یاران امام زمان عجلالله
🌷 #دختر_شینا – قسمت 5⃣4⃣ ✅ فصل سیزدهم 💥 صمد میرفت و میآمد و خبرهای بد میآورد. یک شب رفت سراغ
🌷 #دختر_شینا
✅ فصل چهاردهم
💥 فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت، دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود. گفتم: « چقدر گوشت! مهمان داریم؟! چه خبر است؟! »
گفت: « این بار که بروم، اگر زنده بمانم، تا دو سه ماهی برنمیگردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ. »
گفتم: « اِ... همینطوری میگوییها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد. »
گفت: « نه، خدا نکند. به هر جهت، آنجا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچهها نبود، این چند روز هم نمیآمدم. »
💥 گوشتها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: « به خدا خیلی گوشت خریدی. بچهها که غذاخور نیستند. میماند من یک نفر. خیلی زیاد است. »
رفت توی هال. بچهها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آنها بازی کردن.
گفتم: « صمد! »
از توی هال گفت: « جان صمد! »
خندهام گرفت. گفتم: « میشود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه. »
زود گفت: « میخواهی همین الان جمع کن برویم قایش. »
شیر آب را بستم و گوشتهای لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: « نه... قایش نه... تا پایمان برسد آنجا، تو غیبت میزند. میخواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچهها باشیم. »
💥 آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: « هر چه تو بگویی. کجا برویم؟! »
گفتم: « برویم پارک. »
پردهی آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: « هوا سرد است. مثل اینکه نیمهی آبان استها، خانم! بچهها سرما میخورند. »
گفتم: « درست است نیمهی آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده. »
گفت: « قبول. همین بعدازظهر میرویم. فقط اگر اجازه میدهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم. »
خندیدم و گفتم: « از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه میگیری؟! »
خندید و گفت: « آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمیروم. »
گفتم: « برو، فقط زود برگردیها؛ و گرنه حلال نیست. »
💥 زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچهها پشت سرش میرفتند و گریه میکردند. بچهها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتینهایش را میبست. پرسیدم: « ناهار چی درست کنم؟! »
بند پوتینهایش را بسته بود و داشت از پلهها پایین میرفت. گفت: « آبگوشت. »
💥 آمدم اول به بچهها رسیدم. تر و خشکشان کردم. چیزی دادم خوردند و کمی اسباببازی ریختم جلویشان و رفتم پی کارم. گوشتها را خرد کردم. آبگوشت را بار گذاشتم و مشغول پاک کردن سبزیها شدم. »
💥 ساعت دوازده و نیم بود. همهی کارهایم را انجام داده بودم. غذا هم آماده بود. بوی آبگوشتِ لیمو عمانی خانه را پر کرده بود. سفره را باز کردم. ماست و ترشی و سبزی را توی سفره چیدم. بچهها گرسنه بودند. کمی آبگوشت تریت کردم و بهشان دادم. سیر شدند، رفتند گوشهی اتاق و سرگرم بازی با اسباببازیهایشان شدند.
💥 کنار سفره دراز کشیدم و چشم دوختم به در. ساعت نزدیک دو بود و صمد نیامده بود. یکباره با صدای معصومه از خواب پریدم. ساعت سه بعدازظهر بود. کنار سفره خوابم برده بود. بچهها دعوایشان شده بود و گریه میکردند. کاسههای ترشی و ماست و سبزی ریخته بود وسط سفره. عصبانی شدم؛ اما بچه بودند و عقلشان به این چیزها نمیرسید.
💥 سفره را جمع کردم و بردم توی آشپزخانه. بعد بچهها را بردم دست و صورتشان را شستم. لباسهایشان را که بوی ترشی و ماست گرفته بود، عوض کردم. معصومه را شیر دادم و خواباندم. خدیجه هم کمی غذا خورد و گوشهای خوابش برد. جایشان را انداختم و پتو رویشان کشیدم و رفتم دنبال کارم. سفره را شستم. برای شام کتلت درست کردم. هوا کمکم تاریک میشد. داشتم با خودم تمرین میکردم که صمد آمد بهش چه بگویم. از دستش عصبی بودم. باید حرفهایم را میزدم.
ادامه دارد..
ادامه رمان (دخترشینا)فردا شب رأس ساعت 20 تقدیم نگاه پرمهرتون خواهیم کرد:)🌹🌿
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴
⭕️
#روزی_روزگاری_عراق
🇺🇸و سربازان آمریکایی
🌴 نخلستان های مردم عراق را
🔥 از باب تفریح آتش میزدند
و لذت میبردند
🔥با گسترده شدن
🌩 آتشسوزی لسآنجلس
این ویدئو قدیمی دوباره
در شبکههای اجتماعی
در حال انتشار است.
#عذاب_الهی
#آتش_سوزی_آمریکا
#انا_من_المجرمین_منتقمون
⚡️🌩
🔥
سلام عرض ادب احترام خدمت شما خوبان
ادامه مبحث شبانه تقدیم حضورتون ⬇️
یاران امام زمان عجلالله
🔶🔹 یکی از آداب مهمانی اینه که حتما قبلش دعوت صورت بگیره. پیامبر اکرم میفرماید اگه کسی بدون دعوت به خ
#آداب_تربیت_فرزند
🔸🔺 یکی از آداب مهمانی که مهمان ها باید رعایت کنن اینه که به صاحب خونه زحمت ندن. چیزی به عنوان پذیرایی سفارش ندن.
💢 هرچقدر که میتونن باید مراقب باشن که میزبان رو به زحمت نندازند. خصوصا اینکه اگه دلیل خاصی نداره نباید مهمانی رو طولانی مدت کنند.
گاهی برخی مهمان ها از شهرستان های دیگه میان و چندین روز میمونن و اون صاحبخانه بیچاره مجبوره سه وعده پذیرایی کنه!
واقعا به خانم خونه خیلی سخت میگذره. این کار حتما گناه داره.
🔶 اگه کسی میخواد به شهر دوری سفر کنه نباید منزل اقوامش رو به عنوان هتل در نظر بگیره. یه مهمانی کوتاه بره و بعدش یه مسافرخونه ای چیزی بگیرن که موجب اذیت و آزار دیگران نشن.
✅ انسان مومن بی نهایت باید مراقب باشه که دل کسی و نشکنه و کسی رو اذیت نکنه. بله خودش اذیت میشه ولی مراقبه دیگران اذیت نشن...
یاران امام زمان عجلالله
#آداب_تربیت_فرزند 🔸🔺 یکی از آداب مهمانی که مهمان ها باید رعایت کنن اینه که به صاحب خونه زحمت ندن. چ
یکی از اداب مهمانی اینه که در مهمانی های عمومی هم فقرا دعوت بشن و هم ثروتمندان. اینکه آدم فقط پولدارا رو دعوت کنه واقعا دور از ادب هست و موجب ناراحتی رسول خدا خواهد شد...
🔶 پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «بد خوراکی است خوراک ولیمهای که توانگران، از آن اطعام میشوند و مستمندان را از آن باز میدارند».
🔺 و «هیچیک از شما بر سفره غذای قومی که توانگرشان دعوت میشود و تهیدستشان دعوت نمیشود، نباید حاضر شود».
حتما برنامه بریزید و فقرای فامیلتون رو بیشتر تحویل بگیرید و بیشتر دعوتشون کنید. بیشتر با اون ها رفت و آمد داشته باشید.
✅ برکت توی این کار هست نه رفت و آمد با پولدارا و صاحب کارخونه و رئیس اداره و ....
نمیگیم اونا رو دعوت نکنید. سعی کنید هر دو گروه رو باهاشون رفت و آمد کنید.
یاران امام زمان عجلالله
یکی از اداب مهمانی اینه که در مهمانی های عمومی هم فقرا دعوت بشن و هم ثروتمندان. اینکه آدم فقط پولدار
🔶 یکی از مسائل بسیار مهم در بحث تربیت فرزند موضوع تشویق و تنبیه هست.
آیا باید داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ محدوده اون چقدره؟
ببینید در تربیت دینی تشویق و تنبیه وجود داره ولی با شرایطی:
👈🏼 اولا نباید زیاد باشه. تا اونجا که میشه میزان تشویق و تنبیه باید کم بشه و فقط در مواقع ضروری انجام بشه.
👈🏼 دوم اینکه به هیچ وجه نباید فوری باشه. یعنی اگه بچه یه کار بدی کرد نباید زود تنبیهش کرد و اگه کار خوبی هم کرد نباید زود تشویقش کرد.
❇️ با این دو شرط میتونید تشویق و تنبیه رو برای فرزندانتون داشتته باشید. حتی معلمان و مربیان فرهنگی هم بادی این موارد رو دقت کنند