#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۱۴۰
هه...
مثلن یاسی آمده توتنهانباشی خودشم نشسته خوش وبش کردن
لبخندکمرنگی زدم:اشکالی نداره مهم نیست فکرکردم حضورم لازم نیست کمی جابجاشدم خوب میدونم اونا ازجنس من نیستن آیدینم همینطورحتی خودتو
من کجاو شماکجا من یه دخترازخانواده ی متوسط بازندگی ساده ولی شماهمیشه درنازونعمت بودیدباورکن هیچ توقعی ندارم که بامن گرم بگیرید نه از تونه ازیاسی حتی ازآیدین
غم عظیمی روی قلبم سنگینی می کردحاله ای ازاشک دیدم وتارکرداحساس کردم قلبم شکسته بغضموقورت دادم
لباموب هم فشاردادم تااشکم نریزه
میدونی مثل روز برام روشنه که این زندگی دوامی نداره به خودم ایمان دارم که
دوسش دارم وبهش وفادارم ولی اون چی؟اون منو زنش نمیدونه از روزی میترسم که منوازخونش بیرون کنه اونوقت کجابرم؟
اشکم روی میزچکیدنگاه محسن روی من زوم بودبدون حرف به دل تنگیام گوش میداد دستاشودرهم گره کرد:
راحت شدی درددل کردی؟توحرفت نیامدم تاخودتوخالی کنی
اول اینکه می دونم آیدین یه تارموتوبه هزارتامثل اون دختراکه بیرون نشستن عوض نمیکنه دوماپول وثروت شخصیت وصمیمیت نمیاره این انسانیت وصداقته که زندگی ومحکم می کنه که توایناروداری حالا اشکاتوپاک کن بیابیرون بالاخره اون دخترامی فهمندکه این دخترزیباوباوقارهمسرآیدینِ درضمن آیدین به هیچکدوم ازاون دختراعالقه ای نداره اونافقط دوستاشن یادخترصاحبان شرکتهای مختلف همینوبس
ولی آیدین منومعرفی نکرد پاشوخواهرکوچولوحتما دلیلی برای این کارش داره
اشکاموپاک کردم لبخندی زدم
ممنون توبرادرخوبی هستی
خواهش آبجی کوچیکه بدوصورتتوبشورتاقرمزی چشمت
پاک بشه
بعداز شستن صورتم همراه محسن به پذیرایی برگشتیم
متوجه نگاه گذرای آیدین شدم شربت آلبالوشوسرکشیدکه
پرت شدگلوش سرفه های شدید میزد اشک ازچشمش راه افتاد...
ادامه دارد.....
https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
وقتی کودک خود را به زور می بوسيد
يا بغل می کنيد،در واقع به او می آموزيد که تسليم تمايلات ديگران باشد...
حريم او را محترم شماريد
هر چیزی که متقابل باشه تا ابد ادامه دارد؛
درک، ادب، احترام
توجه، عشق
محبت..✔️🌿
آیا دیده ای یک نفر بر خدا توکل کند
و خدا او را نجات ندهد؟
#امام_سجاد(ع)
نزدیکتر از من به من....
چقدر با شکوه
خدا همیشه با ما هست🤍
خدا میگوید
«اگر ذهن خود را روی من متمرکز نگاه داری، من تو را در آرامش کامل نگاه خواهم داشت.»
نجیح قصاب می گوید :
روزی امام حسن علیهالسلام را در حال غذا خوردن دیدم . سگی هم در مقابل آن حضرت نشسته بود .
حضرت هر لقمه ای را که می خورد ، لقمه ای را هم جلوی سگ می انداخت .
عرض کردم : یابن رسولالله ! آیا نمی خواهید این سگ را از کنار شما دور کنم؟
فرمود :
« دَعْهُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ ذُو رُوحٍ يَنْظُرُ فِي وَجْهِي وَ أَنَا آكُلُ ثُمَّ لاَ أُطْعِمُهُ .
رهایش کن ! من از خدای متعال حیا می کنم که هنگام غذا خوردن من ، جانداری به من نگاه کند و من چیزی به او نخورانم . »
🗂منبع :
بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۳۵۲
━•⊰❀ 🌺 ❀⊱•━ ═✾#اَلْحَمْدُلِلّٰهْکَمٰاهُوَاَهْلُه✾
━•⊰❀ 🌺 ❀⊱•━
💖 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْ فَرَجَهُم💖🌷💫🌏
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین،
به حق خانم حضرت زینب(سلام الله علیها)🤲
🖐والعاقبه للمتقین🖐
🌺#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْر
#الّلهُمَّصَلِّعَلَےمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوعَجّلفـَرَجَهم
ঊঊ🌺🍃ঊঊঊ
┅═❁°#یامحمدص°❁
ঊঊঊ🍃🌺ঊঊ
گره حل خیلی از مشکلات
در فکر کردنِ عميق به پست بودنِ دنیاست
از انگ درون گرا بودن نترسید
از انگ افسرده بودن نترسید
گذر از دنیا شجاعت میخواهد...