May 11
May 11
تفسير سوره حمد از: استاد شهيد مرتضی مطهرى
(۱)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. مالِكِ يَوْمِ الدّينِ. ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعينُ. اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ. صِراطَ الَّذينَ انْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضّالّينَ.
در قرآن مكتوب، از همان آغاز كه قرآن به كتابت درآمده است، در اول هر سوره اى به استثناى سوره برائت «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» است؛ يعنى سوره با بسم اللَّه آغاز مى شود.
ولى ديرزمانى است كه بين شيعه و سنى بر سر اينكه آيا اين آيه جزء هر سوره است يا نه، اختلاف عظيمى وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هيچ سوره اى نمى دانند و شروع هر سوره را با بسم اللَّه از قبيل شروع هر كار ديگر با بسم اللَّه مى شمارند كه بسم اللَّه جزء آن كار نيست بلكه در عمل گاهى سوره ها را بدون بسم اللَّه آغاز مى كنند. در نماز، حمد و يا هر سوره اى را كه احياناً بخواهند بعد از حمد بخوانند بدون بسم اللَّه مى خوانند.
شيعه به پيروى از ائمه اطهار عليهم السلام به شدت با اين مسئله مخالفت دارند، تا آنجا كه ائمه اطهار فرموده اند خداى بكشد كسانى را كه بزرگترين آيه از آيات قرآن را از قرآن حذف كرده اند.
اگر بسم اللَّه را از اول سوره ها برداريم، ديگر اين آيه را ما در قرآن نداريم جز در سوره نمل كه آن هم در ضمن نقل قولى است كه قرآن از ملكه سبا مى كند، كه هنگامى كه نامه سليمان را قرائت كرد گفت:
انَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ انَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اين نامه از سليمان است و اين گونه آغاز مى گردد: بسم اللَّه...
در هر حال شيعه آن را مسلّم جزء قرآن مى داند، نه اينكه آن را جداى از قرآن محسوب كند و مانند آنكه در آغاز هر امرى بسم اللَّه را مى افزايد، در قرائت قرآن هم اين آيه را از خارج بر آن اضافه كند.
آغاز كارها به نام خدا
در نام گذاريها، هدفها و انگيزه ها مختلف است. گاهى شخص مؤسسه اى را به نام فردى نام مى گذارد به منظور هدفى مادى كه مى تواند در سايه اين نام به آن غرض نائل گردد. و يا چنانكه معمول است مولود جديد را به نام شخصى كه در گذشته مورد علاقه بوده مى نامند و مى خواهند با اين نامگذارى، شخص مورد نظر، حياتى جديد يافته و به بقاى اين نام زنده بماند.
ولى اينكه به بشر دستور داده شده است كه كارهايش را به نام خدا بنامد، روى چه انگيزه اى مى تواند باشد؟
براى اين است كه كارهاى انسان جنبه قدس و عبادت پيدا كند و به نام او بركت يابد.
تفسير سوره حمد از: استاد شهيد مرتضی مطهرى(۲)
ادامه تفسیر آیه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
چرا آغاز كارها به نام خدا؟
انسان كه احساس فطرى از خداوند دارد و او را به عنوان يك موجود قدّوس و منبع خيرات مى شناسد، وقتى كارش را به نام او ناميد معنايش اين است كه در سايه قدس و شرافت و كرامت او، اين عمل نيز مقدس گردد.
و چون آغاز كردن به نام كسى مفهومش اين است كه او را موجودى قدّوس و منزّه از جميع نقصها و سرچشمه كمالات دانسته و مى خواهد عملش را با انتساب به او بركت بخشد، لذا كارها را به نام هيچ كس، حتى نام پيغمبر نمى توان آغاز كرد و اين است معنى تسبيح نام اللَّه كه در اول سوره اعلى به آن دستور داده شده است.
تعبير «يُسَبِّحُ لِلَّهِ» و يا «سَبَّحَ لِلَّهِ» و يا «سُبْحانَ اللَّه» (تسبيح براى خداوند و يا تسبيح خداوند) مكرر در قرآن آمده است ولى تسبيح نام اللَّه در قرآن تنها در اول سوره اعلى است كه مى فرمايد: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْاعْلى تسبيح كن نام پروردگار بزرگت را.
به نظر مى رسد كه بهترين نظريه در اينجا نظر صاحب الميزان است كه مى فرمايد معنى تسبيح نام خدا اين است كه آنجا كه مقام تقديس و تكريم است نام مخلوق در رديف نام اللَّه قرار نگيرد و يا در جايى كه نام اللَّه بايد برده شود، نام موجود ديگرى به ميان نيايد؛ يعنى نه با نام خدا نام ديگرى را و نه به جاى نام خدا نام ديگرى را به كار نبريم كه هر دو شرك است.
اخيراً در ميان گروهى كه دم از مبارزه با شرك مى زنند عملى رايج شده كه خود از مظاهر شرك است. به جاى اينكه كارها را به نام خدا بنامند و به نام او آغاز كنند، مى گويند: به نام خلق!
اگر قرار شود كه نام پيغمبر را در كنار نام خدا قرار دادن شرك باشد، پس اگر به نام خلق هم آغاز كنيم جانشين براى خدا ساختن است و اين دستور قرآن است كه نام خدا همواره تسبيح گردد و كارهاى بشر به نام او ناميده شود و نه به نام ديگرى، و بدين وسيله اعمال او قداست يابد و در سايه او تبرك جويد.
تفسير سوره حمد از: استاد شهيد مرتضی مطهری(۳)
ادامه تفسیر آیه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اللَّه.
اللَّه يكى از نامهاى خداست. نامگذاريهايى كه براى افراد و يا اشياء مى كنند گاهى از نوع علامت است و گاهى از نوع وصف.
در قسم اول گرچه اسماء خودشان داراى معانى هستند ولى معناى آنها منظور نظر نگرديده بلكه تنها براى تشخيص و بازشناسى، اين اسم گذاشته شده است و لذا حكم يك علامت را بيشتر ندارد.
چه بسا در اينگونه موارد معناى نام علاوه بر اينكه حكايتگر اوصاف صاحب نام نيست، ممكن است ضد آن هم باشد؛ مثل آنكه نام غلامان سياه را كافور مى نهادند! (برعكس نهند نام زنگى، كافور)
در قسم دوم، نامْ حكايتگر شأنى از شئون صاحب نام است و صفتى از صفات او را بيان مى كند.
پروردگار متعال نامى كه صرفاً جنبه علامت داشته باشد ندارد و تمام نامهاى او نمايانگر حقيقتى از حقايق ذات مقدس اوست.
در قرآن كريم در حدود صد اسم براى خداوند آمده است كه در واقع صد صفت است كه نمونه آنها را در همين سوره ملاحظه مى نماييد:
اللَّه، رحمن، رحيم، مالك يوم الدين. ولى هيچ كدام جامعيتى را كه اين نام دارد ندارند، چون آنها هركدام يكى از كمالات او را نشان مى دهند ولى اين نام نمايانگر ذات مستجمع جميع صفات كماليه است.
كلمه «اللَّه» در اصل «الاله» بوده است و همزه به خاطر كثرت استعمال حذف گرديده است.
درباره ريشه لغت اللَّه چند نظر وجود دارد. بعضى گفته اند اين كلمه از «ا لَهَ» مشتق است و بعضى ديگر گفته اند كه از «وَلَهَ» گرفته شده است و «اله» فِعال به معناى مفعول است مانند كتاب به معناى مكتوب.
اگر از «ا لَهَ» مشتق شده باشد يعنى عَبَدَ، پس اللَّه يعنى ذات شايسته پرستش كه كامل از جميع جهات است. چون موجودى كه خودش مخلوق ديگرى است و يا داراى نقص است شايسته پرستش نخواهد بود، پس همينكه گفته مى شود «الاله» يعنى آن ذاتى كه به گونه اى است كه او را بايد پرستش كرد. و قهراً اين معانى در اين كلمه نهفته است، ذات مستجمع جميع صفات كماليه و مبرا از هرگونه سلب و نقص.
و اگر از «وَلَهَ» مشتق شده باشد، وَلَه يعنى تحير، واله يعنى حيران و يا به معنى عاشق و شيداست و از اين جهت خداوند را اللَّه گفته اند كه عقلها در مقابل ذات مقدسش حيران و يا متوجه و عاشق او و پناهنده به اويند.