eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
907 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✍️✍️✍️ راوی: از برای ماموریت به سمت حرکت کردیم نردیکی های غروب آفتاب بود که به رسیدیم هنوز مقر ثابتی در شهر فاو نداشتیم اون شب رفتیم و مهمان اون ها شدیم بود و قرار بود در مقر اطلاعات مراسمی برگزار شود از اونجائیکه بچه های اطلاعات عملیات ارادت خاصی به داشتند از ما خواستند که اگر در بین بچه های تخریب کسی مداحی میکنه شب مبعث در خدمت باشند برادر کسبی رو نشون داد و گفت که ایشون میخونند. و مجید هم به روی خودش نیاورد که اینکاره نیست و گفت چشم ما در خدمتیم. همه متعجب بودن از این کار مجید. ولی چیزی نگفتند.. شب شد و همه ی بچه ها جمع شدند برای مراسم مبعث پیامبر و منتظر مجید شدند تا براشون مدح پیامبر بخونه. مجید با گفتن بسم الله شروع کرد... اول در حدود ده دقیقه ای توضیح می داد که چطور باید دو انگشتی دست بزنند بعد هم گفت انچه که من میگویم شما بادقت گوش بدید وبعد جواب بدید. با این جمله شروع کرد.. امشب گوش کن برادر بعد جواب بده همین جمله را پنج شش دقیقه ادامه داد چون اورا میشناختند همه شروع کردند به خندیدن ولی ناراحت بودند و با تعجب نگاه میکردند یکی از بچه های اطلاعات یک پوز خندی زد و گفت برادر اگه نمی تونی بخونی مگه مجبوری بگی من مداحم .. مجید برگشت گفت برادر بشین و ساکت باش و گوش بده ودو باره شروع کرد. امشب کمپوت میخوایم دربست گوش کن برادر درست جواب بده و خلاصه نیم ساعت مجلس را به همین طریق ادامه داد و شور گرفت تدارکات یالا تدارکات یالا بعد از نیم ساعت فهمیدند که رو دست خوردند و اصلا مجید مداح نبوده و این کار رو برای شاد شدن بچه ها در شب مبعث انجام داده. و خلاصه شب مبعث سال 65 در فاو با شیرین کاری های پایان یافت . 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁 🌹 یاد وخاطره 7 شهید (ع) که در روز 25 فروردین ماه 1365 در در حال مین گذاری آسمانی شدند گرامیباد. اونها هفت تن بودند و اهل صفا و صمیمیت... و به مشهور شدند. شبی که به معراج رفتند شبی بود که زاده ام البنین (ع) پا در جهان هستی گذاشت. 🌿 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @alvaresinchannel
🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁 🌹 یاد وخاطره 7 شهید (ع) که در روز 25 فروردین ماه 1365 در در حال مین گذاری آسمانی شدند گرامیباد. اونها هفت تن بودند و اهل صفا و صمیمیت... و به مشهور شدند. شبی که به معراج رفتند شبی بود که زاده ام البنین (ع) پا در جهان هستی گذاشت. 🌿 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @alvaresinchannel
✍️✍️ راوی: دشمن برای بازپس گیری یک لحظه آروم و قرار نداشت.نگه داشتن خط پدافندی در فشارهای پی در پی دشمن ، دست کمی از عملیات نداشت.و سیدالشهداء(ع) برای مقابل خط پدافندی 3 کیلومتری در محدوده جاده و مامور شد و در این عملیات مین گذاری ، بعلت آتشباری دشمن در منطقه و رسیدن موج انفجار به ( ام 19 )که توسط بچه های تخریب کار گذاشته شده بود تعدادی از مینها منفجر شد ودر نتیجه انفجار ده ها کیلو مواد منفجره، به شهادت رسیدند که به معروف شدند.از این هفت شهید سه نفر از آنها( )به علت نزدیکی به کانون انفجار ابدان مطهرشون کاملا متلاشی شد به طوریکه بچه ها توانستند از محل انفجار مقداری گوشت له شده و دو تا ران پا پیدا کنند و به تحویل دهند. در آن شرایط سخت و زیر نور اندک ماه ، مجزا کردن تکه های بدن هر شهید کار مشکلی بود ولی به هر ترتیب این بدنهای پاره ،پاره شده به تهران برگشت و تحویل خانواده ها شد..... 🍀🍁🌹 🍀🍁🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت.25 فروردین سال 1365 ✍️✍️✍️ راوی : یک روزی در یک جمعی بودیم الان جایش و افرادی که توی آن جمع بودیم را یادم نمی آید. بحث بر سر بود. هر کسی حرفی می زد. گفت: من اصلا دوست ندارم با یه کوچیک و یا یه تیر شهید بشوم. برایم افت دارد. مثل این می ماند که توی خیابان یک دوچرخه به آدم بخورد و آدم بمیرد. من دوست دارم نحوه شهادتم در شان خودم باشد. دوست دارم با یک و یا یک تیکه تیکه شوم. وقتی در خبر و نحوه شهادت عزیزان هفت تن را دریافت کردیم من بی اختیار یاد حرف های مجید افتادم .. با یه انفجار مهیب به معراج رفت و همانطور که میخواست تیکه تیکه شد. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🌺🍃🍂 : 20 بهمن ماه 1364 عملیات والفجر8 درتاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 با عبور غواصان ، السلام و یزد از و حمله به مواضع دشمن بعثی در درساعت ده شب با رمز انجام شد.. یکی از یگانهای عمل کننده دراین عملیات ، بود که غواصان این یگان در غالب و در دقایق اولیه با عبور از آب اروند رود خود را به ساحل دشمن رسانده و با ایجاد 4 معبردر موانع دشمن در ساحل جزیره ام الرصاص که شامل ، و بود مسیر را باز نموده و غواصان گروهان والعادیات از گردان قمربنی هاشم علیه السلام با عبور از معابر ، خط اول دشمن را تسخیر نمودند . درساعت 11 شب با علامت دادن به ساحل خودی با حرکت رزمندگان سایر گردانها که سوار برقایق ها منتظر ادامه عملیات بودند شروع شد.و دو گروهان باقی مانده از دو معبر وارد ساحل دشمن شده و با پاکسازی سنگرهای دشمن به سمت اهداف خود حمله بردند . و در ادامه عملیات به فرماندهی ، ، به فرماندهی ، و با توسعه منطقه درگیری تلفات سنگینی را بردشمن وارد کردند .فشار یگانهای عمل کننده در و تصرف اهداف به حدی بود که دشمن احساس خطر نموده ویگانهای خود را از به منطقه عمومی منتقل نمود و به خیال اینکه فلش اصلی عملیات میباشد فشار خود را بر رزمندگان یگانهای درگیر در منطقه افزایش دادند. پاتکهای دشمن در روز 21 و22 بهمن با تامین نیرو از طریق وغربی و آتشباری سنگین شروع شد ورزمندگان با تمام توان دشمن را درجزیره ام الرصاص سرگرم نموده و غواصان سایر یگانها با عبور از اروند عملیات اصلی را با حمله به مواضع دشمن درشهر فاو آغاز نمودند.و رزمندگان عمل کننده در منطقه عمومی خرمشهر و جزیره ام الرصاص بعداز 2 روز با تخلیه مجروحین وشهداء جزیره را ترک نمودند. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✍️✍️✍️ راوی: از برای ماموریت به سمت حرکت کردیم نردیکی های غروب آفتاب بود که به رسیدیم هنوز مقر ثابتی در شهر فاو نداشتیم اون شب رفتیم و مهمان اون ها شدیم بود و قرار بود در مقر اطلاعات مراسمی برگزار شود از اونجائیکه بچه های اطلاعات عملیات ارادت خاصی به داشتند از ما خواستند که اگر در بین بچه های تخریب کسی مداحی میکنه شب مبعث در خدمت باشند برادر کسبی رو نشون داد و گفت که ایشون میخونند. و مجید هم به روی خودش نیاورد که اینکاره نیست و گفت چشم ما در خدمتیم. همه متعجب بودن از این کار مجید. ولی چیزی نگفتند.. شب شد و همه ی بچه ها جمع شدند برای مراسم مبعث پیامبر و منتظر مجید شدند تا براشون مدح پیامبر بخونه. مجید با گفتن بسم الله شروع کرد... اول در حدود ده دقیقه ای توضیح می داد که چطور باید دو انگشتی دست بزنند بعد هم گفت انچه که من میگویم شما بادقت گوش بدید وبعد جواب بدید. با این جمله شروع کرد.. امشب گوش کن برادر بعد جواب بده همین جمله را پنج شش دقیقه ادامه داد چون اورا میشناختند همه شروع کردند به خندیدن ولی ناراحت بودند و با تعجب نگاه میکردند یکی از بچه های اطلاعات یک پوز خندی زد و گفت برادر اگه نمی تونی بخونی مگه مجبوری بگی من مداحم .. مجید برگشت گفت برادر بشین و ساکت باش و گوش بده ودو باره شروع کرد. امشب کمپوت میخوایم دربست گوش کن برادر درست جواب بده و خلاصه نیم ساعت مجلس را به همین طریق ادامه داد و شور گرفت تدارکات یالا تدارکات یالا بعد از نیم ساعت فهمیدند که رو دست خوردند و اصلا مجید مداح نبوده و این کار رو برای شاد شدن بچه ها در شب مبعث انجام داده. و خلاصه شب مبعث سال 65 در فاو با شیرین کاری های پایان یافت . 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
بعد از ماموریت موفقیت آمیز السلام در وتوانایی گردانها در ماموریت جدید ضمن بازسازی و تجدید قوا در در نزدیکی مجددا برای ماموریت جدید در از سوی قرارگاه فراخوانده شد. قبل از حضور گردانها در شهر فاو که برای توجیه و احداث در فاو حضور پیدا نموده بودند در اطراف با اصابت موشک هدایت شونده دشمن که از دریا شلیک شده بود شهید ومجروح میگردند. به سختی مجروح گردیده و و به میرسند.برادرشهید حاج یدالله کلهر سرپرستی لشگر را عهده دارشده و سال 64 گردانهای قمر بنی هاشم علیه السلام وعلی اصغر علیه السلام آماده دفع پاتک دشمن در و سه راهی میشوند که در حال عزیمت به مورد بمباران هواپیماهای دشمن قرارگرفته و تعدادی از فرماندهان گردان به شهادت میرسند 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
25 فروردین 1365 ✍️✍️ راوی: دشمن برای بازپس گیری یک لحظه آروم و قرار نداشت.نگه داشتن خط پدافندی در فشارهای پی در پی دشمن ، دست کمی از عملیات نداشت.و سیدالشهداء(ع) برای مقابل خط پدافندی 3 کیلومتری در محدوده جاده و مامور شد و در این عملیات مین گذاری ، بعلت آتشباری دشمن در منطقه و رسیدن موج انفجار به ( ام 19 )که توسط بچه های تخریب کار گذاشته شده بود تعدادی از مینها منفجر شد ودر نتیجه انفجار ده ها کیلو مواد منفجره، به شهادت رسیدند که به معروف شدند.از این هفت شهید سه نفر از آنها( )به علت نزدیکی به کانون انفجار ابدان مطهرشون کاملا متلاشی شد به طوریکه بچه ها توانستند از محل انفجار مقداری گوشت له شده و دو تا ران پا پیدا کنند و به تحویل دهند. در آن شرایط سخت و زیر نور اندک ماه ، مجزا کردن تکه های بدن هر شهید کار مشکلی بود ولی به هر ترتیب این بدنهای پاره ،پاره شده به تهران برگشت و تحویل خانواده ها شد..... 🍀🍁🌹 🍀🍁🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 تخریبجی شهید ولادت: 1345 شهادت: 14اسفند 1364والفجر8 سی و هفتمین سالگرد شهادتت گرامیباد @alvaresinchannel
🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁 🌹 یاد وخاطره 7 شهید (ع) که در روز 25 فروردین ماه 1365 در در حال مین گذاری آسمانی شدند گرامیباد. اونها هفت تن بودندواهل صفا وصمیمیت... و به شدند. شبی که به معراج رفتند شبی بود که زاده ام البنین (ع) پا در جهان هستی گذاشت. 🌿 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✍️✍️ راوی: دشمن برای بازپس گیری یک لحظه آروم و قرار نداشت.نگه داشتن خط پدافندی در فشارهای پی در پی دشمن ، دست کمی از عملیات نداشت.و سیدالشهداء(ع) برای مقابل خط پدافندی 3 کیلومتری در محدوده جاده و مامور شد و در این عملیات مین گذاری ، بعلت آتشباری دشمن در منطقه و رسیدن موج انفجار به ( ام 19 )که توسط بچه های تخریب کار گذاشته شده بود تعدادی از مینها منفجر شد ودر نتیجه انفجار ده ها کیلو مواد منفجره، به شهادت رسیدند که به معروف شدند.از این هفت شهید سه نفر از آنها( )به علت نزدیکی به کانون انفجار ابدان مطهرشون کاملا متلاشی شد به طوریکه بچه ها توانستند از محل انفجار مقداری گوشت له شده و دو تا ران پا پیدا کنند و به تحویل دهند. در آن شرایط سخت و زیر نور اندک ماه ، مجزا کردن تکه های بدن هر شهید کار مشکلی بود ولی به هر ترتیب این بدنهای پاره ،پاره شده به تهران برگشت و تحویل خانواده ها شد..... 🍀🍁🌹 🍀🍁🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 10 شهریورماه 1365 از اوائل اردیبهشت سال 1365 و بعد از خروج لشگر 10 از و دو ماه درگیری نفس گیر،ماموریت مقابله با دشمن در به لشگر 10 واگذار شد. دشمن در بهار سال 1365 به تلافی شکست و از دست دادن شهر فاو به تحرک افتاده بود و از و و و تا و به مواضع ما حمله نمود و در همه ی این ماموریت ها لشگر10 سیدالشهداء(ع) را به کارگرفتند و گردان ها بعد از ماموریت سخت و بیش از یکماه درگیری نزدیک با دشمن در اوائل مردادماه اجازه مرخصی و تجدید قوا پیدا کردند. تعدادی از فرماندهان گردان ها و واحدها توفیق تشرف به حج پیدا کردند و فرمانده لشگر هم از این فرصت برای ادامه درمان استفاده کرد و چشمانش را که در بر اثر ترکش آسیب دیده بود به تیغ جراح سپرد. هنوز چند روزی از حضور بچه های لشگر10 در تهران نگذشته بود که ابلاغ ماموریت جدید در منطقه عمومی پیرانشهر رسید. و از حاج آقا فضلی خواسته بودند که با تمام توان در ماموریت جدید ظاهر شود البته باید متذکر شد که از روحیه ولایت پذیری فرمانده لشگر10 نیروی زمینی سپاه در عملیاتها حسن استفاده(بخوانید سوء استفاده) زیاد نمود. و در این ماموریت هم لشگر10 فرماندهان قرارگاه را مایوس نکرد با توجه به اینکه فرمانده لشگر زیر تیغ جراحی بود جانشین او هم به علت مجروحیت شدید امکان حضور در منطقه را نداشت و ، فرمانده عملیات ، که در این شرایط باید لشگر را اداره کند هم به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و قرعه فال به جانشین ایشان برادر تقی دلیلی افتاد و به عنوان سرپرست لشگر10 برای معرفی شدند. و لشگر10 سیدالشهدا(ع) با 3 گردان رزمی یعنی به فرماندهی مهدی قندیل و گردان به فرماندهی عباس قهرودی و به فرماندهی و به کارگیری واحدهای پشتیبانی رزم در حضور پیدا کرد. @alvaresinchannel
یاد اون روزهای خوب بخیر از این دست تصاویر ، اسناد فراموش نشدنی استفاده دشمن بعثی از است و این جوانان رزمندگانی هستند که در معرض سلاح شیمیایی قرار گرفتند... 🔷این جوانان رزمندگان تبلیغات لشگر10 هستند که در در جریان دچار صدمات شیمیایی شده اند. وقتی رزمنده ای مصدوم میشد از لباس رزم بیرون میومد و از این لباس ها در اورژانس شیمیایی به تن میکرد... و سرفه ها شروع میشد و خارش بدن و پشت سرش طاول هم خودنمایی میکرد.. ساعات و روزهای مصدومین شیمیایی به سختی میگذشت و تا به امروز آثار این صدمات از روزهای جنگ باقی مانده.. یاد کنیم از شهدایی که با صدمات شیمیایی به شهادت رسیدند. @alvaresinchannel
به مدد نام الله علیها آزاد شد یاد در شهادت بی بی بخیر یا دخت یغمبر حافظ این انقلاب مادر نام تو در جبهه ها غوغا به پا (س) (س) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 ☑️🔸 فقط محتاج اشکم خاطره ای از آخرین روزهای فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10 ✍🏿✍🏿 راوی: از مکه که اومد حالش خیلی تغییر کرده بود حالا دیگه برادر عبدالله، شده بود لطافت روحی اش به اوج رسیده بود. اوقات فراغتش رو بیشتر صرف نماز و مناجات میکرد. خوابش خیلی کم شده بود. بجای خوابیدن به قول خودش چرت میزد و مدام بین عقبه و خط مقدم در تردد بود. مسوولیت مهندسی لشگر رو هم به ایشون دادند. اداره کردن گردان تخریب و مهندسی کار طاقت فرسایی بود. به لحاظ جسمی خیلی جمع و جور بود بعد از اومدن از حج هم خورد و خوراکش شده بود نون ماست و نون و مربا.. میگفت میخواهم شکمم رو کنترل کنم. روزهای آخر دیماه 64 بود که توی یک جمع خصوصی بچه ها گفت: من حساب و کتابم رو با خدا تسویه کردم و تونستم جلوی شکمم رو بگیرم.. فقط یه چیز کم دارم که اون هم سعی میکنم تا فرصت باقی مونده جبران کنم و اون هم است. حاجی روزهای آخربا توجه به سختی و سنگینی کار تخریب و مهندسی و مسولیت هایی که برای آماده کردن منطقه ی عملیات لشگر10 داشت از کوچکترین فرصت برای مناجات با خدا و اشک ریختن استفاده میکرد. سال ها بود که در کنار حاجی زندگی کرده بودم و ساعت ها برای ایشون روضه و مناجات خونده بودم اما صدای گریه ایشون رو نشنیده بودم اما روزهای آخرمیشد صدای گریه اش رو شنید.. دیگه با صدای آرام گریه میکرد اوایل بهمن 1364 مصادف شده بود با .. حاجی از این ایام بهترین استفاده رو کرد. توی جزیره ام الرصاص با فرماندهی بچه های تخریب و مهندسی رزمی سخت ترین وظیفه را به عهده گرفت وبعد هم به کمک فرماندهان لشگر10 در فاو آمد. و در روزهای سخت عملیات در دراولین روزهای اسفند 64 آسمانی شد. 🍂🍁 @alvaresinchannel
🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🌺🍃🍂 : 20 بهمن ماه 1364 عملیات والفجر8 درتاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 با عبور غواصان ، السلام و یزد از و حمله به مواضع دشمن بعثی در درساعت ده شب با رمز انجام شد.. یکی از یگانهای عمل کننده دراین عملیات ، بود که غواصان این یگان در غالب و در دقایق اولیه با عبور از آب اروند رود خود را به ساحل دشمن رسانده و با ایجاد 4 معبردر موانع دشمن در ساحل جزیره ام الرصاص که شامل ، و بود مسیر را باز نموده و غواصان گروهان والعادیات از گردان قمربنی هاشم علیه السلام با عبور از معابر ، خط اول دشمن را تسخیر نمودند . درساعت 11 شب با علامت دادن به ساحل خودی با حرکت رزمندگان سایر گردانها که سوار برقایق ها منتظر ادامه عملیات بودند شروع شد.و دو گروهان باقی مانده از دو معبر وارد ساحل دشمن شده و با پاکسازی سنگرهای دشمن به سمت اهداف خود حمله بردند . و در ادامه عملیات به فرماندهی ، ، به فرماندهی ، و با توسعه منطقه درگیری تلفات سنگینی را بردشمن وارد کردند .فشار یگانهای عمل کننده در و تصرف اهداف به حدی بود که دشمن احساس خطر نموده ویگانهای خود را از به منطقه عمومی منتقل نمود و به خیال اینکه فلش اصلی عملیات میباشد فشار خود را بر رزمندگان یگانهای درگیر در منطقه افزایش دادند. پاتکهای دشمن در روز 21 و22 بهمن با تامین نیرو از طریق وغربی و آتشباری سنگین شروع شد ورزمندگان با تمام توان دشمن را درجزیره ام الرصاص سرگرم نموده و غواصان سایر یگانها با عبور از اروند عملیات اصلی را با حمله به مواضع دشمن درشهر فاو آغاز نمودند.و رزمندگان عمل کننده در منطقه عمومی خرمشهر و جزیره ام الرصاص بعداز 2 روز با تخلیه مجروحین وشهداء جزیره را ترک نمودند. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
25 فروردین 1365 ✍️✍️ راوی: دشمن برای بازپس گیری یک لحظه آروم و قرار نداشت.نگه داشتن خط پدافندی در فشارهای پی در پی دشمن ، دست کمی از عملیات نداشت.و سیدالشهداء(ع) برای مقابل خط پدافندی 3 کیلومتری در محدوده جاده و مامور شد و در این عملیات مین گذاری ، بعلت آتشباری دشمن در منطقه و رسیدن موج انفجار به ( ام 19 )که توسط بچه های تخریب کار گذاشته شده بود تعدادی از مینها منفجر شد ودر نتیجه انفجار ده ها کیلو مواد منفجره، به شهادت رسیدند که به معروف شدند.از این هفت شهید سه نفر از آنها( )به علت نزدیکی به کانون انفجار ابدان مطهرشون کاملا متلاشی شد به طوریکه بچه ها توانستند از محل انفجار مقداری گوشت له شده و دو تا ران پا پیدا کنند و به تحویل دهند. در آن شرایط سخت و زیر نور اندک ماه ، مجزا کردن تکه های بدن هر شهید کار مشکلی بود ولی به هر ترتیب این بدنهای پاره ،پاره شده به تهران برگشت و تحویل خانواده ها شد..... 🍀🍁🌹 🍀🍁🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
پیش به سوی فاو بعد از ماموریت موفقیت آمیز السلام در وتوانایی گردانها در ماموریت جدید ضمن بازسازی و تجدید قوا در در نزدیکی مجددا برای ماموریت جدید در از سوی قرارگاه فراخوانده شد. قبل از حضور گردانها در شهر فاو که برای توجیه و احداث در فاو حضور پیدا نموده بودند در اطراف با اصابت موشک هدایت شونده دشمن که از دریا شلیک شده بود شهید ومجروح میگردند. به سختی مجروح گردیده و و به میرسند.برادرشهید حاج یدالله کلهر سرپرستی لشگر را عهده دارشده و سال 64 گردانهای قمر بنی هاشم علیه السلام وعلی اصغر علیه السلام آماده دفع پاتک دشمن در و سه راهی میشوند که در حال عزیمت به مورد بمباران هواپیماهای دشمن قرارگرفته و تعدادی از فرماندهان گردان به شهادت میرسند 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام لشگر 10 سیدالشهدائ علیه السلام در اولین ساعات رو اول اسفند سال 64 در شهر فاو مقابل دشمن حاضر شد و از سپیده دم روز اول اسفند به مقابله پاتک های سنگین دشمن رفت. ابتدا السلام به فرماندهی و سپس السلام به کارگرفته شد. بچه ها مردانه جنگیدند. کار بچه های تخریب و مهندسی در این دو روز و در مقابله با پاتک ها عالی بود. مین گذاری در مسیر خودروهای زرهی و نفرات دشمن تلفات زیادی گرفت و ماموریت دیگ بچه های تخریب شکافتن جاده در مسیر مانور ستون زرهی دشمن بود که نیمه شب روز دوم اسفند با نظارت انجام شد و در سپیده دم روز 2 اسفند سال 64 فرمانده دلاور جبهه حاج عبدالله با آتش خمپاره زمانی دشمن و اصابت ترکش به سر به شدت مجروح شد و به اغماء رفت. یاد همه ی اون دلاوری ها بخیر @alvaresinchannel
شهید عبدالرزاق علی شیری شهادت: 1 اسفند 1364 دفع پاتک در گردان علی اصغر علیه السلام لشگر 10 و پیکر مطهرش بعد از 13 سال در امام زاده محمد(ع) کرج دفن شد. @alvaresinchannel
🌹 شهید عبدالرزاق علی شیری شهادت عملیات والفجر8 تاریخ شهادت : 1 اسفند 1364 سال ۶۱ و در عملیات مسلم ابن عقیل(ع) در حالی که رزمنده لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود در بمباران هوایی مقر گردانها در سومار در اثر اصابت ترکش دستش چپش از کتف جدا شد و به پشت جبهه برگشت. همه می‌گفتند عبدالرزاق حالا حالاها به جبهه برنمی‌گرده اما ۱۵ روز بعد با آستین خالی توی دوکوهه روئیت شد. او ول کن نبود و کسی هم جرات این رو نداشت که توی عملیات از او استفاده نکنه. کسی باورش نمی‌شد که عبدالرزاق هنوز می‌تونه سینه به سینه دوشکا بره و با نارنجک خاموشش کنه. او رزمنده گردان حنظله بود. این دلاوری و جیگرداری در عملیات والفجر یک کار دستش داد. در حالی که ۳ ماه بیشتر از قطع دست چپش نمی‌گذشت تیر دشمن به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد.بعضی رزمنده‌ها یکبار مصرف بودند و با یک اعزام و یا یک مجروحیت به جبهه پشت می‌کردند اما عبدالرزاق دوباره اومد و این بار توی مقر قلاجه همه رو حیرت زده کرد. در مراسم صبحگاه اردوگاه قلاجه قبل از عملیات والفجر 4 عبدالرزاق با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست داشت ظاهر می‌شد و خودش کمپوت روحیه بود. عبدالرزاق عاشق شهید حاج حسین اسکندرلو بود و در نهایت در روز 1 اسفند 64 با گردان علی اصغر(ع) برای دفع پاتک در فاو وارد نبرد شد.تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود. وقتی روی خاکریز قفل می‌شد مثل موریانه خاکریز رو کوتاه میکرد و تلفات میگرفت. عبدالرزاق دست به کار شد. برای رسیدن به تیربار دشمن باید از باتلاقی که بین ما و دشمن بود می‌گذشت و رد شدن از این همه گل و لای به این راحتی نبود و دشمن کاملا روی مواضع ما دید تیر داشت اما عبدالرزاق ول کن نبود. نارنجک به کمر و شمشیر به دست حرکت کرد و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق علی شیری هم افتاد. ✅ شهید عبدالرزاق علی شیری روز اول اسفند 64 روحش پر کشید و پیکرش در فاو ماند و بعد از 13 سال به وطن باز گشت و در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد. راوی:جعفرطهماسبی @alvaresinchannel
🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁 🌹 یاد وخاطره 7 شهید (ع) که در بامداد 25 فروردین ماه 1365 در در حال مین گذاری آسمانی شدند گرامیباد. اونها هفت تن بودند و اهل صفا و صمیمیت... و به مشهور شدند. شبی که به معراج رفتند شبی بود که زاده ام البنین (ع) پا در جهان هستی گذاشت. 🌿 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 10 شهریورماه 1365 از اوائل اردیبهشت سال 1365 و بعد از خروج لشگر 10 از و دو ماه درگیری نفس گیر،ماموریت مقابله با دشمن در به لشگر 10 واگذار شد. دشمن در بهار سال 1365 به تلافی شکست و از دست دادن شهر فاو به تحرک افتاده بود و از و و و تا و به مواضع ما حمله نمود و در همه ی این ماموریت ها لشگر10 سیدالشهداء(ع) را به کارگرفتند و گردان ها بعد از ماموریت سخت و بیش از یکماه درگیری نزدیک با دشمن در اوائل مردادماه اجازه مرخصی و تجدید قوا پیدا کردند. تعدادی از فرماندهان گردان ها و واحدها توفیق تشرف به حج پیدا کردند و فرمانده لشگر هم از این فرصت برای ادامه درمان استفاده کرد و چشمانش را که در بر اثر ترکش آسیب دیده بود به تیغ جراح سپرد. هنوز چند روزی از حضور بچه های لشگر10 در تهران نگذشته بود که ابلاغ ماموریت جدید در منطقه عمومی پیرانشهر رسید. و از حاج آقا فضلی خواسته بودند که با تمام توان در ماموریت جدید ظاهر شود البته باید متذکر شد که از روحیه ولایت پذیری فرمانده لشگر10 نیروی زمینی سپاه در عملیاتها حسن استفاده(بخوانید سوء استفاده) زیاد نمود. و در این ماموریت هم لشگر10 فرماندهان قرارگاه را مایوس نکرد با توجه به اینکه فرمانده لشگر زیر تیغ جراحی بود جانشین او هم به علت مجروحیت شدید امکان حضور در منطقه را نداشت و ، فرمانده عملیات ، که در این شرایط باید لشگر را اداره کند هم به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و قرعه فال به جانشین ایشان برادر تقی دلیلی افتاد و به عنوان سرپرست لشگر10 برای معرفی شدند. و لشگر10 سیدالشهدا(ع) با 3 گردان رزمی یعنی به فرماندهی مهدی قندیل و گردان به فرماندهی عباس قهرودی و به فرماندهی و به کارگیری واحدهای پشتیبانی رزم در حضور پیدا کرد. @alvaresinchannel