🔴 دعای پرفضیلت در شب جمعه و شب عید قربان
🔵 يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.
🌕 اى كسي كه جود و بخشش تو به آفريدگان هميشگى است!اى آنكه دو دست سخاوت خود را براى عطا گشودهاى!اى صاحب عطاهاى گرانبها!بر محمّد و خاندان او،نيكوخوترين مردمان درود فرصت،و ما را اى خداى بلندمرتبه در چنين شبى بيامرز.
🔺خواندن ۱۰ مرتبه سفارش شده است
🔴 یادآوری :
1⃣ طبق روایت احیاء در ۴ شب ( به جز شبهای قدر ) وارد شده است :
🔺 شب اول رجب
🔺 شب نیمه شعبان
🔺 شب عید فطر
🔺 شب عید قربان
2⃣ در شب عید قربان به جز احیاء زیارت امام حسین علیه السلام و خواندن دعای يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ سفارش شده است.
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
🌿ولَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ🌿
روز یازدهم ماه🌙
هدیه به شهدای گمنام🌹
و حاجت روایی تمامی نیت های اولیه ای که کردیم و مخصوصا خانم الهه حصاری عزیز🌸
📖راوی: بسیجی تفحص
اواسط دهه هفتاد بود. در ستاد تفحص مهران در غرب كشور فعالیت داشتیم. عصر بود كه یكی از رفقای قدیمی تماس گرفت. او اهل همدان بود. اما از كرمانشاه زنگ میزد.
گفت: بلیط گرفتهام. انشاءالله تا غروب به شما ملحق میشوم. ما هم منتظر بودیم.
نماز مغرب را خواندیم. شام را هم خوردیم اما از دوست ما خبری نشد. ناراحت بودیم. جادههای مرزی در طول شب رفت و آمد كمتری داشت. نكند در جاده بلایی سرشان آمده.
اواخر شب با خستگی زیاد و نگرانی خوابیدیم. هنوز چشمان ما گرم نشده بود. یك دفعه با فریاد یكی از بچهها از جا پریدیم!
خواب دیده بود. مرتب با تعجب به اطراف نگاه میكرد. پرسیدم: چیشده!؟ گفت: كجا رفتند؟!
بعد ادامه داد: الآن چند تا جوان خوشسیما اینجا بودند. از داخل اتاق معراج بیرون آمدند و سلام كردند. بعد گفتند: نگران دوست همدانی نباشید الآن میرسد.
بعد گفتند: تأخیر او به خاطر نماز اول وقت بوده. سلام شهدا را به او برسانید. بعد هم به سمت اتاق معراج برگشتند.
اتاق معراج محلی بود كه شهدا را داخل آن نگه میداشتیم تا به ستاد ارسال نمائیم. باهم به معراج رفتیم. پیكرهای چند شهید كه بیشتر آنان گمنام بودند كنار اتاق بود.
چند لحظهای نگذشته بود كه دوست ما از راه رسید. از اینكه همه منتظرش بودیم تعجب می كرد.
همگی از او یك سؤال داشتیم. نماز مغرب را كجا و چگونه خواندی؟!
او هم گفت: با راننده اتوبوس صحبت كردم. گفتم: برای نماز اول وقت نگه دارد. اما او قبول نكرد. من هم گفتم: نگه دار من پیاده میشوم!
كنار جاده نمازم را اول وقت خواندم. بعد هر چه معطّل شدم هیچ وسیلهای نبود. تا این كه چند ساعت بعد شخصی مرا سوار كرد و آمدم.
البته این دوست ما همیشه این گونه بود. در همه كارها، حتی زمانی كه در اوج كار بودیم با شنیدن صدای اذان كار را قطع میكرد و به نماز ایستاد. همه را هم به نماز تشویق میكرد.
حدیث زیبایی را نیز برای ما نقل میكرد: وقتی بندهای بدون توجه، در خارج وقت و سریع نماز میخواند خداوند به فرشتگانش میگوید: به این بندهام بنگرید، گویی فكر میكند برآوردن حوائج و نیازهایش به وسیله كسی جز من است. آیا او نمی داند حل مشكلات و برآوردن حاجاتش به دست من است؟!
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک🤲🌹