eitaa logo
یاران امام زمان عجل‌الله
3.6هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
20.7هزار ویدیو
17 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
💢پارت دوم 💢تاوان یک گناه 💢ارسالی از اعضای کانال دیگه سکوت کردم وتند تند کار می کردم _وای چی شد تو که کمر درد بودی خوب شد کمرت؟؟ _اره زهره راست میگه چی شده؟؟ و هردو باهم ریز خندیدن که کسی متوجه نشه _هیچی از بس بهم غر زدین گفتم کار کنم که به بابا نگین طاهره از زیر کار در می رفته یا خان چیزی به بابا بگه همش چشم دنبال اون پسر بود که نمی دونستم کی هست ولی معلوم بود مال روستای ما نیست تا به حال ندیده بودمش ظهر که شد همه رفتن برای نهار هرکی هرچی آورده بود رو با خانواده ش یه گوشه ای نشسته بود میخورد اونجا از حرف های خانم ها فهمیدم اسم پسره سعیدهست وپسر فریدون خان هست وقتی فهمیدم پسر خان گفتم اگه عاشقم بشه میشم عروس خان تو پوست خودم نمیگنجیدم از خوشحالی تند تند کار می کردم که به چشم خان بیام و ازم تعریف کنند خواهرم با تعجب نگام میکردن دم غروب که شد اختر گفت بسه انارها رو تو سبد بزارین و برین خونه هاتون زهرا گفت اخ دیگه کمر برام نموده بود زهره گفت بریم استراحت کنیم تا فردا تو هم طاهره فردا میایی؟؟ _اره میام از کار خونه بهتره زهره زهرا بهم نگاه کردن ولبخندی زدن همه بدنم از کار زیادی که کرده بودم خرد بود ولی بخاطر سعید اخ هم نمی گفتم که فردا هم برم شاید سعید رو ببینم ادامه دارد....
💢پارت سوم 💢تاوان یک گناه 💢ارسالی از اعضای کانال رسیدیم خونه مامان گفت خسته نباشید گفتیم سلام سلامت باشید شما خسته نباشید مرضیه گفت چای حاضره بیایید خستگی در کنید _دستت درد نکنه واقعا الان چای می چسبه شب زود خوابیدم تو خواب هم سعید رو می‌دیدم صبح زود بیدار شدیم چاشتی خوردیم رفتیم دنبال کار اختر سرکارگرمون بود گفت طاهره سبدها رو برو از توی انباری بیار گفتم چشم رفت تند رفتم که زود سبد ها رو بیارم که پام به یه چوب گیر کردنزدیک بود بخورم زمین که یکی از پشت گرفتم وقتی با وحشت برگشتم دیدم توی بغل سعید هستم دور وبرمون خدارو شکر کسی نبود سریعی با صورتی که از خجالت سرخ شده بود خودم رو از بغل سعید جدا کردم _چرا این قدر عجله داری دختر آروم تر راه برو نگرفته بودمت باسر رفته بودی تو این آب لجن ها _نگاهی کردم دیدم جلو پام یه جوبه بود که توش پر آب لجن بود دوباره به راهم ادامه دادم وسبد هارو آمدم از توی انباری بردارم سعید هم کمکم کرد _میشه از اینجا برین میترسم کسی شمارو اینجا ببینه برام بد بشه _نترس کسی نمیاد تند سبدها رو برداشتم که برم _صورتت حسابی از خجالت سرخ شده کسی ببینه می‌فهمه چیزی شده وای صورتم باید یه فکری میکردم شروع کردم با سبدها به دویدن که بگم از بس دویدم صورت سرخ شده وقتی رسیدم مریم گفت چی شده طاهره چرا می دوی؟؟ _گفتم زودتر بیام که خان نگه چرا دیر آمدی _از بس دویدی که صورتت قرمز شده _چون انباری دور بوده شاید ترسیده طاهره بیا سبد ها رو بده به همه تا انار ها رو توشون بچینند _باشه بفرمایید _تو باز برو سبد بیار _بازم من ...برم _چیه دوست نداری بری؟؟ من سرکارگرم نباید روی حرف من حرف بزنی _چشم رفتم همش می ترسیدم سعید اونجا باشه کسی ببیند مون برام بد بشه چاره ای نبود باید می رفتم خداروشکر سعید نبود رفتم داخل انباری سبدها رو برداشتم ادامه دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگویید خانم چادری بلکه بگویید "شهیدزنده" مجاهد فی سبیل الله... مادران مؤمن وباحجاب کلید رمز ظهور هستند👍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥نخواهید که اخرین روز شما، اولین روز حجاب تان باشد... 💥جمله ای که باعث محجبه شدن یک خانم شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍با حاج قاسم رفته بود نجف حرم خیلی شلوغ بود جلوتر از حاج قاسم می‌رفت که حواس مردم را به خودش جلب کند تا اطراف حاجی شلوغ نشود و اتفاقی برایش نیفتد.
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ 🔴 ⭕️آیا سند تاریخی دارد ؟؟ ❌حقیقت ماجرای عیدالزهرا و ابو لوءلوء چیست ؟ ❌ 🔴
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
شب را سکوت اعتبار می‌بخشد و انسان را متانت و صبر الهی یاریمان کن رضایت خودت نیت همگی مان باشد تا مقبول درگاهت باشیم آرزو می‌کنم زیبائی و وسعت آسمان وقتی ماه و ستاره ها در آن می‌درخشند از آن شما باشد دنیای پس از ظهور را برایتان آرزومندم عنایت ضامن آهو همراهتان شبتـ🌙ـون در پناه خدا فرداتون پر از خیر و برکت🌟 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج ┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️نذری که رد خور نداره،نذر نهم ربیع❣️ . بچه هاجون پست امشبمون مربوطه به روز نهم ربیع الاول(جمعه)👇 روز نهم ربیع الاول آغاز امامت امام مهربونمون امام زمان هست و روز خیلی خیلی مبارکی برای ما بچه شیعه هاست. ✴یه نذری مرسوم هست در روز نهم ربیع به توصیه ی یکی از اساتید بزرگوار که خیلی هم حاجت میده وگره گشایی فراوانی داره،اینکه در این روز مبارک،حدیث کسا و زیارت آل یس رو‌بخونیم وهدیه کنیم به محضر امام زمان و ازشون بخوایم یه گوشه چشمی به ما داشته باشن.که البته اگه دسته جمعی و دورهمی باشه قطعا اثار وبرکات بیشتری به همراه داره. ❣️ارسال بالینک کانال❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ⭕️ ⭕️ درسی عقلی_اخلاقی از مرغ مادر برای آقای هنرپیشه و مربی محله غیاثی تهران !! ⭕️تازگی یکی از مربیان فوتبال که همیشه مدعی جوانمردی است و مدام خود را بچه‌ی محله غیاثی و با غیرت‌های تهران معرفی می‌کند با در آغوش کشیدن نوامیس مردم موجب بُهت و حیرت تهرانی‌ها شد اما این را شاید به حساب جو زدگی حضور آقای مربی در یک مراسم قلمداد کرد اما یک هنرپیشه که در بازیگری مقابل دوربین بارها شهید شده و حالا بدون توجه به دهها هزار وصیت نامه شهدا با افتخار دیگران را به بی حیایی و بی عفتی و بی غیرتی دعوت کرده گویا اندیشیده و سپس سخن گفته است؛ ⭕️ما در اینجا نمی‌خواهیم برای او از شهدا و شریعت محمدی توصیه‌ای فقهی به وی داشته باشیم بلکه می‌خواهیم با شاهد مثالی از دانشمند علوم عقلی یاد آوری کنیم که دعوت کنندگان به زیر پا گذاشتن غیرت از مرغ مادر هم کمتر هستند: ⭕️ آن وقت‌ها كه داشتن مرغ‌های طبیعی در خانه‌ها رسم بود همه ما می‌‌دیدیم، این مرغ تا مادر نشده بود هر كسی به طرف او می‌‌رفت فرار می ‌كرد، اما همین كه مادر شده تا آخر می ‌ایستاد! می‌‌گوید حوزه مأموریت من است و من باید از مسئولیتم دفاع بكنم. اگر كسی از حوزه مسئولیتش دفاع نكند ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾می‌شود. ⭕️ كدام حیوان است كه از حوزه مسئولیتش دفاع نمی‌كند؟! اگر كسی از حوزه مسئولیت خودش دفاع نكند، نباشد و نباشد این حیوان نیست! این «نامٍ بالفعل و حیوان بالقوه است و غیور نیست» درس اخلاق آیت الله جوادی آملی بیست و ششم دی ماه ۱۳۸۷ ⭕️ 🔴