⭕️ آن که رئیس جمهور خواهد شد!
🔹آنها که تصور می کنند تا چند روز دیگر پزشکیان رئیس جمهور خواهد شد سخت در اشتباهند! چون :
▪️پزشکیان نه تنها ایده والگوی مشخصی برای اداره کشور ندارد بلکه درک و تصور او از اداره کشور و جایگاه ریاست جمهوری و اختیارات و مسئولیتهای آن غیرواقعی و تخیلی است ! حوصله مطالعه و کسب اطلاعات در این عرصه را هم ندارد.
▪️پزشکیان نه مانند خاتمی اهل نظر و اندیشه است و نه مثل رفسنجانی و احمدی نژاد شخصیتی مدیر و قدرت طلب ! او حتی مانند روحانی، سیاست باز و سیاسی کار هم نیست!
▪️نگاه پزشکیان به سیاست و اداره کشور بسیار عامیانه و معمولی است و نه می تواند و نه مایل است از پیچیدگی های حکمرانی درک درستی داشته باشد! او حتی با وجود چهار دوره نمایندگی مجلس ( و یک دوره نایب رئیسی مجلس) توانایی و تمایلی به انجام وظایف نمایندگی هم نداشت و به گواهی برخی از نمایندگانی که در مجالس مختلف با او همکار بوده اند از انجام بسیاری از مسئولیتهای نمایندگی شانه خالی می کرد.
🔹 و دقیقا به علل فوق ، اصلاح طلبان او را گزینه ای مطلوب برای ریاست جمهوری دانسته و با هدف بازگشت به قدرت ،گرد او جمع شده و برایش تبلیغات کردند. طرح اصلاح طلبان برای دولت پزشکیان از این قرار است :
▪️پزشکیان در ظاهر رئیس جمهور خواهد بود و برخی از وظایف تشریفاتی و نمایشی رئیس جمهور را انجام خواهد داد اما در عمل،قدرت میان طیفهای مختلف اصلاحات تقسیم خواهد شد و ریاست جمهوری بنام پزشکیان اما به کام قدرت طلبان اصلاحات خواهد بود!
🔹 ریاست جمهوری پزشکیان،سفره گستره قوه مجریه را دو دستی تقدیم تشنگان قدرت خواهد کرد و آنها بدون مزاحمت یا دخالت رئیس جمهور، هر چه بتوانند انجام خواهند داد و هر چه اراده کنند را خواهند بلعید و البته طوق مسئولیت و پاسخگویی را بر گردن پزشکیانِ بی خبر و ساده دل خواهند انداخت و هزینه های تخلفات و منفعت طلبی هایشان را به حساب پزشکیان واریز خواهند کرد !
🔹در عمل، سکان ریاست جمهوری به دستِ تازه بدوران رسیده ها و نسل میانی اصلاحات خواهد افتاد،بدون آن که مسئولیت،پاسخگویی،عواقب و پیامدهای منفی آن را پذیرفته و برعهده گرفته باشند!
🔹نشانه های این روند خطرناک و فاسد در شکل گیریِ کمیته هایِ سهم خواهی و تقسیم قدرت به مدیریت ظریف و با مشارکت سیاسی کاران حرفه ای جبهه اصلاحات به وضوح قابل مشاهده است!(روندی که حتی داد بهزاد نبوی را هم درآورده است!)
▪️به همین دلیل،"دولت آینده" خطرناک ترین و آشفته ترین دولت جبهه اصلاحات خواهد بود چون رئیس جمهور آن،تسلطی بر زیر مجموعه خود نخواهد داشت و مدیران دولت هم از رئیس جمهور حساب نخواهد برد و تمکین نخواهد کرد!
🔹راهکار مقابله با این وضع نامطلوب،ورود جدی، هوشمندانه و بی تعارف مجلس به مقوله رای اعتماد به وزرا است و در این مسیر مسئولیت اصلی بر دوش نمایندگان انقلابی و متعهد مجلس است.نمایندگانی که مانع تکرار خطای نابخشودنی مجلس نهم در دادن رای اعتماد کامل به کابینه پر مسئله و مشکل ساز حسن روحانی باشند.
چرا نه به دولت سوم روحانی ؟؟!!
چند نکته درباره مهاجران افغان
اولا در بهترین شرایط کشور ما تحمل پذیرش حداکثر دو میلیون مهاجر افغان دارد. این دو میلیون هم باید گلچین بشوند. باید حساب شده باشد. اطلاعات دقیقی از آنها در دسترس باشد. حتیالامکان نیروی کار مؤثر باشند. سوابق کیفری به هیچوجه نداشته باشند. افکار افراطی نداشته باشند. وابستگی به طالبان نداشته باشند. در ایران مزاحم و سربار نباشند. همه چیزشان تحت نظارت باشد و از حقوق انسانی برخوردار باشند و در ایران مورد تکریم قرار گیرند و تحت هیچ شرایطی شناسنامه ایرانی به آنها داده نشود و اگر به هر طریقی شناسنامه ایرانی دریافت کردهاند مورد شناسایی قرار گیرند و شناسنامههای آنها سریعاً ابطال گردد.
آمار افغانها در ایران در حال حاضر دوازده الی پانزده میلیون نفر است. تردیدی نیست که برای اخراج آنها از کشور همهی مردم ایران باید بسیج شوند و همهی تمهیدات را به کار گیرند. مسائل انسانی در جای خود ولی ما نمیتوانیم آینده کشورمان را نادیده بگیریم. بافت جمعیتیِ ایران نباید تغییر کند. در اخراج آنها کوچکترین تردیدی نباید به خودمان راه بدهیم. هیچ کشوری در دنیا مرزهای خودش را باز نمیگذارد تا بیرویه مهاجر بپذیرد.
نکته دیگری که میخواهم در اینجا در این باره اضافه کنم و دیگران به آن نپرداختهاند این است که اکثر افغانها در ایران پسر و مرد تنها و مجرد هستند و در اینجا خانواده ندارند و بسیاری از آنها در سن ازدواج هستند و پول برای ازدواج ندارند و یا قصد ازدواج ندارند و اینها وقتی تحت فشار قرار میگیرند، در محدودهای که زندگی میکنند، برای کودکان و زنانی که حوالیِ آنها هستند، خطرناکاند.
اگر یک جوان مجرد افغان در اروپا زندگی کند، در این باره هیچ مشکلی ندارد. کار میکند یا حقوق پناهندگی میگیرد و از آزادیهای آن کشور استفاده میکند و مشکل خودش را حل میکند.
بعضی از افغانها، این مشکل را خودشان به طریقی حل کردهاند و راههایش را پیدا کردهاند ولی بسیاری دیگر ، سواد و پول و اطلاعات و امکانات لازم را ندارند. این تعداد از مردان و پسران افغان، برای جامعه ایران بسیار خطرناکاند زیرا تجربه نشان داده که بعضی از آنها به زنان و کودکان در حوالی خود «تجاوز به عنف» میکنند.
اگر سری به ادارات آگاهیِ نیروی انتظامی در شهرهای مختلف ایران بزنید یا از افسران آگاهی سؤال کنید به شما خواهند گفت که پروندههای متعدد جنایی از آدمربایی، کودکربایی و تجاوزات به عنف مرتبط با جمعیت افغانها وجود دارد که در بعضی از آنها متاسفانه قربانی، ابتدا مورد تجاوز قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است.
در بسیاری از آن پروندهها، متهم یا متهمان به شهر دیگری از ایران گریختهاند و امکان شناساییِ آنها وجود ندارد یا به افغانستان باز گشتهاند و امکان دسترسی به آنها تقریباً غیرممکن شده است.
و در آخر در یک جمله خلاصه کنم خطر یک مرد مهاجر افغان در ایران در زمینهی «تجاوزات به عنف»، هزار برابر بیشتر از سایر کشورهاست و خطر یک مرد مهاجر افغان در ایران اگر مجرد باشد، برای کشور ما از خطر بمب اتم بیشتر است.
تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۳۱
کد خبر: 853667
سخنگوی دولت گفت: لایحهای در دولت تصویب شد که با قید دو فوریت به مجلس ارائه میشود که در صورت تائید حداقلبگیران هم شامل این متناسبسازی شوند.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایلنا، علی بهادری جهرمی در پایان جلسه هیات دولت گفت: در فرآیند متناسبسازی حقوق بازنشستگان و بررسی آییننامه با توجه به اینکه قانون برنامه ابلاغ شد یک مشکلی وجود داشت و آن اینکه کسانی که حداقلبگیر هستند از این متناسبسازی محروم شده بودند.
وی گفت: اولا از سوی دولت به صورت علیالحساب مبلغی برای این عزیزان واریز شد و لایحهای در دولت تصویب شد که با قید دو فوریت به مجلس ارائه میشود که در صورت تائید حداقلبگیران هم شامل این تناسبسازی شوند. سیاست دولت همیشه در افزایش حقوق توجه بیشتر به حداقل بگیران بوده است و این خلاف سیاست دولت بود امیدواریم مجلس با تصویب این لایحه این امکان را فراهم کند.
چقدر این دولتی های محترم در دقیقه ۹۰ + چند به فکر بازنشستگان مظلوم می اُفتند.❗️
سه سال پیش هم دولت قبل در واپسین روزهای صدارت؛لایحه همسانسازی حقوق بازنشستگان را به مجلس یازدهم تقدیم نمود و طی کش و قوس های فراوان بر آن با بی خیالی گذر زمان گردید؛ تا باز هم به روزهای پایانی دولت سیزدهم و آغازین روزهای مجلس دوازدهم برسیم و بند ۳۰ ق.ب.پ.ت بار دیگر نُقل محفل گردد.
خدایا خودت آن را به سرانجام نیک هدایت فرما که یخچال خالیِ بازنشستگان در اثر افزایش بی رویه قیمت کالاها و عدم وجود کنترل در بازار از قبل خالی تر شده است.
علی طالبی ورنامخواستی
پزشکیان: به تمام افراد از جمله آقای قالیباف، رضایی و حتی جلیلی هم گفتم افرادتان را معرفی کنید
مگر میشود بدون روابط خارجی رشد ۸ درصدی پیدا کرد/ بعضی ها طبق کدام دلیل و شواهد علمی این حرف را می زنند؟
🔸 «مسعود پزشکیان» رئیس جمهور منتخب در نشست با روسای ستادهای اصولگرا گفت:
🔹قرار بود طبق شاخصهها کار را ادامه دهیم و کسانی که نسبت به آن اعتراض دارند؛ یکی از شاخصهها را اضافه یا یکی را حذف کنند و اگر هم شاخص درست است طبق آن افراد را معرفی کنید.
🔹بنده به تمام افراد ازجمله آقای قالیباف، رضایی و حتی جلیلی هم گفتم افرادتان را معرفی کنید. اگر معتقدید شاخصی ضعیف است شما شاخص دیگری بگویید تا اضافه کنیم. طبق این شاخصها همه افراد را جمع میکنیم و از میان آنها بهترینها را انتخاب میکنیم، با این روش دستمان پر است.
🔹با توجه به اینکه ما در این ۴۰ سال طبق یک نظم به افراد سمت ندادیم، امروز دچار یکسری مشکلات شدیم اما در دوره جدید میخواهیم بر طبق شاخص های تعریف شده افراد را انتخاب کنیم. اینکه بنده گفتم حزبی نیستم دلیل بر این نیست که حزب نباید باشد برعکس حزب باید وجود داشته باشد، توسعه اجتماعی با وجود حزبها شکل میگیرد. ما نه تنها باید زبان همدیگر بلکه زبان دنیا را بفهمیم و برای مثال هر فردی به زبانهای بیشتری تسلط دارد توانمندتر است، این به عنوان شاخص توانمندیهای فردی در نظر گرفته میشود.
🔹آیا گروههای مهندسین ، تجار ، صنعت گران و... با هم یک طبقه واحد دارند؟ و آیا آنها هدف مشخصی برای زندگی کردن دارند؟ یا نه. متاسفانه همه فقط دنبال یکسری منافع هستیم و با سیستم کاری نداریم. کشور ما از نظر اجتماعی به این توسعه نرسیده است و متاسفانه هیچ حزبی نیز به این هدف نرسیده و در این شرایط به بنده هم میگویند چرا حزبی نیستید؟ بنده وارد هیچ حزبی نشدم چون دیدم هیچ حزبی برنامهای ندارد. مجموعه دیدگاهها و افراد باید در حزب باهم جمع شوند و بگویند اگر ما به قدرت رسیدیم؛ مثلا این سیاست آموزش و پرورشی یا درمانی یا خارجی را در این ممکلت پیاده خواهیم کرد.
🔹میگویند مشکل در مدیریت کشور است، اصلا مگر این افرادی که روی کار آوردند، مدیر بودند یا علم و حتی مهارت آن را داشتند؟ قطعا اینگونه نبوده است. اصلا کدام بخش را درست کردند و آن مدینه فاضلهای که میگویند، کجا است؟ بنده همینم، صاف و ساده اما آیا شما آن که میگویی هستی؟
🔹بنده در انتخابات گفتم برنامهام سیاستهای کلی مقام معظم رهبری است و برخیها در انتخابات به بنده گفتند شما برنامه ندارید، و تعریفی هم از برنامه نمیتوانید ارائه دهید، اما قطعا بنده بهتر از آنان میدانم برنامه چیست. بنده دورههای مختلف در انگلستان، آمریکا، سوئیس و ...دیدم و مدیریت هم کردم، پس میدانم برنامه چیست اما شما چگونه خارج از سازمان برای درون سازمان برنامه مینوشتید؟ در کجای دنیا در خارج از یک سازمان برای داخل سازمان برنامه مینویسند و آیا اصلا چنین چیزی امکان پذیراست؟ حداقل یک رفرنس یا یک کتاب معرفی کنید و مدام هم این جمله را تکرار میکردند. طرف میگفت بنده طلا میدهم یا زمین میدهم ، این در شرایطی است که ما قانون برنامه و بودجه داریم و طبق این قانون چنین چیزی امکان پذیر نیست بعد شما آن طلا یا زمین را از کجا میخواهید بدهید؟ چرا دروغ میگویید. اینکه اگر بنده رئیس جمهور شوم میتوانم قانون را زیر پا بگذارم و حرفهای خودم را عملی کنم، بنظر شما امکان پذیر است؟
🔹مشکل کشور ما از همین نکته ها شروع میشود، اینکه علمی عمل نمیکنیم و بی مبنا و اصول حرف میزنیم، برای گرفتن رای یکسری حرفها میزنیم اینکه عملی است یا نه اصلا مهم نیست، در هم راستا خیلی هم به بنده فشار آوردند که برای گرفتن رای یکسری حرفها بزنم، وعده بدهم اما بنده وعده ندادم.
🔹من معتقدم باید متناسب با شرایط تصمیم بگیریم . به همین سادگی نمیتوان نیروی انسانی و رفتار انسانها را تغییر داد . ابتدا باید مهندسی کنیم بعد تصمیم بگیریم. اینکه برخی فکر کنند به بنده دیکته میکنند اشتباه است، بنده شاخصهایی تعیین کردم و طبق آنها تصمیم خواهیم گرفت.
🔹بیش از هزار و چهارصد سال است که اسلام آمده و قرآن را هم داریم ، بعد ما این قرآن که حرف خداست را اجرا نمیکنیم، اما بعضیها تا بحث انتخابات میرسد میگویند این برنامه را اجرا میکنیم و به آنجا میرسیم . بین تئوری و عمل فاصله زیادی وجود دارد. راحت میتوان حرف زد اما موقع عمل میفهمیم به این سادگیها نیست.اصلاحات یک تعبیر روشن دارداما دلیل اینکه این همه حزب درست کردیم این است همه میخواهند رئیس شوند و با هم دعوا میکنند و زمانی که نمیتوانند به یک فهم مشترک برسند هر کسی یک حزب تشکیل میدهد.
🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۱
🖊مهدی جمشیدی
۱. لیبرالهای مذهبی، هویّت پیچیدهای دارند: تودرتو و چندلایهاند و همچون یک متنِ ناخواسته، محمل تأویلهای متعدّد قرار میگیرند و برداشتهای متفاوت را برمیتابند. هر کسی میتواند از زاویهای و به اعتباری به آنها بنگرد و فهم خاصی را ارائه کند. اما حقیقت این است که اینان، باطن «دین» را به نفع «تجدّد»، مصادرهبهمطلوب میکنند و پوستهای بیخاصیّت و شعاری و ظاهری از دین را به عوام عرضه میکنند تا نشان بدهند که میان دین و تجدّد، جمع کردهاند. عوام نیز که دلبستۀ دین هستند و البته به دلیل غربزدگی تاریخی، بیشوکم نیز سودای تجدّد دارند، فریب اینان را میخورند و «نسخۀ متناقض»شان را میپذیرند. نخستین نسل از لیبرالهای مذهبی، در روشنفکران دورۀ مشروطه متولّد شد و اینجا، نقطۀ آغاز روایت لیبرالی از اسلام بود. التقاط در رویکرد متمایل به عالَم تجدّد، در این برهۀ تاریخی تحقّق یافت و به یکی از چالشهای معرفتیِ جامعۀ ایران تبدیل شد.
۲. اگر از تحوّلات و تطوّرات نیم قرنِ پس از این بگذریم، به نهضت آزادی و مهدی بازرگان میرسیم که ظهورشان در دولت موقت، در عمل و عین نشان داد که لیبرالهای مذهبی، چه اوصاف و احکامی دارند. اینان، چنان مسألهدار و زاویهمند شدند که امام خمینی، چارهای جز حذف و طردشان ندید و قاطع در برابر حضور و حیاتشان در حاکمیّت ایستاد. نسخههای «اصلاحی» و «اعتدالی» از لیبرالیسم مذهبی، در دهههای بعدی سر از خاک التقاط بیرون آورد و برخلاف بازرگان که منتقدِ حاشیهنشین و غیررسمی بود، اینان به عرصۀ «قدرت رسمی» راه یافتند و دههها، نهادهای اصلی و عمدۀ حاکمیّت را در اختیار گرفتند. بهاینترتیب، مرزهای هویّتیای که امام خمینی در دهۀ شصت بر آنها اصرار میورزید، بهتدریج درهمشکسته شدند و اختلاط سیاسی در ساحت قدرت رسمی به وقوع پیوست؛ چنانکه یکی از بحرانهای نظام جمهوری اسلامی در دهههای گذشته، نزاع دامنهدار و دشوار بر سر «تداوم هویّت انقلاب» و ایستادن در مقابل خط «استحاله» و «مسخ» آن بوده است.
۳. در ترکیب لیبرالهای مذهبی، مسألهای که در نسبت با عوام موضوعیّت دارد، همین لفظ مذهبی است. لیبرالها، چهرۀ عریان ندارند و آشکارا، منطق سکولار خویش را بیان نمیکنند، بلکه نقاب دیانت بر چهره دارند و حتی با ادبیات دینی، تجدّد را به جامعه القا میکنند. اگر میان «وجه لیبرالی» و «وجه دینی»، تفکیک و تمایز ایجاد کنیم و مجال ترکیب و تلفیق ندهیم، نقشۀ اجتماعی اینان، فرو خواهد ریخت. پس باید در پی واسازی و تجزیه بود و تعارضهای درونی و تضادهای نهفته را در برابر دیدۀ عوام نهاد تا پوشش تزویر، برافتد؛ از جمله باید نسبت هویّتیِ آنها را با عاشورا فهم کرد
۴. لیبرالهای مذهبی، «انقلاب حسین» را میستایند، اما برای اکنون، «انقلاب» و «انقلابیگری» را برنمیتابند و نسخۀ اصلاح میپیچند. میگویند انقلاب، سرنوشت نامشخص دارد و طرحی است که به دلیل وسعت آرمانها، محاسبهناپذیر است. به تبعیّت از کارل پوپر، بر این باور هستند که انقلاب، وعدۀ بهشت میدهد اما در عمل، جهنم میآفریند. ازاینرو، باید از انقلاب بر حذر بود و دچار خاماندیشی و بلندپروازی نشد. اگر هم جامعهای، سودایی شد و هوس انقلاب در سر پرورانید و انقلابش نیز به سرانجام رسید، باید انقلاب را یک «نقطه» و «لحظه» بداند و بیدرنگ پس از این، انقلاب و انقلابیگری را کنار بنهد و از «نهضت» به «نهاد» عبور کند. نظریۀ «نظام انقلابی»، خیال اندر خیال است و هیچگاه میان انقلاب و نظام، همافقی و همنشینی پدید نمیآید. باید میان این دو، یکی را انتخاب کرد و دیگری را وانهاد. و اقتضای عقل و ضرورت زمانه این است که «آرمانخواهیِ انقلابی» را به فراموشی بسپریم و یک «نظام واقعبین» را صورتبندی کنیم. ایدئولوژی انقلابی، فقط تا هنگامۀ وقوع انقلاب، کارکرد دارد و پس از آن، با سر به دیوار سختِ واقعیّت برمیخورد و انقلابیها در اثر این حادثه، درمییابند که منطق انقلابی، فقط به کار ویرانکردن نظم سیاسی میآید و نمیتوان با منطقی که انقلاب میکنند، حکومت کنند. راه «حکومت» از «انقلاب» جداست و نظریۀ نظام انقلابی، خیالپردازیِ شبهنظری است. بهاینترتیب، باید «سرمایۀ انقلابی» را نیز کنار نهاد و به «سرمایۀ اجتماعی» رو آورد. باید در پی «عادیسازی» بود؛ به این معنی که وضع انقلابی، اضطراری و موقتی و نابخردانه است و نباید در آن ماندگار شد، بلکه باید شتابان، به سوی وضع عادی و بهنجار حرکت کرد و رویکردها و انگیزهها و اندیشههای انقلابی را به تاریخ سپرد. باید «نظام» و «اصلاح» را جایگزین «انقلاب» کرد و از انقلاب، یک خاطرۀ تاریخیشدۀ استثنایی ساخت. واقعۀ کربلا نیز با همۀ عظمتش، یک استثناست که قابل اقتباس و اخذ نیست
🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۲
🖊مهدی جمشیدی
۱. موضع اخیر محمدجواد ظریف در رسانۀ ملی که در آن، سخن از ضریبدهی به غیرشیعیان در امر حاکمیّت به میان آورد، شاهدی دیگری بر رویکرد ساختارشکنانۀ لیبرالهای مذهبی است. چیزی شبیه همین موضع در دولت پهلوی نیز به وقوع پیوست و قرار شد بر اساس مصوبۀ دولت، زینپس هر یک از نمایندگان، به کتاب مقدس خودش قسم بخورد؛ طرحی که در ظاهر، موجّه به نظر میرسید، اما امام خمینی، آشکارا و قاطع در برابر آن ایستاد و آن را نقطۀ آغاز «از رسمیّت انداختن مذهبِ رسمی کشور» دانست. در حقیقت نیز، دولت پهلوی، چنین سودایی در سر داشت و میخواست با تکثّر دینی در لایۀ سیاسی و حاکمیّتی، اسلام را تحقیر و تضعیف کند و تفوّق و تسلّط را از آن سلب نماید. مخالفت بنیانیِ امام خمینی با این طرح، یکی از ریشههای شکلگیری انقلاب اسلامی بود. امروز نیز بهجای «سیاست هویّت»، رهیافت مقابلش که «سیاست تمایز» است، در دستورکار قرار گرفته و لیبرالهای مذهبی تلاش میکنند، وجهِ دینی و شیعیِ جمهوری اسلامی را هرچه بیشتر، کمرنگ و رقیق سازند. در واقع، امر دینی در ساحت رسمی، در حال ازدسترفتن و خنثیشدن است و دیانت، در نقطۀ «بازگشت به حریم خصوصی» قرار گرفته است. سکولاریسم، در چنین فضا و موقعیّتی، جان میگیرد و معنا پیدا میکند.
۲. در ایران، هیچگاه شکاف دینی و مذهبی، فعّال و مؤثر نبوده و چنین نیست که این رویکردِ لیبرالهای مذهبی، پاسخی به تضادها و اصطکاکهای برانگیخته و تشدیدشدۀ دینی و مذهبی باشد، بلکه مسأله این است که توقع و نارضایتی، از سوی لیبرالهای مذهبی در این لایهها، ایجاد و تقویت میشد. جامعۀ ایران، وجهِ غالبِ شیعی داشته و این وجه، طبیعی و خودجوش بوده و از متن یک انتخاب اجتماعیِ وجدانی و ارادی برخاسته است. در دورۀ پس از انقلاب نیز بر اساس همین وضع اجتماعی، حاکمیّت و نیروهای سیاسی آن، صورتبندی شد. در طول دهههای گذشته نیز اتفاق جدیدی رخ نداده است، جز اینکه لیبرالهای مذهبی در برهههای انتخاباتی و با هدف جذب آرای لایههای دینی و مذهبی، «حس محرومیّتِ سیاسی» را در آنها دمیدهاند و وعدههای ساختارشکنانه دادهاند. تعبیر ساختارشکنانه، بدین جهت است که اینان، نظم سیاسیِ کنونی را برنمیتابند و میخواهند نسبتهای متفاوت و برونگرایانهای در آن به وجود بیاورند. آنچه که لیبرالهای مذهبی در سر دارند، این است که در بلندمدّت، از «نظم سیاسیِ جمهوری اسلامی» به سوی «نظم سیاسیِ لبنان» حرکت کنند و به بهانۀ تکثّر و تعدّد مذهبی و دینی، حاکمیّت را متناسب با وضع اجتماعیِ خیالیِ خویش، بازصورتبندی نمایند. به باور اینان، اگر حزبالله در لبنان، یک اقلیّت سیاسی و دینی است، اکنون نظام جمهوری اسلامی نیز در چنین موقعیّتی قرار گرفته است و باید برای جلوگیری از تضادها و اصطکاکهای مذهبی و دینی، داوطلبانه به سوی قدرتدهی به نیروهای مذهبی و دینی دیگر برود. این در حالی است که نه جامعۀ ایران و نه جمهوری اسلامی، هیچیک شباهتی با آنچه که در لبنان میگذرد، ندارند و کاربست منطق سیاسیِ لبنان در ایران، تنازل و تقلیل موهوم است. در ایران، اکثریّت مطلق از آنِ شیعیان است و پیروان مذاهب و ادیان دیگر نیز، وضع سیاسی را موجّه میدانند و اگر لیبرالهای مذهبی، «تحریکگری سیاسی» را کنار بنهند، ضرورتی برای تغییر عاملیّتی در نظام سیاسی وجود نخواهد داشت.
۳. نظریۀ دولت وحدت ملّی، مبتنی بر پیشفرضهای ناصوابی دربارۀ جامعه و حاکمیّت در ایران است. نخستین خطا این است که جامعۀ ایران، دچار قهر و گسست و شکاف شده است و راه علاج آن نیز این است که دیگریها و اغیار، به حاکمیّت راه یابند. در نظر آنها، ما با یک جامعۀ بهشدّت متکثّر و ناهمساز و چندپاره و تکهتکه روبرو هستیم که دیگر نمیتوان پیرامون روایتهای حاکمیّتی و رسمی، آنها را در کنار هم نشانید، بلکه باید قدرت را توزیع و تقسیم کرد و به هر یک از لایهها، نصیب و بهرهای از قدرت اعطا نمود. اینان از وحدتِ ازدسترفته سخن میگویند و راهحلشان نیز بازآرایی ساختار سیاسی است. این فهم غلط از وضع اجتماعی، «گرۀ اجتماعیِ خیالی» را به «گرۀ سیاسیِ واقعی» تبدیل میکند و بیثباتی و عدمتمرکز و حس محرومیّتِ فزاینده میآفریند. وحدت ملّی، یک سخن غلطانداز برای پنهان نگهداشتن طرحی است که در آن، تشیع بهتدریج از «اعتبار» و «تفوّق» تهی میشود و در عرض ادیان و مذاهب دیگر مینشیند و در نهایت نیز، دین به «متغیّر بیمنزلت» در سیاستِ نظام جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد. این مرحلۀ پایانی، همان «سکولاریسم» است که اگر طرح اینان به جریان افتد، چهبسا در کمتر از یک دهه، تحقّق یابد.