صدای طبل و زنجیر
می آید از خیابان
***
غمی نشسته امشب
به قلب پیر و جوان
صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا
***
زنده شده دوباره
خاطره ی کربلا
***
گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش
***
مردم همه عزادار
با اشک و غم هم آغوش
***
آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله
***
روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله
✨مرجعی برای پرورش دینی کودکانی شاد و خلّاق ✨
@amooakhavan
🌸🌸مفاهیم #عاشورا و.....برای کودکان
عاشورا:روزی که امام حسین(ع) در آن شهید شده است.
تاسوعا:روز قبل از عاشورا است و به نام حضرت عباس(ع) است.
حضرت زینب (س):خواهر امام حسین (ع) است که همیشه همراه امام حسین(ع) بود.
حضرت ابو الفضل(ع):برادر امام حسین(ع)است و همان حضرت عباس(ع) است.
تکیه: مکانی است که برای عزاداری امام حسین(ع) آماده می کنند.
سقا: کسی است که به دیگران آب می دهد.
تعزیه: نمایش هایی که در ان قصه های زندگی و جنگ های امام حسین(ع) و یارانش را در آن نشان می دهند.
نذری: آش،شربت،پلو(برنج)،شله زرد وچیزهای دیگر که مردم به خصوص در این این ایام(محرم) به هم می دهند.
علی اصغر(ع) :فرزند شش ماهه امام حسین(ع) است که در عاشورا شهید شد.
رقیه(س):دختر سه ساله امام حسین(ع) است که در روز عاشورا اسیر شد.
کربلا: سرزمینی است که امام حسین(ع) با آدم های بد جنگید و الان قبر امام حسین (ع) در آن جا قرار دارد و مردم برای زیارت به آنجا میی روند.
نوحه: شعرهایی است که در دسته ها می خوانند.
یزید: آدم بدی بود که به مردم ظلم می کرد و سربازان او به امام حسین(ع) و یارانش حمله کردند.
طفلان مسلم: دو تا برادر که فرزندان مسلم بودند و مظلومانه شهید شدند.
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸مفهوم #محرم
سال قمری، دوازده ماه دارد و برای هر ماهی یک نام گذاشته شده است. اولین ماه، ماه محرم است و چون در این ماه، مبارزه امام حسین علیه السلام بادشمنان خدا انجام شد و باعث شهادت این امام بزرگ و تعداد زیادی از فرزندان، بستگان و دوستان امام شده، مردم ما، هر ساله این ماه را به عزاداری و یادآوری خاطره آن زمان می پردازند و با این کار، هم یاد و نام امام حسین علیه السلام را زنده می کنند و هم به تمام مسلمانان درس های بزرگی را که امام حسین علیه السلام در کربلا داده بود، یادآوری می کنند.
🌸مفهوم #کربلا
آیا می دانید کربلا کجاست؟ کربلا، اکنون نام شهری در کشور عراق است. در زمان های گذشته، تعداد زیادی از مردم کوفه، یکی دیگر از شهرهای عراق، برای امام حسین علیه السلام که در شهر مدینه بود، نامه نوشتند و از ایشان تقاضا کردند که رهبر آن ها بشود. امام حسین علیه السلام برای مبارزه با یزید، حاکم بد آن زمان، تصمیم گرفت تا به کوفه مسافرت کند. در راه سفر به کوفه، دشمنان در بیابانی به نام «کربلا»، جلو حرکت کاروان امام حسین علیه السلام را گرفتند و نگذاشتند امام به حرکت خود ادامه دهد و چون امام حسین علیه السلام حاضر به همکاری با یزید نبود، با ایشان جنگیدند و ایشان را شهید کردند. ازآن به بعد، سرزمین کربلا، با این خاطره تلخ همراه شد و مردم با شنیدن نام این شهر، یاد رنج ها و مصیبت های امام حسین علیه السلام می افتند و اشک می ریزند.
🌸مفهوم #عاشورا
امام حسین علیه السلام ، روز دوم ماه محرم به کربلا رسید. دشمنان جلوی حرکت امام را گرفتند و گفتند که یا به یزید قول همکاری بده و یا با تو می جنگیم. امام چون می دانست یزید انسان بدی است، حاضر به همکاری نشد و به مبارزه با دشمن پرداخت. این مبارزه در روز دهم ماه محرم اتفاق افتاد و به همین دلیل، روز عاشورا، یعنی روز دهم، در دنیا معروف شد؛ چون روز مبارزه خوبی و بدی و روزی بود که امام حسین علیه السلام راه نجات از دشمنان را به همه مردم یاد داد.
🌸مفهوم #عزاداری
یکی از کارهای مهمی که ما هر ساله در روزهای محرم انجام می دهیم، عزاداری برای امام حسین علیه السلام و یاران ایشان است. ما با این کار، خاطره امام حسین علیه السلام و مبارزه ایشان و نیز درس هایی که آن امام بزرگ به مسلمانان برای پیروزی و سربلند زندگی کردن داده است، زنده می کنیم. اکنون بسیاری از مردم دنیا، از همین کار امام حسین علیه السلام راه مبارزه با دشمنان را یاد گرفته اند و با دشمنانی مثل اسراییل و آمریکا می جنگند و مطمئن هستند که پیروز خواهند شد. بله بچه ها! ما با زنده نگه داشتن نام و یاد امام حسین علیه السلام در مراسم عزاداری ایشان، هم خدا را از خود راضی می کنیم و هم به امام حسین علیه السلام و راه زندگی اش نزدیک تر می شویم.
منبع:گفتمان دینی
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
4_542450100287309433.pdf
177K
✅طرح هاوایده های قابل اجرا درهیات هاویژه ماه محرم
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
✍ ماه محرم👭
همه جا مشکی شده،آمده ماه عزا
من دلم پرمیزند،میرود تا کربلا
چون کبوتر میرود تا کنار خیمه ها
خیمه ها هم پر شده از صدای بچه ها
بچه های مثل گل،بچه های ناز ناز
یک نفر در گوشه ای،باز میخواند نماز
آن طرف تر یک نفر،می کند تنها دعا
میرسد یک دانه اسب،تا کنار خیمه ها
آمده با اسب خود،آن امام مهربان
غصه دارد بچه ها،هم زمین ،هم آسمان
چون که میدانند امام،میشود آخر شهید
لحظه های غصه دار،لحظه های غم رسید
آن طرف مردان بد،این طرف مردان خوب
جنگ خوبی و بدی،صبح تا وقت غروب
میشود آخر شهید،یک امام مهربان
روح او از این زمین،میپرد تا آسمان
کودکان بی پدر،اسب های بی سوار
وای آیا بعد از این،میشود دیگر بهار؟
میشود دیگر بهار تا زمین زیبا شود؟
غنچه های شاد شاد توی صحرا وا شود؟
میرود یک کاروان رو به سمت شهر شام
عمر ماه مهربان،میشود دیگر تمام
این طرف آقا شهید،آن طرف یاران شهید
بچه های مهربان،روزهای غم رسید
روزهایی در سفر در سفر تا شهر شام
وای دارد می رود کاروانی بی امام
کودکان خسته را می دهد کی آخر آب؟
اشک میریزد کسی میشود اشکش گلاب
خاک غصه می خورد می کشد پروانه آه
گریه دارد می کند آسمان و ابر و ماه
گریه دارم میکنم من برایت ای امام
روز پر اندوه و غم،کاش که میشد تمام
کاش میفهمید خوب هر کسی قدر تو را
چون شدی آنجا شهید تو برای دین ماه
کاش مردم بعد از این مهربان باشند و خوب
کاش باشد هر کسی یاد آن روز و غروب
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
1536495451376.pdf
1.15M
✅کاربرگ نقاشی حضرت زینب ،حضرت اباالفصل وامام حسین و... باتوضیحات مناسب
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
4_542450100287309356.docx
20.4K
✅اثرات تربیتی محرم بربچه ها
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
🏴🏴🏴🏴
🏴
🏴
#رنگین_کمون_کربلا🕌🌈
🌷فاطمه ی سه ساله کربلا
✳️قسمت اول
سلام کوچولو های کربلایی🕌
من ذوالجناحم🦄
اسب سفید و بسیار زیبایی که همه آرزوی داشتن من🦄 تو سرشون بود.
اما من فقط و فقط دوست داشتم؛ با ارباب حسينم☀️ باشم. آخه ایشون خیلی خیلی مهربون بودند.
یه روز که ارباب حسينم☀️ می خواستند به مسافرت بروند؛ منم حسابی خودم رو آماده کردم که همراهشون باشم.
آخه ميدونيد این مسافرتی بود که بازگشتی نداشت.
ارباب حسین مهربونم☀️ این رو می دونستند.
حتما می پرسید از کجا⁉️
خب من می دیدم که فرشته های خداوند✨ پیش ایشون می آيند و خبرهای مهمی رو بهشون می دهند. یکی از خبرها این بود.
ارباب حسین مهربونم☀️ باید بروند و مردم شهر کوفه رو از چنگ و ستم آدم های بد👹👺 نجات دهند. چون مردم خیلی نامه به ایشون نوشته📝 بودند تا به کمکشان بروند.
به امر خدای توانا بار سفرمون رو بستیم و حرکت کردیم.
ارباب حسينم☀️ خانواده شون رو هم با خودشون به این سفر آورده بودند.
دختر کوچولوی ايشان حضرت رقیه(سلام الله عليها)✨ نام داشتند. ایشون سه سالشون بود. توی مسیر خیلی شیرین زبونی می کردند. گاهی روی من سوار می شدند. گاهی تو بغل آقام امام حسین مهربون☀️ بودند. گاهی با پاهای قشنگش پیاده می آمدند✨
خلاصه کربلایی ها🕌
رفتیم و رفتیم تا به جایی رسیدیم که بهش می گفتند کربلا.
آدم های بد و ستمگر👹👺 ارباب حسین(علیه السلام)✨ و همراهانشون رو محاصره کردند.
اونها👹 می خواستند هیچ کار خوبی تو دنیا نباشد.
اونها👹 دوست داشتند همیشه کارهای زشت و بد انجام بدهند.
اما امام عزیزمون می خواستند، مردم کارهای خوب و قشنگ💚 رو یاد بگیرند. برای همین مقابل آدم های بد👹 ایستادند. دونه دونه یارانشان برای مقابله با اون آدم ها رفتند و شهید شدند.
دیگه کسی نمونده بود کنار آقام حسین مهربون☀️ باشه. من🦄 بودم و ارباب حسينم☀️
ارباب حسينم☀️ یه دستی به سر و روی من کشیدند. تنهای تنها بودند. سوار من شدند. وقتی می خواستیم حرکت کنیم، دختر شیرین زبون✨ امامم اومد جلوی من🦄 رو گرفت.
گفت: ذوالجناح🦄 برای چی می خوای بابام و ببری❓
ارباب حسينم☀️ دخترشون رو در آغوش گرفتند. فرمودند: رقیه جان✨ تو نور چشم من هستی. برای من خیلی سخته که دارم از تو جدا میشم😔
رقیه ي سه ساله فرمودند: بابایی، وقتی خبر شهادت عمو مسلم رو آوردند، دست یتیمی روی سر دخترش حمیده کشیدی.
من که میدونم شما دیگه پیشم بر نمی گردید، روی سر منم دست یتیمی بکشید😭
همین جور گریه می کرد.
ارباب حسينم فرمودند: گریه نکن دخترم. من باید بروم تا همیشه نام و یاد پیامبر مهربان☀️ و پدرم اميرالمومنان☀️ در قلب ها زنده باشد...👇
گروه تبلیغی علمدار
@amooakhavan
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴
🏴
#رنگین_کمون_کربلا🕌🌈
🌷فاطمه سه ساله کربلا
✳️قسمت دوم
👆...اون لحظه خیلی سخت بود. انگار تمام عالم رو غم و غصه😔 گرفت.
یه خانم مهربونی توی کربلا بودند.
همه بهشون عمه زینب می گفتند. عمه زینب اومدند و رقیه ی سه ساله رو بغل کردند. تا ما تونستيم حرکت کنیم و به جنگ آدم های بد برویم. به سمت دشمن رفتیم. ارباب حسین خیلی از آدم های بد رو به جهنم فرستاد. اونقدر ارباب حسينم☀️ قوی و شجاع بودند که خیلی از آدم های بد👺 می ترسیدند به ایشون نزدیک شوند.
تا اینکه تعداد زیادی از اونها با هم حمله کردند و ارباب حسينم☀️ رو به شهادت رسوندند.
حالا من مونده بودم، وقتی رقیه سه ساله✨ رو دیدم، چی بگم. فقط با شرمندگی سرم رو پایین انداختم😔
اون لحظه همه ی کربلا رو غم و اندوه گرفته بود.
بعد از اینکه اربابم به شهادت رسیدند، آدم های بد👹 به طرف خیمه ها حمله کردند.
الهی بمیرم، دختر کوچولوی ارباب حسينم خیلی ترسیده بود.
دیگه عصر شده و آسمون سرخ سرخ شده بود. خورشید خانم😔 با ناراحتی داشت می رفت. آخه دیده بود که رقیه سه ساله در غم از دست دادن باباش چقدر گریه کرده بود😭
آدم بدا👹 که دیده بودن بچه ها باباهای مهربونشون رو از دست دادن، به سوی اون ها حمله کردند.
یکی از اونها که خیلی زشت و ظالم👹 بود، به رقیه سه ساله✨ حمله کرد و گوشواره های ایشون را کشید و دختر سه ساله ارباب حسينم را خیلی اذیت کرد.😭😭😭😭😭
کاش میتونستم اونجا کاری کنم😔
بچه های گلم، آدم های بد و ظالم👹👺 قبل از اون، گوشواره هاي مادر آسمانی مون حضرت فاطمه(سلام الله عليها) رو کشیده و ایشون رو خيلي اذیت کرده بودند😭😭😭😭
✨برای همین هم رقیه سه ساله
شد فاطمه ی سه ساله کربلا✨
رقیه جانم گریه ی تو😭
خیلی سنگین است😭
ذوالجناح از غم تو 😭
شرمنده و غمگین است😭
گریه ات مرا آتش😭
می زند در این میدان😭
بعد از این تو می بینی😭
گریه های بی پایان😭
گروه تبلیغی علمدار
@amooakhavan
🏴محرم و کودکان
🌒 برای آنکه فرزندانمان در ماه محرم از مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام بهتر بهره ببرند، بهتر است تمهیداتی را در نظر بگیریم. به عنوان نمونه:
🍭 برای کودکان حتما مقداری خوراكی، مداد و کاغذ یا اسباب بازیهای کوچک و البته بی صدا همراه داشته باشیم تا حوصلهی کودک سر نرود و خاطره خوبی از مجلس برایش به جا بماند.
🚫کودک را به مدت طولانی در محیط تاریک مجلس عزاداری نگه نداریم.
⚠️والدین توجه داشته باشند از گریهی شدید و بی تابی جلوی کودک خودداری کنند، به ویژه در مورد بچههایی که با دیدن اشک پدر و مادر ابراز ناراحتی میکنند.
⚽️در عزاداری، مانع بازی کودک نشویم. حتی بهتر است بچهها در فضایی مناسب بازی کنند و صدای روضه غیر مستقیم به آنها برسد. چنانچه امکان دارد فضایی را زیر نظر مادران به کودکان اختصاص دهیم تا هم ازدحام جمعیت آنها را نترساند و هم سر و صدای بازیشان مزاحم دیگران نشود.
🌸علت عزاداری را به زبان کودک و براساس میزان درک و سن او، برایش بیان کنیم. بهتر است به جای شرح ماجرای دردناک و حوادث تاریخی این ایام، تذکرات محبتی از قبیل مهربانی اهل بیت، جوانمردی، ظلم ستیزی، محبت به کودکان، ... گفته شود.
▪️در صورت امکان لباس سیاه یا تیره به فرزندانمان بپوشانیم تا تذکر مضاعفی باشد برای ابراز ناراحتیمان از اتفاقی که برای امام حسین ع و یارانشان در کربلا افتاد.
🎨برای بچههای 5 سال به بالا میتوان برنامههای ویژهی سنّ خودشان را اجرا کرد. مانند: رنگ آمیزیِ برگههایی با موضوع محرم، درست کردن کاردستی، تعریف داستانهای مرتبط، تذکر به واقعهی کربلا به زبان کودکان، تجلیل از شخصیتهای کم سن و سالی که در عاشورا به امام زمانشان کمک کردند و ترغیب بچهها به انجام عمل مشابه نسبت به امام زندهی زمان، ...
❇️بچههای بزرگتر را میتوان در برگزاری مراسم شرکت داد. به عنوان مثال:
🔹پذیرایی
🔹نصب پرچم عزا
🔹آماده سازی هیئت
🔹استفاده از نظر آنها در چگونگی اجرای مراسم
📢گروه تبلیغی علمدار
@amooakhavan
📚لی لی لی حوضک عاشورایی:
یکی از راه های انتقال مفاهیم عاشورایی به بچه ها استفاده از شعر و قصه است تا بعضی چیزها در ذهن اونا نقش ببنده و براشون نهادینه بشه. از اونجاییکه بچه ها به شعرهای انگشتی علاقه ی زیادی دارند و این بازی های انگشتی یکی از راه های انتقال محبت های مادرانه به فرزند محسوب میشه، می تونیم از این راه استفاده کنیم و با یه تیر نشون های خیلی خوبی بزنیم.
با هم نمونه ای از این شعرها می خونیم:
لی لی لی لی حوضک
بچه ها خواستند آب بخورن دشمنا نذاشتن...
👈اولی امام حسین بود، امام سومین بود، بابابزرگ خوبش، رسول آخرین بود، با هفتاد و دو یارش، سردار کربلا بود
با اینکه خیلی خوب بود، دشمنا، حرمتشو نگه نداشتن
👈دومی عمو عباس بود، به فکر بچه ها بود، سقای کربلا بود، تو دستش مشک آب بود،
میخواست بره آب بیاره، دشمنا نذاشتن
👈سومی بی بی رباب بود، چشماش غرق آب بود، دلش خیلی بی تاب بود،
می خواست به بچه اش آب بده دشمنا نذاشتن
👈چهارمی عمه زینب بود، صبور و تشنه لب بود، خواهر امام حسین بود، همدم بچه ها بود
دشمنای بی ادب حرمتشو نگه نداشتن
👈پنجمی هم رقیه، باباش امام حسینه، باباش خیلی زرنگه، با دشمنا می جنگه
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
شعر کربلا
دویدم و دویدم
به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی
لبهای تشنه دیدم
یه باغبون خسته
با یک دل شکسته
کنار آب خسته
زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه
اگه طاقت بیاره
عموجونش تو راهه
آهای آهای ستاره
یه دختر سه ساله
خواب باباشو دیده
اشک میریزه میناله
امام مظلوم من
کاشکی کنارت بودم
وقتی که تنها موندی
رفیق راهت بودم
#کودکانه
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
حسین حسین حسین جان حسین حسین حسین جان
دویدم ودویدم
به کربلا رسیدم
🏃🏃🏃 🕌🕌🕌
میون چشمه ی آب
یه مشک خالی دیدم
🌊🌊🌊⚱
مشک رادادم به زمین
زمین به من لاله داد
🌎🌎🌎 🌷🌷🌷
لاله به رنگ خونه
توگوش من میخونه
❣❣❣👂👂👂
حسین حسین حسین جان
حسین حسین حسین جان
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
@amooakhavan
🕯🌙🕯🏴🕯
🌙🕯
🕯
🏴
🕯
ماه🌙 و شب عاشورا
🔰قسمت اول
سلام کربلایی ها
عزاداری هاتون قبول
من ماه🌙 هستم. آمدم تا از شب عاشورا، یعنی امشب براتون بگویم.
شب عاشورا دیدم که امام حسین(علیه السلام)☀️ با يارانشون همه دور هم نشستند.
یکی از ستاره ها⭐️ به من گفت: ای ماه🌙 بیا با هم به زمین نزدیک تر شویم. من هم دوست داشتم در کنار حضرت سیدالشهدای مهربان☀️ باشم. یکدفعه دیدم، بقیه ستاره ها هم گفتند، ما هم می آییم. ناگهان دیدیم، آسمان دارد خودش را به زمین نزدیک می کند.
همه ی ما دوست داشتیم آن لحظه پیش امام مهربانمان☀️ باشیم. آنقدر پایین رفتیم که آسمان و زمین یکی شد.
یک طرف ما بودیم با امام حسین مهربانمان☀️✨
یک طرف لشکریان یزید و شمر و عمر بن سعد ملعون👺👹👺
ما در کنار امام خیلی آرامش داشتیم.
ناگهان امام شروع به صحبت کردند. اول خدای مهربون را به خاطر همه نعمتهايش شکر کردند🙏
بعد فرمودند که چراغ ها را خاموش کنید. امام می خواستند صحبت هایشان را در تاریکی بگویند. فرمودند: نور ماه🌙 کافي است.
خیلی خوشحال بودم که امام حسین مهربان☀️ اسم من را به زبان مبارکشون آورده بودند.
همه منتظر بودیم که امام صحبت هایشان را شروع کنند.
امام فرمودند: ای دوستان و یارانم.
لشکریان شمر👺 و یزید👹 می خواهند من را از بین ببرند تا خوبی روی زمین باقی نماند.
من می دانم که فردا به دست لشکریان ظلم شهید می شوم. برای این گفتم چراغ ها را خاموش کنید که هر کسی می خواهد در تاریکی برود و جان خودش را نجات دهد. هر کسی بماند، فردا کشته و شهید می شود.
من که نور کمی داشتم، دیدم خیلی از آن مردم رفتند😔
با خودم گفتم، خداروشکر که عمه زینب در خیمه اش است و این حرف ها را نمی شنود. آخه کربلایی ها، این خواهر و برادر یعنی امام حسین(علیه السلام)☀️ و حضرت زینب(سلام الله علیها)☀️ خیلی خیلی همدیگر رو دوست❤️ داشتند.
به خیمه خواهر امام حسین(علیه السلام)☀️ یعنی عمه زينب مهربان☀️ نگاه کردم. دیدم ایشان از گوشه خیمه همه حرف های برادرشان را شنیدند. حتی دیدند که خیلی از مردم از ترسشان، امام را تنها گذاشتند...👇
@amooakhavan
🌙🌙🌙
🕯🌙🕯🏴🕯
🌙🕯
🕯
🏴
🕯
ماه🌙 و شب عاشورا
🔰قسمت دوم
👆...بچه هاي کربلایی، بیشتر مردم رفتند.
بعد امام حسین مهربان☀️ به برادرشون فرمودند: عباسم، برادرم، شمع ها🕯 را روشن کن. وقتی حضرت عباس(علیه السلام) شمع ها را روشن کردند، دیدند فقط عده کمی مانده اند. آنها بهترین ها بودند.
یکی از کسانی که ماند، عمو عباس شجاع و زیبا☀️ بودند. فرمودند:
یا اباعبدلله، زندگی بعد از شما برای من معنی ندارد.
هر کدام از اصحاب امام حسین(علیه السلام)☀️ مسلم بن عوسجه، زهیر، حبیب و... سرشان پایین بود.
گفتند حسین جان، زندگی بعد از شما برای ما هیچ معنی ندارد.
بعد امام حسین(علیه السلام)☀️ برای یاران خود دعا کردند. سپس به خیمه خود رفتند. مشغول راز و نیاز شدند.
خواهرشون، حضرت زینب(سلام الله علیها)☀️ نگران بودند. از خیمه بیرون آمدند تا به خیمه برادر ☀️بروند.
بعد دیدند که یاران امام حسین(علیه السلام)☀️ پشت خیمه نشسته اند. می گویند اول ما باید جلو برویم و از امام خود دفاع کنیم. تا ما هستیم، نباید بگذاریم امام و خانواده اش آسیب ببینند. وقتی حضرت زینب مهربان☀️ وفاداری یاران را دیدند، خیالشان راحت شد، به خیمه خود برگشتند.
آن شب، تا صبح همه بیدار بودند و خدا را عبادت می کردند.
این بود که بهترین ها را دیدم که همراه امام حسین مهربان☀️ ماندند.
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سُم اسبان است
مکن ای صبح طلوع...
مکن ای صبح طلوع...
دوست نداشتم صبح شود...
🌺گروه تبلیغی علمدار
@amooakhavan
🌙🌙🌙
amooakhavan.ir/اشعار-کودکانه/اشعار-کودکانه-کربلا
اشعار کودکانه امام حسین علیه السلام
در سایت عمواخوان
@amooakhavan