eitaa logo
عمار
32 دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
18.4هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥امسال تابستان گرمتری داریم 🔹مدیر کل پیش بینی سازمان هواشناسی: نسبت به ۳۰ سال گذشته، امسال بین نیم تا یک درجه تابستان گرم‌تری داریم. @Farsna
مجموع مبتلایان کرونا در کشور به ۱۲۰ هزار نفر رسید وزارت بهداشت: 🔹۱۸۰۶ مورد مبتلای جدید به کرونا داشتیم. ۵۱ نفر در ۲۴ ساعت گذشته فوت کردند. 🔹تعداد کل مبتلایان در کشور به۱۲۰۱۹۸نفر و تعداد کل قربانیان به ۶۹۸۸ نفر افزایش یافت. 🔹بهبود یافتگان‌ هم ۴۶۴ ۹۴ نفر هستند. ۲۷۰۵ نفر از بیماران در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند. 🔻وضعیت خوزستان همچنان قرمز است و استان لرستان در وضعیت هشدار قرار دارد. @Farsna
حضور ۱۰ تا ۱۵ درصد دانش‌آموزان در مدارس بعد از بازگشایی وزیر آموزش و پرورش: 🔹بر اساس گزارشی که داشتیم دیروز بین ۹۵ تا ۱۰۰ درصد معلمان در مدارس حضور داشتند و بین ۱۰ تا ۱۵ درصد دانش‌آموزان به مدارس رفتند. 🔹تا پایان اردیبهشت تمام محتوای آموزشی ارائه می‌شود، بیش از ۲۷ میلیون بار محتوای این دروس دانلود شده است. 🔹با ایجاد شبکه شاد تاکنون ۱۲.۵ میلیون دانش‌آموز، ۹۸ درصد مدیران و بیش از ۸۲ درصد معلمان در آن عضو شده‌اند. fna.ir/ex6zuw @Farsna
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿 🌸‍ توصیف لحظه جان دادن 🌸‍ 🌹يک تعبير اميرالمومنين (ع) : در خطبه ي 109 نهج البلاغه دارد که توصيف هنگام سکرات است . اين مطلب را اززبان کسي مي شنويم که به جزئيات اين راه آگاه بوده است . حضرت مي فرمايند : آن هنگام قابل توصيف نيست . از يک طرف سکرات موت و سختي جان دادن و از طرف ديگر غم و اندوه فرصت هايي که فرد از دست داده است تمام وجود او را مي گيرد . درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست مي گردد و رنگ آنها تغيير مي کند . با لحظه لحظه زياد شدن آثار مرگ در پيکر، زبان از کار مي افتد ( يعني اولين عضوي است که از کار مي افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب مي گردد . ولي همچنان اعضاء خانواده ي خود را با چشم نگاه مي کند و با گوش هاي خود مي شنود ، عقل او نيز سالم است . فکر مي کند که عمر خود را به چه چيزهايي گذرانده و در چه راهي روزگار خود را تباه کرده است . به ياد اموالي مي افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاري به حلال و حرام آن نداشته است . اين نشان مي دهد که حضرت کساني را توصيف مي کند که اهل دنيا هستند . و حالا بايد برود و جوابگوي اين اموال باشد . لذت و استفاده ي آن براي ديگران و حساب پس دادن و بدبختي آن براي او مانده است . مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چيره مي گردد تا آنجا که گوش او نيزمانند زبان از کار مي افتد . و فقط به خانواده ي خود نگاه مي کند و حرکت زبان آنها را مي بيند ولي ديگر صدايي نمي شوند . پس از مدتي چشم او نيز از کار مي افتد و روح از بدن خارج مي شود. مرداري خواهد شد در بين خانواده ي خود به طوري که از نشستن نزد او وحشت مي کنند و از نزديک شدن به او دوري مي نمايند . در اين حال ديگر نه گريه کننده اي او را ياري مي کند و نه کسي به او جواب مي دهد . سپس او را برداشته و بسوي آخرين منزلگاه يعني قبر مي برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود مي سپارند و از ديدار او براي هميشه چشم مي پوشند . اين آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امير(ع) توصيف کرده و لحظه ي سختي است . 💠〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
یمن جنگ شد، بعدش قحطی اومد بعد بخاطر کمبود امکانات وبا اومد حالا هم که کرونا اومده و هنوز ارزش پولش از ارزش پول ما بیشتره یعنی میخوام بگم کاری که حسن روحانی کرد رو جنگ، قحطی، وبا و کرونا نمیتونن انجام بدن :/ هر یک ریال یمن = ۶۷۰ ریال ایران
▪خطبه امام حسن(ع)در صبح شهادت مولاعلی(ع) پس ازحمدوثناء وصلوات... دیشب مردی ازدنیا رفت که گذشتگان با هیچ کاری براو پیشی نگرفتند و آیندگان نیز باهیچ عملی به او نخواهند رسید. همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله جهاد می کرد و اورا به جان خویش، حفظ می نمود رسول خدا(ص) اورا با پرچم خویش روانه می ساخت؛ پس جبرئیل اورا از راست دربر می گرفت و میکائیل از چپ. باز نمی گشت تاخداوند به دست اوفتح کند درشبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم به آسمان رفت و یوشع بن نون وصی موسی در گذشت. هیچ دینار و درهمی باقی نگذاشت مگر هفتصد درهم که از سهمش از بیت المال آمده بود و می خواست باآن خادمی برای خانواده اش بخرد آنگاه امام مجتبی(ع) بسیار گریست و مردم نیز بااو گریستند؛ سپس فرمود: منم پسر بشارت دهنده. منم پسر انذار کننده. منم پسر آن کسیکه به اذن خدا مردم را به سوی خدا می خواند. منم پسر چراغ فروزان و روشنی بخش. من ازخاندانی هستم که خداوند ناپاکی رااز آنان برده و آنان راپاک نموده است. من ازخاندانی هستم که خداوند محبت آنان رادر کتابش واجب گردانید وفرمود: قُلْ لاأَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِيها حُسْناً «پس حسنة، دوستی مااهلبیت است»
🔹کلام شهید ای عزیزانم این دنیا دار امتحان است و یک روز همه ما باید در مقابل ثانیه ثانیه‌ای که از عمرمان می گذرد، جواب بدهیم، سعی کنید که از امتحان‌های الهی نیکو و سربلند بیرون آیید، خدا در این مقطع حساس امتحان بزرگی برای شما پیش آورده و آن امتحان میزان و درجه ایمان شماست. یکی از مهمترین پایه‌های ایمان، به قول حضرت علی (ع)، صبر است که نسبت صبر به ایمان مانند سر به بدن است، پس خوب صبر کنید و صبر در مصیبت داشته باشید که نشانگر ایمان قوی شما باشد که اگر روز محشر فرا رسد و خدا از ایمان شما سؤال نماید، شما صبرتان، صبر بر مصیبتتان نشانگر ایمان قویتان باشد. 🌷شهید حسین اسلامیت🌷 ولادت: ۱۳۴۱/۴/۱ تهران شهادت: ۱۳۶۱/۲/۲۰ خرمشهر، عملیات بیت‌المقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فرامرز دادرس افسر بلندپایه ی گارد شاهنشاهی پهلوی، اپوزیسون برانداز را با خاک یکسان کرد: 1. دائما به من زنگ میزنند که نگو ایران پیروز میشه ! از دید اپوزسیون هر کسی حقیقتی راجع به حکومت بگه ماموره ! لابد این کارشناس های اروپایی و غیره هم که حقایق رو بازگو میکنند، مامورند! 2. حقایق میدانی میگوید؛ ایران در تمام جبهه ها و عرصه های سیاسی منطقه مثل سوریه، لبنان، یمن، عراق و‌‌‌‌... پیروز خواهد شد ! ======================== 🔹این کلیپ زیبا را مشاهده و برای دوستان و اعضای خانوادتان ارسال نمائید.
رهبر معظم انقلاب: در یک مبارزه‌ی عظیم با جبهه استکبار قرار داریم/ انقلاب اسلامی به مردم احساس عزّت داده رهبرانقلاب با طرح سه نکته، از سه زاویه «موقعیّت کنونی کشور» را تبیین کردند: 🔻۱. جمهوری اسلامی در یک مبارزه‌ی عظیم با جبهه‌ی ظلم و استکبار است؛ 🔻۲. ظرفیّت کشور برای مقابله بسیار بالا است و تجربه در قضایای گوناگون این را به ما نشان میدهد 🔻۳. با انقلاب اسلامی، احساس قدرت و عزّت در کشور و مردمِ ما نهادینه شده است؛ البتّه دشمن در صدد است که اعتماد به‌نفسِ ملّیِ ما را از بین ببرد. بنده نسبت به مسئله‌ی حجاب و حیای اسلامی در دانشگاه‌ها دغدغه دارم. رؤسای دانشگاه‌ها، مدیران و خود دانشجویان و بخصوص دخترخانم‌ها به حجاب و فاصله‌گذاری اهمّیّت بدهند و توجّه کنند.
پیامبر(ص) فرمود: على جان 600 هزار گوسفند می‎خواهى ؟ یا 600 هزار دینار ؟ یا 600 هزار جمله؟ عرض کرد: اى رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر(ص) فرمود: 600 هزار جمله را در شش جمله جمع (خلاصه) مى‎کنم: *1ـ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می‎پردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز؛* یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ. *2ـ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو؛* و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ. *3ـ و هرگاه دیدی مردم به عیب‎های دیگران می‎پردازند، تو به عییب‎های خودت بپرداز؛* و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ. *4ـ و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می‎پردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛* و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ. *5ـ و هرگاه دیدی مردمی به زیادی عمل می‎پردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز؛* و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ. *6ـ و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل می‎شوند، تو به خالق متوسل شو؛* و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ. 📚{خصال شیخ صدوق ترجمه صادق حسن زاده، باب ششگانه ها)
☘☘☘بزرگواری تعریف میکرد👇👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا والاخره دل مردم درتلاطمه اگر کاری از دست تو این روزگار سخت بر اومد بخاطر خدا و امام حسین انجام بده که حتمانتیجشو تو همین دنیاخواهی دید.یاعلی مدد اگر لذت بردید نشرش دهید التماس دعا ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید....🙏