؛ ࿐ .
صدای پای آشنا ، امیدبخش، سنگین و
شمرده بـه خیمه نزدیک شد و بر درگاھ
خیمھ آرام گرفت. ایـن عادت مألوف و
شیوھۍ معمول عبّاس بـود ـ ـــ ـ که از
فرط حجبـ و حیا، هرگز حضور خود را
با صداۍ بلند یا خطاب نـام زنانِ حرم
اعلام نمیکرد.
یا یکے از کودکان، واسطھۍِ اعلام حضور
او میشد یا خود آنقدر میآمد و مےرفت
و بـا فاصلھ از خیمه مۍایستاد تا متوجّه
حضور او میشدیم.
شبها نیز هرساعتے بر درگاه خیمهها
مکثۍ میکرد تا در صورت ضرورت و
نیاز، مددکار و خدمتگزار زنان و
کودکان باشد.
ــ ـ از همان منبع بالا ꜛ
ء . .
تاریخ عاشورا بھ خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغهٔ شمشیر خواهد شد !'
پازلِ ناکاملِ من ؛_1.mp3
6.23M
ـ منِ سرمازدھ را گرم در آغوش بگیر
بہ هواۍِ بغلت بود که سرمـا خوردم .
↝ Amajha '
شوق برای رسیدن تابستان همیشه از آنجا
سرچشمه میگرفت که در روزهایی که از
بند درس خواندن آزاد بودیم قبل از اذانِ
ظهر و بعد از صبحانه لباس میپوشیدیم
و سریع از خانه میزدیم بیرون؛
ــ ـ پسـرها میدویدند، و آخرِ روز نتیجهۍ
فوتبال و وسطی آنها لباسهای خاکیِخاکی
بود و ما دخترها که از بچگـۍ بھ ما گفتهـ
بودند خانم باشید، مادر عروسکهایمان بودیم.
تابستان رگهایش را پر از نوࢪ کرده،
عطرِ سبزهها طراوتـ دارد و قلبش را
آفتاب ظھر شستشو داده ..
ــ
در روزهای نوجوانی تابستان رنگ و عطر
دیگری دارد رفتن به کوه و فضاهاۍ سبز
انرژی را دوچندان مۍکند، خواندنِ کتاب
ها و انجـام ورزشهاۍ متفـاوت، روزهاۍ
این فصلرا از دیگر اوقاتِـ سال متمایز می
کند همچنین باتوجه بھ مناسب بودن هوا
و تعطیلات، رفتن به پارڪها و طبـیعت و
حتی رفتن بہمسافرت باعثـ خاطرهانگیزتر
شدن تابستانهاست.
ــ