🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧
🌧🌧🌧
🌧
🌧
🌧
🌧
🌧🌧🌧 #تکبر
🌧🌧🌧 امام علی علیه السلام:
تکبر در دوران ریاست، موجب ذلت در زمان برکناری می شود.
🌧🌧🌧غررالحکم/ج1/ص248
🌧🌧🌧زندگی فراز و فرودهای بسیاری دارد. انسان عاقل نه به مقام های دنیوی دل میبندد و نه از فرودها و شکستهای ظاهری ناراحت می شود.
🌧🌧🌧 پس چه بهتر که به مقام و موقعیت فعلی خود #مغرور نشویم و در هر موقعیتی، به فکر کسب #معنویت باشیم.
🌧
🌧
🌧
🌧
🌧🌧🌧
🌧🌧🌧
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
@amn_org
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧 تیرها، به عاشقها اصابت نمیکنند!
🌧🌧🌧جانِ عاشقها، در مُشتِ محبوبی به اَمن و اَمان رسیده است که دست کسی دیگر بدان نمیرسد.
🌧🌧🌧عاشورا هم که برایش تدارک ببینند،
باز جز زیبایی چیزی نمیبیند!
🌧🌧🌧عاشقها میآموزند جامی را سر بکشند،
که جانشان را بپیراید برای محبوبشان ...
این است که در لابلای تحیر تماشاگران، جام بلا از یکدگر میربایند.
🌧🌧🌧 وفات #حضرت_زینب سلاماللهعلیه تسلیت باد
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
@amn_org
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧زوجین بدانند
🌧🌧🌧 چگونه یک همسر تمام عیار داشته باشیم؟
🌧🌧🌧 گفت و گویی لذت بخش
مهارت های ارتباطی قوی، یکی از بهترین ویژگی های یک زن و شوهر است.
🌧🌧🌧 اگر هریک از شما به خوبی با یکدیگر برخورد کنید و از داشته های کلامی و غیر کلامی خود در ارتباطات به خوبی استفاده کنید مطمئنا در زندگی به مشکل حاد برنمی خورید چرا که می توانید با گفت وگوهای سازنده مسائل را حل کنید.
🌧🌧🌧 اگر شما اهل گفت و گو باشید،برای تک تک مسائل زندگی راه حل مشترک پیدا خواهید کرد.برای گفتگو با همسرتان زمان اختصاص دهید وببینید با هم صحبتی وهمفکری با همسرتون چقدر مسائل ومشکلات اسانتر بنظر میرسند.
🌧🌧🌧 این نکته را باید مدنظر داشته باشید که هیچ کس و هیچ چیز واقعا بی عیب و نقص نیست و شما می توانید با رفتار درست و احترام متقابل پله های یک شراکت خوب را طی کنید.
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧رحلت بانوی دوعالم
دختر کبرای امیرالمومنین
#زینبکبری سلام الله علیها را
🌧🌧🌧بمحضر
#امام_زمان عجلاللهتعالیفرجه
وهمهشیعیانشان
تسلیتعرضمینماییم
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
@amn_org
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
#موضوع_روز : «باطن زیبا و نورانی، در ظاهر زیبا و نورانی جا میشود!»
پیرمردی است شاید حدود هشتاد ساله!
هر روز نیم ساعت قبل از اذان صبح عصا زنان میآید حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام و بعد از نماز جماعت زیارت میکند و عصا زنان هم میرود.
• همیشه پیراهن سفید به تن دارد و پیراهنش لک ندارد! آنقدر نور به دست و صورتش نشسته که انگار جز لباس سفید چیزی به او نمیآید اصلاً.
از کنارت که میگذرد، رد بوی عطرش میماند و اگر بشناسی عطرش را، میفهمی قبلاً از آنجا عبور کرده.
• یک ماهی بود ندیده بودمش!
هر روز میایستادم در حیاط، همانجا که خودش همیشه میایستاد و یکی یکی با صدای بلند بچه ها و دادمادها و عروسهایش را به اسم دعا میکرد، میایستادم و برای اینکه سالم باشد و باز سحرها بیاید حرم دعا میکردم.
میتوانستم حدس بزنم که نیامدنش به هر علّتی هم باشد، این ساعت دلش حتماً هوایی اینجاست.
• بعد از یک ماه دیدم لاغرتر از قبل و آهستهتر از همیشه دارد از درب بازارچه وارد میشود. رفتم جلو و از خوشحالی سلامش کردم.
• ایستاد و انگار که نفس نداشته باشد دیگر ... کمی نگاهم کرد و مرا به جا آورد، لبخند زد و گفت: سلام باباجان، خوبی؟!
گفتم: تمام این حدود یکماهی که نبودید مثل شما همانجا ایستادم و دعایتان کردم. من میتوانستم حالتان را در آن لحظات بفهمم. خدا رو شکر که امروز اینجایید.
گفت : قبلاً که برایت گفته بودم، من از جوانی با همسرم سحرها مهمان سیدالکریم بودیم.
هر سحر بیدار میشدیم و شبیه یک عروس و داماد لباسهای سفیدمان را میپوشیدیم و باهم قدمزنان میآمدیم خدمت آقایمان.
من هر سحر موهایش را میبافتم و او برایم عطر میزد! این آدابِ زیبنده شدنمان برای مولایمان بود.
آفتاب که طلوع میکرد من میرفتم بازار، و او میرفت سراغ خانه و ضبط و ربط اُمورش.
همسرم تقریباً بیست سال است که به رحمت خدا رفته و فرزندان من هم جابجا شده اند. اما من هنوز سحرها لباس سفیدم را میپوشم و عطر میزنم و به سمت حرم میآیم، با این تفاوت که او هنوز هم در کنار من است و با من قدم برمیدارد.
تازه من برایش شعر هم میخوانم در راهِ آمدن.
• حرفهایش، اصلاً عجیب نبود!
این مرد نورانی اگر جز این بود، باید تعجب میکردم.
• رو کرد به گنبد و گفت؛ بابا جان، خوب کسی را برای رفاقت برگزیدید!
او اگر شما را در رفاقت، ثابت و استوار ببیند، حتی اگر روزی هم نشد اینجا حاضر شوید، خودش میآید سراغتان. یکماه است که نگذاشته من در بستر بیماری غم دوریاش آزارم دهد.
گفتم بابا: این آقا خودش که هیچ، رفقایش هم همهچیز تمامند. افتخار میکنم روبروی شما ایستادهام و از حکمتهای جان شما مینوشم.
• گفت : خدا ما را همنشین این آقا گرداند در بهشتِ او، إنشاءالله.
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧 غصه فراوان
🌧🌧🌧پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله:
🌧🌧🌧هر کس غصه اش فراوان باشد، تن او بیمار مى گردد.
📘 امالی طوسی/ص512/ح1119
🌧🌧🌧 این امر منشأ بیماری های گوناگون روانی مثل افسردگی و جسمی مثل زخم معده و مانند آن می شود و می تواند فرد را از پا در بیاورد.
🌧🌧🌧عصرتون دلپذیر
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
@amn_org
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧اهميّت يك ضربت شمشير يا عبادت جنّ و انس ؟!
🌧🌧🌧زمانى كه تمام گروه هاى منحرف و احزاب كفر و نفاق بر عليه انقلاب اسلامى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله شوريدند؛ و جنگى را به عنوان ((جنگ احزاب )) برپا كردند؛ كه معروف به جنگ خندق مى باشد.
🌧🌧🌧يكى از جنگ آوران دلير در سپاه دشمن به نام عمرو بن عبدود به ميدان آمد و با صداى بلند نعره كشيد؛ و با نداى ((هل من مبارز))،براى خود، هم رزم طلبيد.
🌧🌧🌧و چون او به عنوان قهرمان و دلير قريش معروف بود، كسى ياراى رزم و مقابله با او را نداشت ، از اين جهت بسيار فخر مى كرد و به خود مى باليد.
هنگامى كه او در وسط ميدان رزم قرار گرفت و براى خود هم رزم طلبيد، تمام افراد در لشكر اسلام سكوت كردند.
🌧🌧🌧حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
🌧🌧🌧 هر كه با او مبارزه كند من برايش بهشت را تضمين مى كنم ؛ و چون هيچكس جوابى نداد؛ و از ترس سرهاى خويش را به زير افكنده بودند، علىّ بن ابى طالب عليه السلام كه نو جوانى بيش نبود، از جاى بر خاست و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! من آماده ام تا با او مبارزه كنم .
و حضرت رسول صلوات اللّه عليه او را سر جاى خود نشانيد و فرمود: يا علىّ! بنشين ، تو هنوز جوانى ، صبر كن تا بزرگ ترها حركت كنند و پيش قدم شوند.
🌧🌧🌧و چون تا سه مرتبه اين كار تكرار شد؛ اجازه نبرد داد و بر تن او زره پوشانيد و شمشير ذوالفقار را به دستش داد و سپس عمامه خود را بر سر او نهاد و آن گاه وى را راهى ميدان نمود.
🌧🌧🌧و هنگامى كه علىّ عليه السلام براى قتال و مبارزه با عمرو بن عبدود حركت كرد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لب به سخن گشود و فرمود:
((بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلى الشِّرْكِ كُلِهِ)).
يعنى : تمامى ايمان در مقابل تمامى شرك قرار گرفت .
🌧🌧🌧پس از آن كه امام علىّ عليه السلام وارد ميدان نبرد شد و سخنانى بين آن حضرت و عمرو بن عبدود ردّ و بدل گرديد، حضرت عمرو را مخاطب قرار داد و فرمود: قبل از هر حركتى سه شرط را پيشنهاد مى كنم ، كه يكى از اين سه شرط را انتخاب نمائى و بپذيرى :
🌧🌧🌧اوّل آن كه اسلام آورى ؛ و شهادتين : ((لا إ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه )) را بگوئى ؟
عمرو گفت : نمى پذيرم .
🌧🌧🌧حضرت فرمود: دوّم آن كه برگردى و لشكر مسلمانان را به حال خود رها كنى ؟
عمرو گفت : اگر چنين پيشهادى قبول نمايم و برگردم ، زنان قريش بر من خواهند خنديد؛ و در چنين موقعيّتى بين همگان رسوا و ذليل خواهم شد.
🌧🌧🌧بعد از آن فرمود: پس شرط سوّم را پذيرا باش ؛ و آن اين كه از اسب پياده شوى تا با يكديگر رزم و پيكار كنيم ؟
عمرو آنرا پذيرفت و از اسبش پياده شد؛ و آن دلير حقّ و باطل با يكديگر مقاتله و مبارزه عظيمى كردند.
🌧🌧🌧پس از گذشت لحظاتى حضرت امير عليه السلام با آن سنين جوانيش ، عمرو را با آن هيكل قوى و تنومندى كه داشت بر زمين زد؛ و بر سينه اش نشست و سرش را از بدن جدا كرد
📘بحارالانوار : ج 20، ص 202 239.
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
@amn_org
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧عَن بُـرَيدَةِ الأسـلَمى قـالَ: كُنّا اِذا سافَرْنا مَعَ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله كانَ عَلِىٌّ عليه السلامصاحِبُ مَتاعِهِ يَضُمُّهُ اِلَيْهِ فَاِذا نَزَلْنا يَتَعاهَدُ مَتاعَهُ فَاِنْ رَأى شَيْأً يَرُمُّـهُ رُمَّـةً، وَ اِنْ كانَتْ نَعْلٌ خَصَفَها.
🌧🌧🌧بريده اسلمى گويد: هرگاه كه با پيامبر صلي الله عليه و آله به سفر مى رفتيم، على عليه السلاممسؤول توشه و بار پيامبر بود، آنها را از خودش جدا نمى كرد، و هنگامى كه در جايى منزل مى كرديم توشه و اثاث پيامبر را وارسى نموده و اگر نياز به ترميم و اصلاح داشت اصلاح مى كرد و اگر كفش و نعلين پيامبر نياز به تعمير و دوخت داشت آن را انجام مى داد.
اين حديث نشان مى دهد كه على عليه السلام در سفر و حضر همراه و در ركاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بوده و به عنوان فردى امين و مورد اعتماد و كاردان، هم نگهبانى وسايل آن حضرت را بر عهده داشته است و هم به اصلاح و مرمّت آنها مى پرداخته است.
📘[بحارالانوار 37: 303]
🌧🌧🌧شبتون بخیر عزیزان
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
@amn_org