eitaa logo
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
1.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
105 فایل
⸤ ﷽ ⸣ ‹شھادت‌پایان‌نیست،آغازاست‌› ‹ڪانال‌ #رسمۍ شهیدعلےالهادےحسین‌› ⸤♥🌱⸣ ●زیرنظرخـانواده‌شهید ●ولادت"¹⁵-¹²-¹³⁷⁷"-لبنان🇱🇧 ●شهادت"²⁷-³-¹³⁹⁵"-خلصةسوریه ارتباط با ما ↓ مجموعه های رسمی شهید ↓ @AlialHadiHussein کپی از مطالب کانال حلاله✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺زمان حمله تکفیری‌ها به رژیم صهیونیستی مشخص شد! 🔹یا شیخ چه زمانی به جنگ اسرائیل خواهیم رفت ؟ 🔹 هر زمانی که مسلمان شدند!
دختر خوب کسیه که فقط با مرد خودش بگه بخنده! نمیگم با بقیه بد باشه ولی خب خیلی لزومی به گرم گرفتن نیست. و مرد خوب هم کسیه که فقط با زن خودش بگه بخنده.😉 @alshahid_ali_alhadi
🌸مادر شهید مدافع حرم "مجید قربانخانی": وارد اتاق تربت سیدالشهدا در کرمان شدم، احساس کردم وارد حرم امام حسین علیه‌السلام شده‌ام. این‌جا حال و هوا و عطر و بوی خاص خودش را دارد. افتخار می‌کنم که امام حسین علیه‌السلام فرزندم را برای دفاع از حرم و حریم ناموسش انتخاب کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔻 چجوری ایران اسرائیل رو بزنه که بره پِی کارش؟ ایران نیست پاسخ قرآن چیه؟
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
آقا امیرالمومنین‌علیه‌السلام: کسی که دوستت داشته باشد، تورا از کار ، باز میدارد. غررالحکم،حدیث۸۴۷۴
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) به آیت الله فرمودند: از علایم ظهور فقط مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد.
خرمشهر بوديم... آشپز و كمک آشپز تازه وارد بودند و با شوخی بچه‌ها ناآشنا... آشپز،سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب‌ها رو چيد جلویِ بچه‌ها رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت: بچه‌ها! يادتون نره! آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلویِ هر نفر و رفت بچه‌ها تند نون‌هارو گذاشتند زير پيراهنشون كمک آشپز اومد نگاه سفره كرد تعجب كرد! تند و تند برایِ هر نفر دوتا كوكو گذاشت و رفت بچه‌ها با سرعت كوكوهارو گذاشتند لایِ نون‌هایی كه زير پيراهنشون بود آشپز و كمک آشپز اومدن بالا سر بچه‌ها زل زدند به سفره بچه‌ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی: ما گشنمونه ياالله! كه حاجی داخل سنگر شد و گفت: چه خبره؟ آشپز دويد روبروی حاجی و گفت: حاجی! اين‌ها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه‌اند يا موجی؟ فرمانده با خنده پرسيد چی شده؟ آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقایی‌هایِ گشنه هرچی بود بلعيدند! آشپز داشت بلبل زبونی ميكرد كه بچه‌ها نون‌ها و كوكوهارو يواشكی گذاشتند تو سفره حاجی گفت اين بيچاره‌ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند! آشپز نگاه سفره كرد كمی چشماشو باز و بسته كرد با تعجب سرش رو تكونی داد و گفت: جل الخالق؟ اين‌ها ديونه‌اند يا اجنه؟ و بعد رفت تو آشپزخونه... هنوز نرفته بود كه صدایِ خنده‌یِ بچه‌ها سنگرو لرزوند...😂😂