وهابیون فقط با اسلحه شیعیان رو نمی کشن!
سرمایه ای که دستشونه با فرهنگ دارن به اسارت می گیرن مغز ها رو..
ما سال هاست تو آذربایجان می بینیم اینو،الان بچه شیعه ها دسته دسته رو میارن به وهابیت!
@aminavak313
تو این شبکه پویا انیمیشن های ضد امام زمانی هم دیدیم،جای تعجب نیست!!! مذهبیون باید بدونن دیگه وقت منبر رفتن تو مساجد نیست!مساجد باید جای نوشتن فیلم نامه،ساخت انیمیشن و غیر باشد
انگشت شماره فیلم و انیمیشنی که بخوای به بچه نشون بدی
بچه ای که ناخودآگاهش پر شده از نقشه های دشمن،می خواییم بهشون تو منبر دین یاد بدیم؟!
چه قدر اکثرا دیر می کنیم ما...
چه قدر فرمایشات آقا روی زمین می مونه..
@aminavak313
40.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من اردبیل را اینطور شناختم..
با شهدا و غیرت..
این کلیپ چه قدر حال خوب کنه
این شهید بزرگ چه قدر دوست داشتنیه
شهید مرحمت بالازاده
توصیه می کنم حتما ببینید
@aminavak313
🔴 جمهوری اسلامی ایران باید پاسخ بسیار سختی به این جنایت بزرگ بده
پاسخی دردناک که صهیونیست ها رو تا قیامت پشیمان کنه
#انتقام_فوری
داغ شهادت اسماعیل هنیه در تهران از داغ شهادت حاج قاسم در بغداد سنگینتر است...
انالله و اناالیه راجعون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تسلیت_ایران_فلسطین🇮🇷🇵🇸
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاقبت بردند قلب نیل را
شیرمرد خطه سجیل را
در دل ما داغ ابراهیم بود
ناگهان کشتند اسماعیل را...😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@aminavak313
اکثر رسانه های باکو به خود می لرزه
تازه سرود ملی ایران رو پخش کردن😁
این بیچاره ها براشون دلی نمونده که یک سال نشده چندین شب بیداری کشیدن ،به ناخن جویدن افتادن،نوکر سگیونیستها
@aminavak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران را با شهدایش شناختم..
با این مردان قهرمان..
و سالهاست گاه گاهی کار فرهنگی شهدایی نصیبم می شه که لطف الهی می دونم..
بعد از اهدای چفیه متبرک فاصله ای افتاده بود و نیت شروع داشتم و وقت و فرصتی پیدا نمی کردم
و حالا بدون برنامه از طرف شهدای شوشتر کتابهای نفیس شهدایی دستم رسیده
یک #نذر_فرهنگی درجه یک
حضوری دست خیلی ها رسیده این کتاب ها و حالا دوست دارم دست شما ها هم برسونم
اهل کتاب خوندنید؟ باید برسه دست اهلش
@aminavak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دونید دیگه در این اتاق تدریسام و سخنرانی های هیئتمون رو برگزار می کردم و حالا پاتوق کتاب شده،همش بوی کتاب،بوی زندگی..
برای لیست کردن کتابا یکی از طلبه هام اومده بود کمک،شب خواب دیده بود..
می گفت دیدم ما داریم کتابا رو لیست می کنیم،و اطرافمون خود همین شهید ها رو می دیدم که به چه نحوی به شهادت رسیدن..
ما انقدر معجزات شهدایی دیدیم،وقتی اهدای چفیه داشتم هر روز یک پیام شهدایی دریافت می کردم که مدت ها اثراتی داشت..
کاش یقین کنیم شهدا زنده ان و ما بهشون نیاز داریم که زنده بشیم
راستی طلبه های غیر ایرانی بنده از وقتی این کتابا رو دیدن به شوق شهدا دارن زبان فارسی یاد می گیرن
یاد حرف های حضرت آقا می افتم ☺️
@aminavak313
نصف کتابا که میخواهیم تو کانال هدیه بدیم😍
اول از کدوم شروع کنیم؟!
@aminavak313
آمنه حسین آوا 🇵🇸✌️
نصف کتابا که میخواهیم تو کانال هدیه بدیم😍 اول از کدوم شروع کنیم؟! @aminavak313
سلام و درود و عرض ادب و احترام
خدمت همراهان عزیز
در نظر داریم در ارتباط با توزیع کتاب ها در کانال طرحی را اجرا کنیم به امید خدا و همراهی شما بزرگواران تحت عنوان #ارتباط_با_شهدا
این طرح به این صورت خواهد بود که شما عزیزان تجربیات و روایت های خودتون را در مورد ارتباط با شهدا در شخصی ارسال میکنین و کتابی رو به عنوان #هدیه از طرف شهدا دریافت میکنین.🌹
@aminavak313
سلام به شما. وقتتون بخیر.
من یه داستانی در رابطه شهید هادی بگم. بنده امسال رفته بودم نمایشگاه کتاب که یه جایی متوجه شدم کارت بانکی که امانتی از طرف پدرم بود رو گم کردم. دو بار تمام مسیرهای غرفه هایی که رفته بودم رو رفتم و اومدم اما نه تو غرفه ها جا گذاشته بودم نه تو کیف و نه هیچ جای دیگه. بار آخری که مسیر رو بر می گشتم، دم در نشر ابراهیم هادی، عکس شهید هادی در ابعاد بزرگ رو دیدم، و همونجا بهشون گفتم من خیلی تعریف شما رو شنیدم، اگر کارت پیدا شه یک جزء قرآن برای شما می خونم.
این صحبت تو دل من شد و برگشتم به سمت خونه، یک جایی گفتم بذار کتاب های توی دستم رو بذارم تو کیف و کیف هم یکبار دیگه بگردم. وقتی کیف کامل مرتب شد یک جایی بین دوتا کتاب کارت رو پیدا کردم، جایی که مطمئنم بارها قبلش گشته بودم، و همونجا احساس کردم این لطف شهید هادی بود.
#ارسالی
@aminavak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدان به ما می گویند..
@aminavak313
اولین کتاب هدیه تو کانالمون
مبارکشون باشه
سال ۹۴ بعد از کلی پیگیری و دوندگی چهار نفری با هزینه شخصی شان رفتند عراق برای جهاد. روزهایی که در فلوجه بودند اوایل حضورشان در جبهه های نبرد با تکفیری ها بود. خیلی نگذشت که جواد کوهساری در فلوجه بر اثر تله انفجاری به شهادت رسید. بعد از کاهش درگیری ها در عراق و آغاز نبرد در سوریه، سه نفری عازم سوریه شدند. اردیبهشت سال ۹۵ مصطفی عارفی در تدمر به شهادت رسید. رفتن مصطفی اوضاع روحی محمد را حسابی به هم ریخته بود. اوایل ماه مبارک رمضان همان سال محمد اسدی هم در جنوب حلب در روزهای پر هیاهو و درگیری های سنگین با نیروهای داعش، شهید شد. محمد مانده بود و داغ فراق سه رفیق شفیق که در مسیر جهاد با تکفیری ها فقط تصویری از خاطراتشان مانده بود زمان به کندی برای محمد سپری میشد هر روز به اندازه یک سال برایش سنگینی داشت. حالا دیگر سه سال بود که در منطقه حضور دارد ستاره ها و در این مدت سه نفر از جمع چهار نفره شان شهید شده بودند. محرم سال ۹۶ برای محمد حال و هوای متفاوتی داشت. روزها با جنگ و نبرد و هیاهو همراه بود شبها هم با روضه و نوحه و گریه ظهر روز تاسوعا، حوالی تدمر، موعد چهارمین نفر بود موعد شهید محمد جاودانی.
@aminavak313
سلام روزتون بخیر باشه 🌸
یه قصه ی کاملا واقعی 💕
بنده یه دخترک شاد و بازیگوش بودم ... توی خانواده مذهبی بودم ولی هیچوقت پدر و مادرم برای داشتن عقاید مجبورمون نمی کردن ..درعوض پدرم بسیار کتابخوان بود و همیشه کتاب ها و رمان های جدید و مذهبی رو به منزل میآوردن...
من درون مذهبی داشتم ولی یه مدت از سر لجبازی با معاون های مدرسه و تاثیر دوستان و همکلاسی ها از حجاب فاصله گرفته بودم و ...
توی این مدت با اینکه سعی میکردم این حالت لجاجت رو حفظ کنم ولی همش چشمم به یه کتاب میخورد و برمیداشتم میخوندم ..همش تلنگر پشت تلنگر...
اون زمان حدود ۱۴ ساله بودم یادمه کتابی که خیلیییی باهاش انس گرفتم و کلی اشک ریختم و تیر آخر برای تحول رو به قلبم زد ، کتاب ✨خاک های نرم کوشک✨ بود...💔
شهید برونسی مهربان من رو گذاشتن بغل حضرت زهرا سلام الله 💔
از اون زمان عهد های زیادی با حضرت زهرا سلام الله بستم و همیشه خدارو التماس کردم من رو از چشم ایشون نندازه و مثل شهید برونسی من رو دوست داشته باشن 💔
الان که مامان یه بچه سید ناز و کوچولو هستم و عروس سادات شدم تمام این نعمت ها رو از دعای حضرت فاطمه سلام الله میدونم و نظر لطف اهل بیت علیهم السلام 💚
بعد از این کتاب ، کتاب زندگینامه شهدا شد همدم همه ی روزهای من و توسل به شهدا گره گشای همه ی کارهای من🤍
الهی دوستای خوب روزی همه بشه❤️
تقدیم به رفیق شهیدم ❤️
#ارسالی
هدیه دیگه شهدا 💌
البته مامان سید خواستن همین هدیه رو تو حرم به یک دختر خانم جوان بدیم
موقع خداحافظی مجال نبود که تنها باشیم و خداحافظی کنیم. تا سر کوچه بدرقه اش کردم وقتی از شلوغی و سرو صدای بچه ها و آبجی ها و بقیه دور شدیم دستش را دراز کرد و گفت: «هوای خودت و بچه ها و خانم بزرگ و داشته باش.» دست که دادم متوجه شدم انگشتر سر عقدمان توی انگشتش نیست! گفتم: «ابوالفضل انگشتر فیروزه ت کو؟» جا خورد. خندید و دستش را از دستم کشید بیرون و گفتک ای وای! بالاخره فهمیدی؟ نمدنم توی آموزش گمش کردم نفهمیدم کجا افتاد. خیلی هم دنبالش گشتم اما توی بیابونا مگه پیدا مره!» سری تکان دادم و گفتم: « دگه انگشتر بختمان رگم کردی ، بختمان هم گم میشه .» زد زیر خنده و گفت ای چه حرفیه؟! خرافاتی نشو فاطمه بر مگردم مرم یکی دگه مخرم فعلا که بختمان خوش و خرم در جیک جیک مکنه .»
@aminavak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید برونسی..
خاطره های دوره نوجوانیشون خیلی روم اثر گذاشته بود..
@aminavak313
یادمه اون دوره ای که تو حوزه بودم
و کتاب خاک های نرم کوشک که مربوط به خاطرات و امتحانات زندگی شهید مخلص و عارف جبهه یعنی عبدالحسین برونسی بود،را می خواندم،خیلی لذتبخش بود مطالعه این کتاب
آن دوستانی که این کتاب را خوانده اند می دانند چه عرض می کنم
آنقدر اتفاقات و حوادث زندگی این شهید بزرگوار،واقعی و آموزنده بود
که بدون گریه و حسرت نمی شد این کتاب را مطالعه کرد
انسانی که در همه احوال خداوند متعال را حاضر و ناظر می دید
در مورد اطاعت از دستورات الهی و انجام واجبات و ترک محرمات فردی و اجتماعی با هیچ کس تعارفی نداشت.
و چون اینگونه عمری خالصانه جهاد با نفس کرده بود
و همه این مجاهدت ها تحت رصد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود
برگزیده شد
و وجود مطهر و پاکش ظرف معارف الهی واقع شد
سالک طریقی شد که بسیاری بعد از ۶۰ الی ۷۰ سال،غور در آیات و روایات نمی توانند وارد مراحل ابتدایی این مسیر شوند.
آنقدر کتاب جذاب و شورانگیز بود که بی اختیار نصف شب بیدار می شدم
و مطالعه می کردم
و اشک می ریختم
وقتی می دیدم یک انسانی با این عزم و اراده محکم و فولادین در برابر شیاطین مقاومت ایستادگی و مقاومت می کند،شرمنده می شدم.
#ارسالی
#هدیه دیگر 😍
عشق در یک نگاه شنیده بودم اما عشق در یک صدا؟ نه هرگز صدا از پشت درب گفته بود: «جانم» و الفش را کشیده بود و روی میم آخرش تشدید گذاشته بود. «جانم» را یک بار فقط گفته بود و طنینش ده ها بار در جانم پیچیده بود تا صاحب صدا به درب خانه برسد و درب را باز کند و جانم به لبم برسد وقتی نگاهم میکند
@aminavak313
دوستانی که خاطره ندارن هم نگران نباشن اسم یک شهیدی رو بنویسن برام هدیه تقدیمشون میشه 🌹