قسمت۱۴سلطنت۳۷ساله محمدرضا شاه
باسلام.
انشالله بحث وقایع دوره محمدرضا شاه پهلوی در دهه چهل و پنجاه را در طی چندقسمت ،خدمت شما ارائه میدهم و پس از آن به تاریخ دوران پس از انقلاب تا اکنون میپردازیم.
در فروردین سال ۴۰ حضرت آیتالله بروجردی فوت کردند و در بین علمای حیّ و حاضر ، چندتن از ایشان واجد شرایط مرجعیت بودند از جمله آیات عظام گلپایگانی و خوانساری و نجفی مرعشی و حضرت امام ره.
در بین این بزرگان حضرت امام بخاطر مواضع سیاسی که در همان دوره آقای بروجردی داشتند ، مبرزتر از بقیه بوده و لذا توسط ساواک تحت نظر بودند.
در سال ۴۱ ، شاه به دستور آمریکا یک سری اصلاحات را شروع کرد و همانطور که عرض کردم این اصلاحات جهت جلوگیری از گرایش مردم به سمت کمونیسم بود که در چندکشور به طور همزمان آغاز شده بود.
کمونیسم یک جنبش کارگری و کشاورزی بود و به مذاق کارگران و کشاورزان مزه کرده بود و خیلی کشورها رسما آن را پذیرفته بودند و البته مردمانشان هم از این سیستم منتفع شده بودند. سرعت رشد کمونیسم در طی این سالها زیاد شده بود و لذا آمریکا اقداماتی برای جلوگیری از رشد کمونیسم انجام داد که یکی از این اقدامات دادن آزادیهای بیشتر به مردم و برانداختن نظام ارباب رعیتی بود.
بااین توضیحات ، شاه ،به دستور کندی که اون موقع رئیس جمهور آمریکا بود این اصلاحات را شروع کرد و اسم اون را انقلاب سفید یا به عبارتی انقلاب شاه و ملت نامید.
بندهای این لایحه که تقدیم مجلس شد خیلی دهانپر کن و عامهپسند بود. مثلا دادن حق رای به زنان و یا برانداختن نظام ارباب رعیتی و تقسیم اراضی اربابها بین کشاورزان و فروختن سهام کارخانهها به کارگران به قیمت پایه و..... همگی خوشایند و فریبنده بود اما چند نکته از منظر تیزبین حضرت امام ره و برخی علمای دیگر دور نماند.
یکی اینکه ظاهرا زمینها قرار بود از دست اربابها در بیاد و به کشاورزان داده بشه. اما در نهایت زمینها در اختیار دولت قرار گرفت و بعدها به قیمت مشخصی به کشاورزان فروخته شد.
مسئله بعدی این بود که سهام کارخانجات قرار بود به کارگران همان کارخانجات واگذار بشه که اول برای خوشایند کارگران گفتند به قیمت پایه. ولی در عمل، سهام کارخانجات بین تعدادی از خواص و نزدیکان دربار تقسیم شد. به نظر میرسه که این نوع فساد، هیچوقت از ایران جدا نمیشه و متاسفانه همین الان هم این روشها توسط کسانی که نام اونها را مفسد اقتصادی میگذاریم هست که بعدها خدمت شما خواهم گفت.
خلاصه اینکه حضرت امام همه اینها را پیش بینی میکردند و میدونستند که اصل این قضیه برای جلوگیری از شورش کارگران و کشاورزان است و مخصوصا افشاگری یه سری از روزنامهها که باعث بیداری کشاورزان و کارگران شده بود و یک مورد اعتصاب خیلی جدی فرهنگیان نسبت به حقوق ناعادلانهشان ، شاه را در معرض سقوط قرارداده بود و این اصلاحات یک نوع مسکّن و یا یک آرامبخش بود و لذا امام مخالفت کردند و رفراندوم برگزارشده برای این لایحه را تحریم نمودند.
این اولین فعالیت سیاسی حضرت امام بعد از فوت آیتالله بروجردی بود که منجر به راهپیمایی در چند شهر و کشته شدن تعدادی از مردم شد.
ادامه مخالفت حضرت امام بااین لوایح ششگانه در نهایت باعث حمله ماموران رژیم شاه به مدرسه فیضیه قم در فروردین سال ۴۲ گردید.
اعتراض شدید مراجع و مردم و شخص حضرت امام به واقعه فیضیه در ماههای بعد ادامه داشت و در نهایت منجر به سخنرانی کوبنده حضرت امام در ۱۳ خرداد سال ۴۲ شد.
در این سخنرانی ،حضرت امام، بر خلاف روش رایج سخنرانان، ابتدا روضه خواند و بعد صحبت کرد. وی پس از شرح رخداد کربلا، حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال ۱۳۴۲ش را، به واقعه کربلا تشبیه کرد که با شیون و گریه حاضران همراه شد. نیروهای حکومت پهلوی امام خمینی را شبانه به تهران بردند سید حسن قمی و بهاءالدین محلاتی دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.
خبر دستگیری حضرت امام فردای اون روز مثل بمب صدا کردو در ۱۴ خرداد مردم قم تظاهرات کردند که بشدت سرکوب شد. در نهایت در روز ۱۵ خرداد سال ۴۲ مردم تهران هم تظاهرات کردند و واقعهء معروف ۱۵ خرداد رخ داد که بیش از ۱۰۰ نفر کشته و تعداد زیادی مجروح شدند.
حضرت امام و سایرین به زندان منتقل شده و شاه تهدید کرد که حضرت امام را اعدام خواهد کرد.
فشار و بعضا تحصن مراجع و علمای طراز اول آغاز شد و در نهایت با مهاجرت اعتراضی تعداد زیادی از علما ،به تهران ، حضرت امام بعد از ده ماه زندان در ۱۵ فروردین ۴۳ از زندان آزاد شد