eitaa logo
آمال|amal
341 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
+ سلام محمد علی،خوبی؟ - سلام نه خیلی حالم خرابه😭 دلم گرفته نمیدونم چه اتفاقی برام افتاده اما احساس می کنم یه چیزی توی زندگیم کمه🥺 + من می‌دونم مشکلت چیه! -واقعا؟! + اره - چیه؟ + تو رفیق شهید توی زندگیت کم داری😍 یه کانال معرفی می کنم بهت که دربارهٔ همهٔ شهدا مطلب می‌زاره تو هم می توانی رفیق شهیدت را پیدا کنی و با شهدا و معصومین بیشتر آشنا بشی🤩😍 +ممنونم 🌹 خیلی لطف کردی😍اجرت با شهدا🌈 + اینم لینک👇🏻 @Asheghaneh_Shahadat تازه در کانال دومشون کتاب هاو رمان های زیبا و مذهبی هم می گذارند ❤️ تو میتونی با مراجعه کردن به اطلاعات کانال اولشون،لینک کانال دومشون را هم پیدا کنی و عضو هردو کانال بشی😃 - واقعا متشکرم😍🤩
حاج قاسم میگن حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌کہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه .. حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ! •. 🖐🏻 . ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @Childrenofhajqasim1399 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
سلام یڪۍ از نام هاے خداوندِ .. ما وقتی بجاش ڪلاماتۍ مثل ... صلام .. سیلام .. س .. ص استفادھ میڪنیم داریم نام خدارو بہ تمسخر میگیریـم ..! 🙂! @Childrenofhajqasim1399
آمال|amal
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_دو #جستجو هر سال که به فصل بهار نزدیک می شدیم، خانه ی ما حال و هوای
...🌲🍃 آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی می آمد. یعنی زینب کجا رفته بود؟زینب دختری نیست که بی اطلاع من جایی برود و خبری ندهد. بدون اینکه متوجه باشم، خیابان های اطراف و خانه مان را جست وجو کردم.اما مگر امکان داشت که زینب توی خیابان ها مانده باشد؟ او باید تا آن ساعت به خانه برمی گشت.مادر و دختر بزرگترم،شهلا و پسر کوچکم شهرام، در خانه منتظر بودند.به خانه بر گشتم .مادرم خیلی نگران بود اما نمیخواست حرفی بزند که ی من بیشتر شود. او مرتب زیر لب دعا می خواند. شهلا گفت:"مامان باید به خانه ی خانم دارابی برویم و از آنجا با چند نفر از دوستان زینب تماس بگیریم ؛شاید آنها خبری از زینب داشته باشند." آن زمان، ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری به خانه ی همسایه می رفتیم . من و شهلا به خانه ی دارابی رفتیم. سفره ی هفت سین خانواده ی دارابی وسط پذیرایی پهن بود و همه دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده و شادی آنها بلند بود. خانواده ی دارابی با شنیدن خبر تاخیر زینب خیلی ناراحت شدند خانم دارابی گفت:"راحت باشید و خجالت نکشید.با هر کجا لازم است تماس بگیرید تا ان شاالله از زینب خبری بگیرید." : 🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
هدایت شده از آمال|amal
توی ناشناس نظراتتون و بگید😍🌸 https://harfeto.timefriend.net/16304070269095
آمال|amal
توی ناشناس نظراتتون و بگید😍🌸 https://harfeto.timefriend.net/16304070269095
دوستان گل توی این لینک فقط فقط در مورد رمان صحبت کنید بقیه چیز ها توی این یکی لینک😅👇🏻🌹 https://harfeto.timefriend.net/16296360669381
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیزی به من بگو: که فراتر از حرف باشد! وجانم را لمس کند. چیزی بگو...!! مثلابگو کنارت هستم.. 🍒 @Childrenofhajqasim1399
معلم گفت انشا بنویس با موضوع ....! پنج تا کلمه نوشتم حرم گنبد رواق روضه صحن حسین.... 💔 بهم صفر داد‼️ گفتم مگه غیر از اینه؟! یه عمر داریم تو حسرت همین چند تا واسه اقا جان میسوزیم...... سرش‌و‌انداخت‌پایین‌وهیچی‌نگفت💔(: 🖇 @Childrenofhajqasim1399
مواظب زبونمون باشیم، خوراکش غیبت و دروغ و بی احترامی و... نشه خوراک زبونمون بی احترامی به والدین نشه.. نگیم اونا فلانن بهمانن، تو خوب باش! تو صبوری کن... خدا جایزه هاشو به ادم خوبا میده...♥️🌱 @Childrenofhajqasim1399