💟☔️💟گاهی فقط بايد ديدگاهمان را عوض كنيم تا...
نگوييم: "فرزندم لجباز است "
💟☔️💟بگوييم: "به دنبال استقلال است
او دارد "من" وجودی خويش را می شناسد و هويت خود را پيدا می كند و من خوشحالم كه مي تواند "نه" بگويد و توانايی مخالفت و ابراز عقيده اش را دارد.
💟☔️💟بسياری از مشكلات و مسائل بين والدين و فرزندان ناشی از سوء تفاهم است. كودك به دنبال امنيت در آغوش مادر می گردد و مادر گمان مي كند كودك "بغلی" شده ...
💟☔️💟كودك از وحشت ديدن يك برنامه تلويزيونی شب ها به اتاق والدين پناه می برد و ظن پدر اين است كه او وابسته شده و در اين مورد خاص هم به كودكی كه در جست و جوی خودشناسی ست برچسب "لجباز" می خورد.
💟☔️💟زمانی كه اندكی زاويه ديدمان را تغيير دهيم و فرزندمان را طوری ببينيم كه در حال شناخت هويت خود و تلاش براي مستقل شدن است، به جای عصبانی شدن مراقبش خواهيم بود و كمكش خواهيم كرد.
@amn_org
💟☔️💟 تا چه اندازه باید به پدر و مادر احترام گذاشت؟
💟☔️💟 توجه به سن مادر:
💟☔️💟درست است که قدرناشناسی و در نظر نگرفتن خوبیهای دیگران کار خوبی نیست؛ امّا شما میتوانید کار مادر را از زاویهای نگاه کنید که این اندازه برای شما سنگین نباشد؛ مثلاً میتوانید
💟☔️💟 دربارهٔ کار مادر در ذهن خود اینگونه تحلیل کنید:《 مادرم نُه ماه مرا در شکم خود نگاه داشت و با سختی فراوان مرا به دنیا آورد. آن زمان نه تنها من توانایی تشکر از او را نداشتم؛ بلکه به جای جبران زحمات او فقط گریه میکردم.
💟☔️💟 من توانایی دور کردن یک مگس را هم از خودم نداشتم. این مادر بود که شبانه روز بالای سرم بود و از من مراقبت میکرد. من تنها به نیاز خودم توجه داشتم و وقتی گرسنهام میشد، گریه میکردم؛
💟☔️💟امّا مادر به جای توجه به نیازهای خود، فقط در فکر من بود. از خواب و خوراک خود میزد تا به من برسد. اگر روزی مریض میشدم، آرام و قرار از او گرفته میشد.
💟☔️💟 شب تا صبح نمیخوابید تا مبادا تبم بالا برود. وقتی من جای خودم را خراب می کردم، او بود که با نهایت اشتیاق ناز مرا میکشید و تمیزم میکرد؛ کاری که دیگران فکرش را هم نمیتوانستند بکنند.
💟☔️💟وقتی کمی بزرگتر شدم و زبان به سخن گشودم، بیش از آنکه از او تشکر کنم، از او توقع داشتم. وقتی یکی از خواستههایم را برآورده نمیکرد، از او پیش این و آن شکایت میکردم؛ گویی که او هیچ محبتی در حق من نکرده است.》
💟☔️💟 وقتی خوب به این موارد فکر کردید، به سراغ رفتار فعلی او بروید و بگویید: 《 حالا هم سنی از او گذشته و پیر شده است. سختیهای زندگی رمق او را ربوده است.
💟☔️💟 توقع او بالا رفته و به این راحتی راضی نمیشود. این هم رسم روزگار است که گاهی در پیری خصوصیات دوران کودکی به سراغ انسان میآید.
💟☔️💟این کارهای او در مقابل سختیهایی که من به او دادهام، ذرهای هم محسوب نمیشود. خدا را شکر که با تحمل این کارها قدری از زحماتی که به او دادم، جبران میشود؛ اگر چه اندک
@amn_org
💟☔️💟راههای رسیدن به آرامش روانی (۳۷)
💟☔️💟چهاردهم: محبّت، نیکوکاری واحسان به دیگران:
💟☔️💟انسان تشنه محبت ونیکی می باشد. واگر از محبت ونیکی واحسانِ کسی بهره مند شد، احساس آرامش وامنیت وجود اورا می گیرد.
💟☔️💟خداوند برای اینکه همه ما به داشتن این روحیه، روحیة محبت کردن به دیگران تشویق کند، پاداش کسانی که (اهل محبت وکمک واحسان به دیگران هستند
💟☔️💟 واسباب امنیت وآرامش دیگران را فراهم می کنند) را، رساندن آنها به مقام امنیت وآرامش در دنیا وآخرت بیان می کند:
💟☔️💟"بلی من اسلم وجهه لله وهو محسن فله اجره عند ربه ولا خوف علیهم ولاهم یحزنون"
یعنی:
💟☔️💟آری، کسی که روی خود را تسلیم خود کند ونیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترسی بر آنهاست ونه غمگین می شوند
💟☔️💟پس می توان از این آیه این برداشت را کردکه افراد نیکوکار وخدمت رسانِ به مردم، که موجبات آرامش دیگران را فراهم می کنند خداوند هم در مقابل آرامش وامنیتِ دنیا وآخرت آنها را فراهم می کند.
@amn_org
💟☔️💟☔️💟☔️💟☔️💟
💟☔️💟#مزاح_و_شوخی_و_بذله_گویی (۳)
💟☔️💟*بذله گویی*
💟☔️💟نکته ظریف و زیرکانهای است که موجب شادی شود
💟☔️💟شوخی هوشمندانهای که احساس دلپذیری در شنونده
بوجود میآورد و باعث خنده او میشود
💟☔️💟بدون اینکه به نقاط ضعف و ناتوانی های افراد
اشاره داشته باشد
💟☔️💟و یا آنها را مورد تمسخر و آزار قرار دهد.
💟☔️💟ان من احب الاعمال الی الله عز و جل ادخال السرور علی المؤمنین.
💟☔️💟از محبوبترین کارها نزد خداوند متعال، وارد ساختن شادمانی در قلوب مؤمنین است.
💟☔️💟عصرتون بخیر
💟☔️💟☔️💟☔️💟☔️💟
@amn_org
💟☔️💟طلبهای که به لوسترهای حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتراض داشت!
💟☔️💟فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یکی از طلبههای حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه میدارد:
💟☔️💟شما این لوسترهای قیمتی و قندیلهای بیبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟!
💟☔️💟شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگی است، و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی،
💟☔️💟 چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله میدهید!
💟☔️💟 بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمیتوانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی:
💟☔️💟 به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند
💟☔️💟 و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبهای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند!
💟☔️💟وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند، میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند. فوراً راجه پیش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید،
💟☔️💟 و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگیاش وی را به حمام ببرید، و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد، و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود.
💟☔️💟فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت:
💟☔️💟 وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است. هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست.
💟☔️💟نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جاری کنید.
💟☔️💟چون صیغه جاری شد، طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم.
💟☔️💟 به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمیزد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است،
💟☔️💟 لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید،
💟☔️💟 دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
💟☔️💟 راجه گفت: من گفته بودم: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند... طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند؛ به آسمان رود و کار آفتاب کند.
📚کتاب عبرت آموز، تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
@amn_org
💟☔️💟☔️💟☔️💟☔️💟
💟☔️💟 #مزاح_و_شوخی_و_بذله_گویی (۴)
💟☔️💟از یکی از یاران امام صادق نقل شده که ایشان فرمودند:
چگونه است شوخی و مزاح کردن شما با یکدیگر؟
💟☔️💟گفتم: اندک است
💟☔️💟حضرت با لحنی عتاب آمیز فرمود:
چرا با هم شوخی و مزاح ندارید؟
💟☔️💟پس بذله گویی و شوخی کردن
نه تنها بد نیست بلکه
امری بسیار ضروری و مورد تأکید روایات است.
💟☔️💟شبتون مهدوی
💟☔️💟☔️💟☔️💟☔️💟
@amn_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟☔️💟 #شب_فرخنده میلاد
یگانه منجی عالم
آخرین #شمس_امامت_و_ولایت
💟☔️💟سلطان عصر
#قائم_آل_محمد عجلالله تعالیفرجه
💟☔️💟به محضر مبارکش
وهمه شیعیان و منتظران ظهورش
مبارک
@amn_org