وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
صَلَاةً دَائِمَةً
لَا تُحْصَى وَ لَا تُعَدُّ
وَ لَا يَقْدِرُ قَدْرَهَا غَيْرُكَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
سلام ودرودت فرست خدایا
بر محمّد و خاندانش
سلامی مداوم وپیوسته
که به شمار و عدد در نیاید
و قدرش را جز تو کسی نداند
ای مهربان ترین مهربانان
....مهدی امام مُنتظَر نوباوهی خیرالبشر
خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین
مهر از ضیائش ذرّهای، بدر از عطایش بدرهای
دریا ز جودش قطرهای، گردون زِ کشتش خوشهچین
مرآت ذات کبریا، مشکوة انوار هدا
منظور بَعثِ انبیا، مقصود خلق عالمین
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سَقَر
خاک رهش زیبد اگر بر طُرّه ساید حورِ عین
دانند قرآن سر به سر بابی ز مدحش مختصر
اصحاب علم و معرفت، ارباب ایمان و یقین
سُلطان دین، شاهِ زَمَن، مالک رقاب مرد و زن
دارد به امرِ ذُوالْمِنَن؛ روی زمین، زیر نگین
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فِیض بشر
خیل ملایک سر به سر، در بند الطافش رهین
حبّش سفینهی نوح آمد در مَثَل، لیکن اگر
مهرش نبودی نوح را، میبود با طوفان قرین
گر نه وجود اقدسش، ظاهر شدی اندر جهان
کامل نگشتی دین حق، ز امروز تا روز پسین
ایزد به نامش زد رقم، منشور ختم الأوصیا
چونانکه جدّ امجدش گردید ختم المُرسلین
نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داوود و پسر
از ابر فیضش مُستمِد، از کان علمش مُستعین
موسیٰ به کف دارد عصا، دربانیش را منتظر
آآماده بهر اقتدا، عیسی به چرخ چارمین
ای خسرو گردون فَرَم، لختی نظر کن از کَرَم!
کفّار مُستولی نگر، اسلامْ مُستضعف ببین
ناموس ایمان در خطر، از حیلهی لامذهبان
خون مُسلمانان هدر، از حملهی اعدای دین
ظاهر شود آن شه اگر، شمشیر حیدر بر کمر
دستار پیغمبر به سر، دست خدا در آستین
دیّاری از این مُلحدان، باقی نماند در جهان
ایمن شود روی زمین از جور و ظُلم ظالمین...
دیوان امام خمینی رحمت الله علیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
💗سلام آقا
💫شهر را برايت
🎊آذين بندى كرديم
💗تا قدوم مباركت را بر روى
💫چشمانمان بگزارى
🎊چشم انتظـار
💗روى ماهت هستيم
💫آقا تا روشن
🎊كنى عالم هستى را ...
🌸پیشاپیش
نیمـه شعبـان مبارک🎊💐
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایران من سلام🇮🇷✌️
برای سربلندی و قوی تر شدن تو رأی میدم🇮🇷✌️
با هر انگشت زدن ما بر روی برگه رأی روحیه دشمن را تضعیف میکنیم🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷✌️✌️✌️✌️
#خاطرات_شهید
●هر موقع كه او به جبهه میرفت، دختر كوچكم گريه میكرد. آخرين مرتبه كه به جبهه رفت وخداحافظى كرد. صورت دخترش را بوسيد.
●هنوز فرصت بود كمى بنشيند كه دخترم به او گفت: بابا برو دشمنامونو بکش . محمدرضااشك در چشمانش حلقه زد. به من گفت: اين بچّه احساس مسئوليّت میكند و تو ناراحتى؟
به اوگفتم: من ناراحت نيستم، چون تازه مرخصی آمدى و هيچ وقت در منزل نيستى. حالا کمی بمون پیش ما. ان شاءاللّه جنگ به سلامتى تمام میشود.
●وقتى ازدر خارج شد، مادرم پشت سر او آب ريخت. با يك حالت خاصى برگشت ونگاه كرد كه من در همان حال به زمين نشستم و گفتم: رضا!صورتت را برگردان ، گفت: چرا؟ گفتم: ديگر بر نمیگردى برگرد یه باردیگه ببینمت. گفت: بادمجان بم آفت ندارد. رفت و دیگه برنگشت.
هروقت ازش میپرسیدن : چرا جلوى دوربين نمیآيى؟ میگفت: اين با اخلاص انسان منافات دارد. من به جبهه میروم برای رضاى خدا.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردان حضرتمعصومه لشگر ۱۰علیابنابیطالب
سردارشهید#محمدرضا_اسحاقزاده🕊🌷
●ولادت : ۱۳۴۳/۴/۱ تربتحیدریه ، خراسانرضوی
●شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۳ فاو ، عملیات والفجر۸