eitaa logo
سید حسین | عمار
869 دنبال‌کننده
550 عکس
64 ویدیو
0 فایل
به نام خدا و برای خدا یه خادم الشهدا دهه هشتادی محصول انقلاب از کرج... نوکر حضرت زهـــرا سلام‌اللّه‌علیها... مجذوب خاک شلمچه... دلتنگ راهیان نور... ((کپی:راضی نیستم)) شرایط تبلیغات و کپی @shraiet_8
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💥 ساعت یک بامداد بود. صدای شُرشُر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود. ╭┅─────────┅╮ @amar_Karbala ╰┅─────────┅╯ ┈••✾•🍃🥀🍃•✾••┈
نوشتہ بود هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند. سیدمرتضی آوینی💔 @amar_Karbala
شهدا یاران‌ آخرالزمانی سیدالشهداء هستند و پیام‌ آنها عشق‌ و اطاعت‌ و وفاداری است.. :) 🌱|@amar_Karbala
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 .:لبخندی به حسین (ع):. داستان تسیح قدرت الله 🎙 راوی : سردار @amar_Karbala
حاݪـم شـبیه ࢪزمنده‌ۍِ جامانده از یڪ گࢪدانِ شهید اسټ.. دقیقاً همان‌قدࢪ دڵ شڪسته دقیقاً همان‌قدࢪ تنها... :)💔 🌱|@amar_Karbala
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ معرفی مستند «آرمان روح‌الله» 📽 مستند «آرمان روح‌الله» روایتی است از دیدار خانواده‌های شهیدان آرمان علی‌وردی و روح‌الله عجمیان با رهبر انقلاب
📝دوستانش میگفتند: وقتی میخواست برود کربلا یک چفیه می انداخت روی صورتش تا نامحرمی را نبیند. می گفت نگاه حرام راه شهادت را می بندد. بعد از شهادتش یک دفترچه یادداشت از او به دستم رسید که برنام ههایش در نجف را در آن نوشته بود: در فلان ساعت باید فلان ذکر را بگوید یا در ساعتی دیگر نماز جعفر طیار را بخواند. یادم است همیشه میگفت که وقتی بچه بوده یکی از خاله هایم را اذیت کرده و باید حلالیت بگیرد، وقتی به خاله ام ماجرا را گفتم که حلالیت بگیریم او چیزی به یاد نداشت. خدا رحمتش کند خیلی حواسش بود که کسی از او ناراضی نباشد. شهید مدافع حرم🕊🌹 @amar_Karbala
و منی که آلان در حسرتِ شب و روز های شلمچه ام...! شهدا در حسرت گوشه نگاهی... @amar_Karbala
📝 به هر بهانه ای برایم هدیه می خرید؛ برای روز مادر و روزهای عید. اگر فراموش می کرد، در اولین فرصت جبران می کرد. هدیه اش را می داد و از زحماتم تشکر می کرد. زمانی که فرمانده نیروی زمینی بود، مدت ها به خانه نیامده بود. یک روز دیدم در می زنند. رفتم دم در، دیدم چندتا نظامی پشت در هستند، گفتند: "منزل جناب سرهنگ شیرازی؟" دلم لرزید. گفتم :" جناب سرهنگ جبهه هستند. چرا اینجا سراغشان را می گیرید؟ اتفاقی افتاده؟ " گفتند: از طرف ایشان پیغامی داریم." و بعد پاکتی را به من دادند و رفتند. آمدم در حیاط ، پاکت را درحالی که دستانم می لرزید ، باز کردم. یک نامه بود با یک انگشتر عقیق . نوشته بود:" برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم." یک نفس راحت کشیدم. اشک امانم نداد. ✍🏻به روایت همسر شهید صیاد شیرازی @amar_Karbala
💢خاطره ای از شهید فهمیده به نقل از معلم ایشان 🔹محمدحسين دو سال شاگردم بود. با شيوه اخلاق و كردار او تا حدود زيادی آشنا شديم ولی آن فكر و انديشه زيبايی كه داشت ما دقيقاً نمی‌دانستيم با اينكه معلم بوديم ولی او از نظرگاه سياسی و اجتماعی از ما جلوتر بود. 🔹من دبير حرفه و فن بودم. يكبار گفته بودم كه كاردستی درست كنند. ايشان وسايلی را كه مربوط به جبهه و جنگ بود درست كرده بود. ايشان قلم را زمين گذاشته و مسلسل بدست گرفتند. پاک كن را كنار گذاشتند و نارنجک را برداشتند و با آن ميهن را از لوث دشمن پاک كردند.امروز باید قلمها و پاک‌كن‌ها را برداشت و راهش را ادامه داد برای پيروزی دين و كشورمان. @amar_Karbala
📝به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم: خاطره‌ای از ابراهیم به یاد دارید؟ گفت: یکبار که جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش . . . 🥀 @amar_Karbala
📝میگفت: اسیر‌بازی‌دنیا‌نشیم! بخندیم‌به‌این‌بازی‌ و‌باصاحب‌بازی‌معامله‌کنیم که‌معامله‌ای‌سراسرسوداست!🌱 🥀 📿 @amar_Karbala