را يك عده موجودات بيرون از حس و داراى وجود و شعور و اراده مستقل مى داند. اما ملائكه، آيات چندى در اين باره گذشت كه به موجب آنها ملائكه موجودات مستقل و داراى ايمان و كارهايى كه با شعور واراده تحقق مىپذيرد هستند و آيات بسيار ديگرى نيز در قرآن مجيد هست كه به همين مدعى گواهى مىدهد.» مولف در تفسیر المیزان ذیل آیات سوره اعراف نیز بحثی نسبتا مفصل پیرامون حقیقت ابلیس و سمبولیک نبودن ذکر او در قرآن مطرح می کند. ✅جمع بندی به طور کلی می توان این کتاب را از بهترین آثار نوشته شده پیرامون قرآن دانست که در عین اختصار به مهمترین مسائل دخیل در فهم و ارتباط با قرآن پرداخته است. این کتاب توانسته قرآن را از منظر مکتب اهل بیت علیهم السلام معرفی کند و به درک بهتر مخاطب غربی از مکتب تشیع نیز کمک کند. به نظر می رسد مطالعه این کتاب برای دانشگاهیان و حوزویان مفید و ضروری است. 🔺رحم الله مولفه 🔰سید محمد هاشمی 97/5/5 @almorsalaat
📌حکمت الهی را نزد استادی خواندم که واقعا عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته و به زیباترین بیان، بازگو میکرد/ یک طرح اساسی در ذهنم شکل گرفته بود... آن موقع بود که به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پیدا کردم / اگر فیض محضر این استاد نبود به این طرح فکری و نتایج اش دست نمی یافتم 🔰خاطره‏اى خوش و جاويد 💢يادم هست، در زمانى كه در قم تحصيل مى‏كردم، يك روز خودم و تحصيلاتم و راهى را كه در زندگى انتخاب كرده‏ام ارزيابى مى‏كردم؛ با خود انديشيدم كه آيا اگر بجاى اين تحصيلات، رشته‏اى از تحصيلات جديد را پيش مى‏گرفتم بهتر بود يا نه؟ 💢طبعا با روحيّه‏اى كه داشتم و ارزشى كه براى ايمان و معارف معنوى قائل بودن اولين چيزى كه به ذهنم رسيد اين بود كه در آن صورت وضع روحى و معنوى من چه مى‏شد؟ 💢فكر كردم كه الآن به اصول توحيد و نبوّت و معاد و امامت و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق‏العاده اينها را عزيز مى‏دارم؛ آيا اگر يك رشته از علوم طبيعى و يا رياضى يا ادبى را پيش گرفته بودم چه وضعى داشتم؟ به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساساً روحانى واقعى بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشته‏هاى علوم قديمه تحصيل كند. بسيارند كسانى كه از اين تحصيلات محرومند و در رشته‏هاى ديگر تخصص دارند، اما داراى ايمانى قوى و نيرومند هستند و عملًا متّقى و پرهيزكار و احياناً حامى و مبلّغ اسلام‏اند و كم و بيش مطالعات اسلامى هم دارند؛ احياناً ممكن بود من در آن رشته‏ها بر زمينه‏هايى علمى براى ايمان خود دست مى‏يافتم بهتر از آنچه اكنون دست يافته‏ام. 💢آن ايّام، تازه با حكمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد - كه بر خلاف اكثريّت قريب به اتفاق مدّعيان و مدرّسان اين رشته صرفاً داراى يك سلسله محفوظات نبود، بلكه الهيّات اسلامى را واقعا چشيده و ‏_ترين_انديشه‏هاى آن را دريافته بود و با ‏_ترين_بيان آنها را بازگو مى‏كرد مى‏آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره‏هاى فراموش ناشدنى عمر من است. 💢در آن روزها با همين مسأله كه آن ايّام با مقدّمات كامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» را آن طور كه يك حكيم درك مى‏كند درك كرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعى و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل مى‏ديدم، فكر مى‏كردم كه چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مى‏فهمم كه ميان اين قاعده قطعى كه اشياء را در يك نظام قطعى قرار مى‏دهد، و ميان اصل «لا مؤثّر فى الوجود الّا اللّه» منافاتى نديده آنها را در كنار هم و در آغوش هم جا مى‏دهم، معنى اين جمله را مى‏فهميدم كه «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا» و ميان دو قسمت اين جمله تناقضى نمى‏ديدم، «امر بين الامرين» برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براى اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» فوق‏العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ 💢خلاصه يك در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حلّ مشكلاتم در يك جهان‏بينى گسترده بود؛ در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اعتقاد پيدا كرده بودم، معارف توحيدى‏ قرآن و نهج البلاغه و پاره‏اى از احاديث و ادعيّه پيغمبر اكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى‏كردم. 💢در اين وقت فكر كردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و را درك نمى‏كردم همه چيز ديگر چه از لحاظ مادّى و چه از لحاظ معنوى، ممكن بود بهتر از اين باشد كه هست، همه آن چيزهايى كه اكنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احياناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزى كه واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين بود با ؛ الآن هم بر همان عقيده‏ام. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 124 و 125 @almorsalaat
💠ما هو الطريق الی التحول و التکامل فی المجتمع الاسلامی؟ 🔰 علامه طباطبایی 🌀فإن العقائد و المعارف الإنسانية على نوعين: 🔹نوع يقبل التحول و التكامل و هو العلوم الصناعية التي تستخدم في طريق ترفيع قواعد الحياة المادية و تذليل الطبيعة العاصية للإنسان كالعلوم الرياضية و الطبيعية و غيرهما، و هذه العلوم و الصناعات و ما في عدادها كلما تحولت من النقص إلى الكمال أوجب ذلك تحول الحياة الاجتماعية لذلك. 🔹و نوع آخر لا يقبل التحول و إن كان يقبل التكامل بمعنى آخر و هو العلوم و المعارف العامة الإلهية التي تقضي في المبدإ و المعاد و السعادة و الشقاء و غير ذلك قضاء قاطعا واقفا غير متغير و لا متحول و إن قبلت الارتقاء و الكمال من حيث الدقة و التعمق و هذه العلوم و المعارف لا تؤثر في الاجتماعات و سنن الحياة إلا بنحو كلي 🔹فوقوف هذه المعارف و الآراء و ثبوتها على حال واحد لا يوجب وقوف الاجتماعات عن سيرها الارتقائي كما نشاهد أن عندنا آراء كثيرة كلية ثابتة على حال واحد من غير أن يقف اجتماعنا لذلك عن سيره كقولنا: إن الإنسان يجب أن ينبعث إلى العمل لحفظ حياته، و إن العمل يجب أن يكون لنفع عائد إلى الإنسان، و إن الإنسان يجب أن يعيش في حال الاجتماع، و قولنا: إن العالم موجود حقيقة لا وهما و إن الإنسان جزء من العالم، و إن الإنسان جزء من العالم الأرضي و إن الإنسان ذو أعضاء و أدوات و قوى إلى غير ذلك من الآراء و المعلومات الثابتة التي لا يوجب ثبوتها و وقوفها وقوف الاجتماعات و ركودها و 🔹من هذا القبيل القول بأن للعالم إلها واحدا شرع للناس شرعا جامعا لطرق السعادة من طريق النبوة و سيجمع الجميع إلى يوم يوفيهم فيه جزاء أعمالهم، و هذه هي الكلمة الوحيدة التي بني عليها الإسلام مجتمعة و تحفظ عليها كل التحفظ و من المعلوم أنه مما لا يوجب باصطكاك ثبوته و نفيه و إنتاج رأي آخر فيه إلا انحطاط المجتمع كما بين مرارا و هذا شأن جميع الحقائق الحقة المتعلقة بما وراء الطبيعة فإنكارها بأي وجه لا يفيد للمجتمع إلا انحطاطا و خسة. 🔹و الحاصل أن المجتمع البشري لا يحتاج في سيره الارتقائي إلا إلى التحول و التكامل يوما فيوما في طرق الاستفادة من مزايا الطبيعة، و هذا إنما يتحقق بالبحث الصناعي المداوم و تطبيق العمل على العلم دائما و الإسلام لا يمنع من ذلك شيئا. 🔹و أما تغير طريق إدارة المجتمعات و سنن الاجتماع الجارية كالاستبداد الملوكي و الديمقراطية و الكمونيزم و نحوها فليس بلازم إلا من جهة نقصها و قصورها عن إيفاء الكمال الإنساني الاجتماعي المطلوب لا من جهة سيرها من النقص إلى الكمال فالفرق بينها لو كان فإنما هو فرق الغلط و الصواب لا فرق الناقص و الكمال 🔹فإذا استقر أمر السنة الاجتماعية على ما يقصده الإنسان بفطرته و هو العدالة الاجتماعية و استظل الناس تحت التربية الجيدة بالعلم النافع و العمل الصالح ثم أخذوا يسيرون مرتاحين ناشطين نحو سعادتهم بالارتقاء في مدارج العلم و العمل و لا يزالون يتكاملون و يزيدون تمكنا و اتساعا في السعادة فما حاجتهم إلى تحول السنة الاجتماعية زائدا على ذلك؟ 🔹و مجرد وجوب التحول على الإنسان من كل جهة حتى فيما لا يحتاج فيه إلى التحول مما لا ينبغي أن يقضي به ذو نظر و بصيرة. 📚 الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص: 119 @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| حضرت امام متاثر از محقق بروجردی است. 🎙استاد علی فرحانی 📚 تدریس کفایه الاصول. سال 99 @almorsalaat
📌امروز دشمن میخواهد با کار روانی و فعالیتهای اینترنتی و مزدورپروی، مردم را مقابل نظام قرار دهد/ آنها میخواهند وانمود کنند ملت از دین و انقلاب و روحانیت زده شده است/ این محاسبه دشمن هم مانند سائر محاسباتش غلط است 🔰رهبر معظم انقلاب‌ 💢من درباره‌ی همین مسئله‌ی طمعهای دشمنان، نقشه‌های دشمنان، توطئه‌های دشمنان، خوابهای آشفته‌ای که دشمنان برای ملّت ایران می‌بینند، یک نکته‌ی مهمّی را عرض بکنم که به نظر من مهم است. دو جزء دارد این نکته؛ یکی این است که امروز مهم‌ترین امید دشمنان برای ضربه زدن به کشور، امید بستن به اعتراضات مردمی است. امیدشان به این است که بلکه بتوانند با کار روانی، با فعّالیّتهای اینترنتی و فضای مجازی و انواع و اقسام اینها، با پول، با مزدور‌پروری، مردم را در مقابل نظام اسلامی و جمهوری اسلامی قرار بدهند؛ این جزء اوّل از این مطلب، از این نکته؛ 💢جزء دوّم هم این است که این محاسبه‌ی دشمن، در این مسئله هم مثل بسیاری از محاسبات دشمن غلط است. در اوّل انقلاب وعده میدادند که جمهوری اسلامی شش ماه بیشتر عمر نخواهد کرد و سقوط خواهد کرد؛ بعد، این شش ماه که میگذشت، شش ماه تمدیدش میکردند میگفتند شش ماه دیگر! از این شش‌ماهه‌ها بیش از هشتاد شش ماه  گذشته، جمهوری اسلامی که آن روز یک نهال باریک بود، یک درخت تناور و ریشه‌داری شده، روز‌به‌روز قوی‌تر و مقتدرتر هم شده. محاسبه‌شان آنجا غلط بود، اینجا هم غلط است. این محاسبه هم مثل همان محاسبات است؛ مثل محاسبه‌شان در قضیّه‌ی جنگ تحمیلی؛ به صدّام کمک کردند به خیال اینکه در ظرف چند روز جمهوری اسلامی را ساقط کند؛ کودتاگران را کمک کردند به امید اینکه بتوانند یک غلطی بکنند؛ همه‌ی اینها محاسباتی بود که آمریکایی‌ها و غربی‌ها کردند و همه غلط بود. امروز هم این محاسبه غلط است که خیال کنند میتوانند ملّت ایران را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند، میتوانند در مقابل جمهوری اسلامی عاملی را قرار بدهند که میدانند جمهوری اسلامی به آن عامل خیلی اهمّیّت میدهد و آن، عاملِ مردم است. 💢این اشتباه را آمریکایی‌ها چرا میکنند؟ چون مشاورینی دارند که آن مشاورین، ایرانیان خائنی هستند که به آنها مشورت میدهند. این مشاورینِ خیانتکار، خب به کشور خودشان که خیانت میکنند، امّا در واقع به آنها هم خیانت میکنند؛ چرا؟ چون بدون اطّلاع صحیح به آنها مشورت میدهند؛ آن بیچاره‌ها هم طبق مشورت اینها عمل میکنند، شکست میخورند. یکی از حرفهای آنها، از مشورتهای آنها همین است که «شما روی ملّت ایران برای مقابله‌ی با نظام اسلامی و جمهوری اسلامی حساب کنید؛ ملّت ایران از دین، از نظام اسلامی، از روحانیّت زده شده‌اند؛ میتوانید روی اینها حساب کنید، اینها می‌ایستند در مقابل نظام اسلامی»؛ این مشاورین ناآگاه و خائن ــ خائن به هر دو طرف ــ این را به اربابان آمریکایی‌شان میگویند؛ پول میدهند، آنها هم همین را تحلیل میکنند، در صحبتهایشان میگویند، در مجلس سنایشان میگویند، در جاهای مختلف این را تکرار میکنند، در داخل هم یک عدّه آدم ساده‌لوح ــ البتّه خوشبختانه تعداد معدود ــ قبول میکنند؛ گاهی می‌شنویم در نوشته‌های اینترنتی یا در رسانه‌ها و روزنامه‌ها که اظهار نظر میکنند که بله، مردم نسبت به روحانیّت بی‌اعتقاد شده‌اند، نسبت به دین بی‌اعتقاد شده‌اند؛ اینها را اینجا در داخل هم می‌شنویم. خب، این یکی از آن محاسبات صد درصد غلط است؛ 💢امروز گرایش مردم به انقلاب و به دین از روز اوّل انقلاب یقیناً بیشتر است. اگر کسی میخواهد گرایش مردم به انقلاب و مبارزات و مجاهدتها را بفهمد، به تشییع میلیونی شهید قاسم سلیمانی نگاه کند. بدن قطعه‌قطعه‌شده‌ی شهید سلیمانی به وسیله‌ی میلیون‌ها انسان بدرقه شد؛ یک فرد انقلابی، یک فرد مبارز و مجاهد که برای جمهوری اسلامی جان خودش را کف دستش گرفته بود؛ مردم این جور از او بزرگداشت و احترام کردند؛ این یک نمونه؛ نمونه‌های دیگر هم زیاد دارد؛ [مثلاً] علما. مرحوم آیت‌الله صافی گلپایگانی یک مرجع تقلید بود، یک فقیه بود؛ شما ببینید در تشییع جنازه‌ی این مرد چه حرکت عظیمی مردم نشان دادند. مرحوم آیت‌الله بهجت، یک فقیه عارف و معنوی بود؛ در تشییع جنازه‌ی او، در بدرقه‌ی او به سوی بهشت، مردم قم، قم را لبریز از احساسات کردند؛ از جاهای مختلف دیگر هم به قم رفتند برای تشییع. شما به من بگویید در بین آحاد برجسته‌ی کشور، از سیاسی، از هنرمند، از ورزشکار و دیگر چهره‌ها چه کسی هست که وقتی از دنیا برود، مردم این جور برایش احساسات به خرج میدهند؟ این نشانه‌ی چیست؟ این نشانه‌ی بی‌اعتقادی مردم به روحانیّت است؟ این نشانه‌ی بی‌اعتقادی مردم به دین و به جهاد و به مقاومت است؟ تحلیل‌هایشان این جوری است؛ این جوری تحلیل میکنند 📚گزیده بیانات سی و سومین سالگرد امام خمینی. 14/3/1401 @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌صد سال دیگر باید به عظمت علامه طباطبایی پی برده شود / کتاب المیزان تفسیر در طول تاریخ اسلام است. 🎙شهید مرتضی مطهری(ره) 📚احیای تفکر اسلامی، ص ۲۶-۲۷ @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علامه طباطبایی.mp3
11.92M
🎙| گویا تمام عالم در یک نفر جمع شده است! 🎙استاد علی فرحانی 📚 نشست علمی. سال ۹۸ @almorsalaat
✳️ توفیق میان عقل و کشف و شرع در آثار صدرالمتألهين 🔰علامه طباطبايي 💢چنان كه از كلام صدرالمتألهين‌ برمى آيد، وى در اواخر دوره اول زندگى علمى خود اين معنا را دريافته است كه نبايد طريق وصول به حقايق علمى و مخصوصاً در فلسفه الهى را به تفكر خشك و خالى كه سبك سير علمى مشائيين است اختصاص داد، بلكه شعور و ادراك انسانى كه مايه و پايه افكار كلى فلسفى است، چنان كه محصولى به نام تفكر و انديشه از راه قياسات منطقى بار مى‌دهد، نمونه‌هاى ديگرى نيز به نام «كشف و شهود» و به نام «وجد» از خود بيرون مى‌دهد.  💢و چنان كه در ميان افكار قياسى چيزهايى پيدا مى‌شود كه هرگز انسان ترديد در اصابت و واقع‌نمايى آنها ندارد، هم‌چنان در موارد كشف و شهود و هم‌چنين در مورد وحى همان خاصيت پيدا مى‌شود.  💢و به عبارت ديگر، پس از آن‌كه به موجب برهان علمى، واقع‌بينى انسان مكشوف شده و به ثبوت رسيده كه ادراكات غيرقابل ترديد انسانى بيرون‌نما بوده و او از واقعيت خارج حكايت مى‌نمايد، ديگر فرقى ميان برهان يقينى و كشف قطعى نخواهد ماند و حقايقى كه از راه مشاهده كشفى قطعى به دست مى‌آيند همانند حقايقى هستند كه از راه تفكر قياسى نصيب انسان مى‌شوند.  💢و هم‌چنين پس از آن‌كه برهان قطعى صحت و واقعيت ثبوت و وحى را تأييد نمود، ديگر فرقى ميان مواد دينى حقيقى كه حقايق مبدأ و معاد را وصف مى‌نمايد و ميان مدلولات برهان و كشف، نمى‌ماند.  💢صدرالمتألهين در نتيجه اين تنبّه و انتقال ذهنى، پايه بحث‌هاى علمى و فلسفى خود را روى توفيق ميان عقل و كشف و شرع گذاشت و در راه كشف حقايق الهيات از  مقدمات برهانى و مطالب كشفى و مواد قطعى دينى استفاده نمود و اگرچه ريشه اين نظر در كلمات معلم ثانى ابى‌نصر فارابى و ابن‌سينا و شيخ اشراق و شمس‌الدين تركه و خواجه نصير طوسى نيز به چشم مى‌خورد، ولى اين صدرالمتألهين است كه توفيق كامل انجام دادن اين مقصد را پيدا كرد. 📚بررسي هاي اسلامي، ج‌2، ص: 16 @almorsalaat