eitaa logo
خانواده امن
187 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
10 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
☂☔️☂☔️☂☔️☂☔️ ☂☔️☂ ☂☔️☂در میان یاران پیامبراکرم صل الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. ☂☔️☂یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. ☂☔️☂دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت ، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: ☂☔️☂«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» ☂☔️☂از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: ☂☔️☂«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» ☂☔️☂در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟» – نه! – حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ – اختیار با شماست. ☂☔️☂پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!» جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت ☂☔️☂و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟! ☂☔️☂جوان پاسخ داد: «ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ☂☔️☂ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!» ☂☔️☂زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است. ☂☔️☂پاڪ باش تا پاڪ نصیبت شود ☂☔️☂☔️☂☔️☂☔️ @amn_org
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️ ❄️ ❄️ ❄️ ❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️ امام علی علیه السلام ❄️❄️❄️«أکل الجوز في شدة الحر ؛ یهیج الحر في الجوف ، و یهیج القروح علی الجسد ، و أکله في الشتاء یسخن الکلیتین ، و یدفع البرد.» ❄️❄️❄️ گردو در گرمای شدید، حرارت را در بدن بر می‌انگیزد و زخم های تن را تحریک می‌کند، اما خوردن آن در زمستان، کلیه ها را گرم می‌کند و سرما را می‌راند. 📘 منبع : كافى، ج۶، ص۳۴۰، ح۱ دانشنامه احادیث پزشکی، ج۲، ص۲۸۱ ❄️ ❄️ ❄️ ❄️ ❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ @amn_org
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️برای یک مادر بوسیدن کودکش طبیعی ترین راه برای ابراز علاقه است. هیچکس به یک مادر یاد نمی دهد و یا نمی خواهد که کودکش را ببوسد. ❄️❄️❄️در واقع بوسیدن کودک قابل انتظار ترین عملی است که از یک مادر می توان دید. مادرها فرزندانشان را می بوسند چون عاشقشان هستند، و این بوسیدن از نظر احساسی روی مادر و فرزند تاثیر می گذارد. ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ @amn_org
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️انسان ❄️❄️❄️به همان اندازه كه و ، روح انسان را آرامش و آسايش مى بخشد، توزى و جويى موجب درونى و عذاب روحى است. ❄️❄️❄️آنكه «عفو» مى كند، كار را پايان يافته مى داند و جان را رها و دل را فارغ؛ ولى كسى كه حاضرنيست بگذرد، مايه رنج و ريشه غصه را در درون خود باقى مى گذارد، پيوسته در فكر انتقام و تقاص است و اين فكر، او را در رنج نگه مى دارد. ❄️❄️❄️وقتى مى توان راحت زيست، چرا زندگى با اعمال شاقّه را بر خودمان تحميل كنيم؟ ❄️❄️❄️آنكه همان لحظه اول، خطاى ديگرى را مى بخشايد، از همان دم خود را آسوده ساخته و پرونده را بسته است. ❄️❄️❄️كينه توز، اگر نتواند انتقام بگيرد، غصه و اندوه خودخورى اش چند برابر مى شود. ❄️❄️❄️حقا كه كينه توزان، گرفتار رنج ابدى اند. رهايى از اين رنج هم به دست خودشان است... با «». ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ @amn_org
❄️❄️❄️ مهربانترین ❄️❄️❄️دل‌بستۀ مال دنیا شدن و با صدای به هم خوردن سکه‌ها آرام گرفتن، نشانۀ آن است که در حال سقوطیم، سقوط به اعماق درۀ هوس. دل‌بستۀ تو بودن و با صدای نفس‌های تو آرام گرفتن، نشانۀ آن است که در حال صعودیم، صعود به قلۀ نور. ❄️❄️❄️ما بنده‌های فراری هستیم آقا! کاش خودت ما را دستگیر می‌کردی و دلمان را گره می‌زدی به دلت، تا دیگر هوس رفتن به جایی غیر از درگاه تو به سرمان نزند. ❄️❄️❄️ما دلمان به خودمان نمی‌سوزد؛ ولی دل‌خوشیم که مولایمان مهربان‌تر از ما به ماست. ❄️❄️❄️عصرتون بخیر همراهان مهربان ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ @amn_org
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️ داستان دو کوزه ❄️❄️❄️در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. ❄️❄️❄️ یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. ❄️❄️❄️ کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند ❄️❄️❄️ نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد ❄️❄️❄️ تصمیم گرفت با او حرف بزند :«از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای، فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای». ❄️❄️❄️مرد خندید و گفت:«وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن».موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده، سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.مرد گفت: «می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ ❄️❄️❄️ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها  آب می دادی. ❄️❄️❄️به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟» ❄️❄️❄️نکته مدیریتی : مدیر خوب آن مدیری نیست که با بهترین امکانات نتایج قابل قبولی کسب کند، مدیر موفق آن است که از هر عضو مجموعه بهترین استفاده را ببرد. ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ @amn_org
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️لبخند خدا ❄️❄️❄️دوست دارم روزی اگر کسی از من پرسید آرزوهایت چیست، بلافاصله بگویم جز تو آرزویی ندارم. ❄️❄️❄️ دوست دارم وقتی که این حرف را از من شنیدی، با لبخند رضایتت آن ر ا امضا کنی. این جواب اگر از ته دل نباشد و تنها واژه‌هایی جاری شده بر زبان باشد، امضای لبخند تو پای آن نمی‌نشیند. درست می‌گویم؟ ❄️❄️❄️آقا! چقدر فاصله دارم تا این ادعا؟ و آیا امیدی هست که تا عمرم به دنیاست، مفتخر به امضای لبخند تو شوم؟ خوش به حال هر کسی که امضای لبخند تو را دید! ❄️❄️❄️شبت بخیر لبخند خدا! ❄️❄️❄️ ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️