#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۱۶۹
آرمین زانومو نگاه کرد:نه نشکسته فقط عمیق بریده بایدپانسمان کنیم
ایدین:ببین بااین لج بازیات چه بلایی سرخودت آوردی
توهولم دادی
میخواستی رم نکنی تامنم جلوتونگیرم فکرکردی میتونی ازدستم دربری؟
آرمین:بسه دیگه بیادبریم خونه بایدزخمت وپانسمان کنیم
آرمین جلورفت آیدینم پشتش من درب داغون لنگ لنگان دنبالشون راه رفتن
برام سخت بود
آیدین چندقدم رفته روبه سرعت برگشت
ازترسم دستمو گرفتم روسرم:آی...نزن
وقتی همه میگن بچه ای ناراحت میشی ببین باخودت چکردی؟؟
چرابرات مهمه توکه منو نمیخوای ازدیروزتاحالا حالمونپرسیدی بااون دختره میری هواخوری ولی به من نمیگی
هیشششش.....یه بارگفتم بازم میگم توازهمه چیزتودنیابرام باارزش تری.
جوابی ندادم
آرمینم کنارمون ایستاد:واقعاکاراتون مثل بچه هاست
باورودمون به خونه باباومامان بانگرانی جلو اومدن بقیه ام کنجکاو که چی شده؟
مامان:وای خداآیدین چیشده آیداپات چراخون میاد؟؟
آیدین: چیزی نیست مامان پاش گیرکردبه سخره خوردزمین لباساشم خیس شد
الهام خندید:نه رفته شنا کامل خیسه
دلم می خواست چشماشو ازکاسه دربیارم آیدین سردمه پام دردداره
باشه عزیزم الان میریم اتاق پانسمان میکنیم لباستم که عوض کنی خوب میشی
داداش الهام باخنده گفت:آیدین بچه داری خیلی بهت میاداااااا
همه زدن زیرخنده
آیدین گفت:شمابفرماییدآیداکمی استراحت کنه خوب میشه .......
ادامه دارد.....
https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
۶ بهمن
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۱۷۰
آیدین بدون توجه به خنده هاشون وارداتاق شد
آرمین باجعبه کمکهای اولیه دنبالمون اومد
مامان وباباهم آمدن بابانگران پرسید:آیداچرا اینجوی ازخونه زدی بیرون از چیزی ناراحت شدی دخترم؟؟
نگاه بغض آلودمو به آیدین دوختم که نگاهم می کرد:نه باباجون ببخشیدنگرانتون کردم
مامان کنارم ایستاد:آیدین مامان زخمش عمیقه؟
نه مامان جان نگران نباش بفرماییدبیرون تاکارموبکنم لحظه از آیدین خندم گرفت ی جوری حرف میزنه انگاردکتره
ارمین: آقاا آیدین این زنه نه کیسه بکس کمی بهش فکرکن ازدلش دربیار نمیدونم چکارکردی تااین حدازت ناامید شده آرمین ماروتنهاگذاشت
آیدین به صورت غمگینم خیره شد:بهترلباساتو عوض کنی وکمی بخوابی
درازکشیدم پتوروم کشید
بگیربخواب چشمالموبستم حتی سعی نکرداز دلم دربیاره واقعا براش ارزشی
ندارم
درد سرم خوب نشدهیچ دردپامم اضافه شد ای بمیری آیداهمه ازدستت راحت شن
بالاخره خوابم بردنمی دونم چقدرخوابیدم بادردشدیدسرم بیدارشدم صدای
شوخی وخنده هاشون تیری بودتوقلبم به سختی ازتخت جداشدم رفتم آشپزخونه قرص مسکنی برداشتم لیوان آب وپرکردم چشمام سیاهی رفت آیدینو دیدم که نگام می کنه
قدرت نداشتم قرص وبزارم دهنم وای سرم داره گیج میره لیوان ازدستم افتادبعد خودم نقش زمین شدم...
وقتی چشماموبازکردم ی جای غریبه بودم باکمی دقت فهمیدم بیمارستانه باباومامان وآیدین آرمین کنارتختم بودن
مامان بامهربانی دستی به سرم کشید:آیداجان خوبی دخترم؟
لبخندکوچیکی زدم
بابا باناراحتی دستی به صورتش کشیدهمه ی مامقصریم که حواسمون به این بچه نبود
آرمین دستی به شونه ی آیدین زد
زن داداش ما کمی محبت می خواد اونم ازشوهرش شاخ شمشادش.......
ادامه دارد.....
https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
۶ بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم✨
از امام صادق علیه السلام پرسیدند چگونه بر محمد و آل او صلوات بفرستیم
فرمود: شما بگوئید:
صَلَـواتُ اللهِ و صَلَواتُ مَلائِکَتَهِ و اَنْبیائِهِ
و رُسُلِهِ و جَمیعِ خَلْقِهِ عَلـیٰ محمَّدٍ و آل
مُحمَّـــدٍ والسَّــــــلامُ عَلَیهِ و عَلَیهـِـمْ
و رَحْمَةُ اللهِ و بَرَکاتُهُ
گفته شد ثواب کسى که به این طریق بگوید چه مى باشد،
فرمود: بیرون شدن از گناهان است ،
به خدا قسم مثل روزى که او را مادر زائیده
۶ بهمن
🌱 زمانی که گناهان بنده بسیار شود و عمل نیکی نداشته باشد که گناهان او را جبران کند، خدا او را به اندوه در دنیا گرفتار می کند تا کفاره گناهان او شود.🌸
❤ امام صادق (ع) 🌸
۶ بهمن
گفت: بدون امام زمان(عج)
چه می کنید؟!
گفتم : مُردِگی !
بیا و زنده کن مارا ...💔
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
۶ بهمن
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم به چند متر زمین احتیاج داره؟
۶ بهمن
۶ بهمن
24 رجب
1 ـ ﻓﺘﺢ ﺧﻴﺒﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ (1)
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 7 هـ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺧﻴﺒﺮ ﻣَﺮﺣَﺐ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻗﻠﻌﻪ ی ﺧﻴﺒﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺘﺢ ﮔﺮﺩﻳﺪ. (2)
این فتح در 27 ﺭﺟﺐ (3) و 15 محرّم (4) نیز ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻮﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺧﻴﺒﺮﻳﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻗﻠﻌﻪ ی «ﻗﻤﻮﺹ» ﺭﺍ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﻛﺮﺩ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮﻯ ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﺍﻧﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺘﻨﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله علیه ﻭ ﺁﻟﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋُﻤَﺮ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺖ.
← ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﺘﺢ ﺧﻴﺒﺮ
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
«ﻓﺮﺩﺍ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﺪ، ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﻨﺪ. ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻴﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﻓﺘﺢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ». (5)
ﻫﻤﻪ ی ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺁﺭﺯﻭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﻓﺮﺩﺍﻯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻛﺠﺎﺳﺖ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ :
ﭼﺸﻢ ﺩﺭﺩﻯ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺸﻜﻞ ﺍﺳﺖ. ﺧﺎﺗﻢ ﺍلأﻧﺒﻴﺎﺀ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﺎﺿﺮ ﻛﻨﻴﺪ.
ﺳﻠﻤﺔ ﺑﻦ ﺍﻛﻮﻉ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭک ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺎﺗﻢ ﺍلأﻭﺻﻴﺎﺀ ﻋﻠﻰ ﻣﺮﺗﻀﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
«ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ، ﺯﺣﻤﺖ ﮔﺮﻣﺎ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭ».
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭﺩ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﺭﺽ ﻧﺸﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻣﺎ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻧﮕﺸﺖ.
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺯﺭﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﭘﻮﺷﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻤﺮ ﺍﻭ ﺑﺴﺖ ﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺮﻛﺒﺶ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
«ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ، ﻣﻴﻜﺎﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ، ﻋﺰﺭﺍﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﻓﻴﻞ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ، ﻭ ﻧﺼﺮﺕ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺳﺮ، ﻭ ﺩﻋﺎﻯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ». و ﻓﺮﻣﻮﺩ :
«ﻳﺎ ﻋﻠﻰ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﻛﻦ».
← ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﺧﻴﺒﺮ
ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻓﺖ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻭ ﻧﺼﻴﺤﺖ ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺁن ها ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻨﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣَﺮﺣَﺐ ﺑﺎ ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺭک ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ.
ﻣَﺮﺣَﺐ ﻛﻪ ﺷﺠﺎﻉ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﻰ ﺁﻣﺪ. ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺍﺯ ﺣﻠﻘﺶ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﻴﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
ﺻﺪﺍﻯ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻳﻬﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﺑﻪ ﻗﻠﻌﻪ ﮔﺮﻳﺨﺘﻨﺪ.
ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺣﻴﺪﺭﻯ ﺩﺭ ﻗﻠﻌﻪ ﺭﺍ ﻛَﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣَﻌﺒَﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻕ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﻨﻨﺪ.
ﺣﻀﺮﺕ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺧﻨﺪﻕ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ی ﺁﻥ ﺩﺭ ﻋﺒﻮﺭ ﺩﺍﺩ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ، ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ.
📚 منابع :
1. بحار الأنوار : ج 21، ص 41 _ 1. و ... .
2. مصباح المتهجد : ص 749. و ... .
3. بحار الأنوار : ج 97، ص 384.
4. توضیح المقاصد : ص 4.
5. کافی : ج 8، ص 351.
۶ بهمن
۶ بهمن
💎 بالاترین ریاضت نفس برای یک زن!
🔸بانو مجتهده امین یکی از سالکان إلى الله بود که حدود چهل سال قبل از دنیا رفت. او یک زن روحانی مطابق قرآن بود. ایشان تألیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت. او مرتب میگفت هیچ ریاضت نفسی برای خانم ها مانند خانه داری نیست. لذا بهترین خانه داریها را میکرد. دائما میگفت زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم میرود. بانو امین چشم برزخی داشتند خیلی از اولیای خدا از جمله مرحوم آیت الله ناصری این را گواهی دادند.
🔸حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت برزخی دیدند و پرسیدند آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟
ایشان در پاسخ گفتند: «اگر میدانستم صلوات چه گنجی است، تمام عمر صلوات می فرستادم»
۶ بهمن
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🕯▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🖤▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🕯▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🖤▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🕯▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🖤
🖤ای بنای حرم عدل
🕯 و امان را بانی
🖤وی ز رخسار تو آفاقْ
🕯همه نورانی
🖤که گمان داشت که با آن همه
🕯 تشریف و جلال
🖤یوسف فاطمه یک عمر
🕯 شود زندانی
🖤پیشاپیش شهادت امام موسی
🕯کاظم علیه السلام تسلیت باد
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🖤࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🕯࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🖤࿐ུ❥
۶ بهمن