-تأسفآوره...
ڪار اون شخصیڪہ...
برایسبڪ ڪردنبدنش ...
دوساعت رویتردمیل میدوه ...
امابراے سبڪڪردن بارگناهاش ..
دودقیقه ..
دربرابر پروردگار نمیایسته ...
یڪمیحرفحساب
حواسمونباشه.
#تلنگرانه
راز سه شنبه شب های شهید تورجی زاده
#جمکران
اولین روزهای سال 63 بود. نشسته بودم داخل چادر فرماندهی ،جوان خوش سیمایی وارد شد. سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نیرو نمی خواهی!؟
گفتم : تا ببینم کی باشه!
گفت : محمـــد تــورجی ، گفتم این محمد آقا کی هست؟
لبخندی زد و گفت : خودم هستم.
نگاهی به او کردم و گفتم : چیکار بلدی؟
گفت: بعضی وقت ها می خونم. گفتم اشکالی نداره ، همین الآن بخون!
همانجا نشست و کمی مداحی کرد. سوز درونی عجیبی داشت. صدایش هم زیبا بود. اشعاری در مورد حضرت زهـــــرا سلام الله علیها خواند.
علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده.
کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است.
گفتم : به یک شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی خودم باشی ! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد.
*** * *
مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت : می خواهم بروم بین بقیه نیروها. گفتم : باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد. این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد.
بچه ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمـــد بودند. چند روز بعد گفتم محمـــد باید معاون گروهان شوی.
قبول نمی کرد، با اسرار یه من گفت : به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی!
با تعجب گفتم : چطــور؟
با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس!
قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی.
رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری!
کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی!
گفتم : صبــر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری؟
اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟
بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم.
با تعجب نگاهش می کردم. چیزی نگفتم. بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن نماز امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گرد.
یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم.
سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشکـــــــ از چشمانش جاری بود.
در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم!
به نقل از سردار علی مسجدیان ( فرمـــانده وقت گردان امام حسن علیه السلام
*⚘﷽⚘
#شهیدے که دوست داشت چیزے ازش نماند 😳
🔰هـر وقـت بحـث #شـهادت را پـیش مے کشـید مےگفـت:
«خوش بہ حـال آنـان ڪه وقتے #شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوسـت دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقے نمـاند.»
🔰قـبل از #عـیدنوروز به مرخصے آمـده بـود و مرا دلدارےمے داد. گفتم:
«انشـاءالله کےبر می گردے؟»
- « #هفـت روز بعد از عید.»
دقیقاً هفـت روز بعـد از عید تشیـع جنازه اش بود.
🔰بالاےتابوتـش نشستــم.
گفتـم: «مے خواهـم صورت پسرم را ببوسـم.»
گفـتند:« #شهیـدشماسرندارد!»
گفتــم: «می خواهم #دستش را، بدنش را ببوســم.»
گفتــند: «شــهید شما دست هم ندارد، فقـط کمے از پایــش باقے مانده!»😭
🔰نشسـتم بالاے تابــوت و گفـتم:
«پسرم شیــرم حلالـت. این پســر را که در راه خدا دادم با سـر و گردن و دست و پا قربانے در راه خــدا دادم. امیدوارم خــداوند این قربانے را از من قــبول کــند.»
☘▫️☘▫️☘
#شهید عبدالرسول محمدپور
سمت: جانشین حفاظت اطلاعات لشکر 33 المهدی(عج)
همسرش می گفت چشاش خیلی خوشگل بود
امابا این چشمها تو زندگی یہ
نگاه حرام نکرده بود
می گفت من بهش می گفتم: ابراهیم
این چشای خوشگل برا من نمیمونہ
حالا ببین ..
وقتی جنازشو آوردن دیدم
چشماش نیست ..💔
انگار خدا اون چشای خوشگل
و"پاک" رو فقط می خواست
واسه خودش انحصاری ..!
ــــــــــــــــــــ
حاج محمد ابراهیم همت
#شادی_روحش_صلوات🦋🌱🌹
بایداینوبفهمی ، کربلامیخوای ؟
نشینپایپدرومادرتکهتوروخدا
منوببرینکربلا .
وضوبگیربشینسرسجاده
مادرشونوصداکن((:
بگومنبَدم؛منهمهزندگیموخرابکردم
هیچیهمندارمبهشبنازم ؛
هیچیندارمفدایشماوخونوادهت
کنمامادلمکربلامیخواد
فقطیهکربلا(: 💔.
#محرم ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از شهید حسین معز غلامے³¹⁵
1_613577212.mp3
13.69M
بعضی دلتنگیها را نمیتوان بر زبان آورد
کجایی نهایت آرزوی عاشقان...؟
خوشبختی یعنی
تو زندگیت امام زمان عج داری
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صدایشهیدحسینمعزغلامی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami