فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚛☂⚛سرچشمه حيات آدمى دل است
⚛☂⚛هر آنچه كه از دل بگذرانيم
⚛☂⚛دير يا زود همان در زندگيمان
رخ خواهد
داد
⚛☂⚛پس به دل
بياموزيم كه فقط نيكى ها
را از خود بگذراند
⚛☂⚛شبتون بخیروشادی
@amn_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام 🌸
🌷🌸🌷صبحتون منور به نور خدا
🌷🌸🌷ودرخشندگی
خورشید تابناک الهی
🌷🌸🌷قلب تون
آکنده باد!
🌷🌸🌷از عطر نفسهای خدایی
🌷🌸🌷دلتون
مملو از عشق الهی
🌷🌸🌷و سه شنبه تون
سرشار از خیروبرکت
@amn_org
خانواده امن
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🍃
🌸
🍃
🌸
#حدیث
🌷🌸🌷امام باقر عليه السلام:
🌷🌸🌷إنّي لَأكْرَهُ أن يكونَ مِقدارُ لِسانِ الرجُلِ فاضِلاً على مِقدارِ عِلمِهِ، كما أكرَهُ أن يكونَ مِقدارُ عِلمِهِ فاضِلاً على مِقدارِ عَقلِهِ
🌷🌸🌷من خوش ندارم كه اندازه زبان مرد، فزونتر از اندازه دانش او باشد؛ چنان كه خوش ندارم اندازه دانش او، فزونتر از اندازه خرد او باشد
📚ميزان الحكمه جلد10 صفحه195
🌸
🍃
🌸
🍃
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@amn_org
🌷🌸🌷انسانهایی که به داشتههایشان فکر میکنند، آرامش و نشاطی نصیبشان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمتها در زندگیشان میشود.
🌷🌸🌷اما در مقابل افرادی که همواره به نداشتههایشان میاندیشند، آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیتشان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.
🌷🌸🌷 شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسانهای شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایعترین افکار خویش میباشد
🌷🌸🌷و اگر به زیباییها و نعمتهای اطرافش بیندیشد، نعمتهای بیشتری را جذب خود مینماید.
🌷🌸🌷پس با شکرگزاری به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشتههای خود، موجی از نعمتها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم.
@amn_org
#سلامِ_نفتی
🌷🌸🌷 در محلّهی ما یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند. یک روز مرا دید و گفت:
🌷🌸🌷 سلام. ببخشید خانهتان را گازکشی کردهاید!؟ گفتم: بله!
🌷🌸🌷 گفت: پس درست فهمیدم. چون سلامهایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
🌷🌸🌷 گفت: قبل از اینکه خانهات گازکشی شود، خوب مرا تحویل میگرفتی، حالم را میپرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند.
🌷🌸🌷 هرکس خانهاش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند.
🌷🌸🌷 از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداده. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.
🌷🌸🌷 سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
🌷🌸🌷 یادمان باشد، سلاممان نفتی نباشد و بوی نیاز ندهد! و البته به کسی سوءظن نداشته باشیم و نگوییم چرا سلام کردنت نفتی است بلکه استقبال گرمی از توجّه او کنیم.
@amn_org
#چسب_دوقلو
🌷🌸🌷شیشهخوردههای درون ما،
ناخالصیهای وجود ما،
🌷🌸🌷لازم نیست حتماً نمود خارجی داشته باشند!
🌷🌸🌷همینکه هستند؛ توسط "درونِ" کسانی که با ما در ارتباطند، بسیار هوشمندانه، قابل تشخیصند!
🌷🌸🌷شیشهخوردههای درون ما #تیز اَند!
🌷🌸🌷دیگران را از اطرافمان دور میکنند.
@amn_org
🌷🌸🌷روزی ابلیس بافرزندانش ازمسیری میگذشتند
🌷🌸🌷به طایفه ای رسیدند که درکنار راه چادر زده بودند، زنی رامشغول دوشیدن گاو دیدند، ابلیس به فرزندانش گفت :
🌷🌷تماشاکنیدکه من چطور بلا بر سر این طایفه می آورم
🌷🌸🌷بعد بسوی آن زن رفت وطنابی را که به پای گاو بسته بود تکان داد.
🌷🌸🌷باتکان خوردن طناب، گاو ترسید و سطل شیر را به زمین ریخت و کودک آن زن را که در کنارش نشسته بود لگد کرد و کشت.
🌷🌸🌷زن با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد.
🌷🌸🌷وقتی شوهرش آمد و اوضاع را دید، زن رابه شدت کتک زد و او را طلاق داد.
🌷🌸🌷فامیلِ زن آمدند و آن مرد رادبه باد کتک گرفتند و آنقدر او را زدند که کشته شد.
🌷🌸🌷بعد از آن اقوامِ مرد از راه رسیدند و همه باهم درگیر شدند و جنگ سختی درگرفت . هنوز در گوشه و کنار دنیا بستگان آن زن و شوهر همچنان در جنگ هستند.
🌷🌸🌷فرزندان ابلیس بادیدن این ماجرا گفتند: این چه کاری بود که کردی؟
🌷🌸🌷ابلیس گفت : من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم!
🌷🌸🌷ماهم در اینطور مواقع فکر میکنیم :
🌷🌸🌷کاری نکرده ایم درحالیکه نمیدانیم، حرفی که میزنیم، چیزی که می نویسیم، نگاهی که میکنیم ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی رابشکند، مشکلی ایجادکند
آتش اختلافی برافروزد، و...
🌷🌸🌷بعدازاین وقایع فکرمیکنیم که کاری نکرده ایم،فقط طناب راتکان داده ایم!
@amn_org
🌷🌸🌷فرصتها
مانند بیسکوییتی هستند
🌷🌸🌷که با قهوه خیسش میکنیم،
🌷🌸🌷کافیست کمی تعلل کنیم،
و از دستشون خواهیم داد...
عصرتون زیبا
@amn_org
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
#داستان_شب
🌷🌸🌷 سالها پیش مردی به نام مسلم در شهر خوی نانوا بود. او مردی متّقی٬ پرهیزگار٬ قانع و شاکر بود. در محلّهای که پسر مسلم بود٬ یک مغازهی مرغفروشی بود که فروش خوبی هم داشت.
🌷🌸🌷 روزی جعفر پسر مسلم٬ به پدرش گفت: «دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازهی پرفروشی است.» مسلم گفت: «پسرم هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش. بدان! دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی رساندن زیاد است.»
🌷🌸🌷 اما وسوسه درون جعفر را پر کرده بود. مسلم روزی او را کنار خود به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیوارهی داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند.
🌷🌸🌷 مسلم گفت: «پسرم! دیدی یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید، باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود و نه گذاشت لواش دیگر نان شود. هرگز نان خود را روی نان کس دیگری نزن که برای تو هم نانی نخواهد شد.
🌷🌸🌷 بدان! اگر اجارهی بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است.»
@amn_org
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌸🌷آرزو میکنم برایت
در پس تمام نرسیدن ها ، نداشتن ها
🌷🌸🌷از یاد نبری رویاهای قشنگت را
که هر تمام شدنی
به معنای پایان زندگی نیست ...
🌷🌸🌷شبتون پُر از مهر خدا
@amn_org