📹 "پرچمِ یمن را دیده اید"⁉️ 🔴 در #آخر_الزمان حواستان به اوضاع یمن باشد ✍ همیــشہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید.. 📹 "استاد علی اکبر رائفی پور" ⏱"زمان : ۲ دقیقه و ۱۹ ثانیه" #ظهور #یمن @emamzaaamaan

برای اهالی تهران...👇👇 این پیام رو یکی از همراهان کانال فرستادن

جلسه دوم پویش کتابخوانی با حضور میهمان ویژه «خانم هدی مقلد» (از جنوب لبنان) همزمان با سالگرد شهادت «فرمانده ابوعیسی» فرمانده ارشد مقاومت حزب الله، منطقه اقلیم التفاح در جنوب لبنان و بررسی کتاب «تو زودتر بکش» (روایت نیرو‌های عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از ۶۰ سال ترورهای موساد) توسط خانم الهام عابدینی و روایتی از سفر به جنوب لبنان توسط خانم حریر عادلی چهارشنبه ۲۷ دیماه، ساعت دو تا پنج عصر حوزه هنری انقلاب اسلامی، سالن تماشاخانه مهر (خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ) لینک ثبت نام https://evnd.co/xcWQ5 شرکت در جلسه رایگان است ولی به جهت محدودیت ورود به سالن و تهیه تدارکات و هدیه حتما ثبت نام کنید. لطفاً در انتشار این پیام کمک کنید @markoo95

آمرین به معروف تهران بپاخواستند گروه های مردمی خودجوش در حال تذکر لسانی در اقصی نقاط تهران می باشند خداقوت بر همه ی آمرین به امر #گروههای_خودجوش_مردمی #تذکر_لسانی #چهارراه_ولیعصرعج #امر_به_معروف_نهی_از_منکر https://eitaa.com/amre_be_maroof_khod_joosh

روز اول _ هنرستان اندیشه نو _ کرمان حوالی ساعت ۹ جلوی مدرسه پیاده میشویم و همان جا سمندی با خط کشی پلیس و چراغ گردون ایستاده، از در مدرسه میروم تو ، مراسم یادبود در حیاط مدرسه شروع شده، از دور عکس سه شهید را میبینم، دور عکسشان گل گرفتند، بین جمعیت را نگاه میکنم، حتما همکلاسی هایش بین صندلی ها نشستند، جز ردیف اول، که انگار مادر یکی از بچه ها دائما از حال میرود، در بقیه ردیف ها، همکلاسی ها آرام هستند، به حیاط مدرسه نگاه میکنم، چند نفری را پراکنده میبینم انگار عکس همکلاسی شان را بغل گرفتند، به سمتشان میروم ،‌ اسمش فاطمه متقی است، کنار فاطمه مهسا ایستاده، سوال میکنم تو دوست صمیمی عارفه بودی ؟ مهسا در جواب میگه: همکلاسیمون بود، چند وقت پیش برای من و عارفه تو کلاسمون تولد گرفتند، اینم عکسش، عکس رو نگاه میکنم عارفه قد بلندی داشته و دوربین به صورت سلفی ازشون عکس گرفته، فاطمه می‌گه سنگ صبورم بود، یعنی برای همه بود و سرش رو میندازه پایین ازشون فاصله میگیرم، داخل سالن مدرسه میروم، اسم عارفه سلمانی پور بین اسامی همیاران منتخب مشاور نوشته شده ، از بچه های کلاس که در راهروی مدرسه هستند میپرسم همیار مشاور یعنی چی؟ جواب میدهند که یعنی کسی که اگر بچه ها مشکلی داشته باشند، بهش میگن، یعنی کنار دست خانم مشاور مدرسه، یکی از معلم ها رو میبینم ، میپرسم عارفه شاگردتون بود؟ چطور دختری بود؟ شیطون و بازیگوش یا آروم و سر به زیر معلم هنوز جواب نداده بغض می‌کنه: شاگرد آرومی بود، آزارش به هیچکس نمیرسید، تعداد چرخ خیاطی هامون برای چرم دوزی کمه، گاهی دعوا میشه اما عارفه همیشه کنار می ایستاد و نوبتش رو به بقیه میداد... وارد کلاس شون میشم ، روی میز پارچه ای پهن شده و گل های پر پر ، عکس عارفه هم گذاشتند و تعدادی کیف و جا مدادی و جا کارتی چرم یکی از بچه ها که سر میز نشسته میگه: قرار بود فردا اینا رو تحویل بده که نمره ژوژمانش رو بگیره که اینطوری شد. بچه ها دور میز عارفه جمع شدند، منم سر میز میشینم و چند کلمه ای خودمونی حرف می‌زنیم بهشون میگم من عاشق کارای دستی هنرجوهامم، همین هفته پیش از شاگردای مدرسه مون ماگ و دستبند خریدم، شما هم به معلم هاتون چیزی می‌فروشید ؟ یکی از بچه ها میگه : بله من چند بار فروختم، میپرسم برای فروش صفحه ای در اینترنت هم باز کردی یا نه ؟ جواب میده که فعلا نه، چون کارام همشون زود تموم میشه، بچه های این کلاس ها رشته سراجی اند که توی درس هاشون تولید محصولات چرمی هست ، عارفه هم رشته سراجی میخونده، از کلاس که بیرون میام، میبینم که بالا سر هر کلاس اسمی از شهیدی نوشته شده، با خودم میگم شاید این رو دیشب انجام دادند که میدونستند فردا مراسمه، از بچه ها میپرسم اینا رو تازه زدند؟ یکیشون میگه نه یک ماهی هست، گفتم از کی ؟ میگه تقریبا از وقتی که شهید اومده تو مدرسه! عکاس مدرسه رو بین بچه ها پیدا میکنم، میرم جلو ، عکس های قشنگی انداخته،تصاویر دوربینش رو مرور میکنم، هنوز تصویر تشییع شهید توی حافظه دوربین مدرسه هست، بعدا متوجه میشم که معاون پرورشی مدرسه که تازه به اینجا اومده، تحولاتی ایجاد کرده مثلا بچه ها رو به اردو برده و قبل از این اردویی اتفاق نمیفتاده، کار دیگه ای که کرده، تشییع پیکر یکی از شهدا داخل مدرسه بوده، معاون پرورشی مدرسه بین عده ای از بچه ها خیلی محبوبه، متوجه شدم که مراسمی هم تحت عنوان گارد و پرچم ترتیب داده که بچه ها با احترام پرچم ایران رو بالا ببرند. عکس همه این کارها توی دوربین مدرسه بود، بین عکس ها ، یکی از بچه های مدرسه رو شناختم که شهید شده بود، فاطمه نظری ! نفر اول و جلوی تابوت شهید ایستاده بود ... + ادامه دارد @markoo95

مردم را نه با گفتار با کردار دعوت کنید .. « اصول کافی » 🥀

کسی که جهاد ( و تلاش ) کند به سودِ خود جهاد می کند ؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است .. وَمَن جٰهَدَ فَاِنَما یُجٰهِدُ لِنَفسِهٖ اِنَ اللهَ لَغَنیُ عَنِ العالمین .. « عنکبوت ۶ » 🍀

هیچگاه پشتیبانِ کافران مباش .. ! فَلا تَکونَنَ ظَهیراََ لِلکافِرین .. « قصص ۸۶ »

کافران به مومنان گفتند : « شما از راهِ ما پیروی کنید ( ‌و اگر گناهی داشته باشد ) ما گناهانتان را بر عهده می گیریم » ..! آنان هرگز چیزی از گناهانِ اینها را بر عهده نخواهند گرفت ؛ آنان به یقین دروغگو هستند آنها بار سنگینِ ( گناهانِ ) خویش را بر دوش می کشند و ( همچنین ) بارهای سنگین دیگری را اضافه بر بارهای سنگینِ خود . وَقالَ الذینَ کَفَروا لِلَذینَ امَنوا تَبِعوا .. « عنکبوت ۱۳ » ...

روز قیامت به یقین از دروغهایی که به خدا می بستند سوال خواهد شد .. ! وَلَیُسئَلُنَ یَومَ القیامَةِ عما کانوا یَفتَرون .. « عنکبوت ۱۳ » ..

ما بر اهلِ این شهر و آبادی بخاطرِ گناهانشان ؛ عذابی از آسمان فرو می فرستیم ..! اِنا مُنزلونَ علی اهل هذهِ القریَةِ رجزاََ من السماءِ .. « عنکبوت ۳۴ » ..