eitaa logo
یاران امام زمان (عج)
3.7هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
21.7هزار ویدیو
20 فایل
بســـــــــــــمـ‌اللّھ‌الرحمن‌الرحیـــــــــــــمـ راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم . 🔹مدیریت: @Naim62 🔹 مدیرپاسخ به سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی: @Sirusohadi 🔹مدیرپاسخ به سوالات احکام شرعی: @AMDarzi
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 بابالبخندی زد داشتن ازمن دورمی شدن منم فقط جیغ میزدم آیدین نه آیدین نرو...بابادست آیدین و رهاکردآیدین به طرفم برگشت جیغ زدم آیدین نرو من وتنهانزار آیدین آیدین.... باصدای آیدین چشماموبازکردم محکم منوتکان میداد آیداجان من اینجام جایی نمیرم عزیزم آروم باش زیرحاله اشک صورتشودیدم ازبس توخواب جیغ زده بودم که صدام دورگه شده بودنالیدم:آیدین نرو منوتنها نزار آیداجان من اینجام هیچ جانمیرم عزیزم آروم باش زار زدم وای آیداتب داری خدایانصف شبی چکارکنم بایدببرمت دکتر باصدای ضعیفی گفتم:نمیخواد خوبم سرموبه چنگ گرفتم محکم فشاردادم:آیییی....سرم داره میترکه پاشوعزیزم بایدببرمت توتخت بابی حالی بلندشدم اصلن متوجه حال آیدین نبودم نگران به من نگاه میکرد گوشی شوبرداشت شماره گرفت کمی بعد حرف زد:الوداداش به محسن زنگ زده بود بیچاره محسن توخواب نازبود آیداحالش بده خیلی تب داره سرشم شدیددردمیکنه توروخداخودتوبرسون نمیدونم چکارکنم بااینکه حالم بدبود ته دل خوشحال بودم خدایاچه خوب بازمن مریض شدم آیدین مهربون شد لیوان آبی کنارلبم گذاشت:بیاکمی آب بخورالان محسن میرسه سرموفشاردادم اشکم ازشدت درد ازکنارچشمم می ریخت ناله می کردم:آی سرم ...وای دارم میمیرم...آیدین سرمممم آیداجان آروم باش عزیزم به زودی محسن مییرسه نمیدونم چقدرگذشت که محسن رسیدفشارموگرفت وسرموآماده کردبزنه نه آیدین سُِرم نه محسن آستینم وبالازد...... ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
🥀 یعنی حاضری دردبکشی؟ آیداجان ببین حالت چقدبده دردسِرُم که به اندازه ی سردرت نیست خیره به آیدین بودم که دردی تودستم احساس کردم:آخ دستم محسن خندید تمام دستتوتکان نده چه خوبه وقتی باآیدین حرف میزنی حواست پرت میشه ببین سرم تودستته تاصبح هردوشون بالاسرم بودن وازم مراقبت میکردن محسن برادری و درحقم تمام کرده بود واقعا صبح باصدای زنگ موبایل محسن چشماموبازکردم آیدین سرش لبه ی تخت بودنشسته خوابیده چشماشوبازکردچشمای بازمنودید به بدنش کش وقوصی داد آخ دستم وای پام ...آیداخوبی؟ خوبم محسن که رفته بودبیرون برگشت:ببخشیدبیدارتون کردم بایدبرم بیمارستان خداروشکرتبت آمده پایین آیدین بادست سالمش گردنش وماساژداد: داداش زحمت کشیدی وظیفس ...حالاکه تبش پایین اومده بگیرید بخوابید هردوی شمابیماریدبایداستراحت کنید آیدین صاف نشست بامحسن دست داد نیم خیزشدم که برای خداحافظی بدرقش کنم نه بگیربخواب خداحافظ وای خداچقدرخوابم میاد ****************************** چندروزبه عیدمونده آتل پاشوبازکردشکستگی سرش خوب شده بودبااینکه یک هفته دیگه بایددستش توگچ باشه به اصرارخودش چون نمیخواست خانوادش وناراحت کنه گچ دستشم بازکردباخوب شدن وضع جسمیش به اتاق بالابرگشت رفتم اتاق خودم روتختم درازکشیدم صدام زد: آیدااا........راپانزل سریع پریدم پایین سرکشیدم تواتاقش بله کاری کاری ؟ ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
🥀 اخمی همراه لبخندی که به زورمی تونستم ببینم گفت:پس چرانمیای؟ بیام اینجا؟؟ اوهوم ...مگه نگفتم دیگه نمیزارم تنهاباشی؟ لبام کش رفت وخندیدم که ازدیدش پنهان نشددیگه تنهانیستم خداروشکر خونه بوی عیدگرفته همه جابازحمت معصومه خانوم وچندکارگر دیگه ازتمیزی میدرخشید به خواست آیدین لباسوکلی وسیله ی دیگه خریدم زندگیم آرام شده بود درسته هنوزباهم کم حرف میزدیم وگاهی وقتهامیدیدمش ولی آرامشی که این روزها دارم وباهیچی عوض نمیکنم حالافهمیدم اگه میخوام زندگیم آرام باشه بایدهرچی میگه گوش بدم یه روزبه عیدمونده قراره خانوادش برای عیدبیان آیدین داشت آماده می شد برای استقبالشون معلوم بودکه خیلی خوشحاله حقم داره پدرومادرش ومی بینه....کاش بابا ومامان منم زنده بودن ومن سالهانمی دیدمشون هیچی ازخانوادش برام نگفته منم می ترسیدم بپرسم تاچندساعت دیگه می بینمشون خدایاکمک کن منو قبول کنن.....توفکربودم آیداااا؟؟؟؟کجایی زودباش آماده شو دیرمیشه سرموتندتندتکان دادم ومانتوصورتی مورد عالاقه مو پوشیدم شلوارلی آبی باشال طوسی باگلهای صورتی پرنگ آرایش مالیمی ک زننده نبود کردم کمیم روژگونه روی گونه های برجستم زدم بعد از برانداز آیدین راهی فرودگاه شدیم آیدین تیشرت سورمه ای وشلوارلی آبی تنگی پوشیده بودکت اسپرت کبریتی سورمه ای موهای خرمایشوو بالا زده بودبغل موهاش کوتاه تربود نمیدونه قلب من به عشقش میکوبه ...کاش حسمو میدونست کاش میدونست ...وای خداایناروولش باباو مامانش وچکارکنم اگه منونپسندن چی؟داشتم ازنگرانی پس می افتادم استرس ونگرانی از چهرم فوران می کردپشت شیشه انتظارایستاده بودیم مدام گوشه لبمو گاز میگرفتم سرموبلندکردم آرامش خاصی توچهره آیدین بودکه تاحالا ندیده بودم قدم بااین کفشهای پاشنه هفت سانت به شونش میرسید....... ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
🥀 آیداجان نگران نباش ...اگه یه کمی دیگه دیگه لبتوگازبگیری خون میادااااا خجالت کشیدم سرموانداختم پایین آخه دلم شورمیزنه اگه ازمن خوششون نیادچی؟ مگه میشه کسی توروببینه ومجذوبت نشه اخه؟؟نگران نباش عزیزم باخوشحالی:گفت اوناهاشن اومدن ببین اونجان به جایی که اشاره می کردنگاه کردم منوبیشتربه خودش فشار داد خوشحالیش قابل وصف نبود خانوم وآقای شیک پوشی ودیدم که دست تکان می دادن پشت سرشونم پسرقدبلندی که شبیه آیدین بوددست تکان می دادمتعجب به آیدین نگاه کردم آیدین اون پسره چقدرشبیه توعه خب بایدم باشه داداشم دیگه وامگه داداش داری؟ آره قدم زنان به طرف مهمونا رفتیم آیدین گفت:آیداتوروخدااین مدت شیطونی نکن ودختر خوبی باش ،باشه؟ ایشش بله قربان هرچی شمابگیدولی قول نمیدمااااا نگاهی بالبخندبه من انداخت که دل ودینم برد میدونه چراوقتی می خنده براش ضعف میکنم مادرچندقدم باقی مانده روبه طرف آیدین دویدباخنده دستاشوبازکرده بود هردودرآغوش هم بودن آیدین و غرق بوسه کرد باباش باخنده جلو اومدخانوم برای مام بزار مردانه باهم دست دادن وهموبوسیدن منم دورترایستاده بودم نمی دونستم چکارکنم برادرهاخوشبش کردن تردیدداشتم برم جلویانه؟که مادرش باخنده جلوآمددستاشوبازکردجیغ مانندگفت:وای آیدین ازعکسش خوشگلتره باصدای آرامی سلام دادم:سلام سلام به روی ماهت عزیزم خوبی؟ منومحکم بغل کردوفشرد باهم روبوسی کردیم خوش اومدین ازدیدنتون خوشحالم.... ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
. 🔻پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🔻هر بنده اى ، مرد يا زن ، كه نماز شب روزيش شود و از روى اخلاص براى خداوند عزّ و جلّ برخيزد و وضوى كامل بگيرد و با نيّت درست و قلب پاك و پيكرى خاشع و ديده اى گريان براى خداوند عزّوجلّ نماز گزارد ، 🔻خداوند تبارك و تعالى نُه صف از فرشتگان را پشت سر او قرار دهد ،كه شمار فرشتگان هر صف را جز خداوند تبارك و تعالى نداند . يك طرف هر صف در مشرق باشد و طرف ديگرش در مغرب . و چون از نماز فارغ گردد  ، به تعداد آن فرشتگان  ، برايش درجه و مقام نوشته شود . 📚 الأمالی للصدوق ، ۱۲۵/۱۱۴ ❤️
✨ دعای خلاصی از گرفتاریها🍀 🔸امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یا علی! هر وقت در گرفتاری واقع شدی، این ذکر را بگو که خدای متعال با این ذکر، بلا را از تو برطرف میکند: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴رنجی که امام حسن از دوستان دیدند 🔹رهبر انقلاب: پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم با همه‌ی رنجها و امیر مومنان سلام الله علیه با همه‌ی غمها و ائمه دیگر با همه‌ی ستمدیدگی‌ها هیچ کدام در وضعیت امام حسن سلام الله علیه قرار نگرفتند و این عظمت ایشان را نشان میدهد. 🔹 زیرا آن دیگران ائمه هداه معصومین اگر از سوی دشمن رنج می‌دیدند، از سوی دوستان آن زخم را التیام می‌یافتند. امام حسن سلام الله علیه اینجور نبود؛ نزدیکترین یارانش به او می‌گفتند یا مذل المومنین!
‌ ‌ 💐شناخت نامه امام حسن مجتبی علیه السلام 💠نام مبارک: حسن علیه السلام 🔶لقب معروف: مجتبی علیه السلام 🔷کنیه شریف: ابو محمد علیه السلام 💠نام پدر: امیر المومنین علی علیه السلام 🔶نام مادر: صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام 🔷محل ولادت: مدینه منوره 💠تاریخ ولادت: 15 ماه مبارک رمضان سال 3 هجرت 🔶محل شهادت: مدینه منوره 🔷تاریخ شهادت: 28 ماه صفر سال 50 هجری 💠علت شهادت: مسمومیت به زهر 🔶محل دفن:مدینه منوره (قبرستان بقیع) 🔷نام قاتل: جعده همسرش دختر اشعث بن قیس «لعنه الله علیهما» 💠مدت امامت: نه سال و شش ماه 🔶مدت عمر: 47 سال و نه ماه و هفت روز 🔷دوران زندگی در سه بخش: عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حدود 8 سال. ملازمت با پدر «حدود 37 سال» عصر امامت «10 سال» 💠تعدای از القاب آن حضرت: ولی، زکی، سید، کریم اهل بیت، طیب، برّ، عالم، حجه، سبط اکبر، شبل، وزیر، تقی، طور، سینین، مجتبی، مظلوم، غریب، مسموم، احسان، زاهد، رضی، شریف، علم، مطیع، حسن 🔶کنیه معروف: ابومحمد