🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
✍ مرحوم استاد فاطمی نیا:
هرکس که واقعاً بهسوی خداوند انابه و با تمام وجود توبه کند و بازگشت نماید و در راه قرب حضرت حق قرار گیرد، از جانب اهلبیت علیهمالسلام تحت اشراف خاص قرار میگیرد و نوری بهسوی او فرستاده میشود و زیر ذرهبین و توجه ائمهی طاهرین علیهمالسلام قرار میگیرد؛و لازم نیست که حتماً خود آن شخص هم تفصیلاً از این اشراف و نور معنوی اطلاع داشته باشد و یا اینکه حتماً به دیدار ظاهری امام زمان علیهالسلام برسد!چهبسا فردی تحت اشراف خاص اهلبیت علیهمالسلام باشد و خودش خبر نداشته باشد!خداوند انشاءالله مرحمت فرماید تحت اشراف خاص آن بزرگواران قرار بگیریم که بالاتر از این چیزی نیست
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔺 زمان زود میگذرد...
بیبی ها هم یک روز نینی بودند،
فقط گذر زمان نقطه هایشان را
جا به جا کرده است!
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم(هیئت منتظران نور )
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
4.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤مــــــــقـــــــــام مـــــــعــظـــــم رهــــــــبـــــری:
⁉️انتظار فـــرج یعنـی:کــمــربسته بودن
آمـــاده بــودن ،خــود را از همه جهت
آمـاده کردن برای آن هدفی که...👆
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💚دلیل این همه غیبت کجاست ای مولا
💚بگو که این همه دوری رواست ای مولا
💚نظاره کردن آن چهره ی دل آرایت
💚تمام حاجت این بینواست ای مولا
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج_
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک آیه از قرآن
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔆 #پندانه
✍ بیاعتنا باش
🔹کلاغها خیلی دوست دارند عقابها را اذیت کنند.
🔸کلاغ با اینکه از عقاب کوچکتر است، اما چون چابکتر است، میتواند سریع بچرخد و مانور دهد.
🔹گاهی اوقات هنگام پرواز، بالای سر عقاب قرار میگیرد و بهسمت آن شیرجه میرود، ولی عقاب میداند که میتواند اوج بگیرد.
🔸عقاب بهجای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج میگیرد و سرانجام کلاغ عقب میافتد.
🔹وقتی کسی از روی حسادت و غرضورزی اذیتتان میکند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشتسرتان رها کنید.
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
قسمت ۳
شاهرخ
بالاتر از چهارراه جمهوري، نرسيده به چهارراه اميراکرم، کاباره اي بود به نام «پل کارون» بيشتر مواقع بعد از ورزش با شاهرخ به آنجا مي رفتيم. هميشه چهار يا پنج نفر به دنبال شاهرخ بودند. هميشه هم او رفقا را مهمان مي کرد. صاحب آنجا شخصي به نام ناصر جهود از يهوديان قديمي تهران بود. يک روز بعد از اينکه کار ما تمام شد، ناصرجهود من را صدا کرد و خيلي آهسته گفت: اين جواني که هيکل درشتي داره اسمش چيه؟! چي کاره است؟! گفتم: شاهرخ رو مي گي؟ اين پسر ورزشکار و قهرمان کُشتيه، اما بيکاره، گنده لات محل خودشونه، خيلي ها ازش حساب مي برن، اما آدم مهربونيه. گفت: صداش کن بياد اينجا. شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چي کارت داره! آمد کنار ميز ناصر، روبه روي او نشست. بعد با صداي کلفتي گفت: فرمايش؟! ناصرجهود گفت: يه پيشنهاد برات دارم. از فردا شما هر روز مي ياي کاباره پل کارون، هر چي مي خواي به حساب من مي خوري، روزي هفتاد تومن هم بهت مي دم، فقط کاري که انجام مي دي اينه که مواظب اينجا باشي. شاهرخ سرش را جلو آورد. با تعجب پرسيد: يعني چي کار کنم؟!
ناصر ادامه داد: بعضي ها مي يان اينجا و بعد از اينکه مي خورن، همه چي رو به هم مي ريزن. اين ها کاسبي من رو خراب مي کنن، کارگرهاي من هم زن هستن و از پس اون ها بر نمي يان. من يکي مثل تو رو احتياج دارم که اين جور آدم ها رو بندازه بيرون. شاهرخ سرش را پايين گرفت و کمي فکر کرد. بعد هم گفت: قبول. از فردا هر روز تو کاباره ي پل کارون کنار ميز اول نشسته بود. هيکل درشت، موهاي فرخورده و بلند، يقه ي باز و دستمال يزدي او را از بقيه جدا کرده بود. يک بار براي ديدنش به آنجا رفتم. مشغول صحبت و خنده بوديم. در گوشه اي از سالن جوان آراسته اي نشسته بود. بعد از اينکه حسابي خورد، از حال خودش خارج شد و داد و هوار کرد! شاهرخ بلند شد و با يک دست، مثل َپر کاه او را بلند کرد و به بيرون انداخت. بعد با حسرت گفت: مي بيني، اين ها جَووناي مملكت ما هستند! ٭٭٭ عصر يكي از روزها پيرمردي وارد كاباره شد. قد كوتاه، كت و شلوار شيك قهوه اي، صورت تراشيده، كروات و كلاه نشان مي داد كه آدم با شخصيتي است. به محض ورود سراغ ميز ما آمد و گفت: آقا شاهرخ؟! شاهرخ هم بلند شد و گفت: بفرماييد! پيرمرد نگاهي به قد و بالاي شاهرخ كرد و گفت: ماشاءالله عجب قد و هيكلي. بعد جلوتر آمد و بي مقدمه ادامه داد: ببين دوست عزيز، من هر شب توي قمارخونه هاي اين شهر برنامه دارم. بيشتر مواقع هم برنده مي شم. به شما هم خيلي احتياج دارم.
بعد مكثي كرد و ادامه داد: با بيشتر افراد دربار و كله گنده ها هم برنامه دارم. من يه آدم قوي مي خوام كه دنبالم باشه. پول خوبي هم مي دم. شاهرخ كمي فكر كرد و گفت: من به اين پول ها احتياج ندارم. برو بيرون! پيرمرد قمارباز كه توقع اين حرف رو نداشت. با تعجب گفت: من حاضرم نصف پولي كه در مي ياد به تو بدم. روي حرفم فكر كن! اما شاهرخ داد زد و گفت: برو گمشو بيرون، ديگه هم اين طرفا نيا! براي من جالب بود که شاهرخ با پول قماربازي مشکل داشت، اما با پول مشروب فروشي نه!! ٭٭٭ سال 6531 بود. نزديک به پنج سال از کار شاهرخ در کاباره ي پل کارون مي گذرد. پيکان جوانان زيبايي هم خريد. وقتي به ديدنش رفتم، با خوشحالي گفت: ما ديگه خيلي معروف شديم، شهروز جهود ديروز اومده بود دنبالم، مي خواد منو ببره کاباره ي ميامي پيش خودش، مي دوني چقدر باهاش طي کردم؟ با تعجب گفتم: نه، چقدر؟! بلند گفت: روزي سيصد تومن! البته کارش زياده، اونجا خارجي زياد مي ياد و بايد خيلي مراقب باشم. شب وقتي از کاباره خارج مي شديم. شاهرخ تو حال خودش نبود. خيلي خورده بود. از چهارراه جمهوري تا ميدان بهارستان پياده آمديم. در راه بلندبلند عربده مي كشيد و داد مي زد. به شاه فحش هاي ناجوري مي داد. چند تا مأمور کلانتري هم ما را ديدند. اما ترسيدند به او نزديک شوند. شاه و خانواده ي سلطنت منفورترين افراد در پيش او بودند
ادامه دارد....
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شخصی که در کربلا کار کودک و نوجوان می کرد:
ظهر عاشورا، اسلم خدمت اباعبدالله آمد و اجازه ی میدان رفتن گرفت. امام فرمود: اختیار تو دست پسرم، امام سجاد(ع) است؛ برو و از او اجازه بگیر.
اسلم خدمت امام آمد؛ زانو زد و نشست. امام سجاد(ع) در تب می سوخت. گفت: ای پسر رسول خدا خواهشی از تو دارم. پدرت امام حسین(ع) مرا نزد تو فرستاده تا اجازه ی میدان رفتن بگیرم. تو مرا پیش کس دیگری نفرست. امام سجاد(ع) فرمود: تو آزادی.
آنقدر خوشحال شد که بلند شد و به سرعت خدمت اباعبدالله(ع) آمد و گفت: من آزادم، دیگر می توانم به میدان بروم؟ امام به او اجازه داد. شمشیر را در دست گرفت و با شتاب به سمت میدان رفت. آن قدر سریع به سوی دشمن می دوید که دشمن یک باره نزدیک که رسید، لحظه ای ایستاد و دوباره با همان سرعت برگشت.
همه تعجب کرده بودند. از او پرسیدند: چرا برگشتی؟ گفت: فراموش کردم از دوستان کوچکم خداحافظی کنم.
اسلم به سمت خیمه های کودکان رفت و گفت: آمده ام با شما خداحافظی کنم، مرا ببخشید اگر در وظیفه ام کوتاهی کرده ام. رضای شما اهل حرم، رضای خداست. بچه های عزیز فردای قیامت شفیع من باشید. کودکان گریستند و با گریه، اسلم دوست داشتنی را بدرقه کردند.
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
580.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محض خنده
ورزش صبحگاهی یادتون نره.
مخصوصا دراز و نشست 🤭😂
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
4.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎قانون جالب و اخلاقی حیوانات
🔹ماهی در آبهای کم عمق در حال مرگ است، پرنده ماهیخوار و حتی کلاغ از خوردنش صرفه نظر میکنند و در نهایت حواصیل آمد و آن ماهی را به آبهای عمیقتر برده و نجات داد، دلسوزی و طَمَع نداشتن، تجلی این درس طبیعت است...
ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
🔆گروه فرهنگی و جهادی هنری تربیتی عمو روحانی شهرستان جهرم
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ــ
📌 بـا ما هـمراه شویـد . . .
▫️عمـو روحــانے : ↓
https://eitaa.com/amoo_rohani_jahrom
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳