هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
بعضی حرفها
آهن را خم میکنه
چه برسه به آدم !
زبان از لحاظ جِرم بسیار کوچک
واز لحاظ جُرم بسیار بزرگ است
و در خاتمه
زبان استخوان ندارد ولی گاهی استخوان را میشکند
متوجه حرفها وزبان مان باشیم ❤️
🧡
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت است
که حواسش به تــــــــو نیست💔
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!!!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.
هر قلبی دردی دارد، فقط نحوه ابراز آن فرق دارد...
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند، بعضی ها در لبخندشان!!!!!!
خنده را معنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست..
نه سفیدی بیانگر زیبایی است...
نه سیاهی نشانه زشتی...
کفن سفید، اما ترساننده است.
کعبه سیاه، اما محبوب ودوست داشتنی است...
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش...
قبل از اینکه سرت را بالا ببری ونداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی...
نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
آنچه نیکی میکنی، پیش کسی اظهارش مکن
گر خدا داند بس است، کالای بازارش مکن
سخن زیبا همیشه بوی باران میدهد
بسپار در دفتر دل، خط دیوارش مکن
وعده گر دادی، همیشه بر سر قولت بمان
چونکه نتوانی، بگو، دیگر امیدوارش مکن
ای که از روی لجاجت زود قضاوت میکنی
بیگناه را همچو منصور بر سر دارش مکن
روح پاک و جسم سالم بهر ما یک نعمتیست
پس بیا با کینه و حسرت بیمارش مکن...
هدایت شده از بابی انت وامی یااباصالح المهدی
🕊🌷🕊
🌷
🌷به قول آقــای حداد:
🕊از خدا
🌷امــٰـامحــسین را
🕊و از امـٰام حسین
🌷خدا را بخواهید
🌷آتشی افتاده از چشمت
🕊به نیزار دلم
🌷وای اگر طوفان بیاید
🕊رقص آتش دیدنی ست
🌷
🕊🌷🕊
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
خبر از آمدنت نیست ، در این خانه ی ما
جامِ رضوانِ تو خواهد، دلِ مستانه ی ما
من به دنبالِ تو گردم، زِ همه جایِ جهان
تا که سیمایِ تو بیند ، دلِ دیوانه ی ما
تو زِ انوارِ محبّت ، شده ای آبِ حیات
مثل آن چشمه دهی آب ، به گلخانه ما
یارب این فاصله ها را،تو بگیر از دلِ ما
برسان باده ی نابی ، تو زِ میخانه ی ما
در سرایِ دلِ امیّد ، بِخوان نغمه ی یار
نرود مرغِ غزل خوانِ تو از لانه ی ما
✍امیدبرزگر
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
🌱دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاهگاهی که کنارت بنشینم کافیست
گلهای نیست من و فاصلهها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست
✍️🌱 #محمدعلی_بهمنی