🌧️📝
چقدر این خاطره زیباست🌧️✨💫
به نام خدا
پیرمردی بود با لباس روحانی و پارچه سیاهی که دور سر پیچیده بود. وقتی که برای اولین بار نظرم به چهره او افتاد، ضربان قلبم تندتر از قبل شد. چیزی در چهره اش بود که بیننده را به خودش جذب می کرد. من مسیح را دوست داشتم. همیشه یک چهره نورانی از او در نظرم مجسم می کردم; چهره ای مهربان و با جذبه. مجسمه های مسیح و تصاویر کلیسا نمی توانستند مرا قانع کنند. چهره ای که از مسیح در نظر داشتم، با همه اینها فرق می کرد شاید برای یک مسیحی اعتراف سختی باشد، ولی اعتراف می کنم که برای یک لحظه احساس کردم مسیح در مقابلم نشسته
وقتی به خانه رسیدم، مادر نگران شده بود. پرسید: "چرا این قدر دیر کردی؟ "
گفتم: "ببخشید، فکر نمی کردم این قدر طول بکشد. الان توضیح می دهم. "
پرسیدم: "مادر، می خواهی مسیح را ببینی؟ "
با تعجب گفت: "مثل این که توی این چند ساعت خیلی فرق کرده ای! این حرفها چیست که می زنی؟ "
گفتم: "مادر، به خدا خود مسیح است که برگشته! باید از نزدیک او را ببینی! "
مادر با ناراحتی گفت: "دیگر این حرف را تکرار نکن! درست است که ادیان الهی ریشه مشترکی دارند و باید به افراد روحانی احترام گذاشت ولی یادت باشد که نباید هیچ کس را با مسیح مقایسه کنی! "
از او پرسیدم: " به نظر شما آمدن او به اینجا اشکال دارد؟ "
مادر گفت: "نه; از نظر من، نه! ولی پدرت دنبال یک جای ساکت و آرام می گشت. حالا دیگر اینجا آرام نخواهد بود!"
پدر از راه رسید با ناراحتی گفت: "امسال سال بدبیاری من است. هرجا می روم، بدشانسی هم دنبالم حرکت می کند! آن از ورشکستگی شرکت; این هم از وضعیت اینجا! "
مادر گفت: "توی روزنامه خوانده ام که او قصد دارد به ایران برگردد. شاید هم همین چند روز آینده برود! "
پدر گفت: "حالا چرا به اینجا آمده؟ به این دهکده کوچک؟ ! "
گفتم: "کاش شما هم آمده بودی و او را می دیدی; انگار خود . . . "
قبل از اینکه اسم "مسیح" را بر زبان بیاورم، ادامه صحبتم را خوردم
گفتم: "خیلی با جذبه و روحانی است! "
پدر با تمسخر گفت: " خودمان به اندازه کافی کشیش داریم! "
چندروز بعد پدر عصبانی بود و با خودش صحبت می کرد:
"همه جا شلوغ است. همه جا سرو صدا است. همه جا رفت و آمد است. چقدر پلیس! چقدر خبرنگار! "
گفتم: "الان توی این مدت که او اینجاست، شما یک بار هم به دیدنش نرفته اید. شما که کاری ندارید، حالا یک بار به دیدن او بروید، شاید فایده ای داشته باشد. "
پدر گفت: "چه فایده ای! او هم مثل بقیه کشیشهاست; حتما همه اش نصیحت می کند! من حوصله نصیحت شنیدن ندارم. تازه او که به زبان ما صحبت نمی کند; چه فایده ای دارد؟ "
گفتم: "شما خودتان قبلا به من یاد داده اید که آدم نباید زود قضاوت کند من که می گویم او مثل بقیه نیست. لازم هم نیست زبانش را بفهمی; آدم از دیدنش هم لذت می برد همین دیروز که سخنرانی می کرد، تعدادی دانشجوی فرانسوی هم آمده بودند. یک خبرنگار از آنها پرسید که وقتی فارسی بلد نیستند، چرا می آیند و پای سخنرانی او می نشینند؟ آنها هم گفتند که از جاذبه روحانی جلسه استفاده می کنند...شما را به خدا، یک بار هم که شده، بیایید; ضرر که ندارد"
گفتم:"به خاطر من که پسرتان هستم، بیاید. فقط چند دقیقه آنجا بنشینید; اگر خوشتان نیامد،برگردید"
پدر آماده شد و راه افتادیم
او که آمد،همه به احترامش ایستادند. توجه من بیشتر از همه،متوجه پدر بود که دیدم اشک در چشمانش حلقه زده
بعد از آن روز، پدر هم برای شنیدن سخنرانی او هر روز با من می آمد و حالش روز به روز بهتر می شد. با وجود آن که شلوغی و رفت و آمد در دهکده کم نشده بود، پدر دیگر آن حالت عصبانیت و ناراحتی گذشته را نداشت
شب تولد مسیح بود
دور درخت کاج شب کریسمس جمع شده بودیم که زنگ در به صدا درآمد. به همدیگر نگاه کردیم. این وقت شب کسی را نداشتیم که زنگ بزند. خواستم بروم و در را باز کنم که پدر گفت: "نه، من خودم می روم"
در را که گشود، مردی با چند شاخه گل و یک جعبه شیرینی پشت در ایستاده بود. مرد با خوشرویی سلام کرد و گفت: "اینها را از طرف آیة الله خمینی آورده ام. ایشان تولد حضرت مسیح را به شما تبریک گفتند و از این که ممکن است حضورشان در دهکده موجب زحمت شما شده باشد، عذرخواهی کردند "
پدر حیرت زده ایستاده بود شیرینی و گل را گرفت و گفت: "از جانب ما از ایشان تشکر کنید"
مادر پرسید: "چه کسی بود؟ "
قبل از اینکه پدر چیزی بگوید گفتم: "امسال ازطرف مسیح برایمان هدیه فرستاده اند;گل و شیرینی"
پدر بی آن که چیزی بگوید به سمت اتاق خودش رفت و چند لحظه بعد صدای هق هق گریه اش را شنیدم گویی چیزی درونش شکسته بود و برای اولین بار می دیدم که بلند بلند گریه می کرد
📝 یک خاطره ی واقعی برگرفته از کتاب *روزی که مسیح را دیدم*
سریال حیوانات سیاسی در سال ۲۰۱۲ توسط آمریکا ساخته شد و در اون نشون دادن نماینده ایران برای مذاکره به سراغ آمریکاییها میره؛
❌ اما نکتهای که وجود داشت، نشستن نماینده ایران بر ویلچر بود! در واقع فیلم میخواست نشون بده تحریمها ایران رو فلج کرده و چارهای جز مذاکره ندارن.
⛔چند ماه بعد و در سال ۲۰۱۳، محمدجواد ظریف با ویلچر به ژنو رفت تا با غربیها مذاکره کنه!⛔
⁉️تا حالا از خودتون پرسیدید چرا ظریف فقط همون یکبار مجبور شد روی ویلچر بشینه و این اتفاق نه قبلش و نه بعدش هیچ وقت تکرار نشد؟
تو اون سریال نماینده آمریکا در پاسخ به درخواست نماینده ایران که اسمش زرین هست! حرف جالبی زد و گفت من فقط میتونم باهات عکسهایی بگیرم که در حال لبخند زدن و دست دادن هستم و نمیتونم چیز بیشتری بدم!
چند روز پیش پنتاگون یه هواپیما ناشناس و منهدم کرده و کلی هم افتخار کردن! حالا مشخص شده اون یه جت خصوصی بوده که فقط جواب خلبان F16 رو نداده و تمام سرنشین ها کلا کشته شدن!!!
یه بچه دو ساله و دختر یکی از حامیان اصلی ترامپ خلبان و کمک خلبان.
پنتاگون هم میگه ضرورتی نداره بخوایم جواب بدیم!
مقایسه کنید با جمهوری اسلامی که برای هواپیمای اوکراینی دادگاه برگزار کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 حضور دو بانک ایرانی در برزیل/ نخستین هیات تجاری ایران به برزیل اعزام میشوند😳👍
🔹رئیس اتاق مشترک ایران و برزیل با اعلام اینکه نخستین هیات تجاری ایران امسال به برزیل اعزام میشوند، گفت: حضور دو بانک ایرانی در برزیل تا حدودی قطعی شده و این کشور در کنار مرکز تجاری با ایجاد روابط امن مالی و بانکی به تجار کمک خواهند کرد.
😱😱😱😱😱
پ.ن
اینم زبان برزیلی، دیگه چه زبانی باید یادتون بدیم ؟😜😜😎😉
🔴 ظریف گفته در روابط بینالملل تضمین گرفتن عوام بازیه 😐🧐🤔‼️
😎 آقای ژنرال ظریف پس تکلیف امضای کری تضمین است چی میشه ⁉️🤔
به همین زودی یادت رفت..... 🧐🧐
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
⭕️در برخورد با پدیده ها چون عقاب
باشید، وقتی انتخاب خود را کردید به
دل دریا زنید!
شما در مدتی بسیار کوتاه چیزی را به
دست خواهید آورد که کلاغ ها دهها
سال در پی آنند اما به خاطر طمع و
تشتت ناکام مانده اند!👊
#عقاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠و اما شیطان !!!
🔸 استاد عالی
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه برجام بده ، چرا کلا بیخیالش نمیشن ؟!
پاسخ بسیار مستدل و منطقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این ۴۳ ثانیه به اندازه ۴۳ سال درس معرفت و امام شناسی برای یه عده مسئول مفت خور در جمهوری اسلامی ایران هست که برای این انقلاب حتی یک سیلی نخوردن ولی همیشه طلبکار و مدعی هستند.
این ۴۳ ثانیه را همه به خصوص مسئولان باید روزی ۴۳ بار ببینند شاید تلنگری باشه و بفهمند وظیفه اشون در خصوص این مردم و آرمانهای امام راحل چی هست.
شیرزن اهل فراشبند استان فارس: ما این انقلاب را به بهای زر و زیور بدست نیاوردهایم بلکه به بهای خون بدست آوردهایم و تا آخر پای آن ایستادهایم.
تا انقلاب ایران چنین شیرزنانی دارد امریکا و اذنابش و جیره خوارانش هیچ غلطی نمی تونند بکنند.
حالا فهمیدید چرا دشمن دنبال جنبش ولنگاری زن زندگی آزادی هست؟ چون فهمیده ضربه اصلی را از زنان شجاع ایرانی خورده و داره از زنان ایران انتقام میگیره .