✅ یک مشت فلفل! 😅
🔹این خاطره ام مال حدود 36 سال پیشه😅
🔹 حدود شش سالم بود، اون زمانها، خانواده ها از یکی دو هفته قبل ملزومات شب عید رو آماده میکردن که شب عید گرون نخرن؛ تقریبا یک هفته قبل از عید بود که آقا با یک جعبه شیرینی اومد خونه و به مامانم گفت: " اینو یک جایی قایم کن برای شب عید"
🔹 مامانم هم به خیال اینکه این ماجرا از چشم من مخفی بوده، یواشکی رفت جعبه شیرینی رو روی کمد لباس قایم کرد... اما من یواشکی داشتم همه چیزو رصد میکردم😅
🔹 خلاصه، از اون لحظه به بعد، هر چند ساعت یکبار میرفتم سراغ جعبه شیرینی و یک دونه برمیداشتم و نوش جان میکردو!! (به عاقبتش هم فکر نمیکردم😂)
🔹 شب عید مامانم رفت سراغ جعبه شیرینی که بیاره و توی سفره هفت سین بزاره! اما با کمال ناباوری دید جعبه تقریبا خالیه!😨 به سرعت نگاهها به سمت من هدایت شد و منم خودمو زود لو دادم😂
🔹 نمیدونم چرا اینقدر اعصاب خورد شد که هم یک کتک مفصل خوردم اما مقداری فلفل قرمز ریخت توی دهانم و من تا نیم ساعت میسوختم😅😂😂😂
👈 به نظرتون مامانم حق داشت اینجوری عصبانی بشه؟! الان میتونم برم ازش به جرم کودک آزاری در دیوان لاهه شکایت کنم؟!😂😂
#خاطره_بازی 😂😅
✍️ سید احمد رضوی
🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
✅ روزه با طعم کیک و نوشابه😅
🔹 مامانم منو از 5 - 6 سالگی موقع سحر توی ماه رمضون بیدار میکرد و سحری میخوردم، بعضی روزا رو هم روزه کله گنجشکی میگرفتم😍
🔹 از سن 8 - 9 سالگی هم بیشتر روزهای ماه رمضون رو روزه کامل میگرفتم، از همون زمانم نماز میخوندم ( الحمدلله روزه قرض ندارم)
🔹 من هر چقدر نماز قضا به خدا بدهکارم، بجاش روزه ازش طلبکارم، یک روزی باید بشینیم با هم این حساب کتابا رو صاف کنیم😅😅
🔹 القصه؛ یه بار که روزه بودم، بعد از مدرسه، رفتم سوپری روی مدرسه و جاتون خالی، یک کیک و نوشابه خریدم و خوردم! وقتی آروغ بعد از نوشابه رو زدم، یادم اومد روزه ام😂 بعدشم به روی خودم نیاوردم و گفتم اشکالی نداره، حواسم نبود😅 ( البته باید اعتراف کنم، بعضی روزا، حین روزه، کمتر میخوردم😅)
👈 خودم معتقدم این روزه هام رو خدا قبول میکنه، اما از اعتقاد خدا خبر ندارم😅
👈 رفقا، مراقب باشید، حین روزه اگه چیزی میخورید یادتون نباشه روزه هستین و الا به عذاب وجدانی علیم گرفتار میشید 😅
#خاطره_بازی 😂😅
✍️ سید احمد رضوی
🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
✅ سقای فاتح 😅
خاطره من مربوط به روزه ماه رمضان نیست، بلکه مربوط به روزه ایام اعتکاف هست، اما زیباست😅
چند سال پیش، مسجد جامع شهرستان تنکابن معتکف بودیم، روز سومِ اعتکاف بود که گفتن اعمال ام داوود رو قراره به جا بیاریم؛ موقع خوندن سوره های قرآن که شد، چون تعداد سوره ها زیاد بود، از منم خواستن که برای تلاوت بخشی از قرآن برم به جایگاه...
یکی دو نفر تلاوت کردن و من و چند نفر دیگه هم در جایگاه منتظر بودیم که نوبت تلاوت ما بشه؛
نوبت به من شد و بخشی از قرآن رو خوندم و میکروفون رو دادم به نفر بعدی؛ در اثر تلاوت زیاد کمی احساس کردم دهانم خشک شده؛ یاد لیوان آبی افتادم که معمولاً مسئولین برنامه برای سخنران، مداح و یا قاری میذارن روی میز...
یه نگاهی کردم، دیدم چنین چیزی اینجا موجود نیست، لذا تأسفی به حال مسئولین برنامه خوردم و شخصاً بلند شدم رفتم آبدارخانه و به خانومایی که اونجا مشغول پخت و پز بودن، گفتم لطفاً یه سینی لیوان آب ولرم آماده کنید من ببرم؛
خانوما که درخواست منو شنیدن با نگاه های معنا داری سرشون رو انداختن پایین و یه سینی پر از لیوان آب ولرم برام آماده کردند و دادن به من...
منم این سینی رو بدون توجه به جمعیتی که همگی، کانون توجهشون به سمت جایگاه بوده، برداشتم و فاتحانه از اینکه چنین چیزی به عقل مسئولین برنامه نرسیده، اما به عقل من رسیده، بردم جلوی جایگاه و به تکتک قرّاء تعارف کردم...
اما در نهایتِ تعجب دیدم یک یک قاریها آب رو برنمیدارن و من که متعجب شده بودم دیدم از داخل جمعیت، یکی اشاره میده به دهانش، اون یکی خودش رو به صورت لبخونی داره پاره میکنه که یه چیزی رو به من بفهمونه، یکی دیگه با حالت پانتومیم اشاره به زیپ دهان میکرد و چند تا از رفقام رو میدیدم که اون ته مسجد شکمشونو گرفتن و روی زمین دراز میکشن و میخندن...
یه لحظه با خودم احساس کردم که چه اتفاقی افتاده و در حال تحلیل برآیند رفتارها از آبدارخانه و قاریان تا جمعیت حاضر بودم 🤔 که یک نفر از جلو صدا زد، داداش شما روزه نیستی؟
اینو که گفت چنان احساس سنگینی در وجودم کردم که تمام پهنای صورتم سرخ شد و از خجالت رفتم سینی ها رو برگردوندم و دیگه به جایگاه هم برنگشتم😅
#خاطره_بازی 😂😅
✍️ حامد منصوری از شهرستان تنکابن
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
✅ روزه با شکم سیر
طفلک دختر بچه ها خیلی زود میافتند توی مسیر روزه داری وحساب کتاب روزه های قرض.
خدا رحمت کنه پدرمو .من جایگاه خاصی توی خانواده مخصوصا پهلوی پدرم داشتم. آخه ته تغاری بودم وخیییلی عزیز دردونه.
ماه رمضون اولین سال سیزده روز روزه نگرفتم. ایشون روزیکه قرار بود روز استراحت باشه وروزه نگیرم. منومیبردن سفر. تا حد ترخص از،شهر دور میشدیم اونجا من چند لقمهای میخوردم وتا قبل ظهر یر میگشتیم که روزه خودشون خراب نشه.
حالا بعد ماه رمضان دونه دونه گرفتن روزه های قرض داستانی بود.
من با دخترخاله ام همسن بودم. وگاهی خاله ام زنگ میزد و از مامانم میخواست منو بفرسته اونجا باختر خاله ام بازی کنم. اونروز من روزه داشتم روزه قرض، مامان سفارش های لازم رو کرد که مواظب باشی فهیمه، روزه
هستی.
ساعت ۲ بعد از ظهر که داداشم اومد دنبالم منو بیاره خونه استراحت کنم، چون روزه بودم وممکن بوداز شدت بازی گرسنه ام بشه.
با صحنه زیبایی مواجه شد.
همه ی اعضای خانواده خاله ام دور تا دور سفره نشسته بودند منم کنار دختر خاله خوشحال وخندون نشسته بودم وآخرین لقمه های ظرف غذای پر وپیمونی که شوهر خاله ام برام مهیا کرده بود وبا لذت خوردن منو تماشا میکرد را در دهان میگذاشتم.
با ناباوری رو به من کرد وگفت :فهیمه ناهارخوردی؟؟؟؟ وخاله ام وبقیه هم با ناباوری به داداشم نگاه میکردند، که چه اشکال داره!بچه ناهار خورده دیگه
😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁
اون قسمتش از همه بیشتر چسبید که بهم گفتن چون فراموش کرده بودی ، کاملا حق با توست😜
روزه ات درسته ویک روز از روزه های قرضت کم شد😃😃😃
#خاطره بازی😃
✍:فهیمه
💢 لحظه شماری برای آغاز سخنرانی نوروزی #حکیم_انقلاب در حرم مطهر رضوی، پس از ۳ سال
⏰ ساعت ۱۶، سه شنبه اول فروردین ۱۴۰۲
📲 پخش زنده از رسانه KHAMENEI.IR و شبکههای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سال از عمر چوب میگذرد شکوفه و بار میدهد
کو بار من؟
کو بار من؟
نکنه از چوب کمتر باشیم....
استاد علی صفائی حائری
@einsad
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدیریت به سبک امام علی ع حتی سر نماز!
#ایران_قوی
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
✊🏻 این تکرار نیست این استقامت است
🔻 رهبر انقلاب، امروز در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی: [دشمن میگوید:] «به حرفهای رهبری گوش نکنید حرفهای رهبری تکراری است،» تکراری است؟ سالهاست که جبههی دشمن با صدای بلند اعلام میکند که میخواهیم جمهوری اسلامی را به زانو دربیاوریم رهبری در مقابل میگوید غلط میکنید! این تکرار نیست، این استقامت است. ۱۴۰۲/۱/۱
📜 #سخن_نگاشت
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
🇵🇸رسانه عمار
⤴️💐⤴️💐⤴️ 🔹بخش پنجم: ❇️ بعد از مدتی علامه دوباره به تبریز برمیگرده و برای بهتر شدن اوضاع معیشتش به
⤴️💐⤴️💐⤴️
🔹بخش ششم:
❇️ علامه طباطبایی در مورد همسرشون میفرماید: وقتی مشغول تحقیق و پژوهش و یا نگارش بودم با من سخن نمیگفت و سعی میکرد شرایط آرامی را پدید آورد تا رشته افکارم از هم گسسته نشود و برای اینکه خسته نگردم، رأس هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و چای میگذاشت و سراغ کار خود میرفت.
همسر علامه به یکی از شاگردان علامه میفرماید: هنوز هم بین من و ایشان تعارفات مرسوم وجود دارد و حضرت علامه تاکنون با تعبیر سبکی نام مرا نبرده و هرگز اسم مرا به تنهایی نمیبرد.
🔷 آقای سید عبدالباقی ـ فرزند علامه ـ نقل کرده است:
🌷 علامه در خانه، "مهربان و بدون دستور" بود و هر وقت به هر چیزی نیاز داشت خودش میرفت و میآورد و چه بسا هنگامی که عیال و یا یکی از اولادشان وارد اطاق میشد، ایشان در جلوی پای آنها تمام قامت برمیخاست....
بارها اظهار میداشت: عمده موفقیتهایش را مدیون همسرش بوده است...
✍ادامه دارد🌷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
⤴️💐⤴️💐⤴️
🔹بخش هفتم:
دختر علامه میگه:
🔸 مادرم مشکلات را از پدرم پنهان می کرد و معتقد بود حتی یک ساعت اشتغال ذهن پدرم به مسائل زندگی، برای مادر گناه محسوب خواهد شد و تمامی مشکلات زندگی را از پدر پنهان می کردند تا ایشان با خیال آسوده به تحصیل و تدریس بپردازند.
من در تمام عمرم عصبانیتی از پدرم ندیدم و این مسئله را مرهون آرامشی هستم که بین پدر و مادرم حکمفرما بود.
❇️ دختر علامه در صحبت دیگه ای میگه: خانواده مان هرگز ما را به داشتن حجاب مجبور نکردند و "از روی رفتار پدر و مادرم آموختیم که باید پوشش مناسبی داشته باشیم و به نامحرم نگاه نکنیم".
⚫️ همسر علامه متاسفانه خیلی زودتر از خود ایشون فوت میکنند و علامه که در هیچ صورتی درس و تدریس رو قطع نمیکردند انقدر این اتفاق براشون تلخ بود که چند ماه درسشون رو تعطیل کردند و تا مدت ها از فقدان این بانوی بزرگوار با صدای بلند گریه میکردند...
🌹 ایشون در صحبتی میفرماید که تمام کارهایی که من کردم به خاطر زحمت های این بانو بود و نصف ثوابش برای ایشون خواهد بود...
🌷 برای شادی روح این بانوی با عظمت همگی فاتحه ای قرائت کنیم...
✍بخش آخر🌷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
«بِسم الله الرحمن الرحیم»
❤️ سلام امام مهربان زمانم
صبحتان بخیر ❤️
به رسم شروع روزهای انتظارمان می خوانیم:
💠يا اللّٰهُ یا رَحْمَانُ یا رَحیم،يَا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلبی عَلی دینِک
💠دعای زمان غیبت؛
▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّك
▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَك
▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی
💠توسل به امام زمان(عج)؛
يا وَصِيَّ الْحَسَن وَ الْخَلَفَ الْحُجَّهَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه، يَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَي خَلْقِه يَا سَيِّدَنا وَمَولانا،
إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إلَي اللَّه و قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَیْ حَاجَاتِنا،یا وَجِيهاً عِنْدَاللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَاللَّه