eitaa logo
یاران امام زمان عجل‌الله
3.6هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
20.8هزار ویدیو
17 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ مراسم عقد تو حرم ائمه، یه کار مرسوم و خوبه عکس اول عروس و داماد عراقی تو حرم امیرالمؤمنین هستن و صورت عروس کاملا پوشیده و بدون عکاسی‌های آن چنانی فقط اومدن عقد بخونن اونجا، همین. اما مزون‌ها، آتلیه‌ها و بلاگرها همین مراسم قشنگ و ساده رو هم خراب کردن و ادابازی و تجملات رو به عقد در حرم هم کشیدن! اینکه کسی بخواد تو حرم، عقد بخونه خیلی فرق داره با اینکه با لاک و آرایش و لباس عروس و تیم عکاسی آتلیه بیاد جلو چشم زائرانی که برای زیارت اومدن اونجا، نه عروسی درسته که مراسم ازدواجشونه و لباس این مراسم متفاوته اما اونجا صحن و حرمه، نه سالن و تالار عروسی این دوتا مسئله رو باید مرزبندی کرد اگر کسی دوست داره تو حرم عقد کنه باید به آداب اون مکان احترام بذاره
«🚶🏻❤️‍🩹»
او میبیند...(: ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و شما محبوب ترین قصه این قلب شدید...🫀✨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📡لحظه تحویل سال 1403 🕰⏰ساعت ۶:۳۶دقیقه⏰🕰 🌳روز چهارشنبه ۱ فروردین🌳 🐉حیوان سال۱۴۰۳ :اژدها🐉 ⏰🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی دریکی از روستـاهای ایتالیـا، پسر بچه شـروری بود که دیگران را با سخنـان زشتش خیلی ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرفهایت ناراحت کردی، یکی از این میخها را به دیوار انبار بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد ، کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخهای کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد. یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرفهایش معذرت خواهی کند، یکی از میخها را از دیوار بیرون بیاورد. روزها گذشت تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا، امروز تمام میخها را از دیوار بیرون آوردم! پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی. اما به سوراخهای دیوار نگاه کن. دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست. وقتی تو عصبانی می شوی و با حرفهایت دیگران را می رنجانی، آن حرفها هم چنین آثاری بر انسانها می گذارند. تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری، اما هـزاران بـار عذرخواهـی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا