⚠️ ضررهای #ترک_نماز را از زبان #قرآن بشویم 👇
📖 قرآن می فرماید: کسانی که نماز را #ترک منتظر عواقب آن باشند:
⭕️ #سختی زندگی در دنیا" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً (124 طه)
⭕️ #کور محشور شدن در قیامت"وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ أَعْمىٰ" (طه 124)
⭕️ عامل #جهنمی شدن" قٰالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّینَ" (مدثر 43)
📖 درباره انواع #سست_نمازها می فرماید👇
🔻↪️ عده ای #ایمان ندارند و نماز نمی خوانند" فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى (قیامت31)
🔺↪️ عده ای #مانع از نمازخواندن دیگران می شوند" أَ رَأَیْتَ اَلَّذِی یَنْهىٰ (علق 9)
🔻↪️ عده ای نماز را #مسخره می کنند" وَ إِذٰا نٰادَیْتُمْ إِلَى اَلصَّلاٰةِ اِتَّخَذُوهٰا هُزُواً وَ لَعِباً (مائده 58)
🔺↪️ عده ای #بی-نشاط نماز می خوانند" وَ إِذٰا قٰامُوا إِلَى اَلصَّلاٰةِ قٰامُوا كُسٰالىٰ (نساء 142)
🔻↪️ عده ای#سهل-انگاری می کنند" اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاٰتِهِمْ سٰاهُونَ (ماعون5)"
🔺↪️عده ای بخاطر دنیا از نماز #کم میگذارند" وَ إِذٰا رَأَوْا تِجٰارَةً أَوْ لَهْواً اِنْفَضُّوا إِلَیْهٰا وَ تَرَكُوكَ قٰائِماً (جمعه 11)
✧✾════✾✰✾════✾✧
#نماز_اول_وقت
#التماس_دعایظهور
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
▪️امام زمان فرمود:
به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حقّ عمّهام حضرت زينب سلام الله علیها تا فرج مرا نزديک گرداند.
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️
♥️خدای ارحم الراحمین
♥️منتقم هم هست
نقل می کنند در بغداد قصابی بود
که با فروش گوشت زندگی می گذراند...
او پیش از طلوع خورشید به مغازه ی خود
می رفت و گوسفند ذبح می کرد و سپس به خانه باز می گشت و پس از طلوع خورشید به مغازه می رفت و گوشت می فروخت...
یکی از شبها پس از آنکه گوسفند ذبح کرده بود
به خانه باز می گشت ، در حالی که لباسش خون آلود بود... از کوچه ای تاریک فریادی شنید...
به سرعت به آن سو رفت و ناگهان چشمش به جسد مردی افتاد که چند ضربه ی چاقو خورده بود و خون از او جاری بود و چاقوئی در بدنش بود...
چاقو را از بدن او درآورد و سعی کرد به او کمک کند در حالی که خون مرد بر لباس او جاری بود در همین حال آن مرد جان داد...
مردم جمع شدند و دیدند که چاقو در دستان اوست و خون بر لباسش و خود نیز هراسان است...
او را به قتل آن مرد متهم کردند
و سپس به مرگ محکوم شد...
هنگامی که او را به میدان قصاص آوردند
و مطمئن شد مرگش حتمی است
با صدای بلند گفت:
ای مردم ، به خدا سوگند که من این مرد را نکشته ام ، اما بیست سال پیش کس دیگری را کشته ام و اکنون حکم بر من جاری می شود...
سپس گفت:
بیست سال پیش جوانی تنومند بودم و بر روی قایقی مردم را از این سوی رود به آن سو
می بردم...
یکی از روزها دختری ثروتمند با مادرش سوار قایق من شدند و آنان را به آن سو بردم...
روز دوم نیز آمدند و سوار قایق من شدند...
با گذشت روزها دلبسته ی آن دختر شدم
و او نیز دلبسته ی من شد...
او را از پدرش خواستگاری کردم اما چون فقیر بودم موافقت نکرد...
سپس رابطه اش با من قطع شد و دیگر او
و مادرش را ندیدم...
قلب من اما همچنان اسیر آن دختر بود...
پس از گذشت دو یا سه سال...
در قایق خود منتظر مسافر بودم که زنی با کودک خود سوار قایق شد و درخواست کرد او را به آن سوی نهر ببرم...
هنگامی که سوار قایق شد و به وسط رود رسیدیم به او نگاه انداختم و ناگهان متوجه شدم همان دختری است که پدرش باعث جدائی ما شد...
از ملاقاتش بسیار خوشحال شدم و دوران گذشته و عشق و دلدادگیمان را به او یادآور شدم...
اما او با ادب و وقار سخن گفت و گفت که ازدواج کرده و این پسر اوست...
اما شیطان ، تجاوز به او را در نظرم زیبا جلوه داد... به او نزدیک شدم، اما فریاد زد
و خدا را به یاد من آورد...
به فریادهایش توجهی نکردم...
آن بیچاره هر چه در توان داشت برای دور کردن من انجام داد در حالی که کودکش در بغل او گریه می کرد...
هنگامی که چنین دیدم کودک را گرفتم و به آب نزدیک کردم و گفتم: اگر خودت را در اختیار من قرار ندهی او را غرق می کنم... او اما می گریست و التماس می کرد... اما به التماس هایش توجه نکردم...
سپس سر کودک را در آب کردم تا هنگامی که به مرگ نزدیک می شد سرش را از آب بیرون می آوردم او این را می دید و می گریست و التماس می کرد اما خواسته ی من را نمی پذیرفت...
باز سر کودک را در آب فرو بردم و به شدت راه نفس او را بستم و مادرش این را می دید و چشمانش را می بست...
کودک به شدت دست و پا می زد تا جائی که نیرویش به پایان رسید و از حرکت ایستاد...
او را از آب بیرون آوردم و دیدم مرده است جسدش را به آب انداختم...
سراغ زن رفتم... با تمام قدرت مرا از خود راند
و به شدت گریه کرد...او را با موی سرش کشیدم و نزدیک آب آوردم و سرش را در آب فرو بردم و دوباره بیرون آوردم ، اما او از پذیرفتن فحشا سرباز می زد...
وقتی دستانم خسته شدند سرش را در آب فرو بردم... آنقدر دست و پا زد تا آنکه از حرکت افتاد و مرد...
سپس جسدش را در آب انداختم
و برگشتم...هیچکس از جنایت من باخبر نشد
و پاک و منزه است خدائی که مهلت می دهد
اما رها نمی کند...
مردم با شنیدن داستان او گریستند...
آنگاه حکم بر وی اجرا شد...
👈{وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ}»
(سوره ابراهیم آیه ۴۲)
و خدا را از آنچه ستمگران انجام می دهند
غافل مپندار
🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️